افغانستان به مثابه یک کشور "ورشکسته و ناکام" باز هم در بند "گرد باد توفنده ای سیاسی اقلیمی" گیر افتاده است. بازیگران سیاسی کشور با پیروی از الگوی انتخابات ریاست جمهوری سال های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۴ باز هم تلاش دارند
تا با "تول و ترازو کردن ها"، سهمیه های کرسی های دولتی را قبل از انتخابات تعیین کرده و پس از آن به مثابه "بانک های رای" روانه ای کارزار انتخابات گردند. "ائتلاف بزرگ ملی" که در این اواخر با گردهمایی بیشتر از سی حزب، گروه و حلقه ای سیاسی شکل گرفته است، بهترین الگوی این تلاش سیاسی در کشور ما تلقی میگردد.
افغانستان یک کشور چند ملیتی است که اگر به "اصطلاح قوم "سخن بزنیم، بیشتر از سی قوم مختلف با فرهنگ های مختلف و قسماً با زبان های مختلف، قسماً آمیخته باهم و قسماً در کنار هم در یک جغرافیای مشترک زیست دارند. در این جا میتوان به طور نمونه – بدون کدام اولویت کمی و کیفی - از اقوام تاجیک، هزاره، پشتون، ترک، ازبک، ترکمن، پشه ای، سادات، عرب، هندو و سیبک باوران نام برد.
در درازای تاریخ کشور، به ویژه در چهل سال اخیر که کشور ما در چرخ آب سیاسی سخت گیر افتاده است، بازیگران سیاسی از همین تشتت قومی، زبانی، نژادی و فرهنگی بهره برداری کرده و به مثابه نمایندگان خود خوانده ای اقوام، خواسته ای قشری و گروهی خود شان را بنام خواسته های بر حق طبقاتی توده های محروم از همه چیز، جا زده اند.
من خوب بخاطر دارم ، زمانی که در اطاق تجارت قندهار به حیث کارمند اجرای وظیفه میکردم. در یکی از جلسات "هیئت مدیره" تحت ریاست "محمد رسول خان پشتون" من هم به حیث منشی در مجلس حضور داشتم. ناگهان "بهادر خان"، "پیاده" ای اطاق تجارت داخل اطاق شد و گفت "رییس صاحب، در بازار کابل یک هندو مسلمان شده است." رییس که غافل گیر شده بود، بدون تامل به بهادر خان گفت: "برو به او بگو محمد رسول، رییس اطاق تجارت گفت که اشتباه کردی که مسلمان شدی؛ در مسلمانی ما خیر نیست." یکی از اعضای هیئت مدیره از رییس پرسید که "چرا در مسلمانی ما خیر نیست؟ رییس بدون کم و زیاد در پاسخ گفت: "مسلمانی ما رنگ های مختلف مذهبی و حتی قومی دارد. عده پیروان مذهب شیعه و عده ای پیروان مذهب سنی می باشند. عده ای درانی و عده ای غلجایی می باشند. بین هریک از این طایفه ها نزاع و خصومت وجود دارد. بنا بر این شخص مذکور اگر هر یکی از این مذاهب و یا اقوام را انتخاب کند، پیروان مذهب و یا اقوام دیگر او را بدتر از هندو گری میدانند." در این جا - با وجود قاطی گری نا درست پیروی عقیدتی و وابستگی قومی - این امر بیانگر شور بختی جامعه طوفان زده کشور ما تلقی میگردد.
در کشور اسیب زده ای ما در ازای پیش کش کردن برنامه های سیاسی و اقتصادی برای بازسازی و رفاه کشور، تلاش های پس پرده برای کسب قدرت سیاسی و اندوختن مال و منال مبارزه سیاسی خوانده میشوند. در نتیجه عوض گفتگو های سازنده سیاسی، کرسی نشینان به ابزار حذف رقیب های سیاسی پرداخته و در صورت امکان حتی به قوای نظامی و امنیتی تکیه میزنند. همانند حکومت حامد کرزی، اشرف غنی خود خواهی را بر دیگر پذیری، خویشاوند سالاری و گماشته گری را بر شایسته سالاری ترجیح داده و سیاست را بجایی رسانده است که ملت از "ارگ نشینان" روز بروز بیشتر فاصله میگیرد.
در کارزار انتخابات ریاست جمهوری، اشرف غنی با ظهور "ائتلاف بزرگ ملی" عجالتاٌ هم از نگاه سیاسی و هم از نگاه پایگاه قومی منزوی گردیده است. دیده شود که این "مغز دوم متفکر جهان" بری تداوم حکمرانی "یکه سالاری" اش چه گلی را پر پر کرده و چه نیرنگِ را بکار میبرد. در این جا میتوان بر گفته حافظ خوش کلام صحه گذاشت:
"شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل
کجا دانند حال ما سبک باران ساحل ها"