نکاتی پیرامون هفت و هشت ثور

در مورد خصلت دو روز سیاه تاریخ معاصر افغانستان، هفت ثور ۱۳۵۷ و هشت ثور ۱۳۷۱ یعنی کودتای خونین هفت ثور وآغازجنگ داخلی پس از سقوط رژیم کودتا وریکارآمدن تنظیم ها  درشش الی هشت ثور، واقعات این دو دورهٔ مصیبت بار وعواقب آن برای افغانستان زیاد گفته و نوشته شده است.

 اما ۷ و ۸ ثورآن صفحاتی از تاریخ کشور ما اند که بنا به عدالت گریزی مسؤلین این دوره ها هنوز بسته نشده اند. هفت ثور سر آغاز بحران خانمانسوزایست که تا امروز از  مردم ما قربانی می گیرد. شش جدی ۱۳۵۸، ۸ ثور ۱۳۷۱ و ۲۵ سنبلهٔ ۱۳۷۵ پیامد های تباه کن سیه روز ۷ ثور اند. وضع امروزی افغاانستان بی ارتباط به آن دو روز بدفرجام نیست. هرگاه ثبات سیاسی افغانستان در ۷ ثوربرهم زده نمی شد، زندگی مردم ما اکنون شکل بهتری میداشت.  درسایهٔ قوای خارجی اکنون ۸ ثوری ها حاکم اند و ۷ ثوری ها را هم در آغوش گرفته اند وتخلف از حقوق بشرو موازین حقوق بشردوستانه هنوز هم ادامه دارد. با این مقدمه می پردازیم به نقل قول های مستند تحت عناوین فرعی ذیل:
-      خصلت کودتای ثور۱۳۵۷: " در واقع این چرخش نه یک انقلاب توده ئی، بلکه یک کودتای نظامی بود، چونکه بوسیلهٔ واحد های ارتشی مستقر در کابل انجام شد... ناسازگاری برنامهٔ انقلابی با روح جامعه، تلاش برای تحمیل این برنامه ها با روشهای ستمگرانه وزور وبیداگریهای گروهی در برابر روحانیون و لایه های گستردهٔ  مردم، نیروهای حزبی را درچشمان توده ها، بیش از پیش بی ارج گردانید".(ص ۱۶ و۱۷افغانستان پس از بازگشت سپاهیان شوروی- جنرال محمود قارییف مشاور ارشد نظامی نجیب الله). 
-    تجاوز شش جدی ۱۳۵۸: " در ارزیابی نهائی، گسیل سپاهیان شوروی به افغانستان گام ناروائی بود که زیان عظیمی به خلقهای افغانستان و شوروی چه در عرصهٔ بین المللی وچه در عرصهٔ داخلی رسانید...درگیرشدن 
 
درجنگ فرسایشی دیرپا در افغانستان و حمایت پیوسته از رژیم کابل، به مصارف عظیم مالی ومادی نیاز داشت که اقتصاد بی آنهم لنگان شوروی را از پا می انداخت. سرازیرشدن تعداد بزرگ کشته ها و زخمی ها اتوریته ارتش را نزد مردم شوروی خدشه دار ساخت وسرانجام منجربه فروپاشی شوروی شد...تعویض دولت در افغانستان با پافشاری ک.گ.ب. صورت گرفت. سفیر سابق شوروی در افغانستان فکرت احمد جانویچ توضیح داد که شاخهٔ خلقی خود را بی آبروساخته وشاخهٔ پرچم کمتر تند رو بوده و میتوانست مورد اعتماد مردم قرارگیرد. مگر این امیدواری ها تحقق نیافت. پرچمی ها روشنفکر بورژوا و دور از مردم بودند. با آمدن کارمل اوضاع بدترشد. پرچمی ها تضاد با خلقی ها را درحزب، اپارات دولت و ارتش حاد ساختند. افغانستان بیش از۳۰۰۰۰ روستا دارد. در روند اقدمات رزمی ما چندین هزار روستا توسط سپاهیان ما آزاد( بخوان: بمبارد) گردید. حکومت کابل توانست تنها در۱۰۰۰ روستا آنهم برای زمان کمی ارگانهای محلی را ایجاد نماید." (ص ۲۶ الی ۳۷ همان اثر).  " تعداد کشته ها طی بیش از ۹ سال اشغال افغانستان شامل بیش از ۱ میلیون غیر نظامی افغان، ۹۰۰۰۰ مجاهد حاضر درجبهه، ۱۸ هزارنظامی ارتش حکومت کابل و ۱۴۵۰۰ عسکر شوروی میباشد." (روزنامهٔ The Atlantic شمارهٔ ۴ اگست ۲۰۱۴).  خصوصیت دیگر۱۴ سال  حاکمیت خلق وپرچم اعمال اختناق بی حد وحصر بالای غیرحزبی ها و کابرد شکنجه بصورت سیستماتیک علیه مخالفین سیاسی  بود. یک مخالفت کوچک شفاهی یا گوش دادن به یک رادیوی غربی با زندان و شکنجه مجازات می شد. آنانی که عقاید سیاسی متفاوت با حکومت کابل داشتند، به جزا حبس طویل یا اعدام محکوم می شدند. 
-    ماهیت رویداد های ۶ الی ۸ ثور و حاکمیت تنظیم ها: در پی سقوط مزارشریف و دوسه ولایت دیگربه اثرسازش دوستم با قوماندان های تنظیمی محلی دراوایل حمل ۱۳۷۱و کوشش نجیب الله برای فرارو پناهنده شدن اش در دفترملل متحد بتاریخ ۲۷ حمل، بیروی سیاسی ح.د.خ و کمیتهٔ ۱۵ نفری توظیف شده توسط نجیب الله بتدریج تمام قطعات نظامی را با پرسونل، وسایل ومهمات آن به قوماندانهای تنظیمی بخصوص جمعیت اسلامی تسلیم کردند. " بتاریخ ۶ ثور بعد ازجلسات و میانجیگری های متعدد ملل متحد، هیأت ۵۰ نفری مجاهدین برهبری صبغت الله مجددی برای تسلیم گیری قدرت و بخشی از کابینه مجددی تعین گردید. اما کمیتهٔ ۱۵ نفری منتظرآمدن مجددی نماند. جنرال رفیع با حکمتیار و وکیل وزیر خارجه با مسعود برای تنظیم تسلیمی قدرت نظامی در کابل  ملاقات کردند. قوتهای جمعیت از استقامت قره باغ وارد کابل شدند. با ورود قوای جمعیت، حکمتیار نیز تعداد زیادی ازقوت های خود را در پی توافق با جنرال رفیع، وطنجار و راز محمد پکتین بدون سلاح داخل کابل و مسلح ساخته  و در وزارت داخله، قصردلکشا و تپهٔ بی بی مهرو جا بجا کرد. درهمین روز جنگ بین نیروهای جمعیت و حکمتیاربالای کنترول کامل کابل آغازشد. من همان روز از مزارشریف به کابل آمدم. در خیرخانه نزد جنرال بابه جان رفتم ودر آنجا جریان چپاول اموال و موتر های مردم را از نزدیک مشاهده کردم. افراد انور دنگرنیزموتر های دولتی واموال مردم را به طرف قره باغ انتقال میدادند. حزب اسلامی تعرض خود را ازغند ۵۳ مخابره بطرف رادیو افغانستان آغاز کرد اما با مقاومت قوای دوستم و جمعیت مواجه شد. این جنگ دو روز در مکروریان اول ادامه داشت که خانه های مکروریان اول تخریب ومردم آن به سایر مناطق  شهر کابل و اطراف فرارکردند. حزب اسلامی ازتپهٔ  مرنجان مکروریان کهنه و میدان هوائی را مورد آتش صقیله قرار داد. بتاریخ ۷ ثور قوای مشترک جمعیت و دوستم تپهٔ مرنجان را از نزد حزب اسلامی اشغال و تپهٔ بی بی مهرو را تحت حمله قرار داددند. حکمتیار بطرف چهارصد بسترعقب نشینی نمود وروز ۸ ثورکنترول ماموریت های پولیس نواحی یازده گانه و وزارت داخله را هم از دست داد ولی جنگ را در غرب کابل با حزب وحدت ادامه داد. در شهر غیر از صدای توپ وتانک وضجه وزاری زخمی ها که زیر آوار ویرانی ها مانده بودند چیزی شنیده نمیشد". (صفحات ۲۵-۳۶، افغانستان پس از پیروزی انقلاب اسلامی اثر جنرال عبدالرؤف بیگی). " اشخاص ملکی غیر مسلح که بر آنان شک تعلق به گروه قومی رقیب برده میشود، بطور مداوم مورد لت وکوب، شکنجه های شدید و برخورد غیر انسانی قرار گرفته اند... به اثر فیر راکت ۱۱۰۰ نفر کشته و۲۳۰۰۰ نفر زخمی گردیدند" (عفوه بین المللی، افغانستان مسؤلیت جهانی، نومبر ۱۹۹۵ ص ۱۲) " هرقوماندان مجاهد در ساحهٔ تحت کنترول خویش محکمهٔ اسلامی تأسیس کرده. وظیفهٔ این محکمه رسمیت بخشیدن به ارادهٔ قوماندان است. (راپور عفوه بین المللی سپتمبر ۱۹۹۳).   حالتی شبیه همین وضع به شمال و شمالغرب کشورنیزسرایت کرد این وضع در کابل تا سال ۱۳۷۵ یعنی اشغال کابل توسط طالبان ادامه داشت. پاکستان، روسیه و ایران هیزم کش آتش این جنگها بودند. 
-    طالبان: اگرچه تا ۲۵ سنبله، روز تصرف کابل از سوی طالبان وقت زیادی مانده اما با توجه به مطرح شدن طالبان بحیث نیروئی که احتمالاً در آیندهٔ نزدیک شریک قدرت در کابل شوند، تذکر نکات آتی برای تازه ساختن حافظهٔ تاریخی شان بیجا نخواهد بود: " بتاریخ ۲۷جولای ۱۹۹۷ دو هزار نفر را که مربوط به قوم تاجیک و هزاره بودند، تحت شرایط بدی زندانی ساختند... وقتی طالبان بار دوم به شمالی دست یافتند، باشندگان منطقه را بگمان همکاری با مسعود از منطقه راندند... در سپتامبر۱۹۹۸ در مزار شریف هزاران فرد ملکی هزاره توسط طالبان به قتل رسید... در یکه ولنگ صد ها هزاره بعد از تصرف دوبارهٔ این ولسوالی توسط طالبان قتل عام شدند... تخریب بودا های بزرگ بامیان و سایرآثار تاریخی موزیم کابل در سال ۲۰۰۰ از سوی طالبان جنایت فرهنگی علیه مردم افغانستان است" (راپور های سازمان عفوه بین المللی سالهای ۱۹۹۶ الی ۲۰۰۰).  
با تأسف بعد از سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱، دولتهای که طالبان را با ماشین نظامی خود از قدرت رانده بودند، در تبانی با روسیه وایران در کنفرانس بُن، به عوض آنها بقایای گروه های فوق الذکررا، دوباره به حاکمیت رساندند. قضاوت در این مورد را میگذاریم به خوانندگان این سطور.
کمیتهٔ حقوق بشر فارو
 

اخبار روز

01 قوس 1403

BBC ‮فارسی - BBC News فارسی BBC ‮فارسی

کتاب ها