نگاهی به چند و چون آتش بس موقت و آتش بس یک جانبه حکومت افغانستان

اعلام آتش بس موقت حکومت وحدت ملی افغانستان که از 27 ماه رمضان تا پنجم شوال با پاسخ مثبت آتش بس سه روز عید از جانب طالبان توام بود. اگرچه قبل از عید طالبان حملات شدیدی را علیه نیروهای اردوی ملی افغانستان انجام دادند،

با اینهم خوش بینیهائی در مورد کاهش خشونتها به وجود بود. بلافاصله حکومت افغانستان این آتش بس را ده روز دیگر تمدید نمود، اما طالبان به نیروهای شان دستور ادامه حملات را دادند. هم آتش بس موقت و به خصوص تمدید یک جانبه آتش بس از جانب حکومت وحدت ملی افغانستان، تلفات مرگباری را بر نیروهای امنیتی افغانستان تحمیل نمود. شک وتردیدها و اعتراضات نسبت به تمدید یک جانبه آتش بس در سطوح مختلف جامعه به وجود آمده است و خوش بینیهای اولیه به یاس کشانده می شوند. سید ضیاالدین صدر مسئول نشراتی افغانستان امروز در مورد چگونگی این آتش بسها و دورنمای آینده آن با داکتر رسول رحیم ژورنالیست پیش کسوت، مترجم و تحلیلگر مسائل سیاسی گفت وگوئی داشته است که اینک پاسخهای ایشان را در ذیل می خوانیم:

ضیا صدر: جناب آقای داکتر؛ چرا آن شور و خوش بینی اولیه که در آغاز نسبت به آتش بس وجود داشت، درجریان نزدیک به دوهفته اخیر به تدریج به یاس و حتی اعتراض مبدل گشت؟
داکتر رسول رحیم: عمده ترین مشکل در قضاوتهای مربوط به آتش بس، هم نزد طرفداران و هم مخالفان آن، عاطفی بودن و عدم آگاهی از ذات این پروسه و سیر احتمالی آنست. دومین مشکل اساسی خلط مبحث میان " آتش بس موقت"، "توقف مخاصمتها"، "آتش بس" و "متارکه"است. سومین مشکل عدم توجه مقامات حکومت وحدت ملی افغانستان به پائین بودن ظرفیتهایش در تامین امنیت شهروندانی است که در قلمرو تحت حاکمیتش زندگی می کنند و بنابراین، پیشکشهای سخاوتمندانه اش چیزی جز همان پا فراتر از گلیم خود گذاشتن نیست و فاجعه های مرگبار می آفریند. چهارمین مشکل استفاده ابزاری از فرازهای پروسه صلح برای تحکیم و توسعه اجنداهای انتخاباتی است که چیزی جز یک قدرت طلبی نا مشروع نمی باشد. شگفت آور نیست هرگاه در چنین فضای غبار آلود عواطف بر سنجش غلبه نماید و خوش بینیها به بد بینها مبدل گردند.
ضیا صدر: منظور شما از ذات پروسه صلح کنونی و سیر احتمالی آن چیست؟
داکتر رسول رحیم: امکانات پایان دادن به جنگ افغانستان نظر به پیچیدگی و دشواریهای پروسه احتمالی صلح، از زوایای مختلفی مورد ارزیابی قرار می گیرد. یکی از وجوه این کار تحقیقات میدانی است که توسط کارشناسان و موسسات پژوهشی صورت گرفته است. خانم کیت کلارک، یکی از مدیران شبکه تحلیلگران افغانستان، در تازه ترین نوشته اش درماه جون امسال، زیر عنوان « چگونه به جنگ افغانستان پایان داد؟»، از قول سازمان بین المللی (کانسلیشن ریسورسیس) خصلت پروسه صلح افغانستان را طوری تشخیص می نماید که « به تدریج پیشرفت می نماید». سازمان بین المللی نامبرده ارزیابی اش را تقریباً چنین بیان نموده است: این راهیافت یک مسیر به تدریج پیشرونده، یک پروسه قدم به قدم به سوی راه حل سیاسی است که به مرور زمان ثبات، اعتماد و مشروعیت را به وجود آورد. این دیدگاه اهداف دو مرحله ئی را دنبال می کند که در آغاز این اهداف کوتاه مدت بوده و برای کاهش خشونتهاست و به طور اجتناب ناپذیری نقش مرکزی به دو جانب اصلی یعنی طالبان و حکومت افغانستان قائل است. در گام دوم، اهداف دراز مدت مطرح اند که برای نیل به یک قرار داد اجتماعی به طورگسترده فراگیر می باشد که از همه افغانها نمایندگی نماید.
تصور می کنم این همان خط سیری باشد که حکومت وحدت ملی افغانستان دنبال می نماید. فقط با درک چنین خط سیر تدریجی است که ما می توانیم به کنه آتش بسها و سائر ابتکارات طرفهای درگیر در افغانستان پی ببریم.
ضیا صدر: شما از خلط مبحث در مقولاتی مانند آتش بس موقت، توقف مخاصمات، آتش بس و متارکه در تحلیلهای رایج در کشور سخن به میان آوردید. آیا ممکن است در مورد آن قدری بیشتر توضیح بدهید؟
داکتر رسول رحیم: یکی از دلائل یاس و مخالفت با آتش بس موقت و تمدید یک جانبه آتش بس توسط حکومت وحدت ملی افغانستان و یا برعکس شیفتگی بی حد و حصر به سریع الثمر بودن شان، همین عدم تفکیک دقیق مقولات است که توضیحش هم مورد بی توجهی مقامات حکومتی قرار دارد و هم مردم و بعضاً تحلیلگران برآن وقوف کامل ندارند. این درحالیست که نزد کارشناسان و در حقوق بین المللی حدود هریک از این مقولات معین و شرایط شان متفاوت و کارکردهای شان خاص می باشد. 
" آتش بس موقت" یک توقف غیر رسمی جنگ است. معمولاً این اقدام در سطح محلی و در بین قوماندانها صورت می گیرد.این عمل از لحاظ زمانی کوتاه و موقتی بوده و حاکی از آن نیست که کدام اراده ای برای حل منازعه بزرگتر وجود دارد. گاهی طرفین پرچمهای سفید بر می افرازند و بدین ترتیب قربانیان و مصدومین را از میدان جنگ بیرون می کشند. چنین آتش بسهای موقتی در سالهای 2006 و 2010 بین گروهی از طالبان و اردوی ملی افغانستان صورت گرفته است.
"توقف مخاصمتها" دارای جنبه وسیع تر بوده و نسبت به "آتش بس موقت" رسمی تر می باشد، اما درجه رسمی بودن آن در حد موافقتنامه آتش بس نیست. یکی یا هردو جانب اعلام می دارند که می خواهند در کل عملیات جنگی را متوقف گردانند. این رفع مخاصمتها معمولاً موقتی و غیر الزام آور می باشند. این توقف مخاصمتها علامتی برای آغاز پروسه صلح در منازعه ای می باشد که در آن چندین طرف وجود دارد. مثلاً در افغانستان این توقف مخاصمتها با طالبان مطرح بود، نه با داعش.
"آتش بس" به معنای دقیق کلمه در اثر موافقتنامه ای به وجود می آید که برای توقف مخاصمتها روی آن مذاکره صورت گرفته است.هدف آن آرام گردانیدن اوضاع می باشد. در بسیاری موارد سلاحهای ثقیل عقب کشیده می شوند و یا یک منطقه غیر نظامی ایجاد می گردد تا دو طرف از همدیگر جدا شوند. با آنکه احتمال دارد تخلفاتی در رعایت آتش بس به وجود آید، اما طرفین می کوشند به آن پایان ندهند. با اینهم آتش بس منازعه را پایان نمی ی، بلکه در آن وقفه ای به وجود می آورد.
" متارکه" عبارت از یک توافق رسمی برای متوقف گردانیدن همه عملیات نظامی دریک منازعه دوامدار است. متارکه به معنای پایان جنگ است، اما به مفهوم صلح نیست. برای تامین صلح باید روی پیمانی مذاکره صورت گرفته و به تصویب برسد. طرفین تعهد می نمایند تا اختلافات شان در میدان جنگ را حل بکنند.
با توجه به مراحلی که این مقولات در آنها مصداق پیدا کنند، می دانیم که انتظارات سریع الثمر چه قدر عبث اند و ما تا کجا نیازمند تدقیق در مفاهیمی می باشیم که قرار است همزمان با شروع پروسه صلح مطرح شوند.
ضیا صدر: آقای داکتر؛ شما در ابتکارات صلح حکومت وحدت ملی افغانستان چه چیزی را پیشکشهای سخاوتمندانه و پا بیرون گذاشتن از گلیم می دانید؟
داکتر رسول رحیم: قاعده بر آنست که یک حکومت قانونمدار برای حفاظت از نظام حاکم، مردم و قلمرو اش از موضع قدرت به پروسه صلح روی می آورد.در آن صورت این حکومت حق دارد به هر اقدام مقتضی متوسل گردد، از وضعیتی که ایجاد می شود سود ببرد و پایه هایش را استحکام بخشد. اما چنانکه من در اوایل ماه مارچ ضمن مصاحبه ای با شما گفته بودم، حکومت وحدت ملی افغانستان، به دلایل نواقص بسیار وخیم و حاد در مشروعیت دموکراتیک و کار کردی اش، به علل فقدان ابتکارات محاربوی، فقدان اکمالات به موقع،فقدان دسپلین نظامی مطلوب، وجود فساد گسترده، تلفات روز افزون پرسونل و نبود انگیزه قناعت بخش در اردو، در آن سطحی از استحکام و انسجام نیست که یک آتش بس یک جانبه را چه به طور محدود و یا طولانی موفقانه به فرجام رساند. تازه ترین تجربه ما در این ناتوانی، تمدید یکجانبه آتش بس می باشد که بر علاوه سقوط چند ولسوالی و منطقه، کشته شدن دست کم 150 تن از پرسونل نظامی و امنیتی کشور را نیز در پی داشت. ادامه چنین پیشکشهائی به جای آنکه بتواند دل و دماغ مخالفان مسلح را تسخیر کند، از دراز مدت یاس و تسلیم طلبی را در میان شهروندانی دامن خواهد زد که در تحت حاکمیت این حکومت زندگی می کنند. در یک جنگ بیرحمانه مانند آنچه در افغانستان جریان دارد، علی الرغم تاکید صادقانه و عملی بر راه حل صلح آمیز و حل سیاسی منازعه، نباید جای تدبیرهای کار ساز وعزم راسخ را برای آن اقدامات ناسنجیده و سخنرانیهای عوامگرایانه و احساساتی خالی نمود که فقط می توانند ابتکارات ناکام صلح دوران داکتر نجیب الله را تداعی کنند.
ضیا صدر:آقای داکتر؛ ازنگاه شما استفاده ابزاری از فرازهای پروسه صلح برای تحکیم و توسعه اجنداهای انتخاباتی به چه ترتیب صورت می گیرد و چه تاثیری بر سرنوشت پروسه صلح دارد؟
داکتر رسول رحیم: همین اکنون انتخابات پارلمانی در پیش رو قرار دارد. انتخابات ریاست جمهوری در سال آینده برگزار خواهد شد. ارابه قدرت دولتی را در افغانستان نخبگانی به جلو می برند که از یک سرمایه داری طفیلی، جرمی و غیر تولیدی نمایندگی می کنند. احزاب نخبه گرا در کشورهای کلاسیک سرمایه داری نماینده طبقات و اقشار اجتماعی می باشند و این را کتمان نیز نمی کنند. مثلاً در آلمان اتحاد احزاب دموکرات مسیحی نماینده سرمایه داران بزرگ، حزب سوسیال دموکرات نماینده سرمایه داری متوسط ( دست کم سرمایه 200 میلیون یورو)،حزب دموکرات آزاد نماینده سرمایه داری بزرگ و حزب سبزها نماینده بیکاران، مهاجران و با اصطلاح طبقه چهارم می باشند. در افغانستان که مناسبات طبقاتی چندان تکامل نیافته است، نخبگان حاکم منبع اقتدار شان را بیشتر در روستاها و از طریق بسیج هویتهای قومی فراهم می آورند. به هنگام رخدادهای مهم سیاسی و به ویژه در آستانه انتخابات پارلمانی و انتخابات ریاست جمهوری در برخی موارد سوءاستفاده از هویتهای قومی چنان بی لگام و مهاجم می باشند که اکثریت توده های عادی اقوام مختلف را با آنکه بیشترین ظلم و ستم را از قدرتمندان هم قوم شان متحمل می شوند، از خطرات واهی می ترسانند که گویا یک قوم دیگر ممکن است علیه آنها وجود آورد. مادامی که مشاجرات قومی این قدر حساسیت برانگیز است باید راه حلی جستجو کرد. متاسفانه با تلقینات تسکین دهنده و نصایح اخلاقی نمی توان این مشکل را حل کرد. همان طور ایجاد جو ناسالم آگنده از اتهامات سنگین متقابل و منسوب ساختن یک دیگر به کشورهای خارجی و برچسپهای سیاه سیاسی بر یک دیگر بستن نیز راه حل نیست.باید اصول مباحثات سازنده سیاسی را فرا گرفت و به مدد آن راه حل را پیدا نمود. پرداختن به حل مسئله قومی در افغانستان، مانند هر کشور پسا منازعه یک رکن اساسی دولت سازی موفق است. در پس اینهمه ادعاهای ضد و نقیض موضوع بر سر توزیع عادلانه سه عنصر کمیاب یعنی قدرت، ثروت و حیثیت اجتماعی است. ماده چهارم قانون اساسی افغانستان، هرگاه در یک بافت تاریخی و حقوقی مورد تفسیر قرار گیرد و بدان عمل شود، می تواند زمینه ساز یک ناسیونالیسم مدنی گردد. ناسیونالیسم مدنی یک احساس تعلق، همبستگی و فداکاری به افغانستان و مردمش است که محصول برابری و مشارکت واقعی در قدرت دولتی است.حکومتهای پیهم افغانستان تا تشکیل حکومت وحدت ملی در مورد مساله اقوام، مانند هر مساله بزرگ و خرد دیگر یکسره عرفهای نامیمون را بر پیاده ساختن قانون و در راس همه قانون اساسی افغانستان ترجیح داده اند. نخبگان حاکم در ضمن اظهارات موردی و مبهم در مورد تمکین به این نصوص قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان، در عمل نوعی همزیستی بین ناسیونالیسم قومی یعنی دلبستگی خاص به سرنوشت جماعات قومی خودی و ناسیونالیسم مدنی مبهم، با قرار و مدارهای موقتی و متزلزل کرسیهای دولتی را بین همدیگر تقسیم نمودند. بدیهیست که این تصامیم غیرمسئولانه و تعادل ناپایدار ناشی از آن، روزی شکل وخیمی به خود می گرفت. تشکیل حکومت وحدت ملی با تقسیمات 50 درصدی اش اوج این فاجعه است که در تقرر و تبدل ارکان ادارات کشوری و لشکری خود را نشان می دهد و هر روز تیشه دیگری بر بدنه وحت ملی می زند. این نا بسامانی تا زمانی که به صورت ریشه ئی در بین نخبگان حاکم افغانستان حل وفصل نشود، دورنمای پروسه صلح با طالبان را بیشتر از پیش تاریک تر می گرداند