از انجایکه روزانه از طریق سایت های انترنتی و مدیا راجع به چالشها و دشواریهای که فرا راهی مردم ما واقع شده است مطالعه مینمایم و راه بیرون رفت از بحران کنونی و یا راه حل مشکلات افغانستان در چه نهفته است تتبع و جستجو میکنیم و تا جایکه هویدا است،
بسیاری از قلم بدستان و سیاسیون ما تلاشهای زیاد در این عرصه انجام دادند که راهی بیرون رفت که از ورطه هولناک کنونی را در یابند !
باید افزود، که اشخاص صاحب نظر وتحلیل گران و مفسرین سیاسی هیچگونه راه بیرون رفت که قناعت ما را فراهم نماید تا فعلن ارایه نکرده اند و اگر در یک مورد نظریات شان را دقیق بررسی نموده اند، نقطه دیگر معضله از نظر ایشان بدور میماند و چون چالشهای عمده این سرزمین ریشه در بیرونی ها و همچنان در گرو یک تعداد از افراد فروخته شده خودمان است که به خاطر بقای شان ، مردم و سرزمین ما را با تبانی کشور های خارجی گرو گان گرفته اند ، یعنی ما در گرو مافیا ی داخلی و منطقوی و فرا منطقوی قرار گرفتیم ، که حکومت و مردم را در انحصار خود قرار داده اند و باید افزود که منافع کشور های قوی همسایه و ابرقدرت ها را در کشور مان پیاده میکنند و باید افزود ، که اکثریت از رهبران مطرح فعلی سر نخ شان در کشور های همسایه و ابرقدرت ها ګره خورده است و این افراد به خاطر چند روز در قدرت و به حاکمیت بمانند به نوکری و غلامی می پردازند و از همین جاست که میګیویند، که از ماست که برماست !
همین قسم که حکیم ناصر خسرو و شاعر گرانمایه این سروده زیبا را می سراید !
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست
و اندر طلب طعمه پر و بال بیارست
بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت:
«امروز همه روی زمین زیر پر ماست
بـر اوج فلک چون بپرم -از نظـر تــیز-
میبینم اگر ذرهای اندر ته دریاست
گر بر سر خـاشاک یکی پشّه بجنبد
جنبیدن آن پشّه عیان در نظر ماست.»
بسیار منی کـرد و ز تقدیر نترسید
بنگر که از این چرخ جفا پیشه چه برخاست:
ناگـه ز کـمینگاه، یکی سـخت کمانی،
تیری ز قضا و قدر انداخت بر او راست،
بـر بـال عـقاب آمـد آن تیر جـگر دوز
وز ابر مر او را بسوی خاک فرو کاست،
بر خـاک بیفتاد و بغلـتید چو ماهی
وانگاه پر خویش گشاد از چپ و از راست،
گفتا:«عجب است! این که ز چوب است و ز آهن!
این تیزی و تندیّ و پریدنش کجا خاست؟!»
چون نیک نگه کرد و پر خویش بر او دید
گفتا: «ز که نالیم که از ماست که بر ماست
در ضمن باید گفت: در افغانستان جنگ یک کشور نیست ، بل جنګ منطقوی و فرا منطقوی و حتا بعضی از قدرت های جهانی و کشورهای که در قضایای افغانستان ذینفع هستند خود را درگیر قضایای میهن ما میدانند و از همین سبب باعث پیچیدگی و مغلق شدن اوضاع سیاسی درکشور ما گردیده است و بگونه ای دیگر که سرکلاوه از نزد یک تعداد از سیاسیون ما هم گم شده است، و با تحلیلها و مقالات شان در سایتهای انترنتی دیگر هم موضوع جنگ را پیچیده تر ساخته اند .
باید افزود، طراحان اصلی جنگ خوب هم میدانند که چه بازی را در منطقه شروع نموده اند و چگونه هم این جنگ فرسایشی را به پیش ببرند، زیرا سناریو این جنگ از قبل نوشته و طراحی شده و سال ها افراد خیلی ویژه و کار کشته در مسایل سیاسی آسیا و افغانستان در این عرصه کار میکنند و آنها هم خوب میفهمند که چگونه از مهرههای دست نشانده خود شان استفاده نمایند و جنگ را سمت و سو بدهند و ما همه میفهمیم که درعقب این جنگ افراد بسیار مهم و افراد مثل سناتورها کار کشته در مسایل بین المللی و کمپنیهای نفتی و مالکین فابریکه های سلاح سازی و بسیاری ازمیلیاردرهای غربی و با تبانی یکتعداد از افراد صاحب نظر انگلیسی شامل روند پیش برد جنگ در منطقه و افغانستان هستند و شاید هم بیشتر از این افراد.
یکتعداد از اجنت و نوکر های بیگانه ما در خدمت متجاوزین هم هستند که روند را که کشورهای غربی در پیش گرفتند و آنها در استراتیژی غربیها کمک و معاونت نیز مینمایند که بعضی از تنظیم های اسلامی و همچنان در سطح رهبری طالبها و به ده ها گروه های تروریست و دهشت افگن و گروه داعش البته به شکل آگاهانه در پروسه جنگ دست دارند و در صفوف مسلح شان "نا اگاهانه در استراتیژی سهم دارند، برعکس وسیله ای در دست یک تعداد از کشورهای که منافع شان در کشور ما گره خورده قرار گرفته اند ، زیرا یک تعداد افراد از اجنتهای کشورهای همسایه و کشورهای غربی در راس کار قرار گرفته اند و مهار حکومت با کمک اجنبیها در دست آنها قرار دارد و آنها تنها در فکر منافع شخصی و خانواده گی خود شان هستند و یک تعداد افراد بسیار بی خاصیت و ضعیف النفس و مهمل در راس کار گماشته شده اند و از جانب دیگر مردم افغانستان با تاسف که اضافه از هفتاد فیصد مردم ما از سواد کافی برخور دار نیستند و در ضمن بسیار افراد ما بنیادگرا مذهبی و سنتی می اندیشند و در جامعه کثیرالملیت ما نهادهای مدنی و احزاب سیاسی لیبرال و تکنوکرات و احزاب زحمتکش بشکل اساسی رشد پیدا نکرده است " مثلن اتحادیه های کارگری و دهقانی و نهاد های مدنی " که در معارضه علیه حکومت پوشالی قرار بگیرند و در ضمن احزاب سیاسی هم به آن مرحله فهم و دانش نرسیده اند که با هم منسجم شوند !
نا ګفته نباید ګذاشت که بیشتر از صد حزب سیاسی در وزارت عدلیه تحت بنامهای مختلف و به گونه ای چپ و راست میانه و لیبرال ثبت و راجستر شده است و در ضمن یک تعداد از احزاب صرف جهت معامله گری ایجاد شده است و اندیشه و ارمان و حب وطن و ورع که در گذشته در میان حلقات سیاسی و مبارزین ما وجود داشت و با گذشت بیشتر از چهار دهه بسیار کمرنگ و تقریباً از میان رفته است و کدام برنامه و اساسنامه ویژه ای در جهت ترقی و تعالی کشور هم ندارند و اکثری از احزاب قومی و مذهبی می اندیشند و صرف جهت تفرقه و دور ساختن عوام از سیاست و در حالیکه در جامعه ما نباید تعدد احزاب به آن پیمانه میبود و عامل تفرقه و بی نظمی در جامعه میشد .
همچنان باید گفت ، که پارلمان کشور که دوصد پنجاه کرسی دارد و در گرو افراد کم سواد و یک تعداد مافیا اشغال شده است و در ضمن باید اظهار نمود که دو صد پنجاه نوع فکر و اندیشه دارند و باید پارلمان ما به اساس احزاب انتخاب میشد که البته دست های غرض الود در این قضایا نیز دخیل است.
نزدیک به چهار دهه جنگ و اندیشههای صادر شده چپ و راست از خارج و بنیادگرایی طالب و اکنون تحت عنوان دیموکراسی در کشور در حاکمیت است و با تاسف جوانان را یک اندازه از مبارزه دلسرد و مایوس ساخته است و آنها که چهار دهه جنگ را مطالعه میکنند و رهبران احزاب چپ و راست که وابسته کشورهای خارجی و یا ابرقدرتها بودند و نقش احزاب سیاسی را مورد سوال قرار میدهند و از احزاب و سیاست یک اندازه فاصله میگیرند و در ضمن کشور های غربی پول های گزاف و هنگفت را در میان جوانان و در جامعه پخش نمودند و جوانان را مصروف جمع اوری سرمایه و بلند بردند سطح زندگی و تقاضا زیاد به پول از مسیر اصلی سیاست جوانان را بدور نگاه داشتند و اکثراً جوانان از سیاست مایوس و دلسرد شده اند و حتا از سیاست نفرت هم دارند و به این عقیده هستند که سیاست چال ، فریب و دروغ بیش نیست ، که البته سیاست در کشور مان از سبب یکعده رهبران نا بخرد بدنام شده است در حالیکه ما میدانیم که سیاست در تمام عرصه های زندگی فردی و اجتماعی دخیل است .
در ضمن باید گفت: یک تعداد ازافراد جامعه و یک تعداد از سیاستمدارهای کهنه کار و دلسوز ما مایوس و سرگردان در دیار غربت و هم در وطن دست زیر الاشه نشسته و تقریباً به تماشاگر سیاسیت های کنونی کشور مبدل گردیده اند .
یک موضوع را میخواهم یاد آوری نمایم که کمی مضمون صراحت بیابد که دو گزینه در جنگ رول بسزایی دارد یکی در قدم نخست انگیزه و ثانیاً چالش و مشکلات .
در قدم نخست در مورد چالش ها و مشکلات که قرار ذیل است:
1- حضور خود نیروهای اضافه از چهل کشور خارجی جهان در افغانستان .
2- یک حکومت دست نشانده پوشالی که هیچگونه صلاحیت و درایت در داخل و خارج از کشور ندارد .
3- نا آمنیها که هیچ باشنده میهن خود را در محوطه جغرافیایی افغانستان مصون احساس کرده نمیتوانند .
4- فساد اداری که به اوجش رسیده است که در طول تاریخ افغانستان سابقه نداشته است.
5- بیکاری و فقر که دامنگیر بیشتر از 70% فیصد مردم این سرزمین گردیده است. و اضافه از 60 فیصد مردم ما زیر خط فقرزندگی دارند " که با تاسف باید بگویم که در 24 ساعت یک مراتبه غذا صرف میکنند"
6- کشت وزرع کوکنار که به حیثیت تمام باشندگان این سرزمین چه در داخل کشور و چه هم در بیرون از کشور لطمه وارد کرده است. اکثراً کشور های غربی در قاچاق مواد مخدر نقش اساسی دارند و سرمایه های هنگفت را از این مدرک کمایی میکنند که با جزیات نمیشود پرداخت و باید افزود که انگیزه و هم چالش برای مردم ما است و ایجاب یک مقاله جدا را مینماید .
7- فقر فرهنگی ،فقر اقتصادی ،فقر رجال سیاسی، فقر الیت ها وفقر یک رهبر ملی غیر وابسته واقعی که در شرایط کنونی بتواند جامعه را بسوی خوشبختی رهنمون نماید و از شرایط کنونی به نفع باشندگان افغانستان استفاده اعظمی را نماید .
8- نبود اتحاد و همبستگی در میان اقوام با هم برادرساکن افغانستان .باید اضافه نمود که به صدها چالش و مشکلات دیگر هم وجود دارد که با جزیات نمیشود پرداخت.
همچنان باید اظهار کرد که چه انگیزهها در عقب این بازی سیاسی نهفته است و چه عامل بیرونی و داخلی در وضعیت بد کنونی نقش دارد ؟ و چرا این جنگ ادامه دارد؟
اگر ما بطور بسیار فشرده در مورد اسباب وانگیزه بنگاریم !
بطور مثال:
• موقعیت جیوپولیتیک و جیو استراتیژیک افغانستان که انگیزه تجاوز ابرقدرت ها در این خطه مساعد ساخته است.
• یک جامعه عقب مانده قشلاقی ماقبل فیودالی " یعنی ما اتحادیه دهقانی و یا حقیقتاً ما فیودال نداریم.
• جامعه اسلامی بنیادگرایی فنتیک ورادیکالیست بسته .
• یک جامعه عقب نگهدا شته شده .
• جامعه غیرمتجانس چه از لحاظ ایتنیکی ،زبانی ، قومی ،مذهبی، نژادی، و طبقاتی .
• یک جامعه سیاسی سنتی بسته. بدین معنی است که " نهاد های مدنی و اتحادیه های کارگری و دهقانی ما رشد نکرده که در معارضه علیه حکومت دست نشانده و پوشالی قرار بگیرند"
• وضعیت بد اقتصادی : افغانستان یکی از فقیر ترین کشور های جهان محسوب میشود ، که تمام ساختارهای اقتصادی در مدت چهار دهه جنگ بکلی ویران شده و در گذشته هم کدام صنعت و زراعت رشد یافته نداشتیم و با وجود آن همان ساختارها و زیربنای اقتصادی ویران شده است . با تاسف باید گفت،که فقر یک انگیزه اصلی جنگ فعلی محسوب میشود !
• از جانب دیگر یک کشور محاط به خشکه و کدام راه بحری ندارد، زیرا راههای بحری در اقتصاد کشورها نقش اساسی دارد و اضافه از 70% اراضی را کوههای صعب العبور تشکیل داده است .که دست رسی مردم در عرصههای زراعت ، مالداری و صنعت و تحصیلات و در ضمن در بخش صحت عامه که برای بیماران چالش برانگیز است .
باید گفت: که عوامل و انگیزههای متعدد دیگرهم در زمینه وجود دارد که با جزیات نمی پردازم .
پس جنگ که در کشور مان ادامه دارد ! از سبب یک تعداد افراد جاه طلب و نوکر و مداخله کشور های که در این خطهء منافع دارند ، کماکان ادامه دارد.
اگر کشور های غربی خواسته باشند که جنگ در این خطه خاتمه یابد و ما و شما شاهد هستیم که امریکا با تبانی نیرو های داخلی توانست تمام طالبان و القاعده را که 95% خاک کشور در اختیار شان بود در مدت چند هفته افغانستان را از وجود انان آزاد ساخت و برای جهانیان ریس جمهوربوش قدرت خود را نشان داد و سوال اینجاست که مدت هژده سال میشود که طالبان دو باره قدرتمند تر و نفوذ بیشتر در ولایات های مختلف پیدا میکنند و اگر امریکا خواسته باشد که به طولانی ترین جنگ خود پایان بدهد ، در کمتر از چند هفته طول نمیکشد ، که دیگر مردم ما صدای یک فیررا هم نمیشنوند ، ولی غرب صرف بخاطر منافعش در این جا به میلیارد ها دالر هزینه نموده است و نیمخواهند که طالبان را سرکوب نمایند و اگر طالب در این خطهء نباشد و گروه های ترورستی جنگ طلب وجود نداشته باشد و برای امریکا و شرکایش دیگر بهانه ماندن در این منطقه بسیار حساس آسیایی وجود ندارد و بناً طالب و غرب دو روی یک سکه هستند !
بطور مثال :"طالب شعار می دهد تا زمانیکه امریکا در افغانستان حضور نظامی داشته باشند ما علیه آنها می جنگیم و امریکا هم شعار میدهد تا زمانیکه طالب در افغانستان به جنگ شان ادامه بدهند ما هم در افغانستان هستیم " . یعنی امریکا و طالب فقط دو روی یک سکه هستند.
جالب مسله این است که کشور های غربی و کشور های عرب دو طرف معادله جنگ را پول و هم سلاح در اختیار شان میگذارند و این جنگ فرسایشی را به پیش ببرند و کشور های عربی نیز در این جنگ بگونه ای اشکار سهم دارند و کشور همسایه ما پاکستان زمینه هرگونه مداخله را در امورات افغانستان برای فعالیت های خصمانه طالبان و باقی گروه های تروریست دهشت افگند مساعد ساخته است و همه ای جهان به چشم سر جنایت نابخشودنی پاکستان را تماشا مینمایند.
باید گفت ، که کشور های دیگر منطقوی هم به هیچ وجه خاموش ننشسته اند و اوضاع جاری کشور را نظاره گر هستندو تا جایکه از طریق مدیا آگاهی حاصل میکنیم هر کدام از این کشور ها طالب و یا حلقات تروریستی خود شان را دارند که با جزیات نمیشود پرداخت .
با تاسف هر روز مردم ما به شکل بسیار سبعانه قربانی اعمال زشت طالبان و دیگر گروهای دهشت افگند گردیده و ما روزانه به صد ها قربانی میدهیم و هر روز مادران ما به خاطر جگر گوشه های شان اشک و ماتم ، زجه و ناله میکنند و این نظاره های کشور های منطقوی و همسایه ها درد ملت مظلوم ما را دوا نمیسازد و شاید هم پلان های وجود داشته باشد که امریکا را درگیر یک جنگ فرسایشی قرار بدهند و هر کشور فعلن طالب های خود شان را دارند و باید گفت با تاسف که رنج و عذاب را مردم ما میکشند و مردم ما قربانی توطیه های داخلی و خارجی میشوند و به این باور هستم که کشورهای نظاره گر جنگ افغانستان تا زمانی تماشاچی خواهند بود که کارد در گلوی خود شان برسد و آن زمان دیر خواهد بود و بعد شاید اجماع منطقوی علیه امریکا و شرک های آنان را به وجود بیاورند و تا فعلن فقط میخواهند که نظاره گر باشند ، زیرا این جنگ به نفع کشور های منطقوی است ، زیرا از یک جانب امریکا را درگیر یک جنگ فرسایشی نموده اند که هم ابرو عزت امریکا به سطح جهانی پایمال است و هم مصارف هنگفت را متقبل میشوند و از جانب دیگر قربانی هم مردم ما میدهند، بنا ً سود و نفعش را بیرونی ها چه روسیه ، چین و ایران باشد میبرند.
راه بیرون رفت واقعی اینست تا زمانیکه نیرو های ملی و دیموکراتیک و مردم ما بسیج نشوند و یک جهبه ملی و یا یک همبستگی با همی را شکل ندهند و به یک نیرو ملی دیموکراتیک مبدل نشویم و باید از پشتیبانی اکثریت مطلق مردم این جهبه حمایت شود و در راستایی روشن ساختن آذهان عامه کار های فرهنگی صورت بگیرد و زمانیکه ما به یک نیرو و یا اجماع قوی مبدل شدیم و بعد با کشور های قوی همسایه بر علیه نیرو های بیگانه در تفاهم شویم و بالای امریکا فشار های سیاسی بیاورند تا امریکا در پالیسی و سیاست های منطقوی و جهانیش تغییر بیاورد و شاید که امریکا به قلدری و یکتازی خود در منطقه خاتمه خواهد داد .
تا زمانیکه یک اجماع منطقوی بر علیه هوژمونی امریکا در منطقه شکل نگیرد . با دریغ باید گفت که"همین اش و همین کاسه خواهد بود" !
بعضی گزنینه های دیگر هم موثریت خودش را دارد مثلن درخواست نیرو های ملی و بین المللی و منطقوی و طرح صلح که مسله نیرو های ملی دیموکراتیک و همچنان اتحاد جوانان آگاه جامعه و دست به قیام ها زده شود و اتحاد و همبستگی ملی به وجود بیاید و درخواست نیرو پاسدار صلح از جامعه بین المللی و نیروهای صلح دوست و نیرو های کشور های اسلامی بیطرف و همچنان تظاهرات در مقابل سفارت های امریکا و کشور های غربی در داخل کشور و هم در بیرون از کشور و باید گفت، که این موضوع اخیر یک اندازه شاید موثر واقع شود ، زیرا شهروندان کشور های غربی درک درست از جنگ افغانستان ندارند و نمی دانند که حکومت های شان به چه منظور در افغانستان لشکر کشی نموده اند و اکثرا در مدیا غرب تبلیغات بگونه ای است که ما به افغانستان نیرو روان نمودیم ، که گروه های تروریستی از خاک افغانستان بالای امریکا و اروپا حمله نکنند ، که واقعا خنده دار است و مردم شان هم باورمند همین موضوع هستند و مدیا غرب مثال هم میدهند، حمله تروریستی برج دوقلوی نیویارک در امریکا وحوادث خونبار در اسپانیا ،لندن، پاریس و فرانکفورت و مردم شان هم باورمند اند که شاید تروریست ها از کشور مان بالای آنان حمله ور شوند.
اگر باشندگان کشور های شان به این موضوع ملتفت شوند که کشور های غربی جهت انحصار و استعمار به افغانستان لشکر کشی نموده اند و ما شاهد اعتصابات و تظاهرات گسترده مردمی شان خواهیم بود !
سخن اخیر ، صلح و امنیت آرزوی تمام مردم ماست که شاید هم یک روز افغانستان به صلح واقعی که هدف اصلی همه باشندگان این سرزمین است برسیم، که منحیث یک کشور آزاد از لحاظ اقتصادی و متکی به مردم خود ، یک کشور مترقی وخود کفا در عرصه جهانی به وجود بیاید .