پس ازعمری پریشان گشته ایشجی
به پیـــری تــر دامــان گشته ایشحی
ایشجی
پس ازعمری پریشان گشته ایشجی
به پیـــری تــر دامــان گشته ایشحی
تلاش نامــداری هـــا بسر داشت
ز ک..مشهورجهان گشته ایشجی
ستـــون د ین شکستنــد بــر سر ا و
که عارض پیش دیوان گشته ایشجی
به شاخ گوچراجنگ داده کون را ؟
زکــارخــود پشیمان گشته ایشجی
بلـــوســـه داده انـد او را به امـری
که اینسان خر شیطان گشته ایشجی
هدف سان ترسش از سنان نبودی
کنون از تیر هراسان گشته تشجی
غــلام بـاره ای غـلتبان پیشین ؟
کنون بی عیب غلمان گشته ایشجی
نخواهد صرفه بردی زین تجارت
زبهــرغیـــر چـاخـان گشته ایشجی
چنان دربحربی ننگی است غرقه
که ننگی بهردودمان گشته ایشجی
ردای زهـــد وتـقــوی سا ترش بود
بیک باره چـه عــریان گشته ایشجی
جوائزهـای جوزجان پارگیهاست
عجب مشهوردوران گشته ایشجی
به صف پر غــرور " گی "گیتی
چه فخـرالملک سلطان گشته ایشجی
به زیر کاسه اش نیم کاسۀ است
به غیرهم کاسه ، همخوان گشته ایشجی
د سیسـه ای بزرگـی هست د ر کـا ر
به غیر همدست وپیمان گشته ایشجی
پس پیــری بــدام غیــر فتـــاده
ازان آلوده دامـان گشته ایشجی
لب پرخــنـــده گـــویــد قصه نا مــرد
عجــب گـــربــز ارزان گشتــه ایشجی
مبادا قصه ای کـرک شود با ز
اسیــر دام پنهــان گشته ایشجی
تو فتح قـلعــه میخواستی ز داخــل
به دشمن هـــم پیما ن گشتــه ایشجی
*****
***
کابلی