نتایج مذاکرات صلح هژده ماهه طالبان و ایالات متحده و امضای توافقنامه صلح میان طالبان وامریکا، مردم افغانستان را امیدوار ساخت که بالاخره بعد از چهل سال جنگ به یک زندگی صلح آمیز، برگردند. اما ترس آنهم وجود دارد که این توافقنامه ظاهراٌ صلح آمیز،
در عقب خود جنگهای دیگری را بر شانه های خسته از جنگ، مردم افغانستان تحمیل کند. یعنی حالت بیم و امیدی که دورنمای آن تاریک است. زیرا آینده کشور بیشتر به نتایج مذاکرات »بین الافغانی« یعنی مذاکرات طالبان با طرف نا مشخص یعنی»افغانهاست«، چون طالبان تا حال از برسمیت حکومت افغانستان بعنوان طرف مذاکره سر پیچی میکنند. اما برعلاوه سر پیچی طالبان و محتوای جنجالی توافقنامه، حکومت افغانستان هم بعنوان طرف مقابل مذاکرات دوچار بحران شدید نفاق و مشروعیت است که مالکیت ملی صلح را از دست داده اند. بحران انتخابات و ایجاد دو حکومت موازی که هر کدام ادعای پیروزی در انتخابات را دارند، حالت بیم و شک را در میان مردم بیشتر از پیش تقویت میکند، تا امید رسیدن به یک صلح آبرومند و پایدار را. حالا این وظیفه سیاستمداران شریک در قدرت است که نفاق و شقاق خود را یک طرف گذاشته، از کشمکش و چسپیدن به لاشه قدرتی که آینده آن محتوم است، دست کشیده و با مسئولیت وجدانی و با در نظرداشت منافع ملی افغانستان حد اقل در این فضای بحرانی، در جستجوی راهکار هایی شوند که بتوانند در یک صف واحد بعنوان نیروی دارای مشروعیت ملی در برابر طالبان با قوت وارد میدان این بازی دیپلواتیک خطرناک و پر از خم و پیچ شده، با اتکا به مردم و روحیه دفاع از قانون اساسی، نظام جمهوریت، دست آورد های 18 ساله و منافع ملی، سهم و مسئولیت خود را در جلوگیری از سقوط مجدد کشور در دامن استبداد قرون وسطایی، ادا نمایند.
در سیاست این یک حقیقت غیر قابل انکار است که هر کشوری در مذاکرات و امضای توافق نامه های سیاسی خود با سایر کشور ها و یا نیرو های سیاسی و جنگی مطابق منافع خود عمل کرده و در مرکز خواسته های شان رسیدن به اهداف مشخص وتعیین شده خود شان است نه منافع و علایق کدام کشور و یا نیروی سیاسی جنگی غیر از خودشان. آنهم کشوری که ادعای آقایی بر جهان را دارد. در حال حاضر امریکا هم بعنوان بانی صلح، هم میانجی هم طرف منازعه، صاحب اختیار فرایند صلح در افغانستان است. خلیل زاد نماینده خاص امریکا برای افغانستان در این 18 ماه در قدم اول منازعه افغانستان را که دارای ریشه های ملی، منطقوی و بین المللیست، در متن توافقنامه تا سطح یک منازعه بین ایالات متحده امریکا و طالبان تقلیل داد و در این مقطع زمانی از آن بیشتر به نفع مبارزات انتخاباتی دونالد ترامپ بهره برداری میکند. ما افغانها هم مذاکرات و امضای توافقنامه امریکا با طالبان را، در شرایط کنونی فقط باید از همین زاویه ببینیم، نه از یک دیدگاه خوشبینانه که چنین مذاکرات بدون چون و چرا پیام آور صلح برای مردم افغانستان میباشد. ممکن است بعضی اوقات در بازی های سیاسی، اشتراک منافع، نتایجی ببار بیاورد که طرفهای دیگری نیز از توافقات دوجانبه و یا چند جانبه دیگران تا حدودی سود ببرد، اما این یک امرحتمی نیست. در اوضاع کنونی افغانستان اگر با درایت و آگاهی به آن برخورد نشود، زمینه سود بردن از حالت موجود بسیار محدود چه که حتی ناممکن است.
متن و محتوای این توافقنامه که بیشتر بر مبنای مصلحتهای مبارزات انتخاباتی امریکا تدوین شده و دارای زوایای مبهم میباشد، بوضاحت بیانگر آنست که این پیمان صلحیست میان طالبان و امریکا، نه میان حکومت افغانستان و طالبان. حکومت افغانستان بعنوان یک طرف منازعه، در جریان امضای این توافقنامه عمداٌ کنار گذاشته شده است. از اینرو انتظارات مردم افغانستان برای رسیدن به صلح از اساس با انتظارات امریکا و طالبان متفاوت میباشد. در حالیکه خواست مردم افغانستان بعد از 40 سال جنگ، یک صلح آبرومند توام با آزادی های مدنی، عدالت اجتماعی تساوی حقوق همه انسانها اهم از زن و مرد، قانونیت، امنیت ورفاه است. طالبان با بخش بیشتر این خواسته ها با دید کفر و الحاد می نگرند. در اینجاست که دو طرف داخلی منازعه با دو دیدگاه متضاد برای دورنمای اینده، شکل دولت و سایر ساختار های سیاسی اجتماعی وارد مذاکره میشوند. طالبان آنچنانکه در گذشته عمل کردند و اکنون هم روی آن تاکید دارند، برقراری یک نظام سیاسی- اجتماعی بر مبنای » اسلام واقعی«، به تعبیر خود شان است و برای احیای چنین نظامی مساله رسیدن بقدرت برای شان امر انصراف نا پذیر است. مردم افغانستان در جریان سالهای حاکمیت شان و بعد از 2001 در جریان حاکمیت های نسبی شان در بخشهای مختلف کشور که توام باعملیات وحشیانه تروریستی متداوم میباشد ، شیوه حکومتداری آنها را روی گوشت و پوست خود احساس کرده و نمیخواهند چنین نظام را دوباره تجربه کنند. اعلان تداوم حملات تروریستی به نیرو های امنیتی و مردم ملکی بعد از ختم دوره کاهش خشونت و همچنان بیانات رهبران آنها در مورد چگونگی صلح و دورنمای آینده بیان روشن تاکید آنها بر پایه نظام مورد نظر شان است و در برابر مردم و نظام موجود افغانستان تا حال جنگ را بر صلح ترجیح میدهند.
اما در مورد ایالات متحده، امضای این توافقنامه را از دو زاویه باید به ارزیابی گرفت :
استراتیژی کوتاه مدت اداره ترامپ و نماینده خاص شان خلیل زاد، برای پایان دادن به یک جنگ پر مصرف و طولانی افغانستان و باز گشت عساکر امریکایی به منازل شان، بیشتر در خدمت سیاست داخلی آن کشور برای پیروزی ترامپ در دور کنونی انتخابات ریاست جمهوری امریکا قرار دارد. ترامپ در جریان مبارزات انتخاباتی خود دردور اول انتخاب خود بحیث رئیس جمهور امریکا این وعده را به مردم امریکا داده بود که قوای نظامی امریکا را از افغانستان به خانه شان باز میگرداند و جنگ پر هزینه امریکا را در افغانستان ختم میکند.
اما از آنجاییکه منازعه افغانستان بر علاوه بعد داخلی دارای ابعاد منطقوی و بین المللی نیز میباشد و با موجودیت بازیگران متعدد در این منازعه، نمیتوان آنرا تا سطح یک منازعه میان طالبان و امریکا تقلیل داد. با وجود دید و باز دید های متعدد میان نماینده خاص امریکا با سایر کشور های عضو ناتو، روسیه، چین پاکستان و هند، جوانه های اختلاف نظر ها در سطح منطقوی و بین المللی با توافقنامه طالبان و ایالات متحده مشهود است.
از زاویه اهمیت مهم جیوپولیتیکی افغانستان بعید به نظر نمیرسد که اداره واشنگتن در چوکات سیاست بین المللی خود یک استراتیژی دراز مدتی را هم در منطقه تعقیب کند. صرفنظر از علایق اقتصادی گسترده در منطقه، افغانستان از نگاه جیوپولیتیک و جیو استراتیژیک حد اقل در جوارچهار کشور دارای اسلحه زروی قراردارد. برعلاوه چین، روسیه کشور هایی اند که ایالات متحده هم از نگاه نظامی و هم از نگاه اقتصادی آنها را کشور های رقیب خود میداند که مانع هژمونی اقتصادی، سیاسی و بخصوص نظامی امریکا در سطح بین المللی میشوند. با در نظرداشت کشمکش های رقابتی رو به افزایشی که اکنون میان این غولهای اقتصادی و نظامی در سطح جهانی ادامه دارد، بعید به نظر میرسد که امریکا با وجود موافقت اخراج بخشی از قوای نظامی اش، روی حضور بخشی از پایگاه های استخباراتی خود با طالبان، وارد معاملات مخفیانه شده باشد که شاید دو ضمیمه محرمانه ای توافقنامه هم این موضوع را در بر بگیرد. اینهم از امکان بعید نیست با تشدید این رقابتها، افغانستان بار دیگر بعنوان تخته پرش ایجاد نا آرامی ها در آسیای مرکزی و چین، قربانی جنگ سرد و یا جنگ نیابتی دیگری میان چین و روسیه، امریکا و هم پیمانان شان گردد. با شدت گرفتن رقابتهای بین المللی حضور یک دولت ایدیولوژیک اسلامی مانند طالبان در افغانستان ، میتواند زمینه های ناآرام سازی کشور های مسلمان نشین سرحدات جنوبی روسیه و همچنان ایالت غربی مسلمان نشین سیکیانگ را فراهم سازد. حضور تعداد زیاد جنگجو های اویغوری، تاجکی و ازبک در میان جریانهای افراطی القاعده ، داعش و همچنان طالبان میتواند نشانه هایی چنین امکانی باشد. برعلاوه نگرانی چینایی ها شاید بدون دلیل نباشد که هزاران نفر از اویغوری های مسلمان را به ایالات شرقی چین نقل مکان دادند.
با تاسف چنانکه دیده میشود در چنین لحظات حساس و سرنوشت ساز دو تیم رقیب دولت ساز و ثبات همگرایی که هرد و مدعی پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری استند بدون توجه به منافع ملی و خواسته های مشروع مردم افغانستان، تا کنون هیچ برنامه ای برای ایجاد اتحاد و همگرایی برای مقابله با برنامه مشترک امریکا، پاکستان و طالبان، که زیر نام اعاده صلح برای افغانستان براه اندخته شده است، روی دست نداشته و رقابتهای فردی و تیمی شان بیشتر از پیش متبارزتر میگردد. آیا آنها با وجود آگاهی نسبی متوجه نیستند که با این رقابت های فردی و گروهی با سرنوشت ملتی بازی میکنند که با قبول خطرات جانی پای صندوقهای رای رفتند و سرنوشت آینده خود و کشور خود را پنج سال بدست شان سپردند. اینها باغرور، برای نگهداری و رسیدن به مقام و چوکی و امتیازات مادی با سرنوشت این ملت بازی کرده و زمینه بازگشت حاکمیت سیاه ترین جریان تروریستی، متعصب و عقبگرا را به این کشور آماده میسازند. رقابت ها و جاه طلبی ها، فساد گسترده در درون دستگاه دولتی که شما در راس آن قرار داشتید ، این امکانات را به طالبان مهیا ساخت که با وجود آنکه جامعه بین المللی آنها را تروریست خواند، سازمان ملل تحریماتی را علیه آنها وضع کرد و اعمال جنایتبار شان محکوم شد ، امروز با تبختر وارد میدان بازی سیاست های بین المللی شدند و از یک باند جنایتکار تروریستی، برای بسیاری از کشور های جهان، به یک نیروی سیاسی قابل قبول، مشروعیت پیدا کردند. نیویارک تایمز بعنوان یک روزنامه معتبر مبلغ دروغ های تروریستی گردید که برای سرش جایزه تعیین شده بود و رونالد ترامپ با ملا برادر نیم ساعت صحبت تیلفونی میکند و ممکن در آینده نزدیک از آنها در قصر سفید پذیرایی کند.
همه میدانند که هیچ یک از دو جانب شما ها که برای اشغال کرسی ریاست جمهوری بجان همدیگر افتیده و همدیگر را متهم به تقلب در جریان انتخابات میکنید، بدون شک، اعضای تیم های تان در جریان انتخابات با هزاران نیرنگ وبه اشکال مختلف در تقلب دست داشته اند. در این رابطه ادعای مشروعیت هرد و تیم برای مردم افغانستان تحت سوال قرار دارد و این واقعیت از چشم مردم افغانستان هم مخفی نیست. عدم علاقمندی و اشتراک تعداد کم مردم در انتخابات اخیر، خود بیانگرعدم اعتماد مردم نسبت به شما ناشی از تجربه منفی شان از انتخابات پنج سال پیش بود .
آنچه در این چند ماه اخیر در زمینه اعلان نتایج انتخابات و اعلان حکومت موازی بوقوع پیوست، برای خلیل زاد امریکایی افغان تبار که با خصوصیات اجتماعی و روانی سیاستگذاران افغان بخوبی اشناست، زمینه را مساعد ساخت تا با موفقیت، زمان امضای قرار داد امریکا را با طالبان ، همزمان با بحران گسترده سیاسی در داخل حکومت افغانستان انتخاب کرده و بدینصورت برای طالبان بهترین شانس داشتن موفقیت را در مذاکرات بین الافغانی مهیا سازد. سخنگویان طالبان با استفاده از همین ضعف مشروعیت و موجودیت دو حکومت موازی، خود را بر حق جلوه داده و سوال »کدام حکومت« را مطرح میکنند و هر نوع مشروعیتی را برای حکومت های موازی در کابل زیر سوال میبرند. آنها خلای موجودیت یک حکومت مشروع را به یک وسیله تبلیغاتی موثر تبدیل کرده و با اطمینان و اعتماد به نفس بیشتر با خواسته های بیشتر در دوحه وارد میدان مذاکرات دیپلوماتیک شدند و پیهم روی ادعای شان مبنی بر نا مشروع بودن حکومت موجود و تنزیل حکومت به سطح »یکی از طرفها«، برای ایجاد یک »حکومت واقعی اسلامی« تاکید داشته و از این طریق میخواهند مذاکرات را به نفع خود به انحراف بکشند.
در چنین فضای آشفته سیاسی در درون حکومت ، طالبان بعنوان یک گروه ایدیولوژیک متحد با حمایت پاکستان در برابر گروه های پراکنده قدرت پرست و پول پرستی قرار گرفته اند که بخش بزرگ آنها در ضمیر خود هیچ توافقی هم با قانون اساسی ، دیموکراسی و میعار های بین المللی حقوق بشر نداشته و ندارند . آنها فقط بخاطر حفظ منافع خود تن به قبول این ارزش ها داده وبا جزئیترین فشار یا تسلیم قدرت حاکم میشوند و یا اینکه بار و بونه را بسته به دنبال میلیونهای خود به خارج پناه میبرند.
صلح آرزوی همگانی مردم افغانستان است اما این توافقنامه مملو از نقاط تاریک و ضمیمه های محرمانه ایست که نمیتواند پیام آور صلحی باشد که مردم افغانستان خواهان آن است. آیا مردم افغانستان خواستار چنان صلحی اند که با ختم جنگ بار دیگر ضربات شلاق و کیبل طالبان را بر گوشت و پوست خود تحمل کنند و از هر آنچه که بنام آزادی، حقوق انسانی برای شان دارای یک مقهوم است با تحمیل و زور از آن صرفنظر نمایند؟ مردم افغانستان در منازعه با طالبان تنها با یک منازعه نظامی – سیاسی طرف نیستند. این منازعه دارای یک بعد بسیار عمیق فرهنگیست. تحول فرهنگی ذهن انسان روی میز مذاکرات سیاسی صورت نمیگیرد، از اینرو شانس مذاکره موثر با دورنمای صلح با یک گروهی از نگاه فرهنگی سخت عقب مانده و با ذهنیت قرون وسطایی، مشکلات بمراتب بیشتر را در مقایسه با یک گروه مسلح سیاسی با فرهنگ ایجاد میکند. تا حال دانشمندان و پژوهشگران در این ساحه کمتر چه که هیچ تجربه ندارند، القاعده ، طالب وداعش هیچکدام وارد مذاکرات سیاسی بخاطر حل منازعه با مخالفین خود نشده اند. از اینرو تجارب دست داشته از حل منازعات در ویتنام، امریکای جنوبی و افریقا شاید در مورد طالبان کارآیی نداشته باشد. بخصوص که منافع کشور های بیگانه هم در عقب آن نهفته باشد.
از محتوای متن هر دو توافقنامه میان طالبان و امریکا و حکومت و امریکا نمیتوان به این نتیجه گیری رسید که امریکا تعهداتی، اضافتر از آنچه که در قرارداد های امنیتی در گذشته با دولت افغانستان داشته، به حکومت افغانستان داده باشد. اما در توافقنامه ها بیشترین مکلفیت ها بدوش »دولت جدیدی« انداخته میشود که تا هنوز هویت، ترکیب و مرجع مشروعیت آن معلوم نیست. اما از لابلای سطور توافقنامه میتوان حدس زد که نقش طالبان در آن برازنده خواهد بود. اگر به ظواهر قضایا اتکا کنیم، میتوان به این نتیجه رسید که برنده گان این بازی دیپلوماتیک در قدم اول طالبان و امریکایی ها و پاکستان است تا حکومت و مردم افغانستان و دولت جدید هم یا یک دولت یک دست طالبان خواهد بود و یا ائتلافی که طالبان در آن دست بالا خواهد داشت.
با همه خوشبینی هاییکه بخاطر رسیدن به صلح در میان بخشی از هموطنان ما وجود دارد، تاکید مکرر طالبان روی مواضع سیاسی ایدیولوژیک شان چه در جریان مذاکرات وچه در مصاحبه های ستانکزی و دیگر رهبران دست دوم شان و چه در نشر اعلامیه مطبوعاتی ملا هیبت الله امیر نام نهاد این گروه تروریستی، بیان روشنیست که آنها روی برداشت خود شان از نوع حکومتداری خود پافشاری دارند، یعنی همان تعبیر و تفسیر افراطگرایانه خود شان از اسلام که در آن از ارزشهای قانون اساسی موجود نتنها جایگاهی ندارد بلکه بدعت است. از اینرو حضور طالبان در یک حکومت یک دست طالبی و یا حتی دریک حکومت ائتلافی، محدودیتهای شدید آزادی های دیموکراتیک را ایجاد کرده و جامعه را بیشتر از بیش دوچار بحران خواهد ساخت. خلیل زاد و عده ای از سیاستمداران افغانی و غربی بار ها روی این مساله تاکید داشته و دارند که صلح یک قیمت دارد. روشن است که از دید آنها این قیمت را باید مردم افغانستان، برعلاوه قبول قربانی های جانی، معنوی و مادی تا حال ، یک بار دیگر بپردازند، انهم با یک دورنمای تاریک که تصورش در ذهن نمیگنجد و یک صلح دایمی از آن مشهود نیست.
امریکایی ها طی این توافقنامه ها فقط روی منافع خود و همپیمانان خود تاکید داشته و بگفته ترامپ حالا توپ را در میدان برای افغانان پرتاپ کرده تا خود شان برنده و بازنده میدان خود را معلوم کنند اما با یک تفاوت که امتیاز یک پنالتی را به طالبان در برابر بازیگران قدرت در ارگ و مردم افغانستان داده اند. برای ثبوت این ادعا که امریکایی ها هر دو تیم حکومت موازی را در توافقنامه با طالبان کنار گذاشته و شانس برد شان را محدود ساخته است.در آخرین پاراگراف بخش سوم موافقتنامه طالبان و ایالات متحده امریکا میخوانیم:
3- امریکا کوشش میکند برای باز سازی افغانستان با دولت جدید افغانستان همکاری اقتصادی داشته باشد و در امور کاری آن دخالت نکند .
گرچه این فورمولبندی در نظر اول ساده به نظر میرسد اما سوالهای زیادی را خلق میکنند: اگر طالبان حاضر نشوند با هیئات دولت روی میز مذاکره بنشیند تا از نتیجه مذاکرات آنها دولتی جدیدی بیرون شود »دولت جدید افغانستان« کدام دولت است؟ آیا یک دولت یک دست طالبیست و یا یک ائتلاف از همه نیرو های سیاسی افغانستان؟ مرجع مشروعیت این دولت کجاست؟ طالبان به یک فورمولبندی عام و نادقیق میخواهند با »همه ای افغانها« دولت آینده را بسازند، اما تعریف دقیقی از آن ندارند، گاهی روی امارت اسلامی تاکید دارند، گاهی از از یک دولت واقعی اسلامی حرف میزنند و عباس ستانکزی در مصاحبه با صدای امریکا حتی از ایجاد یک دولت انتخابی هم صحبت کرد.
با درنظرداشت ضعف و بحرانی که در حال حاضر دامنگیر سیاستگذاران کرسی نشین افغانستان است و اگر آنها نتوانند این بحران درونی خود را درست مدیریت کنند. با اطمینان میتوان گفت که طالبان با بیشترین خواسته ها وارد مذاکرات »بین الافغانی« خواهند شد و اگر در جریان مذاکرات موفقیت بدست آوردند و خواست خود را بر مبنای ایجاد یک امارت اسلامی بکرسی نشادند، تجربه نشان داده که امریکا در زمینه همکاری با رژیم های شبیه طالبان هیچ مشکلی ندارد و در صورت ضرورت در سیاستهای منطقوی خود ازآنها استفاده ابزاری خواهد کرد و این دورنمای خطرناکیست برای مردم افغانستان که بار دیگرقربانی جنگ ها نیابتی خواهد شد.
واقعیتها نشان میدهد که تیم های حکومتهای موازی در میدان این بازی سیاسی رقابتی بیشتر متوجه همدیگر اند تا متوجه دشمن. تا نشود که تیم رقیب به تنهایی توپ را که ترامپ بمیدان انداخته، وارد دروازه حریف (طالبان) کند و نام نیک بدست آورد.
رقابت تازه تیم های حکومت موازی از دو سه روز به اینطرف، روی ترکیب هیئات مذاکره کننده با طالبان آغاز شده و هر کدام تلاش دارند تا سهم نمایندگان شان کمتر از حریف نباشد. درحالیکه در بحث های سیاسی - دیپلوماتیک ، آگاهی و ژرفنگری سیاسی، مدیریت درست مذاکرات و مسلکی بودن افراد مذاکره کننده مطرح است نه اینکه تمام احزاب و گروه هرکدام چند نماینده به عنوان اعضای تیم مذاکره کننده، بفرستند. تیم مذاکره کننده با طالبان نه به بلی گویان بالا نشین ضرورت دارد و نه به دلقکانی که برای حاضرین فکاهی بگویند و نه هم به سیاستمداران آماتوری که بعد از ختم مجلس بمنظور چاپلوسی به تعریف و تمجید طالبان بپردازند. نمایندگان مذاکره کننده باید افرادی باشند متعهد و وفادار به منافع ملی کشور، با در نظرداشت اصول مذاکرات دیپلوماتیک صراحت کلام داشته و از حق مردم افغانستان دفاع کند و حق مردم را در برابر یک گروه وابسته به سازمان امنیت یک کشور خارجی، به کرسی بنشانند. مردم افغانستان تجربه مذاکرات شرم آور ماسکو را پشت سر دارند که چگونه طالبان تمام جنایات خود را توجیه کردند و صدای اعتراض کوچکی هم از جانب سایر شرکت کنندگان بلند نشد. بار دیگر اعزام 60 نفر نماینده برای مذاکره در دوحه که مورد تمسخر طالبان قرار گرفت. اگر افراد تعیین شده این دوتیم هر کدام بدون همسویی و توافق روی خطوط اساسی وچگونگی مذاکرات، جدا از همدیگر در مذاکرات شرکت کنند، میتوان پیشگویی کرد که اقدام به چنین عملی تضمین کننده پیروزی طالبان در جریان مذاکرات است. در حال حاضر تیم غنی با این خواست طالبان که قبل از شروع مذاکرات باید 5000 هزار زندانی طالب آزاد شود، موافقت نکرده و آنرا بعنوان پیششرط آغاز مذاکرات بین الافغانی تائید نمیکند. اما موقف عبدالله بنا به اظهاراتش در مصاحبه با طلوع بیشتر میلان توافق با آزادی زندانیان را داشت . جناح عبدالله و موتلفینش در گذشته بصراحت گفته بودند که ما بدون قید و شرط با طالبان مذاکره را آغاز میکنیم و غنی را متهم به سنگ اندازی در راه صلح میکردند. اما حالا قید و شرط طالبان برای آغاز مذاکرات نتنها با جناح غنی بلکه با جناح ثبات و همگرایی هم ، آزادی 5000 زندانی آنهاست . در این زمینه تیم ثبات و همگرایی و حمایتگرانش قرضدار مردم افغانستان استند تا با صراحت و وضاحت مواضع خود را روشن سازند.
روشن است که اوضاع و شرایط امروزی جامعه افغانستان در مقایسه با سال 1994 دوچار تحولات عمیق اجتماعی سیاسی شده است، زمینه ها و امکانات زیادی وجود دارد که با یک حرکت وسیع مدنی این دو جناح منشعب را صرفنظر از اینکه در انتخابات کی برنده و یا بازنده است، با فشار از پایین مجبور به نشست مشترک کرده و با تدوین یک برنامه واحد و انتخاب یک هیئات متخصص و کارشناس فرا حزبی و فرا قومی در مذاکرات »بین الافغانی« شرکت کرده و قبول قانون اساسی افغانستان و نظام جمهوری را بعنوان زیربنای آغاز مذاکرات پیشنهاد نمایند. برعلاوه آزادی 5000 زندانی طالب را فقط در پیوند آتش بس همه جانبه تا رسیدن به پایان توافقاتیکه منجر به صلح دایمی شود، بعنوان یک اصل غیر قابل انصراف مطرح کنند. تمام سازمان های جامعه، مدنی، احزاب و سازمانها بخاطر دفاع از خواسته های مشروع و دیموکراتیک، بر مبنای قانون اساسی ، حق خودارادیت مردم افغانستان و دست آوردهای بیست ساله که به بهای خون هزاران انسان جانباز این سرزمین بدست آمده ، مقاومت های مدنی را سازماندهی کرده و بدینصورت از مواضع مطروحه بالا برای آغاز مذاکرات از هیئات واحد وکار شناس بعنوان یک هیئات مشروع ملی بدفاع عملی برخیزند.