غلام قدرت و نفس

باچنین خوهرگزت یاری نباشد
رفیق وهمدم ،غمگساری نباشد
درمحیط تنگ وتارخود بینی ها
نور نیکی را انکساری نباشد

ترکیب آدمیست ازرحم وعاطفه
بی عاطفه وصفت جزماری نباشد

به دعوت سلفیان جنت فروش
درجواب بجزاین گفتاری نباشد

(بهشت آنجاست که آزاری نباشد
کسی را باکسی کاری   نباشد
رضای دوست ارمیخواهی چنان باش
که باری بردل یاری نباشد  )

کدورت ها در دل ونفرت درزبان
درجمع مسلمین گزاری نباشد
اسلام آیین رافت است واحسان
بی رحمی را دران مداری نباشد
گناه طفلان چیست بجز بی گناهی
کیفرت جزنارو شرمساری نباشد

دین خدا از کردارت آلوده شد
خودستایی ات اعتباری نباشد
سودای بهشت آنگه می آید قبول
بردوشت از معاصی باری نباشد
ظلم هایت در اسلام تاویلی ندارد
چون درتاریخ چنین کشتاری نباشد

غلام نفس وقدرت استی بیدارباش
رهبرت آدم هوشیاری نباشد
غره بدانی که خلیفه خواهی شد
زتو غیراز زشتی یادگاری نباشد
این راهیکه میروی به گورستان است
منزلت جز دوزخ دیاری نباشد

عز دین حق را به دنیا بفروختی
از عذاب خالق فراری نباشد
سنگ اسلام هرقدرکوبی به سینه
اعتبارت قدر غباری  نباشد
فروغِِ نورخدارا دادی به باد
راهت بجز ظلمت و تاری نباشد

 م .ش . فروغ

     حرف غ  در مقطع مکسور است