کارگاه معرفت

           ازحیاء مژه بند و بکشا از دل نگاه آنجا
در بحر کرم شسته یاب دفتر سیاه آنجا
تا بکی تخته بند بود ونا بودی ای عزیز
وز قناعت بشکن شکوه دوصدکلاه آنجا

بشنوکارگاه معرفت عرضه گاهیست ازتضاد
از رموز لا و اٍلاّ بشکن صد سپاه آنجا
بی تضادهستی در قیاس وهم است و گمان
با تضادفرصت وصف وجودنیست تباه آنجا
درد معانی ازخم الست آوری بیرون
بذر بندگی غرس مزرع  انتباه  آنجا
هان مشو غافل که گنه را پنهان میکنی
بود پاودست وچشم وجودت گواه آنجا
به گلزار که باشی دختر رز را درکمین
شکست نام دارد یک دو لحظه اشتباه آنجا
قامت خم ات از عجزمی افگند بار گناه
چونکه داریم لطف محبوب را پشت وپناه آنجا
علاج زخم عصیان مرهم کافور بایدم
شام تار را نور بخشد دعای صبحگاه آنجا
زجوش بحررحمت محواست نامه ام راقصور
زشور رنگ مغفرت نیست حرف کوتاه آنجا
فروغ تو تقلید کردی ازشعر  شهره سخن
سازوبرگ  خرمن نیرزد یک پرکاه آنجا

    عجمان امارات متحده عربی   ۰۷ /۰۶ /۲۰۱۲