دل زیـبــا پـسندم رنـگ رویـا داده معـنا را
تجـلـیگاه دلهـا مـیکـنـد تصـویــر زیبا را
ندارد حسن معنی جلوهیی ریباتراز معشوق
نیابی تحفهیی جز وصل جانان قلب شیدا را
زساز زهره بشنیدم نوای عشق و مستی را
ســرود باربـد گـویـا کـنـد چـنـگ نکیسا را
نهانکردم اگرچه داغ دل را لاله سان لیکن
بگــیـرد آه ســـردم دامـن گــرم سـویـدا را
نـشـد پـایـان جنگ و کیـنۀ اولاد ابـراهـیـم
مگو افسانۀ هاجر مخوان مزمور سارا را
بسازی دوزخی ازجنگ ادیان خانۀ دل را
بسـوزانی یهـودی و مسـلمان و نصارا را
خدا درعرش میگـرید ز دست کینۀ افراط
تعـصب تا که آتـش میزنـد تمثال بـودا را
بهرسو بنگری تصویر حق راجلوهگریابی
دل هندو و مسلم کعبه گردد مُغ و ترسا را
اگر خوشخو و انسانی نگردد مذهب و آیین
بهمـزن رونـق بتـخانـه و شـیخ و کلیسا را
شده تا عقدۀ جنگ وطن چل ساله چیستانی
مگـر نسـل جـوان ما گـشـایـد این معما را
ندانم قتل وکین و غارت وجنگ و جفاتاکی
زهیگز بشکند طبّال کوس وبوق وکرنا را
ز مـوج داله و هیرمند خیزد نغـمۀ جیحون
بنـوشـد غـرقـه و نـیلاب امـوج هـریـوا را
خدا را جامۀ کرباس خود را محترم گردان
که تا دیگر نباشـی بـرده و مـزدور دیبا را
13/12/2017
رسول پویان
بلای جنگ
فرمانروای مرگ برآرد صـدای جنگ
از کام اژدهــای تعـصـب بــلای جنگ
در جشن شادکامی مردم به جای صلح
از خـون خلـق کـرده مهیا حنای جنگ
غربوشمالوشرقوجنوبوطن خراب
مردم به طرح ونقشۀ دشمن فدای جنگ
گاهی بهانه طالبویکروزداعش است
کذب و دروغ جمله بـود ادعـای جنگ
از حد گذشت دامنۀ جور و ظلم و کین
تاکی بـود بـر همه مـردم جفای جنگ
فابـریکۀ سلاحفروشـان ز خـون خلق
چالان بود تا که رسـانـد غذای جنگ
افراطی و تعصب و سرمایه با هم اند
احساس و عشق دل نبود آشنای جنگ
مسجـد و مـدرسـه بدهـد درس انتحار
ویران کند شهر و بسازد بنای جنگ
یـزدان پاک حـامی صلح و صفا بود
شیطان مگرخزیده بپوستخدایجنگ
طـبّال بـر منافـع خـود طبــل میزنـد
سلطان دهدهدایت کوس ودرای جنگ
درارگ کور و شل غلامان قدرت اند
ازدستلال ولنگ بگیریدعصای جنگ
میهن نه جای فتنه وجنگ نیابتی است
خالی کنید قلـب وطـن از هوای جنگ
10/12/2017