پیش ازانکه در مورد خیرات خواهی صلح از طالبان که پس از ماه ها چانه زنیهای آقای خلیلزلد نمایندۀ خاص ایالات متحده امریکا با طالبان صورت گرفت و بالآخره درهفتۀ گذشته قطعنامه یی از سوی اشتراک کنندگان گفتگوهای صلح با طالبان به نشر رسید
( درهمین متن آنرا می خوانید) لازم است اندکی به این نکات تداعی ذهنی کنیم:
زمانیکه حملۀ تروریستی ( 11 سپتامبر) در امریکا به وقوع پیوست، ایالات متحده و سایر حامیان طالبان و القاعده به یکبار از خواب بیدارشدند. بوش (رئیس جمهور وقت امریکا) دیوانه وار در پی تار و مار ساختن طالبان، القاعده و سایر گروه های تروریستی شد. آنهایی که خود شان به وجود آورندۀ گروه های دهشت افگن اسلامی شده بودند، دیدند که این گرگان بی رحم اگر خواسته باشند در گریبان صاحبان خود نیزچنگ می اندازند. به همین دلیل ایالات متحده و هم پیمانان بین المللی اش دست با هم دادند و به زودترین فُرصت گلیم امارت " سیاه" اسلامی طالبان در افغانستان را از بیخ و بُن برکندند. طالبان بیچاره شدند و این پاکستان بود که آنها را در آغوش گرفت.
حینیکه کنفرانس بُن به خاطر ایجاد حکومت گویا با پایه های دموکراسی در افغانستان، تدویر یافت، از رهبران جهادی تا جریانهای سیاسی و نخبگان از اقشار مختلف دعوت به عمل آورده شد تا هرکدام سهم و تعهد شان را در حمایت از حکومتی که تازه در افغانستان بنا خواهد یافت داشته باشند. تنها نامهای طالبان وحزب اسلامی گلبدین حکمتیار با خط سیاه به حیث گروه های تروریست و دهشت افگن نوشته شده بود که درانجا حضور نداشتند. سیاسیون حالا احساس کرده اند که نباید طالبان و گلبدین از کنفرانس به حاشیه رانده می شدند. لازم بود ازین دو گروه دهشت افگن ضمن داخل شدن در پروسه حکومت سازی، تعهداتی نیز حاصل می شد.
طالبان که از افغانستان رانده شده بودند، دوباره به مرور زمان خود را در پاکستان جمع و جور کردند. از سویی کشور های رقیب امریکا وقت را غنیمت دانسته با حمایت از طالبان به مثابه اهرم جنگی علیه امریکا استفاده کردند و از همه مهمتر پاکستان با سیاستهای مزورانه اش به خاطر اهداف ستراتیژیک در قبال افغانستان، طالبان را شایسته ترین وسیله برای نا امنی در افغانستان و باج گیری از امریکا حمایت کرد.
حامد کرزی که از قدیم یار گرمابه و گلستان با طالبان بود، در وقت حکومت باد آورده اش پیوسته آنها را برادر گفت، آشکارو پنهان آنها را حمایت کرد. طالبان روز تا روز خود را با جنگهای گوریلایی، حملات تروریستی، انفجار و انتحار مطرح ساختند. وقتی اشرف غنی به حکومت رسید، آشکار تر از حامد کرزی به حمایت طالبان دست زد. بعداً امریکا شاید متوجه شده باشد که آنچه در مورد سفاهت سیاسی اشرف غنی حساب کرده بود، حماقت او را بالا تر از حامد کرزی یافت که برای امریکا به غیر از آبرو ریزی چیز دیگر حاصل نمی شود و شاید هم به قول معروف : (دیوانه به کار خود هوشیار است) اشرف غنی ظاهرِاً با ایستادگی های اخیرش در برابر طالبان، در پشت پرده کار های دیگر داشته باشد.
چیزیکه تا حال به من در ارتباط با صلح با طالبان در سایه ابهام قرار گرفته این است:
خوب به یاد دارم، طالبان باعقاید دگماتیسم مذهبی با ریشه در مکتب حنفی دیوبندی مذهبِ وهابیت و دیدگاههای سلفی "ابن تیمیه" به تاریخ 10 اکتوبر سال 1994 میلادی در اوج جنگهای تنظیمی از پاکستان با نام "تحریک اسلامی طلبای کرام" همراه با اعراب وهابی و نظامیان پاکستان داخل منطقه سپین بولدک در کندهارشدند. وقتی شهر ها و سایر نقاط الی تسخیر تقریباً %90 افغانستان را به دست گرفتند چنان اعمالی را زیر نام اسلام برمردم افغانستان تحمیل و تعمیل کردند که نه تنها ننگ در اسلام بلکه ننگ در انسان بود. همچنان از حدود سالهای چارم و پنجم حکومت کرزی تا امروز به قتل صدها نظامی و افراد بی گناه ملکی و انواع ویرانی ها دست زدند. یعنی طالبان از آغاز تا امروز از نام همان شعار های اسلامی از تیپ مسلمانی سیاه خود شان، عمل کرده اند.
پرسش این است:
اگر طالبان با همان خواستهای افراطی شان در گلیم صلح بنشینند، باید به قانون اساسی، دموکراسی، حقوق زن وحقوق بشر، به نهاد های مدنی، تعلیم و تربیه (روز) ، به هنر، فرهنگ و مهمتر از همه به آزادی بیان و موجودیت رسانه های آزاد و .... تن در دهند. هرگاه طالبان این حقایق را بپذیرند، یکبار دیگر چلوصاف شان از آب بیرون میشود که آنها نه اسلام بودند و نه به عقاید شان پا بندی دارند. بلکه گماشته گان اند و در نهایت به خاطر کسب قدرت جنگیده اند. و یا هم اگر قسمتهایی از قانون اساسی را پذیرا شوند، بدون شک همان فاکتها را خواهند پذیرفتند که با عقاید دگم آنها در تضاد نباشد. درانصورت صلحی که به مردم افغانستان بر خواهد گشت، صلح (ناقص) است که آیندۀ خطرناکتراز حالت موجود را خواهد داشت. و اما نتیجه آخرین نشست افغانها را که می بینیم، به آن می ماند که میگویند: ( کجا رفتی؟ جایی نی و چه آوردی ؟ چیزی نی)
حال؛ قطعنامۀ شرکت کننده گان کنفرانس صلح بینالافغانی را که به تاریخ 16 و 17 سرطان 1398 در دوحه برگزار گردیده بود میخوانیم:
1 - اشتراک کنندگان اتفاق کامل دارند که تحقق صلح پایدار، سراسری و با عزت که خواست تمام مردم افغانستان میباشد در نتیجهی مذاکرات همه شمول افغانی ممکن و میسر است.
2 - افغانستان کشور متحد، اسلامی و خانه مشترک همهی اقوام باهم برادر و برابر میباشد. حاکمیت نظام اسلامی، تامین عدالت اجتماعی و سیاسی، تامین حقوق اساسی شهروندی، وحدت ملی، استقلال و حفظ تمامیت ارضی، ارزشهایی اند که تمام افغانها به آن متعهد میباشند.
3- ملت ما که طی تاریخ گذشته بخصوص چهل سال اخیر- در راه حفظ ارزشهای اسلامی و ملی و استقلال قربانی داده، از جامعهی جهانی و کشورهای منطقه و طرفهای داخلی می خواهیم که به ارزشهای والای مذکور به دیده احترام بنگرند. برای اینکه افغانستان بار دیگر شاهد جنگ و بحران نباشد، تفاهم بینالافغانی میان سطوح مختلف جامعه در کشور ضرورت مبرم پنداشته میشود. حمایت جامعهی جهانی و کشورهای منطقه و عناصر داخلی را برای این امر خطیر -که خیر همگان در آن نهفته است- خواهانیم.
4- از آنجاییکه مردم ما قربانیان اصلی جنگ هستند، ما شرکتکنندگان این کنفرانس، برای فراهم آوری زمینهی مساعد، جهت مذاکرات موثر بینالافغانی برای تامین صلح، اقدامات ذیل را ضروری میدانیم:
الف - طرفهای درگیر جنگ بجای به کارگیری ادبیات تهدید، انتقام جویی و جنگطلبانه در بیانات رسمی خویش، از زبان
ملایم استفاده نمایند.
ب- اشتراککنندگان از گفتگوهای جاری در قطر حمایت نموده، و آن را در امر پایان دادن به جنگ تحمیلی کنونی در افغانستان
موثر و مثبت تلقی مینمایند.
- برای صیانت و حفاظت مردم از آسیبهای جنگ و کاهش عواقب ناگوار آن به حداقل و ایجاد فضای بهتر اعتماد برای تامین صلح، طرف های درگیر جنگ اقدامات ذیل را به منصهی اجرا در آورند:
الف- رهایی بی و قید و شرط زندانیان کهن سال، معیوب و بیمار
ب- تضمین امنیت تمام موسسات عام المنفعه از قبیل نهادهای دینی و مذهبی، شفاخانهها، موسسات تعلیمی و تحصیلی ملکی، بازارها، بندهای آبگردان و محلات کار در سراسر کشور
ت- تضمین امنیت موسسات تعلیمی از قبیل مکاتب، مدارس، پوهنتون ها و دانشگاهها و سایر موسسات تعلیمی
ث- تعهد بر حفظ جان، مال، عزت و منازل رهایشی مردم؛ و تلاش برای تقلیل تلفات ملکی به حد صفر
6- اطمینان از تامین حقوق زنان در عرصههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، تعلیمی و فرهنگی در چارچوب ارزشهای اسلامی و تآمین حقوق اقلیتهای مذهبی
- اشتراککنندگان کنفرانس توافق دارند که نقشه راه صلح بر اساس موازین ذیل استوار میباشند:
الف - توافق روی نظام اسلامی در افغانستان
ب. آغاز روند صلح همزمان با تکمیل شرایط لازم
ت. نظارت از تطبیق مواد موافقتامه صلح
ث. اصلاحات لازمه، حفظ و تقویهی نهادهای اساسی، تاسیسات دفاعی و سایر نهادیهای ملی که ملکیت همه افغانها میباشند
ج. بازگشت و جابجایی مجدد مهاجرین و بی جاشده گان جنگ های داخلی
ح. بحث روی شرایط جدید همکاری و چگونگی ادامهی روابط با کشورهای کمککننده
خ. تایید توافقات صلح افغانستان در یک کنفرانس بینالمللی
د. اخذ ضمانت مبنی بر عدم مداخلهی کشورهای منطقه و سایر کشورها در امور افغانستان در یک کنفرانس بینالمللی
8- ما از تمام تلاشهای صلح در مورد افغانستان و از آن جمله قطعنامه کنفرانس بینالافغانی مسکو که به تاریخ 5 و 6 فبروری سال جاری دایر گردیده بود، حمایت مینماییم. از سازمان کنفرانس کشورهای اسلامی، سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا و کشورهای همسایه میخواهیم که قطعنامه مشترک کنفرانس بین الافغانی دوحه در رابطه به صلح را تایید و حمایت نمایند.
خواننده گرامی! توجه بفرمایید:
اولاً این قطعنامه از سوی شرکت کننده گان صادر شده است، نه از سوی طرفهای طالبان و یا حکومت افغانستان. گویا که تقاضا و درخواست به طرفهای درگیر صورت گرفته که نام مشخص طرف مقابل طالبان ذکر نشده که منظور آنها دولت افغانستان است یا امریکا و یا هم هردو.
سپس دیده می شود که از کلمه ها و جمله های محوری چون؛ (حاکمیت نظام اسلامی، حفظ ارزشهای اسلامی، اطمینان از تامین حقوق زنان در عرصههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، تعلیمی و فرهنگی در چارچوب ارزشهای اسلامی ) .....
ببینید:
در ماده های اول تا سوم قانون اساسی افغانستان می خوانیم:
ماده اول: افغانستان، دولت اسلامی، مستقل، واحد و غیر قابل تجزیه می باشد.
ماده دوم: دین دولت جمهوری اسلامی افغانستان، دین مقدس اسلام است..........
ماده سوم: در افغانستان هیچ قانون نمی تواند مخالف معتقدات و احکام دین مقدس اسلام باشد.
این آقایان و خانمهایی که در زیر قطعنامه امضا کرده اند، آیا متوجه شده اند یا نه که آنها صریحاً مردم افغانستان را کافر، دین مردم افغانستان را دین کفری و قانون اساسی افغانستان را غیر اسلامی وانمود ساخته اند.
در حالیکه مردم افغانستان از پدر در پدر مسلمان اند و پیروی از دین اسلام و احکام آن در قانون اساسی با صراحت بیان شده، پس ادعای اسلام و مسلمانی درین قطعنامه چه چیز را می رساند. آنها خواسته اند مردم افغانستان را مسلمان بسازند؟ شاید شرکت کنندگان محترم درین کنفرانس کدام دین جدید به نام اسلام را شناسایی کرده باشند که مسلمانان افغانستان ازان خبر ندارند!!!
فکر میکنم آقایان و خانمهایی که در پای این قطعنامه با متن کاملاً امارتی طالبانی امضا کرده اند فراموش کرده اند که چیزی در دنیای امروز به نام دموکراسی، انتخابات، حقوق بشر و حقوق زن و ده ها مسایل علمی، هنری، فرهنگی و اجتماعی نیز وجود دارند که همه و همه را تحت شعاع اسلام طالبانی قرار داده اند.
و در فرجام نگارنده تلاشهای صلح را می ستاید. از چنین قومی که همیشه از زبان دهشت و خون گپ زده اند و اکنون یک قدم از خر جهل پایان شده و در ادبیات سیاسی شان از مذاکره، مفاهمه و صلح گپ می زنند، گویا که ما را به تغیر امید وار می سازد.