روند مبهم تلاشهای صلح افغانستان اخیراً روزنهای را فرا روی جامعه باز کرد، پیشنهاد بیپیشینه مصالحه دولت افغانستان برای طالبان و اعلان آتشبس سهروزه طالبان، در ایام عید با استقبال چشمگیری مواجه شد.
برای شناخت بهتر و عمیقتر این رویدادها و اینکه این دو کنش صلحآمیر، بیشتر از جنس شعار و بازیهای سیاسیاند، یا اینکه نشأت گرفته از یک برنامه منسجم و قانونمند، پرسشهایی را سید ضیاءالدین صدر مسئول مرکز نشراتی افغانستان امروز، با داکتر رسول رحیم ژورنالیست پیشکسوت، مترجم و تحلیلگر مسائل سیاسی در میان گذاشته که پاسخ مفصل ایشان را در ذیل میخوانیم.
ضیا صدر: جناب آقای دکتر! دولت افغانستان در هفته گذشته اعلام کرد که هفت روز را (از تاریخ 27 رمضان – تا پنجم شوال) آتشبس یکطرفه اعلام میکند، طالبان نیز دیروز شنبه یک آتشبس سهروزه (روزهای عید فطر) را اعلام نموده است. آیا رابطهای بین آتشبس حکومت افغانستان با آتشبس گروه طالبان وجود دارد، درحالیکه چنین چیزی از بیانیه طالبان میشود فهمید، اگر به شکل سیستماتیک به تحرکات اخیر صلح بنگرید شما این رویکردها را یک اتفاق میبینید یا یک پروسه منظم که به شکل دقیق دارد پیش میرود؟
داکتر رسول رحیم: بلی بین اعلام آتشبس رئیسجمهور افغانستان و اعلام آتشبس طالبان رابطه دقیق وجود دارد و ما با یک پروسه منظم سروکار داریم. برای دانستن چنین رابطه و اشراف بر چگونگی این پروسه بهتر است یکبار و برای همیشه با تحلیلهای عامیانه و شایعات بی پروپائی وداع کرد که متأسفانه نشرات بسیاری رسانهها دیداری و شنیداری و فضای مجازی متعلق به افغانها را اشباع نموده و مایه گمراهی میشوند. پیجوئی قانونمند و تاریخ وار رویدادهای ملی و بینالمللی در مورد صلح افغانستان، راه دیگری است که ما را به این هدف هدایت میکند. اما پیش از آنکه من به توضیح مطلب اصلی بپردازم، میخواهم به همهکسانی که راهحل سیاسی و یا راهحل از طریق مذاکره را برای پایان تراژدی افغانستان مهم میدانند، چند نکته را یادآوری نمایم:
1. منازعاتی مانند جنگ جاری در افغانستان در کته گوری "انتر- دومستیک" (Inter-Domestic) مطالعه میشوند. یعنی بعلاوه تعارضات آشتیناپذیری که در درون یک کشور موجب جنگ و منازعه میشوند، پای یک یا چندین کشور خارجی نیز چه در حمایت از طرفهای جنگ و یا هم در مخالفت به ادامه جنگ در میان است.
2. گفتوگوها و تماسها برای رسیدن به یک راهحل سیاسی اغلب سالیان متوالی را در برمیگیرند.
3. گفتوگوها و تماسها بین جناحهای متعارض برای رسیدن به یک راهحل سیاسی برای مدتهای طولانی از طریق کانالهای امنیتی و استخباراتی صورت میگیرند. این بدان جهت است که طرفین تا رسیدن به امضای معاهده صلح میخواهند هوادارانشان را با تأکید روی برآورده شدن حد اعظم خواستهایشان دلگرم نگهدارند، این در حالی است که خود بدان باور ندارند و حاضرند تا با طرف مقابل چانه بزنند و برای به کرسی نشاندن حرفهایشان متوسل به جنگ و ارعاب شوند.
4. وجود جنگها و نهتنها جنگها، بلکه کسب شدت جنگها تا شب فردای امضای معاهده صلح و راهحل سیاسی محتمل است. این بدان دلیل است که طرفین و هواداران خارجیشان هنگامی به گفتوگوها و تماسها برای رسیدن به یک راهحل سیاسی حاضر میشوند که در عمل درمییابند، جنگ راهحل منازعه نیست. بنابراین آتشبسها و نقض آتشبسها برای کسب امتیازات بیشتر در مذاکرات برای رسیدن به یک راهحل سیاسی همیشه متصور است. در مورد افغانستان هم طالبان و هم عمدهترین حامیشان پاکستان اذعان نمودهاند که منازعه افغانستان راهحل جنگی ندارد. همچنان حکومت افغانستان و ایالات متحد امریکا، ناتو و سائر متحدان غربیاش اعتراف نمودهاند که جنگ راهحل مصیبت جاری در افغانستان نیست.
با این رهنمودهای تجربی که نتیجه تحقیق در پروسههای صلح جهانی است، ما با مبدأ قرار دادن نزدیکترین رویدادهایی که نقاط عطف پنداشته میشوند، میرویم تا به اعلام آتشبس موقتی دو جانب در افغانستان برسیم. از همان اوایل تهاجم نظامی به رهبری ایالات متحد امریکا در افغانستان، قدرتهای بزرگ آسیائی نزدیک به افغانستان مانند روسیه، چین و هند باوجود استفاده از فرصتهایی که به آنها مجال پرداختن بهتر به دادوستد مالی و تجاری را میداد، در برخی موارد با فراغت بهتر میتوانستند سرکوب مخالفان مسلح را در درون قلمروهایشان عملی گردانند. ولی با شدت گیری روزافزون جنگ، ایجاد پایگاههای دائمی امریکا در خاک افغانستان، آنها طرحهایی برای آنچه خود امنیت ملیشان تعریف میکردند به وجود آوردند. مهمترین آنها "سازمان همکاری شانگهای" بود. در جنب این سازمان، طرح مشورتی به نام "گروه تماس افغانستان" تأسیس شد. این گروه که شامل افغانستان، چین، روسیه، هند، قرغزستان، تاجیکستان، ازبیکستان و پاکستان میگردد، در 11 ماه اکتوبر 2017، پس از یک نوع خمود و رخوت ششهفتساله، در مسکو اجلاس نمود. این اجلاس مقارن با جو سیاسی جدیدی بود که درنتیجه پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری امریکا به وجود آمده بود. ترامپ در سخنرانیهای انتخاباتیاش مکرراً از جنگ افغانستان، شرکت و حضور سربازان کشورش، بهویژه با هزینه سنگین آن انتقاد میکرد. چنانکه وی به بسیار سختی حاضر شد بودجه سالانه 47 میلیارد دالری را همراه با اعزام 3000 سرباز دیگر به افغانستان توشیح کند.
در چنین فضای بینالمللی و با پیدایش داعش و شدت گیری حملاتش در افغانستان، سازمان همکاری شانگهای در نظر داشت تا طرحهایش را جامه عمل بپوشاند. هرچند قبلاً نیز اقداماتی از جانب حکومت افغانستان در جهت رسیدن به یک راهحل سیاسی صورت گرفته بود و حتی یکبار نمایندگان حکومت افغانستان و طالبان در سال 2015 در منطقه مری پاکستان باهم گفتوگو نیز کرده بودند، با این هم طرح جامعی از جانب حکومت افغانستان وجود نداشت و این گفتوگوها نیز با کشته شدن رهبر طالبان به کدام نتیجه ملموسی نرسید. گروه تماس افغانستان در شانگهای طالب یک طرح جامع از جانب حکومت افغانستان بود.
در 19 جنوری 2018 عبدالعزیز کاملوف وزیر خارجه ازبیکستان موضوع منازعه افغانستان و راهحل سیاسی آن را در شورای امنیت سازمان ملل متحد مطرح نمود. کاملوف در شورای امنیت، در مورد کنفرانس صلحی برای افغانستان در تاشکند در اخیر ماه مارچ چنین توضیح داد:
"در این کنفرانس ما امیدواریم به نتایج زیر برسیم:
یکم. تدوین یک سند نهائی یا اعلامیه تاشکند که اصول اساسی و شرایط راهحل صلحآمیز را تعریف نمود، مکلفیتهای حکومت افغانستان و مخالفان مسلح، همچنان جامعه بینالمللی ازلحاظ "راهاندازی" پروسه مذاکرات و حمایت از آن مشخص گرداند،
دوم. تشکیل یک وفاق بینالمللی در مورد پیشرفت یک راه حل سیاسی در افغانستان،
سوم. تحکیم نقش مرکزی و هم آهنگ سازنده جانب افغان در پروسه راهحل سیاسی در افغانستان،
چهارم. تقاضای شرکتکنندگان کنفرانس تاشکند از همه گروههای مسلح مخالف در افغانستان برای متوقف ساختن خشونت و سهمگیری در پروسه مذاکرات با حکومت افغانستان،
پنجم. تأکید مجدد شرکتکنندگان در این همایش بر مکلفیتهای بینالمللیشان در پیکار علیه تروریسم بینالمللی در همه اشکال و تظاهرات آن.
برای تضمین مؤثریت و مثمر بودن کنفرانس تاشکند و در نظر گرفتن دیدگاههای شرکای افغان ما، ما میخواهیم از آقای انتنیو گوتریش دبیرکل ملل متحد، نماینده ویژه دبیرکل ملل متحد برای افغانستان، نماینده عالیرتبه اتحادیه اروپا در امور خارجی و سیاست امنیتی، وزرای خارجه روسیه، چین، ایالات متحد امریکا، هند، پاکستان، ترکیه، عربستان سعودی و همچنان کشورهای آسیای میانه برای شرکت دعوت به عملآوریم."
در پاسخ به چنین تقاضاها حکومت افغانستان به تاریخ 28 فبروری 2018 در نشست دوم "پروسه کابل" طرح صلحش را به طالبان که میشود بهطور فشرده در هفت مورد خلاصه نمود، اینچنین پیشکش نمود:
- چهارچوب سیاسی شامل آتشبس، شناسائی طالبان بهمثابه یک حزب سیاسی، اقدامات اعتمادسازی و انتخابات آزاد و منصفانه است.
- چهارچوب قانونی شامل قبول قانون اساسی کنونی در کل و مجاز بودن تجدیدنظر و تعدیل در اجزای آن، رهایی زندانیان طالب و رفع تحریمها علیه آنها.
این پیشنهاد تصریح میکند که باید حکومت افغانستان به رسمیت شناخته شود، حاکمیت قانون محترم شمرده شود، راه باید برای اصلاحات و یک انکشاف متوازن در همه نقاط کشور و برگشت مهاجران هموار گردد.
این پیشنهاد تقاضا مینماید که اقداماتی بهمنظور تأمین امنیت شهروندان، بهویژه طالبانی اتخاذ گردد که آشتی کردهاند.
این پیشنهاد پیشبینی میکند که مهاجران و جنگجویان سابق باید در برنامه ملی برای انکشاف اجتماعی و اقتصادی ادغام گردند.
در این پیشنهاد ابقای حمایتهای بینالمللی دیپلوماتیک و مالی به شمول تعیین سرنوشت جنگجویان خارجی و بیرون کشیدن طالبان از لیست تحریمها مطرح میشوند.
در اول ماه می 2018، به دنبال مذاکرات غیررسمی دوروزه بینشی جین پنگ رئیسجمهور چین ونارندا مؤدی صدراعظم هند در شهر ووهان چین، تکانه عظیم دیگر در روابط چین و هند به وجود آمد که گام بزرگی درراه تنشزدائی بین این دو قدرت بزرگ آسیائی است. آنها علاوه بر ایجاد یک خط گرم بین مقامات نظامی دو کشور برای جلوگیری از تصادمات مرزی، توافق نمودند تا در بخش اقتصادی در افغانستان همکاری نمایند. حضور هند در همکاری با چین و آنهم در بخش زیرساختها در افغانستان، به ذات خود میتواند در تعدیل روابط دو کشور متخاصم هند و پاکستان مؤثر بوده و تأثیر نهایت مثبتی بر راهحل سیاسی در افغانستان داشته باشد
به تاریخ 27 می 2018 حنیف اتمر مشاور امنیت ملی افغانستان به دعوت خاقان عباسی صدراعظم پاکستان به آن کشور سفر کرد و بعداً طی گزارشی به هیئت دولت در مورد هدف سفرش گفته بود که در مورد عملی کردن هفت نکته اساسی با پاکستان توافق صورت گرفته است.
به تاریخ 28 ماه می 2018 وزارت خارجه هند طی یک اعلامیه رسمی گزارش دومین نشست گروه تماس شانگهای و نقاط نظر هند را در مورد حل سیاسی منازعه افغانستان انتشار داد. این نشست به ریاست هند برگزارشده بود. در این اعلامیه از یک راهحل سیاسی حکومت افغانستان با مخالفان مسلح اش در یک فضای عاری از ترور و خشونت جداً حمایتشده است. همچنان هند تعهد سپرده است که به همکاریهای اجتماعی و اقتصادیاش به مردم افغانستان ادامه میدهد.
به تاریخ 31 می 2018 راجندر کهنا معاون مشاور امنیت ملی هند در ارتباط با کمیسیون امنیت هند و افغانستان به کابل سفر نموده و با مقامات افغانستان و رئیس شورای امنیت ملی کشور ملاقات کرد.
بازهم، به تاریخ 31 می 2018 جنرال جان نیکلسن فرمانده نیروهای امریکائی اعلام نمود که مقامات طالبان و افغانستان باهم مذاکرات مخفی داشتهاند. او افزوده است که در این مذاکرات حکومتهای خارجی و سازمانهای بینالمللی نیز دخیل بودهاند.
در 7 جون 2018 اشرف غنی رئیسجمهور افغانستان آتشبس موقت با طالبان را اعلام نمود. ایالات متحد امریکا و ناتو بلافاصله اعلام نمودند که این آتشبس را در افغانستان رعایت میکنند. یک مقام ارشد وزارت خارجه ایالات متحد امریکا ضمن گزارش دهی در مورد این آتشبس گفت که همه احزاب جهادی و شخصیتهای مؤثر سیاسی افغانستان از اعلام آتشبس غنی قبلاً اطلاع داشته و با آن موافقت کردهاند. تقریباً اکثر کشورهای مؤثر در منازعه افغانستان از این آتشبس استقبال و حمایت کردند، که دو روز پسازآن طالبان، همانطوری که پیشنهاد صلح غنی را کاملاً رد نکرده بودند، به جواب آتشبس وی، آتشبس در سه روز رمضان را اعلام کردند.
طبق اظهار لیزا کورتیس معاون دستیار ترامپ، «واشنگتن طرق متعددی را برای آوردن صلح در افغانستان به کار میگیرد تا تضمین نماید که پاکستان نقش سازندهای در آن بازی کند. نیروهای ناتو نیز این آتشبس موقتی را نظارت میکنند.» او میافزاید که هدف این آتشبس ایجاد وقفهای در مخاصمتهاست تا بتواند تمدید یابد. عبدالسلام ضعیف دیپلومات پیشین طالبان از امکان تمدید این آتشبس تا سه ماه سخن به میان آورده است.
شام 10 جون 2018، پیپ اسکوبر از قول گزارشگر روزنامه "ایشیا تایمز" آورده است که دیپلماتهای شرکتکننده در نشست شانگهای گفتهاند که گروه تماس افغانستان در عقب درهای بسته، پلان بسیار مهم افغانستان را موردبحث قرار دادهاند که حاوی یک پروسه صلح آسیائی به شمول روسیه، چین، هند، پاکستان، ایران و افغانستان در جهت حل تراژدی افغانستان، بدون مداخله غرب است.
شی جن پنگ رئیسجمهور چین طی ملاقاتی با غنی گفته است که «دو جانب باید همکاریشان را درزمینهٔ ضد تروریسم، باید توسعه بخشند. چین به حمایت استوارش از تلاشهای حکومت افغانستان برای حفظ صلح در کشور حمایت میکند.» شی کلید ثبات افغانستان و صلح دوامدار در این کشور را در «پروسه آشتی که در ملکیت افغانها باشد» دانسته است. او از پیشنهاد صلح غنی در آغاز سال جاری به طالبان و همچنان از آتشبس موقت با طالبان ستایش نمود.
مؤدی صدراعظم هند در این نشست گفت: «افغانستان یک نمونه تأسفانگیز تأثیرات زیانبار تروریسم است. من امیدوارم گامهای شجاعانهای که توسط رئیسجمهور غنی بهسوی صلح برداشتهشده است توسط همه در منطقه احترام شود.»
با این تاریخچه روشن میشود که آتشبس مرحلهای از یک پروسه منظم برای رسیدن به یک راهحل سیاسی در منازعه افغانستان است.
ضیاصدر: طرح پیشنهادی 7 مادهای آقای غنی، نشست علمای دینی در کابل و جاکارتا، اعلان آتشبس دولت افغانستان آتشبس سهروزه طالبان آیا خواستگاه درونی داخلی دارد یا خواستگاه خارجی و بینالمللی؟
رسول رحیم: تقاضای نشست علمای دینی سابقه طولانی دارد. بارها از زبان کرزی نیز شنیدهشده است. در نشست دوم "پروسه کابل" و اسناد آن بهطور چشمگیر بر ضرورتش تأکید صورت گرفته است. این موضوع در سفر رئیسجمهور اندونیزیا به افغانستان نیز جداً مطرح شد، زیرا اندونیزیا پرجمعیتترین کشور اسلامی در جهان است. رئیسجمهور نامبرده وعده سپرده بود که این کار را ترتیب میدهد. و این نشست در آن کشور چندی پیش با اعلامیهای در مورد حرام بودن حملات انتحاری پایان یافت. قبلاً علمای دینی پاکستان، حملات انتحاری را از نگاه دینی ناجایز اعلام نمودند. علمای دینی افغانستان تاکنون آخرین جماعتی بودند که به حرام بودن حملات انتحاری گواهی دادند. وقتیکه دین از جایگاه قدسیاش برای مقاصد سیاسی پائین کشیده شود، به انتحار استشهاد میگویند.
رهبران روحانی نمای جنبشهای مسلح افراطی که در اصل چیزی بیشتر از سیاسیون بیرحم و فرمانبردار اجانب نیستند، از دین ایدئولوژی میسازند. یعنی با تفاسیر و تعابیر غیراصیل، مقولات دینی را طوری تعریف میکنند، تا سربازان بیخبرشان را با مژدههای دروغین دلگرم ساخته و به کشته شدن و کشتن تشجیع نمایند. تودههای سربازان آنها که مردم مؤمن اما بیاطلاعاند، این شگردها فریضه دینی تصور میکنند. شاید هنگامیکه مراجع دینی با صلاحیت در جهان اسلام، پندار و کردار آنها را تخطئه کنند، عطش خودکشی و دیگر کشیشان فروکش نماید.
ضیا صدر: درمجموع همه نگاه به پیشنهاد آتشبس دولت و طالبان خوشبینانه است و احساس میگردد که روزنهای از امید فراروی آینده و ملت ما گشوده شده است، بااینوجود اگر فرض بگیریم که صلح همین فردا صورت میگیرد و تحققیافتنی است، این صلح به چه قیمتی خواهد بود؟ شما چند فرض را در راستا چنین صلحی متصور میبینید، لطفاً در این خصوص توضیحات کافی ارائه بفرمایید؟
رسول رحیم: من یکی دو سال پیش مقاله مفصلی با عنوان «یک آن نباید راهحل صلحآمیز را فراموش کرد» نوشتم. این مقاله نه صرفاً به این دلیل بود که اصولاً من از قتل انسانها به دست یکدیگر و بهویژه برادرکشی در کشور ما بیزارم، بلکه در عین زمان توجهم معطوف به جنگی در کشور ما است که دشمن تعریفشدهای وجود ندارد و نخبگان مالاندوز و بیرحمی به دستور دیگران گردونه آن را به حرکت درمیآورند. من بدین باور بودهام که دستکم از سال 2002 به اینسو فرصتهای زیاد وجود داشتهاند که میتوانسته است، به صلح بیانجامد. نهتنها از این فرصتها تجاهل صورت گرفته است، بلکه عمداً آن را ضایع کردهاند. یعنی اصل، نه صلح بلکه مدیریت بحران و ادامه بحران تا زمانی بوده است که به بحران نیاز است. من در آغاز مصاحبه از خصلت "انتر- دومستیک" جنگ سخن به میان آوردم. یعنی جنگ محلی ما مربوط به مناقشات بینالمللی بر سر این است که کی سرور و آقای جهان باشد. هرگاه روال توزیع قدرت در جهان ما به ترتیبی باشد که تاکنون بوده است، ما هنوز هم مجبور خواهیم بود، بهای گزافی بپردازیم. همین اکنون ما شاهد نشانههای مهم فروریختن این نظم جهانی حاکم جنگ آفرین هستیم.
هند و چین بهسوی نوعی تنشزدائی منطقی و تفاهم میروند. هند که تا همین چندی پیش بهمثابه متحد محوری واشنگتن در استراتژی حوزه پاسیفیک برای مهار ابراز وجود چین به شمار میرفت، در کنفرانس سنگاپور بر اهمیت قدرتهای متوسط در حوزه اندو پاسفیک تأکید نمود و در عمل یک سیاست شبیه عدم تعهد را مطرح کرد. ترامپ به شکل بسیار افتضاحآور گروه جی 7 (جی 6+1) را شاید هم برای همیشه ترک گفت. سازمان همکاری شانگهای که به دلیل همچشمیهای چین و روسیه در مورد ارتباط پروژههای "یک کمربند- یکراه" و "یوراسیا" به رفتار بچگانه محکوم بود، در نشست 9 و 10 جون امسال بر مشکل غلبه نمود و در اعلامیه مشترک از" بالغ" بودنش پرده برداشت. این دو قدرت بزرگ و با پوتانسیل بینظیر اقتصادی، طبیعی و بشری بهطور بسیار مؤکد به اتحاد "استراتژیک" استوار و در حال گسترششان اعتراف کردند و از ایجاد یک جهان "چندقطبی"، "هم آهنگی در روابط بینالمللی... با حقوق برابر" سخن به میان آوردند. فکر نمیکنم بدبینی ترامپ در مورد حضور پرمصرف نیروهای جنگی امریکا در افغانستان بهکلی رفع شده باشد. مسلماً اظهارات ترامپ در انتخابات و سیاستهایی که اتخاذ میکند، نمیتواند محصول صرفاً مغز سودجو و تاجر مشربش باشد. این سیاست بخشی از هیئت حاکم بر امریکاست. معلوم نیست کار به کجا میکشد. ترامپ از شیوه اداره پوتین و شی جین پنگ ستایش میکند. برخیها از تشکیل " جی 3" بهجای "جی 7" گپ میزنند که شامل ایالات متحد امریکا، چین و روسیه باشد. با اینتم این کار در تصادم باسیاست امنیت ملی امریکا قرار میگیرد که بر تخاصم با پیکنگ و مسکو استوار است و خواهان برپاداشتن یک جنگ سرد دوم است، صادقانه بگویم در ادامه این تعادل ناپایدار در مناسبات قدرت در سطح جهانی من چیزی جز ادامه تراژدی کنونی نمیبینم. تا زمانی که فرمول حاکم غرب در مورد افغانستان " بحران- کنترل بحران- ادامه بحران" باشد، من این آتشبس را افاده حسن نیت دیپلوماتیک به افکار عامه جهانی و در عین زمان تدبیری میدانم تا حکومت ضعیف کنونی افغانستان بتواند جلو ازهمپاشیدگی کاملش را بگیرد. همین اکنون در 20 ولایت ما کمآبی و خشکسالی بیداد میکند. طالبان با استفاده از سردرگمی، بیانگیزه بودن، نرسیدن اکمالات و معاشات سربازان و پلیسها، ساحات نفوذشان را گسترش میدهند و هرروز شمار بیشتر ملکیها و نظامیان را از هستی ساقط میگردانند. از رأس تا بهقاعده هرم دولتی دچار نفاق است. باآنکه نفس خاموش شدن تفنگها و انتحار و انفجار به ذات خود امر مبارکی است و هرگاه با عواطف انسانی مورداستفاده قرار گیرد، شهد صلح در کامها محسوس میگردد، اما از آنجائی که مشروعیت حکومت بهشدت خدشهدار شده است، فکر نمیکنم با ادامه این وضعیت که رو به خرابتر شدن دارد، مردم بتوانند به نتایج مطلوب برسند.
ضیا صدر: چشمانداز صلح افغانستان را با توجه به تحرکات اخیر چگونه میبینید، آیا مردم میتوانند امیدی به آینده و صلح دائمی به این زودیها داشته باشند.
رسول رحیم: من هم با توجه به واقعیتهای قدرت در سطح بینالمللی و هم با در نظر داشت ملکه بازاندیشی که در همه انسانهای سرزمین ما میتواند وجود داشته باشد، همواره امید راستین به صلح داشتهام. من صلح را هم در مفهوم بسیار عامی است و قابلدرک آن یعنی پایان کشتار انسانها و تخریب آبادیها در نظر دارم و هم در مفهوم صلح عادلانه، صلح دموکراتیک و اوصاف متعدد دیگری که بر آن بیفزاییم. در زندگی واقعی، نمیتوان خیالبافی را نجاتبخش شمرد. عجالتاً سازوبرگ سیاسی و جامعه مدنی کشور ما در سطحی نیست که ما با اتکا به مردم افغانستان بتوانیم کاملاً به اهداف یک صلح عادلانه و دموکراتیک برسیم. در فردای ختم جنگ و انعقاد راهحل سیاسی هم قدرتهای جنگطلب خارجی و هم قدرتهای خارجی ضد جنگ در افغانستان جز تأمین منافع خودشان توسط هر نوع رژیمی که بهتر صورت گیرد، به هیچ صورتی مددگار ملت ما درراه تأمین عدالت و دموکراسی نمیشوند. بنابراین، ضربالمثل «نابرده رنج گنج میسر نمیشود»، تا یک مدت که روشنفکران و فعالان سیاسی ما فداکارانه مسئولیت نو سازی فرهنگ سیاسی جامعه را موفقانه بر دوش گیرند، در مورد ما صدق خواهد کرد. صلح نوع اول و با همان درک عامیانه آن نیز، بهتر از جنگ و کشتار هرروز است. همینقدر صلح نیز بدون یک حکومت که از مشروعیت سیاسی مبتنی بر وفاق و هم رائی نمایندگان قاطبه باشندگان افغانستان برخوردار باشد، نمیتواند جلو اشتعال مجدد جنگ و دهشت را به نامهای مختلف بگیرد. جامعه ما از زخمها و مشکلات مزمنی رنج میبرد. با انکار این زخمها و مشکلات و یا با ارشادات و تلقینات اخلاقی نمیتوان از گندیدن و بدتر شدن آنها جلوگیری کرد. باید مشکلات را نخست شناخت و تصنیف نمود و بعداً به چارهجوئی آن اقدام کرد. امروز بزرگترین دلمشغولی کنونی در بین نخبهها و شبه نخبههای ما در ارتباط با آتشبس و حل سیاسی منازعه افغانستان این است که با خاموش شدن جنگ، و تغییر کثافت قومی آرا، کی آرای بیشتر میگیرد و رئیسجمهور میشود. این در حالی است که ما نهتنها دیگر دولت به مفهوم دقیق کلمه نداریم، بلکه باوجود ادارات عریض و طویل که در تاریخ افغانستان نظیر ندارند، حتی هیبت دولت هم و جود ندارد. بنابراین، تا زمانی که با یک وفاق واقعی چندین قومی مشروعیت دولت و کارسازی و موثریت نسبی آن اعاده نشود، ما در تأمین صلح نوع اول و بسیط هم بازنده خواهیم بود و جنگ همه با همه صورت خواهد گرفت. نخبگان ما بهجای پرداختن به این کوه کارها، سرگرم جنگ سمبلهای قومیاند و هرکس میکوشد در تخطئه و هتاکی از دیگری عقب نماند. شاید روزی برسد و جامعه در حدی از روا داری و مدارا باشد که ما فرصت کافی برای انتخاب بهتر داشته باشیم، اما امروز فرا روی ما کارهای حیاتیتر از این سمبلها، برای انجام یافتن فریاد میکشند. باآنکه از تأسیس تا کارساز شدن یک دولت زمان کافی را ایجاب مینماید، به آن "دولت سازی "(state building) گفتهاند. زیرا در اینجا سازماندهی درست، ظرفیتهای کافی اداره کشوری و لشکری و منابع پولی لازم به کار است. اما رسیدن بدانها که احاد مردم دارای یک هویت مشترک گردند " ملت شدن" (nation making) خوانده میشود که زمان بس طولانی و شاید چند نسل را در برگیرد. این به دلیل آن است که ملت شدن یک پروسه تغییر فرهنگی است درنتیجه ارتباطات روزمره و مادامالعمر اقوام مختلف به وجود میآید که خود مستلزم زیرساختهای شهری و تکثر فراوان نهادهای کارآفرینی است که بتواند اکثریت مردم را استخدام نماید.
,