پرسش:
طول کشیدن پروسه صلح در افغانستان و شرایطی که در اینجا وجود دارد، آیا اقتضای طبیعت موضوع و مسئله است یا مقصود امریکا از تطویل این پروسه کدام چیزی دیگری است؟
پاسخ:
هر دو را می توان در به درازا کشیدن پروسۀ صلح دید.
1 - جنگ افغانستان، طولانی ترین و پیچیده ترین جنگ در تاریخ معاصر جهان است. این جنگ، چهل ساله شد. 18 سال است که امریکا مستقیماً با نیروی خود در گیر این جنگ است. در این جنگ بازیگران منطقه ای و جهانی نقش دارند. دستان تمام استخبارات منطقه و حتی جهان در این جنگ دخیل است. از این رو چنین یک جنگ طولانی و پیچیده را نمی توان در یک زمان کوتاه مذاکره حل کرد و صلح را جانشین آن ساخت.
2 – امریکایی ها آنگونه که به نظر می رسد و آگاهان نیز باور دارند، به این زودی و آسانی قصد ترک افغانستان را ندارند. مقامات امریکایی در این اواخر به خصوص وزیر دفاع امریکا در ماه گذشته از مقابله با روسیه و چین سخن گفت که اولویت سیاست خارجی امریکا است. اگر چنین باشد، ماندن در افغانستان برای این مقابله با روسیه و چین حتمی است. بنا بر این امریکایی ها مذاکره با طالبان را طویل می سازند تا به هدف خود در ماندن دراز مدت به افغانستان برسند و طالبان را در رقابت و بازی با روس ها و چینایی ها به عنوان ابزار این بازی در آورند.
پرسش:
آیا آنچه که در افغانستان مطبوعات داخل و خارجی به نام پروسه صلح مطرح و تبلیغ میکند، میشود گفت که واقعاً یک پروسه صلح است، آیا این پروسه اجزأ و عناصر یک پروسه واقعی را که نیاز کشور ماست در خود دارد؟
پاسخ:
تا این جای کار و این جای مذاکره میان امریکا و طالبان در قطر چندان به پروسۀ صلح در افغانستان رابطه ندارد. این پروسه در واقع توافق و تعامل میان امریکا و طالبان است تا توافق برای صلح پایدار در افغانستان. در این پروسه اجزا و عناصر اصلی و واقعی که برای صلح نیاز است، دیده نمی شود:
1 - دولت افغانستان شامل این پروسه نیست و یک طرف مذاکره قرار ندارد.
2 - گروه های سیاسی مخالف و حتی موافق طالبان که در قلمرو دولت به سر می برند، در این مذاکره نقش و حضور ندارند.
3 - همسویی منطقه ای که لازمۀ صلح در افغانستان است، دیده نمی شود. پاکستان، روسیه، چین، ایران، هند و حتی عربستان سعودی در مذاکرات امریکایی ها با طالبان حضور ندارند و از آن بصورت روشن و رسمی حمایت نکرده اند.
4 – سازمان ملل متحد نیز غایب مذاکرات طالبان و امریکایی ها است.
5 – با چنین ناهمسویی و ناهماهنگی داخلی، منطقه ای و جهانی که در مذاکرات امریکایی ها و طالبان دیده می شود، هیچ تضمینی برای آیندۀ صلح وجود ندارد.
پرسش:
گفته می شود که هدف امریکا از پروسه صلح حضور دوامدار در افغانستان است. به نظر شما فکر و عمل قدرتهای بزرگ به ویژه امریکا برای حضور در مناطق استراتیژیک جهان بر مبنای منافعشان از گذشته تا حال چه تفاوتهایی پیدا کرده، اگر این مسدله با مثالهای تاریخی افغانستان هم واضح سازید بهتر خواهد شد؟
پاسخ:
به نظر می رسد که امریکایی ها با این مذاکرات شاهانه ای که با طالبان به راه انداخته اند در صدد آن هستند تا این گروه را در بازی های خود با روسیه و چین و ایران با خود داشته باشند و طالبان را از جنگ روس ها و جمهوری اسلامی ایران بیرون کنند. این بدین معنی است که امریکا در فکر حضور دوام دار در افغانستان است. آن ها برای این حضور نیاز دارند تا دشمنی طالبان را در برابر خود تغییر دهند. برای امریکا که بسوی بازی جدید با روسیه، چین و ایران می رود حضور در افغانستان به عنوان منطقۀ استراتژیک بسیار با اهمیت تلقی می شود. امریکا در این سیاست خود که حضور در مناطق استراتژیک جهان را بر مبنای منافع اش مهم می پندارد، هیچ تغییری وارد نکرده است.
پرسش:
تجربه حضور قدرتها در افغانستان به هر دلیلی که بوده نشان میدهد که خوی استیلاگرانه میان قدرتها چندان تفاوت نداشته است، پس مقایسه حضور شوروی و امریکا را اگر ملاک قضاوت قرار دهیم آیا میتوان وجه مشترک زیادی میان این دو ابر قدرت یافت؟
پاسخ:
وجه مشترک شان، اولویت دادن به منافع و اهداف شان است. در حمله به هر کشور و از جمله به افغانستان هر دو(شوروی دیروز و امریکای امروز)در گام نخست منافع خود را مدنظر قرار می دهند و داده اند. و خروج شان نیز مبتنی بر منافع شان صورت می گیرد.
هنوز پایان خروج امریکایی ها معلوم نیست تا تفاوت و یا همسانی آن را با خروج شوروی ها برشمرد. اما می توان گفت که خروج شوروی ها از افغانستان بصورت غیر مسئولانه بود. با تجاوز بر افغانستان، این کشور را میدان جنگ و بی ثباتی ساختند، اما قبل از آنکه کار اساسی و عملی برای برگرداندن صلح و ثبات در افغانستان انجام دهند، افغانستان را ترک گفتند. افغانستان پس از خروج روس ها هم چنان میدان جنگ و بی ثباتی و میدان بازی کشورهای همسایه و منطقه باقی ماند. اکنون نا مشخص است که امریکایی ها واقعاً همان اشتباه و جنایتی را مرتکب می شوند که روس ها مرتکب شدند. یعنی بصورت غیر مسئولانه افغانستان را در میان جنگ و آتش رها می کنند و در چنگال طالبان و پاکستان می گذارند؟ علی رغم آنکه مذاکرات مبهم و غیر شفاف زلمی خلیل زاد به عنوان نمایندۀ امریکا در مسیر غیر قابل پیشی بینی و در مسیر مشابه راه شوروی ها پیش می رود، اما در ظاهر امریکایی ها ادعا می کنند که چنین کاری نمی دهند تا افغانستان را در میدان جنگ و بی ثباتی مداوم و عمیق رها کنند.
پرسش:
افغانستان به تدریج به یک کشور کاملاً وابسته از لحاظ اقتصادی و سیاسی مبدل شده، حال فرض را بر این بگذاریم که امریکا از افغانستان خارج خواهد شد و یکی از قدرتهای منطقوی مانند چین به نحوی افغانستان را مورد حمایت خود قرار دهد؛ البته نه از طریق یک حضور نظامی، در این حال با توجه به سیاست، ماهیت و جایگاه استثنایی کشور چین در جهان و منطقه میتوان تغیر مثبتی را در ماهیت نفوذ و حمایت چین از افغانستان نسبت به امریکا و شوروی انتظار داشت یا خیر؟
پاسخ:
من باور ندارم که چین در مورد امنیت و اقتصاد افغانستان مسئولیت بپذیرد و هزینه های را که امریکا و غرب در این 18 سال به افغانستان پرداختند، چین بپردازد. این کار را روسیه، هند و ایران نیز نمی کنند. روس ها، ایرانی ها و چینی ها می خواهند امریکا را در افغانستان تحت فشار بگذارند و چین بیشتر از سیاست پاکستان در مورد افغانستان حمایت می کند، اما هیچکدام آن ها مسئولیت امنیتی و اقتصادی را در افغانستان بدوش نمی گیرند.
پرسش:
ذهنیتی در جامعه افغانی به وجود آمده که بنیادش بر ناگزیری وابستگی استوار است یعنی اگر غرب افغانستان را رها کرد ما باید به شرق اتکا کنیم؛ البته گاهی هم این مسئله به عنوان راه حل تلقی میشود، آیا به نظر شما غیر از این هم میتواند افغانستان راه حل وسرنوشت دیگری داشته باشد اگر شما نظر دیگری در خصوص راه حل واقعی، قابل دست رس برای افغانستان به نظرتان دارید لطف نموده توضیح بدهید؟
پاسخ:
این ذهنیت ریشۀ تاریخی دارد. افغانستان پس از تشکیل امپراتوری درانی و با مرگ احمدشاه درانی بناینگذار این امپراتوری به خصوص پس از مرگ شاه زمان دیگر به عنوان یک کشور مقتدر و مستقل و حاکم بر سرنوشت خود باقی نماند. تمام حکومت های که در این قرن ها شکل گرفت به گونه ای با خارج و کمک خارجی وابسته بودند. حتی همین حکومت آرام چهل سالۀ محمد ظاهر شاه که بودجۀ انکشافی و حتی عادی افغانستان را از عواید داخلی نمی توانست تامین کند.
راه حل به نظر من است است تا زمانی که افغانستان نتواند بودجۀ عادی و انکشافی خود را از عواید داخلی خود تامین کند، افغانستان به ثبات پایدار سیاسی و اجتماعی نمی رسد. افغانستان برای رسیدن به این امر نیاز به یک دولت ملی مدرن دارد. دولتی که توسط یک آدم وطندوست و دارای افکار و رفتار ملی رهبری شود. چنین آدمی در افغانستان غایب است، متاسفانه.
پرسش:
در نهایت اینکه نگرانی آگاهانه نسبت به آینده افغانستان دارند، چه آمادگیهایی را باید برای صلح امریکا و طالبان داشته باشند و انتظارات شان را چگونه مدیریت کنند؟
پاسخ:
صلح امریکا و طالبان بسیار مبهم و نا روشن است. معلوم نیست که امریکایی ها در این مذاکرات با طالبان به چه توافقی می رسند؟ یکی از توافقات حتی می تواند این باشد که امریکا افغانستان را به طالبان بگذارد و کمک خود را به دولت افغانستان قطع کند که در این صورت فروپاشی دولت به نفع طالبان تسریع می گردد و عملی می شود.
تا زمانی که آجندای این مذاکرات و توافقات حاصله از آن میان امریکا و طالبان علنی و مشخص نشود، مردم و جامعۀ سیاسی نمی توانند انتظارات خود را معین و مدیریت کنند. بنا بر این مردم و جامعۀ سیاسی افغانستان آمادگی خود را برای هر اتفاقی از جمله بازگشت امارت طالبان داشته باشند.