جهـــا دی هــا برفتنــد پیش طالب
که بنمایند که هستند خویش طالب
زجنګ توبه کنند ، تسلیم ګـرد ند
پذ یرنـد راه ورســم وکیش طالب
*
چـو ربا نی بمسکو با ز رفـتـنــد
بخون آغشته ای صد راز رفتنـد
که تا مسکو کند تسلیمی تصدیق
پر از خوف وپر از نیاز رفتنــد
*
بخواند خطبه ای تسلیمی کرزی
بشعـف وهلهلـه با شوروهی هی
که با ژاژخواهی وحیله ونیرنګ
بسا زد جملګی ګمــره با ،غــی
*
برفتنــد تا دهــنــد باج به طالب
که تا تسلیـم کننـد تاج به طا لب
که تاعشری دهند ازپول وپیسه
کنند روشن دل از سراج طالب
*
فتا د ند جملګی د ر پای طا لب
نمـود ند شا دی ها برای طا لب
به روس داد ندعریضه پتکا یی
که تا تظمین کنند فردای طا لب
*
برای حفظ وصیا نت پــول هــا
برای حفظ وضما نت پــول هـا
بطا لب عــذروزاریها نمــود ند
کننــد تظمین رسا نت پـول هـا
*
بود روس مرجع تقلیــد شما ل
پروتوکولی بود ند بهــر اکمال
کنـون تازه کنند قشقــه خود را
که تاازسرنویسند صورت حال
*
زپیشرفت زنا ن ګفـتـنـد بسیار
از آن اسیر جهل در بند احقار
از آن ګلهـای ګلخـانه ای بیداد
از آن چند سنبل انګشت شمار
*
زحــربه ای مقـا ومت وپیکار
تفاخـرګـونه ګفتنـد یکی د وبار
ستودند بن وبنیا د ش، نګفتنـد
ز طـرز حیلـه ای اسارت با ر
*
زپیشرفت های دولت حقارت
بسی ګفتند پرازحرف بشارت
زساخت عسکر ملی ستود ند
نهان کردند به بیشرمی اسارت
*
بساختګی جوابش دار طا لب
بلند شد اند کی فــریاد طا لب
فشـرد نـد پا بـد وران اسارت
که آزادیست همه جهاد طا لب
بساختګی همــه رمـز امـورات
بشد ماستمالی اشکال قصورات
ز دستګا ها بعا لم پخش ګردید
نمـا یشی ، نهــا نی دستـورات
*
کسا نیکه نه سر پیــا ز هستنـد
به ارزش همسر یکقــاز هستند
ز مــردم غیــور کردند وکالت
بخلق چسپاندن خود ساز کردند
*
بنــا م مـــرد م ارزنــده ارزش
نمودند خویش با مــردم سرش
چــو میرابو قا نونی به ګفتـا ر
ستود ند جمع خود نشنیده پرسش
*
بطا لب قا تـل ونــوکــر اغیــا ر
خطاب کردند برادرزشت وبیعار
ازآن فرعون بی عون شد ستایش
ز آن نمرود مطرود ګفتند بسیار
*
ز طا لب ها آ یرن مین سا ختند
قما رساختګــی را خوب باختند
همه همراه وهمسنګر ، جهادی
یشاه غازی خودهمسنګ شناختند
*
ز اخــراج قــوا بسیــا رګفتنــد
نګــویم ژاژ بلکــه در سفتنـــد
بګفتنــد وز طا لب هـم شنید ند
اسارت را بصد معجر نهفتنــد
*
نرفت سیاف ود وستم ازچه مسکو
نکرد ند کرمشی برخصم بد رو
سقوخیلان بد ند پیشاز وپیشکار
ژفید ند ونمود ند خیلی عو عو
*
سقوخیلان بد ند سرخیل مسکو
هما یش ساختګــان فا رسی رو
فروختندارزش خودرا به ارزن
به با د دا د ند کاهــدانه بی جـو
*
شدند خاضع وخاشع نزد طا لب
چو مغلوبان شد ند درنزدغا لب
زیکسو عذ روالحاح شرمساری
زدیګر سو غـرورکـذ ب جا لب
*
برای حفـظ دارایـی سقـو خیـل
قبـول کرد ند بسی ذلت و تذ لیل
محقـــق با بلاهـت ګـونه مثا ل
سفاهت می نمود بررسم ترتیل
*
حقــوق زن وآزاد ی ګـفـتــا ر
بقـران شد حوالت یکی یکبــار
سقــو خیلا ن اخـوانی خاموش
بخوردند زهرماراز نیش اژدار
*
حوالت شد عنـا ن کار به اسلام
امور د ین ود ولت همه احکا م
اسا س کا ر نها د ند باز بقران
زقبل معلوم بود آغا ز انجــا م
*
خوشست هنګامه این روس بازی
سقو خیلا ن و این طا لب طرازی
نما یشنا مه ای مفلــوک منظــر
تجسمــګــاه دوکــان خـــرازی
*
پس ازهمزة ولمزة ها ی بسیا ر
به امر روس همه کرد ند اقرار
به صلح ګشتند مقراصرارکردند
که دیګرفاش نسازند هیچ اسرار
*
چو کا لفراش المبثوث ها بمسکو
شد ند جمع طا لبان با خیـل سقـو
به امــرروس هـــرد و با مـدارا
نمود ند بهــر همــد یګـر عوعو
*
پس از جنجال وغرشهای دو ابر
بغــل داد ند وخنــد ید ند با هــــم
بجــا ی حــرف تواصـو باالحــق
یهـــم ګـفـتـنـــد تـواصـو باالصبـر
*
بدست روس همــه کعصب شــده هـا
به انتـرنت شد ند بهــر تمــا شــا
پروتوکولی جها دګر هــا با هــم
دو ،لا یحــض شد ند با هـم یکجـا
*
کرزی ونیمش چو نوکران غیر
نوکر وچا کر معاشخـوران غیر
ګرشرف دارند نګیرند پول شان
در مصاف خیزند با پیمان غیر
*
لاشخورانی چو اسپنتا رسول
ذ لت وپستی کرده ا ند قبـول
تا که بګیــرند دالـری معا ش
شرف وجدان فروشند به پول
*
نما یند ه سپاه - پد را م به مستی
بطالب تابعیت کردی به پستی
نګفت از ترس به آن شیطان خونخوار
که تو هم مثل ما غلام هستی
*
رذیل بیشرف زن قحبه خواهر
به مسکو بود همه کاره ومهتر
غلام روس وان ګلیس نوکر پنجاب
نمی ګویم که نا مش است اتمر
****
همزة ...=عیبجویی وغیبت کردن .
کعصب = کاه جویده شده .
کالفراش...=پروانه های پراکنده .
رسانت = محکم کردن درست ساختن .
لا یحض =باخشونت از خود می رانندګان.
غی = ګمراه کردن از راه بدور کردن .
کابلی
یکشنبه ۲۳ دلو ۱۳۹۷
*