اگر در مورد مفهوم "آزادی" به مثابه پدیده ای سیاسی، اجتماعی و اخلاقی که در روابط انسان ها پدیدار میشود، اندکی درنگ کنیم، بزودی با تعبیر های شگفت آوری مواجه میگردیم.
به نظر هگل آزادی در دولت پیدا میشود و انسان میتواند آن را در خدمت به دولت بیابد. از لحاظ "مکتب فردگرایی" آزادی به معنی عام عدم وجود تحمیل از دیگران به شخص است. هابس انگلیسی آزادی را قدرت اعمال کردار شخص بدون وجود عامل بازدارنده دانسته و فرد آزاد کسی است که بتواند از مسیر دلخواه به هدف دلخواه دست یافته و اراده دولت در کار او دخیل نباشد. جان استوارت میل در اثر مشهور " در باره آزادی " اصول فردیت و آزادی خواهی را تشریح میکند. وی پیرو آزادی کامل فردی و انسانی بودن وجود هرگونه محدودیت می باشد.
عده از فلاسفه پا را از این هم فراتر گذاشته و عقیده دارند که نه تنها آزادی شخص بلکه وجود عامل شرایط لازم برای افعال شخص نیز از عوامل آزادی بوده و باید وسایل و امکانات لازمه در اختیار شخص باشد تا عمل دلخواه خود را انجام دهد. از این مفهوم "قادر بودن نیز مشتق میگردد. زیرا کسی که قادر است که از تربیت و شرایط ادراکی لازمه قبلاً برخوردار شده باشد، تا بتواند از امکانات موجود بهترین نتیجه دلخواه را بگیرد. در این رابطه "رسل" عقیده دیگر ی نیز دارد. او میگوید در یک جامعه سنن و مراسم بقدری بر شئون مختلف زندگی اجتماعی تاثیر دارد که تربیت فرد را در قالب جامعه به عمل می آورد. در نتیجه فرد محدود بار می آید. زیرا جامعه چیزهای که خود خواسته به او آموخته است و شخص دارای دید محدود جامعه میشود. از این مراتب اشکالی مستقیم و غیر مستقیم محدود کردن و تحمیل استنباط میگردد.
آگاهی فرد از اشکال مختلف ارا عقاید، راه های زندگی و غیره برای قادر ساختن او لازم است هرگونه اعمال نفوذ برای انها اطلاع گیری چون تبلیغات نیز تحمیل شمرده میشود. اختلافات سطح تعلیمات و آگاهی در بین افراد یک جامعه از سوی دیگر باعث ایجاد توازن در بهره گیری از آزادی می شود و آنان که آگاهی بیشتری در اثر امانات رفاهی بهتر کسب کرده اند، طبعاً قادر به بهره وری آزادی می شوند. برعکس اشخاص تا آگاه از مرز های آزادی خود اطلاع نداشته و بدین وسیله قدرت در دست افراد جمع میشود. دموکراسی طبق این نظر شکل است که افراد با آگهی متساوی از قدرت متساوی و آزادی برابر استفاده می نمایند. در غیر این صورت دموکراسی وجود ندارد.
از آغاز پروتستانیسم، آزادی مذهبی و افکار عمومی در مورد دین بسیار محدود و آزادی های سیاسی مثلاً حق رای در نوع حکومت تا قرن نوزدهم مفهوم صادقی نداشت. مکاتب چون ناسیونالیسم، سوسیالیسمِ و انارشیسم از لحاظ محتوی فلسفی و برداشت آنها از حقوق فردی و سایر خواهان عقاید فردگرایی از جمله مساعی بشر برای تحصیل آزاد بوده است که مراحل دیگری قبل از آنها مثل "مگنا کارتا" در ۱۲۱۵ و تدوین قانون "هبس کورپس" در سال ۱۶۷۹ وجود داشته است. نهضت های متساوی برای تحصیل حقوق فردی و پرورش استعداد فردی بدست آورده است. بعضی از این ملاحظات خالی از اشتباهات نمی باشند.
این که هگل میگوید، آزادی در دولت یافت میشود، اشتباه است. زیرا آزادی قبل از تشکیل دولت وجود داشته است. اینکه هابس انگلیسی میگوید که "فرد آزاد کسی است که از مسیر دلخواه به هدف میرسد" قابل تامل است، چون او هدف دلخواه را مشخص نه ساخته و حتی در جهت منفی دروغ و دزدی نیز میتوانند اهداف دلخواه باشند. همچنان تعریف رسل در مورد آزادی که تذکر رفت، نیز اشتباه است. زیرا جامعه را افراد تشکیل میدهد و کارهای جامعه در اصل همان کارهای افراد است؛ یا به عبارت دیگر دست آورد های افراد است که در محیط اجتماعی تبادله میگردند، نه چیزهای که جامعه خود خواسته است و فرد را به آن محدود می نماید.
آزادی خواهان بر اساس این اشتباهات در تعریف های که اندیشمندان برای آزادی قابل گردیده اند، نمی پذیرند و برای آزادی در جستجوی تعریف جامع و واحدی می باشند و آن تعریف چنین ترسیم میگردد:
نخست این مطلب را بایست گفت که آزادی به طور مجرد و تنها بی مفهوم بوده و با امور دیگر که یکجا میگردد مفهوم می یابد. آن امور عبارت می باشند از اهداف انسانی. انسان ها به طور عموم دو هدف دارند، یکی نزدیک و دیگری دور. در هدف نزدیک آزادانه کار میکنند و در هدف دور هستی می یابند. کار کردن و هستی داشتن روی کره زمین کار مشترک همه ای انسان ها است به جز واعظ و زاهد و صوفی و دیگر قشر طفیلی خود که کار نمی کنند و از کار دیگر انسان ها میخورند و خرقه سالوس بر دوش میکشند.
کارمندان در هدف نزدیک خود قبل از این که شروع به کار نمایند خود را کار فهم می ساسند؛ به این معنی که به تحصیل علم و هنر اقدام میکند و به نهال کار خود از منبع علم و هنر آب میرساند. علم و هنر قوانینی دارند که در چهار چوب آن ها آزادی عمل خود را به انجام میرساند. آزادی بودن چهار چوب قانونی بی بند و بار می باشد؛ مانن کسانی که آزادی را در جهت ثروت اندوزی در تعریف لایتناهی استعمال می نمایند و برای ثروت اندوزی هیچ گونه محدودیت قایل نمی گردند.