به بهانۀ بزرگداشت از هشتم مارچ، روز همبستگی زنان
سینماگری دوستم است، روزی به من نالید که فلمی مضحکی زیر ساخت دارم، رفتم برایش هیروئینی بپالم، به چند دختر خانمی مراجعه کردم برایم پاسخ منفی دادند، گشتم و گشتم..
. بالاخره یکی از اشخاص با تجربه که افراد را می شناخت مرا نزد دختری فرستاد که از چندان "نام نیکو" برخوردار نبود. برای آن دختر پیشنهاد کردم که به او نقش اول فلمم را خواهم داد و پولی زیادی هم برایش خواهم پرداخت.
پرسید : چه نقشی ...؟؟ .
گفتم : نقش یک زن.... زن... زن "بی راه".
خندۀ تلخی کرد و گفت: "می خواهی که من نقش خودم را بازی کنم..."گلویش پر شد و چشمانش تر شدند، خود را آرام کرد و افزود: برو بیادر...، هر وقتی می خواستی در فلمت رول یک زن شریف و پاک را به کسی بدهی پیش من بیا، آخر حتی در رول و نقش ساختگی هم که شده، می خواهم مرا در کسوت یک دختر شریف ببینند
نمی دانم آن تهیه کننده بالاخره فلمش را ساخت یانه... ولی من به موقعیت بسیار تیرۀ یک زن در جامعۀ ما متوجه شدم، زنی که موقعیتش را خودش برنه گزیده است بلکه جامعه، شرایط اقتصادی، اجتماعی، جنگ، بی امنیتی، عروج اقشار لومپن در قدرت و جایگاه اجتماعی قدرتمند، نقل و انتقالات فرهنگی برونی مخصوصاً کشور های همسایه و فرو ریزی نظام باثبات اجتماعی و فامیلی و...
این زن در جامعۀ ما به نام "فاحشه" معروف است، اسم کتابی و ادبی و لوکس آن نزد ما " روسپی" است .
" روسپی در زبان فارسی به معنای زن فاحشه و بدکاره و نابکار استعمال می گردد و معزب آن روسبی می باشد که در عصر صحابه و تابعین نیز به کار میرفته است. روسپی در واقع مخفف روسپید است که از باب « تسمیۀ الشی باسم ضده» بر زنان هرزۀ روسیاه به عنوان طعنه و تمسخر اطلاق شده است، مترداف های این واژه در زبان عربی قحبه، عاهره، مجون، فاجره، فاحشه،بغیَ و...است"
مگر در عمل سعی بر آن میگردیده تا برای زن بدکاره، از اسم های کار گرفته شود که بار معنایی زیاد منفی و اهانت آمیز داشته باشد، گرچه روسپی هم تا حدود زیادی اهانت بار است و اما به جای آن "تن فروش" تا اندازه ای مستورخواهد بود.
دروطن ما اصطلاحات دیگری هم کم و بیش در مورد زنان "بی راه" به کار میرفته است؛ مثل "زن جاده یی"( که افادۀ معنایی آن احتمالاً "زن بازاری" باشد)
زن سانه یی (صحنه یی) این نام به دسته ای از زنان به کار میرفته است که در بخش کار های "هنری...!!" مانند آواز خوانی و رقاصه یی و بازی کردن در نقش های در روی صحنه های تیاتر محلی که هدف اصلی شان بیشتر کسب منفعت و پول و در آمد بوده، کار برد داشته است. این دسته زنان بیشتر سنت شکن بوده و تا دیر ها _ شاید حالا هم _ در جامعه به نام نیکی یاد نمی شده اند، غالب زنان صحنه یی دختران ساده لوحه و فریب خوردۀ روستایی، به خاطر عشق و عاشقی دل به دریا زده و در نهایت سر از صحنه ها برون می آورده اند، البته دختران شهر نشین هم در این دسته نیز دیده می شده اند، طوری که قصۀ بعضی از این ها میرساند، تنی چند از این ها در آخر کار به دستۀ جاده یی ها می غلتیده اند.
وجه تشابه "جاده یی ها" و " صحنه یی ها" در این خواهد بود که جامعۀ ما به این دو گروه با صفت "زنان بی راه" می نگریسته است و جامعه ندرتاً حاضر میشده است، اعضای این دو گروه را در مجامع و مناسبات معمول ( خویشاوندی به حیث همسر و عروس و...) بپذیرد، انگار می توان آنان را طرد شدگان از دائرۀ معمول اجتماعی برشمرد.
جاده یی ها به گروهی که پیرامون آن حرف میزنیم، غالباً نزدیکتر و یا متعلق به همان گروهی اند که با تن فروشی امرار معاش میکنند.
در وطن ما بازار این پیشه کاملاً مخفی، خودسر و از لحاظ اجتماعی، صحی، منطقوی و... غیر قابل ارزیابی و ثبت ناشده است، فقط وقتی از عناصر متعلق به این پیشه اطلاع بدست می آید که به اثر ارتکاب کدام فعل جرمی منسوب به اهل این پیشه برملا و در دوران قانونی قرار گیرد.
این قلم تأکید میکند که چون در بارۀ این لایه ها و دسته های جامعه به دلایل گوناگون تحقیق ریشه یی و جامعه شناسانۀ کافی نه شده است، لذا بیشتر مندرجات این مقاله بر گفته ها و شنیده ها است، به همین جهت در شرح بخشی از مطالب از احتیاط و لحن شکیه کار گرفته شده است.
در دنیای پیشرفته که برای این زن نگون بخت ارزشی قایل شده و خواسته اند از او ارزش زدایی را بزدایند، به او "کارگر امور سکس" می گویند؛ او مالیه میدهد، پیشه و کسب او همین امور سکس پذیرفته شده است، به زعم خود شان آنان برای خدمت به انسانی که تشنگی و گرسنگی "سکس" دارد، خدمت میکنند، آنان اجازه نامۀ کار و تصدیق نامۀ صحی هم دارند و حتی کنترول می شوند که حد قواعد مسلک خود را خوب رعایت میکنند و یا نه... اگر کسی به یکی از آنها مثلاً "فاحشه" صدا بزند او خشمگین می شود و کاربرد این اصطلاح را برای خودش اهانت میداند و حتی می تواند از شخص شکایت کند.
ولی این جامعۀ ما جامعۀ کاکه و باغیرتی است، در طی این چند دهه، خود جامعه با دست های خود شرایط را برای " بی راه شدن" عده ای از زنان وطن مساعد نمود و راه های به اصطلاح مشروع و پاک و حق و حلال تأمین معیشت را از بخشی از زنان گرفت و چنین شد که ما امروز در جامعۀ خود با همچو زنان به یک تعداد قابل توجهی مواجه ایم؛ انبوهی از قضایا و دوسیه های "جرایم اخلاقی" در څارنوالی ها، محاکم، طلاق ها، کاهش ازدواج ها، فقر و مسکنت، حضور قشر مافیایی که فلسفه اش چنین است :« مال دزدی مزه دارد...» و استدلال و مثال آنها در این مورد چیست؛
"برادر!... پاکستان اسلامی "هیرا مندئی" دارد، مگر ایران اسلامی "کوچۀ لاله زار" را از تأریخ سرزمینش حذف میکند...؟ و اگر حذف هم کند، به جایش "صیغه" را نشاند، بعد که صیغه تلفیق نیافت، "ازدواج سفید" به نحوی حل مشکل می نمود، ولی کارگرسکس بیچاره باز هم به دنبال لقمه نانی با مخفی کاری تمام در ایران سرگردان است.
ما افغان ها در این زمینه فقیریم تأریخی نداریم ولی از برکت نظام های توتالیتر، تنظیمی و "تحایف دوستان خارجی...!!" ، حذف صفت گناه از بعضی از اعمال برای بعضی از اقشار، حالا آهسته آهسته در این عرصه صاحب تأریخ هم می شویم، ولی چه تأریخی؛ از این زن همه و همه دار و ندار مادی و معنوی اش را ضبط میکنیم، حق خواهر بودن را، حق مادر بودن را، حق همسر بودن را، حق کارگر بودن و حق انسان بودن و حق آرزو داشتن را و حق حرمت و محترم بودن را... این زن همینکه این مهر بر جبینش حک شد دگر از همه پیوند ها می بُرندش، او دگر نمی تواند آرزوی برای همسر بودن داشته باشد، او حق ندارد، برای مادر بودن رویا تراشی کند، او لکۀ ننگ می شود برای برادر، پدر، مادر، خواهر و اقارب... و جامعه
فرهنگ، رسوم و آئین و قانون و... همه بر فرق او می کوبند، او از هرگونه حمایتی محروم می شود.
در کشور من و شما "فاحشه" چنان ذلیل است که هیچ انسانی در سیارۀ ما ذلتش را ندارد، این را هم بدانیم که این زن دگر یکی دوتا نیست هر سال به فیصدی و تعدادش افزوده می شود، این زن محصول جامعه ای است که در آن حرص و آز و هوس و شهوت را به نحوی به حیث نیروی محرکۀ ارتقای شخصی و عمومی به معرفی گذاشته اند، این ایده و پندار نیز از محصولات عالی سیستم سرمایه داری است که در اجتماع ما تزریقش کرده اند و نیز بی حسی و کرختی در برابر زیر پا شدن انسانیتی که ما داشته ایم، ما را با تکبر شهوت گیج نموده اند.
در دنیای امروزی در مورد مبارزه بر علیه هرگونه انحرافات اجتماعی در میثاق های بین المللی مصوب سازمان ملل متحد و بیشترین کشور های عضو آن، مفاد و مطالب دقیق و علماً ارزیابی شده جمع آوری و گنجانیده شده است، در موضوع ناظر بر مبارزه و پیشگیری از روسپیگری و قاچاق انسان و برده گی جنسی نیز میثاق های وجود دارد:
معائدۀ بین المللی 11 اکتوبر 1933 گرچه صریحاً از تن فروشی تذکری نمی دهد، اما انگشت را به سوی اشخاصی نشانه میگیرد که دست به قاچاق و معاملۀ زنان و اطفال میزنند مادۀ ((1)) این معائده مشعر است که:« هرکس برای شهوت رانی دیگری زن و یا دختر کبیری را – ولو با رضایت خودش – برای فسق درمملکت دیگری اجیر و جلب و یا از راه عفت منحرف سازد ولو عملیات مختلفه که مبانی جرم محسوب می شود در مملکت دیگر صورت گرفته باشد، باید مجازات شود، شروع به ارتکاب جرم نیز قابل مجازات می باشد وهمین طور عملیات مقدماتی ارتکاب جرم نیز در حدود قوانین قابل مجازات است.
دول متعاهد که قوانین شان فعلاً برای جلوگیری از جرم های مندرج در مادۀ فوق کافی نمی باشد متعهد می شوند تدابیر لازمه اتخاذ نمایند تا جرم های مذکوره نسبت به درجۀ اهمیتی که دارند، مجازات گردد.»
بعضی از حقوق دانان فروش و به معرض فروشگذاری زنان را در ردیف جنایات علیه بشریت قرار میدهند، زیرا
تنزل انسان در سطح یک شی و انسان را به مالکیت کسی دیگری درآوردن، مفهوم جنایت ضد بشری را افاده خواهد کرد، تملیک انسان، افادۀ برده داری و به بردگی کشانی انسان می باشد.( اسناد محکمۀ جزایی بین المللی ICC 1999 )
در اسناد بین المللی مخصوصاً اساسنامۀ محکمۀ بین المللی جزایی( 2002 ) پیرامون جرایم جنسی فقط به جرایم نظیر"فحشای اجباری" ، " تجاوز جنسی"، "برده گیری و برده داری جنسی" و " سایر اشکال خشونت جنسی" تماس گرفته شده است.
اما به عرضۀ خدمت جنسی: به اراده، رضایت و نیاز شخص عرضه کننده در متون نامبرده، ماهیت جرمی داده نه شده است، ولی باز هم از فحوای معانیی اسناد حقوق بشری به صورت ملموس چنین دانسته می شود که :
دولت ها شرایط اصلاح و بازپروری افرادی را که در این ورطه افتاده اند، جز وظایف خویش - که رعایت و تعمیل آن را در اسناد مذکور متعهد شده اند، به عمل آورند.
دولت ها باید شرایط کار و شغلی را برایشان مساعد سازند که عاری از آسیب های معنوی و مادی باشد.
دولت ها نباید بگذارند، زنان مشغول در شغل متذکره از حقوق انسانی خود محروم شوند و مورد اهانت و آزار قرار گیرند و یا با آنان رفتار های شود که حقوق بنیادی و انسانی شان نادیده گرفته شده و نقض گردد.
اما نزد ما اوضاع به منوال دیگر است، در کنار آنکه مراجع حاکمیت در پلان هایش دوای برای درد این زن در فهرست کار خود ندارد، برای جامعه ننگ است به حال او توجهی بکند، چه شرمساری و خجالت است که برای او توقع حد اقل حمایت قانونی، برای جلوگیری موصوفه از بدکاری را نمود....، گناه است اگر برای او حق انسان بودنش را و مستفید بودن از حقوق انسانی را متمنی شد. او منفورترین موجود سیاره است، تا وقتی جوان است و جسمش توان فشار و وزن را دارد، شب روز را گذاره میکند، اگر لت و کوب شود اگر شکنجه اش کنند، ناگزیر است برای لقمه نانی جسمش را به اجاره بدهد در هر حالتی باشد، شب و روز او جهنمی است کاملاً جهنمی،
اما چه سرافگندگی...!! خواهد بود که ما توقع کنیم، برای یک روسپی انسان بودنش را محترم بشماریم، به او اجازه بدهیم که خواهر برادران خود باشد، به او امکان آنرا میسر بگردانیم تا بتواند آرزوی تشکیل فامیل در خیالات خود بپروراند، به او مادر بودن را، پاک منزه بشناسیم، اوه چه توقعات گناه آلودی...!! همینطور نیست...؟؟
پایان