به کمبود منابع در مورد موسیقی اصیل افغانستان توجه کنید!

اسم من متین آذرخش است و فارغ دانشکده ادبیات دانشگاه بلخ میباشم. علاقه ام به موسیقی کشورم باعث شد که موضوع مونوگراف ام را  (سیرانکشاف موسیقی افغانستان ) انتخاب کنم.  مشکلات کمبود منابع که من در موقع نوشتن مونوگراف ام  دیدم مرا وادار به نوشتن این سطور کرد.

 

آزرخش

اسم من متین آذرخش است و فارغ دانشکده ادبیات دانشگاه بلخ میباشم. علاقه ام به موسیقی کشورم باعث شد که موضوع مونوگراف ام را  (سیرانکشاف موسیقی افغانستان ) انتخاب کنم.  مشکلات کمبود منابع که من در موقع نوشتن مونوگراف ام  دیدم مرا وادار به نوشتن این سطور کرد.  مخاطب من همه هموطنانی اند که در مورد موسیقی اصیل افغانستان تحقیق کرده اند و دانشی اندوخته اند و یا علاقمند تحقیق در مورد موسیقی کشور شان بوده وامکانات مادی ومعنوی همچو تحقیق را دارند.  اجازه بدهید بی پرده بگویم، مخاطب ام هموطنان علاقمند به موسیقی افغانی در اروپا و امریکاست. زیرا همین هموطنان بر لسانهای اروپائی حاکم اند و کتابخانه های غنی را در اختیار دارند. 

در جریان جستجویم برای منابع متوجه فقرشدیدی شدم که ما در بلخ و حتی در کابل از لحاظ منابع داریم. بطور مثال من در بلخ صرفأ کتاب (سرگذشت موسیقی معاصر افغانستان) تألیف محترم وهاب مددی را یافته توانستم. این کتاب به ذات خود معلومات خوبی درمورد موسیقی نوازان، آوازخوانان و سبکهای موسیقی افغانستان از قرن نوزدهم بدینسو دارد.  در همین محدوده من از اثر محترم مددی فیض بردم وممنون ایشان هستم. اما در مورد ریشه های موسیقی افغانستان مطلب شایان توجه برای یک مونوگراف علمی در آن پیدا نمیشد. چون کتاب دیگری نیافتم با انگلیسی دست وپا شکسته ام به سراغ کتابهای کتابخانه دانشگاه بلخ رفتم. چیزی حاصلم نشد. آنگاه دست به دامان انترنت شدم.  در انترنت به جستجوی منابع برآمدم. در ویکیپیدیا مطالب سرسری وبدون ذکر منبع یافتم که بدردم نخورد. در سایت انترنتی خانه فرهنگ و موسیقی افغانستان عکس چند کتاب احتمالأ مفید را دیدم اما کوششم برای دسترسی به آنها نتیجه نداد. 

سر انجام عازم کابل شدم. در کتابخانه دانشگاه کابل به همان سرنوشت کتابخانه دانشگاه بلخ مواجه شدم. فهمیدم که تبلیغ ملا های متعصب علیه موسیقی کار خود را کرده است. وقتی هنری مثل موسیقی که غذای روح و بخش مهمی از فرهنگ هر ملت است، بدون هیچ نوع استنادقرآنی  ممنوع قرار داده شود، ملت از غذای رح اش وبخش مهمی از فرهنگش دورمیشود. کمبود منابع موسیقی محصول مستقیم همین دوری است. و الی درمرکز علمی پایتخت افغانستان باید صد ها کتاب در مورد موسیقی این کشورموجود می بود. کتابدار کتابخانه دانشگاه از من خواست تا سری به افغانستان سنتر بزنم. افغانستان سنتر(ACKU) در ساحه دانشگاه کابل قرار دارد و واقعآ جای مناسب برای مطالعه وتحقیق است. اما کتابهایش اکثرآ در مورد تاریخ و بخصوص حوادث چند دهه اخیر افغانستان است. سر انجام در همینجا جستجویم تا حدی به نتیجه رسید. به کتاب (رسالهٔ بیا موسیقی) تألیف محترم نجیب سخی دست یافتم. 

رسالهٔ بیان موسیقی مستقیمأ به ریشه موسیقی کشور ما در عصر طلائی تمدن اسلامی (اواسط قرن ۸ میلادی الی اواسط قرن ۱۳ میلادی) میپردازد ونظریه آواز وساز در موسیقی تمدن اسلامی و مشرق را که به همت فرزندان مرز وبوم بلخ وفاریاب اعم از ابونصر بن محمد فارابی (متولد ۸۷۳ میلادی در قریهٔ وسیج فاریاب) و  شیخ الرئیس ابو علی سینای بلخی (متولد بخارا درسال۹۸۰ میلادی) است. ابوعلی سینا خود گفته است که پدرش اهل بلخ بود ودر عصر نوح سامانی به بخارا سفر کرد. این بزرگان علم و دانش خراسان زمین از نخستین انسکلوپیدیستهای مسلمان بودند. نجیب سخی می نویسد: ((فارابی بعد از مطالعه آثار موسیقی خراسانی، یونانی وغیره، همه  را نامکمل یافته و بعدأ کلیات موسیقی نظری را برای جامعه بشریت اساس گذاشت)). این کلیات موسیقی نظری همان چیزیست که نجیب سخی در رساله بیان موسیقی تشریح کرده است. معلومات مندرح درجلد اول این کتاب در نُه فصل ذیل تقسیم بندی شده است: فصل اول به تعریف وحدود موسیقی اختصاص یافته است. در فصل دوم وسوم ابعاد و فاصله هاوتقسیمبندی آن در موسیقی توضیح شده است. در فصل چهارم جمع وجمع کل با حدود و موازین آنها شرح شده است. در فصل پنجم مقام، در فصل ششم وزن، درفصل هفتم تألیف وترکیب با مثالهاو جدولها و ارقام با زبان سلیس توضیح داده شده است.

درفصل  هشتم انواع موسیقی شرح شده و فصل نهم به موسیقی آله ئی یا سازی وقف شده است. در اخیر جلد اول  دو  پیوند جا داده شده است. بخصوص پیوند دوم که رابطه اسلام وموسیقی را در بستر تاریخ مختصرآ ارزیابی میکند، برای نویسندبسیار جالب بود. با تأسف جلد دوم این اثر مفید در افغانستان سنتر هم دستیاب نشد. بعد از مطالعه رساله بیان موسیقی توانستم حلقه گمشدهٔ رابطهٔ موسیقی محلی وآلات موسیقی مروج در دره های افغانستان  را با آن میراث بزرگی که فارابی، بوعلی سینا و امیر خسرو بلخی دهلوی (پدرموسیقی کلاسیک هند)به بشریت به میراث گذاشته اند فهمیدم وبحیث یک افغان و یک باشندهٔ بلخ باستان، سر شار از افتخار به فرهنگ خطهٔ باستانی شدم که من به آن تعلق دارم.  دریگ مورد دیگرنتوانستم در کتاب محترم سخی نیزمطلبی با وضاحت بیابم. بدین معنی که ارتباط سرود های ریگویدا وموسیقی مروج دردوره های پیشدادیان بلخ با موسیقی دور های بعدی وبا موسیقی کنونی دره های افغانستان هنوز برایم واضح نشده است. خداوندبه اهل علم وتحقیق در داخل وخارج افغانستان توفیق عطا کند تا ده ها کتاب دیگر در مورد موسیقی افغانستان بنویسند تا باشد رنسانسی آغاز شده و محتوی مواد درسی مکتب موسیقی افغانستان بر مبنای کلیات موسیقی نظری ای تنظیم گرددکه فارابی آنرا اساس گذاشت و ابن سینا و صفی الدین انکشاف بیشتردادند.

از جناب نجیب سخی وسایر هموطنانی که نوشته های تحقیقی دارند و یا کتب علمی را ترجمه میکنند، بحیث یک جوان هموطن شان تقاضا دارم که به کتابخانه هریک از دانشگاههای دولتی در ولایات مختلف افغانستان حد اقل یک  کاپی از کتاب خویش را اهدأ کنند. همین بهترین راه انتقال دانش به هموطنان داخل کشور ما میباشد.

 


Read More