مروری کوتاه بردخالت روحانیت در حاکمیت سیاسی افغانستان در سده اخیر

روشنگران اطراف امان الله احساسات ملیت پرستی را در ادبیات اسلامی در سراج الاخبار انتشار می دادند با استفاده از این ادبیات بر علیه انگلیس ها تبلیغات وسیع نمودند. و توسط امامان مساجد این ادبیات را در بین روستا نشینان ، بردند و مردم را با روحیه ملیت پرستی بر ضد انگلیس شوراندند.

چنانچه در جنگ دوم افغان و انگلیس نقش روحانیون که با ادبیات اسلام سیاسی آشنا شده بودند برجسته گی خاصی داشت

یک سده قبل مردم پای تجاوز کار انگلیس را برحریم افغانستان برای همیش قطع ساخت و بتاریخ ۲۸ اسد ۱۲۹۸ با قربانی بیشماری فرزندان سربکفش کشور را از چنگال دشمن خون اشام ( انگریز ) نجات دادند و انگلیس مجبور شد افغانستان را از لحاظ سیاسی به حیث یک کشور مستقل قبول کند.

دولت امانی بعد از استرداد استقلال، در مشوره با مشروطه خواهان و روشنفکران ، فرامین و نظامنامه های مترقی را صادر کرد ، زمینه های ایجاد  و رشد زراعت و صنعت را در افغانستان فراهم نمود ، روابط دیپلماتیک با کشور های همسایه و جهان را برقرار ساخت . دست به اعمار مکاتب و مدارس ، حتی به قشر نسوان زمینه ای کار و تحصیل در خارج کشور را مساعد گردانید و برای بدست گرفتن اختیارات نظام « آموزش دینی » از چنگال روحانیون به ایجاد برنامه آموزش «دین شناسی» تلاش کرد تا دست روحانیت را از سیاست کوتاه کند.

 انگریز مکار در ظاهر از شاه امان الله در لندن پذیرایی گرم و از او مهمان نوازی شاهانه نمود  ولی برای خشکانیدن بذر ها  ترقی و پیشرفت دولت امانی  از اعتقادات مردم به دین اسلام استفاده برد و با تربیه و صدور ملا های دست پرورده خود با تفسیر های متفاوت از متن های مذهبی اسلام ، نبض توده  عوام را بدست گرفت ، مردم را بر ضد دولت امانی ، به شورش در آورد . در سنجش  مهره ای کشت و مات اش ، روی تخته شطرنج سیاست منطقه توانست با دخالت روحانیت دولت جوان امانی را سقوط بدهد ودست روحانیون را در حاکمیت سیاسی افغانستان  آزاد بگذارد. از آن به  بعد ، هرکی (امیر و شاه) اگر از اوامر شان سرپیچی کند عاقبت اش نیکو نباشد.

اجنت انگلیس با نادر و برادران اش در فرانسه دیدار کرد و طرح بقدرت رسیدن شان را به تخت شاهی ، پلان کرده و در سرحد جنوبی افغانستان از ایشان پذیرایی و با همکاری ملاء های دیوبندی این مبلغان دینی ( حضرت ها ) ، مردم را بر علیه حبیب الله کلکانی تحریک نمود ، در حالیکه شاه موصوف به اشاره ای انگلیس برضد امان افغان شورش کرد ، و بدستور ملا ها، دروازه های مکاتب را  بست ، و نظام تاریک اندیش را طی ده ماه اداره کرد.

 انگریز پالیسی را که بوسیله خانواده محمد زایی می خواست در افغانستان پیاده کند ، توسط حبیب الله کلکانی شاه بی سواد ، نمی توانست مدیریت کند. بدینوسیله نادر را بشکل بر تخت سلطنت آورد که مردم تصور نکنند که مانند شاهان بارکزایی و سدوزایی بزور انگریز به تخت نشسته شده است. نادر ،  قومانده شورش مردم جنوبی را بدست گرفت و به کابل آمد ، باحلق آویز نمودن حبیب الله کلکانی ، سلطنتش را اعلان و نادر شاه شد.  نادر شاه  غیر مستقیم دریچه ای ورود سیاست و پالیسی در امور سیاسی افغانستان را برُخ  انگلیس گشود.

هرگاه ملتی ، از آزادی بیان ، حق انتخاب و کلیه حقوق و امتیازات بشری ، مدنی و اجتماعی محروم شده باشد ، بار بزرگ مالیه را بدوش بکشد.  فقر ، بیکاری ، فساد ، دزدی ، بیسوادی یکی پی دیگر حلقه گران بر گردن ضعیف شان آویزان گردد ، بی عدالتی ، تبعیض قومی ، لسانی ،محلی ، مذهبی ، کمرشان  را تا به زانو خم کرده باشد، اسیر شمرده می شوند.

ملت افغانستان ، سده ها ست برای شکستن زنجیر اسارت رزمیده اند و متجاوزین را نیست و نابود کرده اند. اما حاکم  سرنوشت شان ، با نصب خوشه گندم بر دستارش ، انداختن چپن روی شانه هاش ، با چک چکی های مقام پرست در جرگه ای ، توسط روحانی ، بوسیله چند ملا امام  ، با بلند شدن دست چند زرخریدی ، سرلشکر نظامی ، و برسر تانکی  اجنبی ،  به امارت ، شاهنشاهی و ریاست جمهوری ، رسیده اند و بر تخت و ارگ تاج پوشی شده اند.

طی چهل سال استقرار نظام سلطنتی ، و پنج سال جمهوری ، تفرقه افگنی ، جهل ، فقر ، بیکاری ، فساد ، پیگرد ، شکنجه ، زندان ، تبعید ، و اعدام  مقاومت گران به شیوه های جدید پولیسی ،  فضای کشور را بر مردمان ستمدیده ما ، خفقان آور ترساخته بود.

روحانیت در نظام های شاهی نادر-ظاهر و جمهوری داود ، با مدارا با حاکمان در تعامل بودند، کرسی های قضایی و عدلی را بشکل مستقیم و یا از طریق مشاورت دینی اداره و کنترول می کردند، رسانه های دولتی و ملا امامان برای مشروعیت حاکمین زمامدار تبلیغ وسیع میکردند و از امتیازات مالی و معنوی خوبی نیز برخوردار بودند .

آرمان گرایی سیاسی و مذهبی در «دهه دموکراسی»  با برامد و تشکلات سیاسی چپ و راست ، چه در فعالیت های علنی و مخفی شان ، در بین دانش آموزان و روشنفکران شهر نشین گسترش وسیع پیدا کرد.

حکومت های خلقی – پرچمی نخستین  دولت آرمان گرا چپ که آرمان گرایی و فلسفه سیاسی چپ را با انفاذ و صدور هفت فرمان، و حاکمیت شان را  با اعمال ،کشتار، استبداد ، تحقیر و توهین به باور ها و اعتقادات مردم ،  زندانی نمودن هزاران داکتر ، محصل ، انجینیر ، کارمند دولت ، صاحب منصب ، روحانیون ، و شخصیت های با نفوذ  در جامعه سنتی افغانستان،  ۱۵ سال با پیشتبانی قشون سرخ شوروی  بمراتب خشن تر از استبداد عبدالرحمان خانی  بر مردم افغانستان تحمیل کردند و آتش قیام ها را در سراسر کشور شعله ور کردند .

وطن فروشان خلقی و پرچمی ، به آرمان گرایان دینی -سیاسی که با رهبری خانواده ای حضرات مجددی و تحصیل یافتگان الا زهر مصر ، در بین قشر جوان دانشگاهی در « دهه دموکراسی» نطفه ، نسج و قوام یافته بود. و در تشکلات پراگنده و غیر منظم در پیله های خود مصروف تخمه گذاری بودند جان تازه بخشید . این بار روحانیت با روش دیگر و شعار های سیاسی -مذهبی جدید ، وارد صحنه درگیری شدند . روحانیون ، سکان رهبری جنگ را بدست گرفتند و با پیشتبانی استخبارات دولت های همسایه و جهان ، پول و اسلحه هنگفت آنها ، هر ملی گرا ، وطن پرست و ترقی خواه ضد دولت دست نشانده شوروی را در داخل و خارج افغانستان همانند وطن فروش خلقی – پرچمی و قشون سرخ از سرراه شان برداشتند.

چنگ افسونگر قبا پوشان سرخ ، دگر بر گردن مردم گیر نکرد ، و تا زمانیکه  پای ملت درحلقه های زنجیر افسون گران قبا پوش سبز ، بند نشده بود  ، هفت ثوری ها را چنان سراسیمه ساختند که درهای سرحد شمال را برُخ ارتش دولت همسایه شمال باز و از ورود شان با نثار گل استقبال نمودند و     چهره ای کثیف شان را در کشتار ملت و به اسارت کشیدن افغانستان کثیف ترساختند.

سبز قبا پوشان ، این « قران خواران در کعبه ، قبله مسلمانان » ، با پُف دود تریاک افغانستانی از چلم پاکستانی ، بر رُخ  ملت آزاده و متدین ما با شعار  « دین در خطر است » آنها را  افسون کردند و سمت حرکت جنبش مقاومت ضد تجاوز شوروی را از مسیر آزاده گی بیرون و به سوی اسارت و تاریک اندیشی سمت دادند .

آرمان گرا یان راست با خواست های آرمانی چون « دولت اسلامی» ، «شرعیت اسلامی» و شعار « اسلام در خطر است»  با فروپاشی اتحاد شوروی و بلوک شرق و زد و بند با خلقی ها و پرچمی های باز مانده درحاکمیت بی سقف قدرت سیاسی ، ارگ را غارت و قدرت را در دست گرفتند. دیگر اسلام  در خطر نبود و « دولت اسلامی » مجال تطبیق شرعیت اسلامی ، را نیافت ، مشکلات مملکت داری و کشاکش قدرت ، آنها را  اندک اندک از آرمان گرایی  دور ساخت و با ایجاد جزایر قدرت برای حفظ محل ، قبیله ، زبان ، ملیت و مذهب ، برخ هم شمشیر کشیدند.

جزایر قدرت دولت اسلامی و کشاکش قدرت آزمایی آرمان گرایان اسلامی دمار از دماغ ملت زحمتکش و غم دیده ما کشید. از کشته پشته ساخت و ازخانه ها قبرستان . برقراری امنیت کار دشوار شده بود حکومت های ملک الطوایفی در سراسر افغانستان مستولی گردید. توده ها به کفن کش قدیم احتیاج شده بودند . کشور های همسایه و دول اسلامی با ارسال پول و اسلحه از جزایر قدرت پیشتبانی پولی و نظامی کردند. هرج و مرج سرتا پای نظام اسلامی را فرا گرفته بود.

قصه ما قصه سوز و سوختن است                                                                                                                                                              دود ، آتش و شعله افروختن است                                                                                                                                                             آهنگ غم و شرنگ شرنگ خمپاره                                                                                                                                                             قصه ویرانی و سقف ریختن است

در بحبوحه این منازعه داخلی تندروان اسلامی طالب همرا با قشون نظامی پاکستان و اعراب سلفی مستقر در مرز های جنوبی ، ملبس با لباس محلی افغانی به قدرت های جزیره ایی خاتمه دادند و « امارت اسلامی» را بالای گرده های ملت عذاب کشیده ما با اعمال« شرعیت اسلامی » بمراتب افراطی تحمیل کردند و رهبران تنظیمی را از کشور فراری ساختند.

 آرمان گرایان اسلامی افراطی- سلفی زیر پرچم امارت اسلامی تمام امور دولتی -از امیر تا امام مسجد - را بدست روحانیون تربیه شده در مدارس مذهبی پاکستان و برخواسته از امامان روستا نیشین سپردند و اسلام را بشکل افراطی ان در جامعه سنتی افغانستان تطبیق کردند.گرچه امنیت بطور نسبی برقرار بود . اما توده های که با اسلام سنتی عادت داشتند ، خواستار آزادی های مدنی ، اجتماعی ، تحصیل و کار زنان بودند  که با  ایده شرعیت ، و ارمان افراطی «امارت اسلامی» در تقابل قرار داشت و مخالفین  با شلاق شرعیت ، شانه کبود و کمرخم  و با سنگ قضاوت سنگسار می شدند.  سیاست خارجی «امارت اسلامی» بطور مستیقم توسط پاکستان و یا در مشوره با عرب های سلفی این مشاوران سیاسی- نظامی « امارت اسلامی »  پلان و مشخص می شد، « امارت اسلامی » شرایط تربیه ای تروریست های افراطی  بین المللی را در افغانستان مساعد ساخت که به گورکنان خودش منجر شد

 قدرت مطلقه امارت ، و مطیع ساختن قبیله های سرکش ، بار نخست توسط امیر عبدالرحمن خان ،  با ملکوتی ساختن قدرت اش در افغانستان اعمال گردید ، امیر حاکمیت سیاسی خودش را ریشه اسمانی داد و با نعره روحانیون، استبدادش را مشروعیت بخشید . امیر را سایه خدا و مجری احکام خداوند روی زمین خواند. امیر مستبد ،  روحانیت را در جامعه سنتی افغانستان با سیاست حاکم مدغم کرد و دست ملا ها را برای سرکوب مخالفین ، آزاد گذاشت. شرعیت را لبه تیز قدرت مطلقه ای خود ساخت.

هرقدر فضای سیاسی برای مذهب باز گذاشته شود، بهمان اندازه روحانیون در سیاست دخالت نموده و زمینه ای انسجام و قوت نهاد هایش را افزایش  می دهند و با تفسیر های متفاوت از متن های دینی – مذهبی در اجتماع حضور فعال  یافته و در سیاست بطور شعوری و آگاهانه سهم می گیرند.    

 مردم افغانستان چهل سال، رییس ، ملا و امیر گردشی را خود ناظر بودند در این ایام  آنها به جز آموزش تفنگ ، کندن قبر ،  قراعت قران  و پنج وقت عبادت مجبوری دیگر مجال تحصیل و کار نیافتند، چون کارخانجات ، مدارس ،  حتی شفاخانه ها از فعالیت افتاده و بسته شده بودند. برعکس اعمار مساجد و تقرر ملاها افزون گردیده بود. شلاق امرو نهی چون شمشیر دراموکلس بالای سرمردم  اویزان شده بود،  مردم حق اجتماع و صحبت ، شنیدن رادیو و تماشای تلویزون را نداشتند.  موسیقی حرام خوانده شد ، اما بر عکس سنگسار مردم بدون محاکمه حق شرعی سنگ پرانهای مردسالار شده بود. جوانان چنان مغز شویی شدند که بخاطر رفتن به بهشت واسکت انتحاری پوشیدند. « ملتی که خوشی های شانرا در ازای بهشت فروختند قابل احترام نیستند بلکه قابل ترحمند.» ( پایولو کویلو)

 انتحاریون علاقمند بهشت با چند فروند طیاره مسافر بری  پُر از سرنشین ، با کوبیدن به کمر خواهران دو قلویی بلند منزل شهر منهتن نیویارک  و بردو ضلع ، پنج ضلعی وزارت دفاع در شهر دی-سی واشنگتن و سقوط برزمین های بایر پنسلوانیای ایالات متحده امریکا ،  بیشتر از سه هزار انسان بی گناه را با خود یکجا به بهشت بردند. امریکا- ناتو به بهانه حفاظت کشورش و نابودی لانه ای ترورستان بین المللی ، با بمباران شهر کابل ، و پایین کردن چتربازان اش در مزارشریف ، بر« قلب آسیا»  تجاوز نظامی کردند ، و پیام پیروزی دموکراسی را در افغانستان از شیپور های تلویزیون و شبکه های اطلاع رسانی به گوش جهانیان ابلاغ کردند.

نظامیان ۲۴ کشور با قومانده امریکا ، توسط تکبیر خوانی «الله اکبر» فراریان تنظیم های جهادی به افغانستان خوش آمدید گفته شد.« امارت اسلامی» شلاق کُش و سنگ سارگر را به حکومت عبوری- قومی و مذهبی ، دست نشانده عوض کردند . پول هنگفت از بانک جهانی و مالیه دهندگان کشورهای ذیدخل، به حکومت و انجو ها برای اعمار افغانستان « دموکراتیک لیبرال » سرا زیر شد و نوکران تربیه شده اش در غرب را به اریکه قدرت چپن و لنگی پوشاند و تجاوزش را رسمیت بخشید.

استعمار با حکومت های « عبوری» ، « موقت » و « انتخابی» مختلط از اسکولار و تنظیمی ، در ظرف تقریباً دو دهه، امنیت ، آرامش و کار را برای مردم افغانستان فراهم نه ساخت . بر عکس ، بین ملیت ها، زبان ها ، قبیله ها  تفرقه را بیشتر و به قدرت قلدران جنگ سالار  افزود ، و فعالیت  طالبان و داعشیان را در قرا ، قصبات و محلات نارام ،  بیشتر مساعد ساخت ، دامنه انتخار و انفجار گسترش یافت ، و با جاری شدن دریای خون  بی گناهان،  در شهرها و قصبات ،  افغانستان باز هم به «حمام خون» تبدیل گردید .

میهنم ای میهن زیبا و ویران من                                                                                                                                                               خاک توبره ات سرمه چشمان من                                                                                                                                                              سینه ای دشت ات ز هاوان و بم                                                                                                                                                              زخمی و پاره چون تن داغان من

 شعله ور شدن جنگ در افغانستان از یکسو و هژمونی طلبی رژیم اخوندی ایران در منطقه  از جانب دیگر، نمایندگان دولت های همسایه و جهان برای پایان دادن به جنگ نیابتی و کاهش مصارف و نیروهای نظامی کشور های ذیدخل درجنگ افغانستان  ، در کشور های اروپایی و آسیایی و عرب دور میز گرد آمدند.

رییس دولت امریکا « ترمپ »  خروج  نظامیان امریکا  از افغانستان را از الویت های کاری  دولت اش در نشست سالانه ای مجلس نماینده گان و سنای امریکا به جهانیان ابلاغ کرد ، و چراغ سبز به طالبان نشان داد و از طریق وزارت خارجه زمینه ای نشست نماینده ویژه امریکا با طالبان ، و اوردن « صلح » در افغانستان، را مساعد کرد و با ادعای تحریم کمک های اقتصادی و نظامی ، بر دولت پاکستان فشار آورد تا طالبان را مجبور سازد که با دولت             « جمهوری اسلامی افغانستان » مذاکره کند.

 ترمپ در جریان صحبت با خبر نگاران  در رابطه به افغانستان حین باز دید عمران خان رییس جمهور پاکستان در قصر سفید ، از نابود سازی کشور افغانستان از روی نقشه جهان صحبت کرد و این ادعا پوچ اش را چندین بار در رسانه های بین الملی تکرار کرد . پیام ترمپ میرساند که ایشان از تاریخ سیاسی افغانستان نا اگاه است  و نمی داند که افغانها با بیل و کلند پوزه ابرقدرت های جهان را که با دندان مسلح بودند به زمین مالیده اند. امیران ، شاهان ، رییس جمهوران یکی پی دیگری آمدند و رفتند و مردم نسل ها قربانی دادند ، سیاه چال ها ، زندان ها و شکنجه ها را تحمل کرده اند، ولی افغانستان هنوز روی نقشه جهان باقیست.

افغانستان قرن هاست روی نقشه جهان قرار دارد، مردم این سرزمین هزاران گرمی و سردی را چشیده اند. اگر دل پُر درد از دشمن خود داشتند، و یا دل    نا خوش از دوست ، درد سر های را تحمل کرده اند ، این قهرمانان واقعی به آرزوی فردای روشن شب های تاریک ، فقر ، بیکاری ، بی عدالتی ، استبداد   و اسارت را تحمل کرده اند و می کنند تا روزی آفتاب آزادی بر رُخ شان طلوع کند.

دولت «جمهوری اسلامی افغانستان » صادراتی غربی ، که مخلوط و مرکب از رهبران مذهبی فراری و سکولاران خود فروخته در غرب شکل گرفت،  به روحانیت میدان داد تا از طریق رسانه های تصوری و نشراتی ،  مساجد ، مکاتب و دانشگاه ها به تبلیغات سیاسی -مذهبی پرداخته و واژه های صادراتی سیاسی مدرن غرب  « دموکراسی » ، «آزادی»،  « حقوق بشر » ، « آزادی بیان» ، « حقوق زنان»  و ...  را با ادبیات اسلامی به توده ها توضیح و آنها را مجاب کنند .

 روحانیت سیاسی- مذهبی ، طی ۱۹ سال  پسا طالبان ، در سیاست های داخلی و خارجی دولت «جمهوری اسلامی افغانستان » حضور فعال دارند و با انجام مانور های روی جاده های شهر، تلاش دارند تا نظام آرمانی اسلامی شان را از طریق انتخابات این بار شرعی سازند.

طالبان که با سقوط «امارت اسلامی» به لانه ای پدری شان کویته پاکستان پناه بردند، بعد از استراحت زمستانی زیر لحاف پول سعودی و بالشت های اسلحه روسی، ایرانی  و امریکایی،  از مغاره شان بیرون برامدند و بر روستا های که قبلاً حاکم آنجا بودند ، رفته و به تبلیغ « جهاد علیه نیروهای نظامی خارجی و دولت کابل » ، دست زدند . توده های عوام پشتون روستا نشین را دور خود جمع نمودند و از بین انها سرباز گیری کردند.  طالبان با تبلیغات مذهب حنفی، مردم محل را مجبور به پرداخت ذکات ، تغذیه و مسکن برای نیروهای رزمی شان نمودند ، به زمین داران و دهاقین روستایی اجازه زرع و کشت خشخاش دادند تا به جیب خود هم پول بریزند و بدین وسیله پایگاه های توده ایی و نظامی شان را تا هشتاد در صد در سراسر افغانستان گسترش بخشیدند .

طالبان در مشوره و همکاری با نظامیان استخباراتی پاکستان ، ایران و سازمان های تروریستی منطقه و جهان ، و با نفوذی های شان در درون دستگاه های استخباراتی و نظامی و ملکی دولت «جمهوری اسلامی افغانستان» ، جنگ ، انتحار و انفجار را در شهر های بزرگ  نیز دامن زدند ، ترس و وحشت  را بین مردم ایجاد کردند و سبب تلفات جانی بیشتر افغانهای بی گناه و کمتر خارجیان متجاوز گردیدند .

جنگ های طولانی علاوه برخسارات جانی و مالی بیشتر ، خستگی و ناراحتی روانی را به طرفین درگیر نیز چیره می سازد. جنگ نزده ساله در افغانستان ، طولانی ترین جنگ امریکا در جهان است ، امریکا بیشتر از بلیارد ها دالر و صدا ها سرباز اش را در جنگ افغانستان از دست دادند ،  فاصله طولانی بین میدان نبرد و جنگ در کوه های کشور کوهستانی افغانستان  امریکایی ها را مانند  جنگ شوروی ها بین سالهای ۱۹۸۰- ۱۹۹۰ میلادی ، از لحاظ روانی و جسمی خسته ساخت

در سده های پسین بعضی اوقات فشار های درونی و بیرونی سبب شده اند که بزرگترین ابر قدرت جهان به بهانه ای ، از کشور اشغال شده مجبور به عقب نشینی گردد. برای اینکه اشغال گر از مستعمره اش با روی سفید و بدون دغدغه بیرون شود، دستگاه های استخبارتی اشغال گر ، که مستقیم ویا غیرمستقیم عامل منازعات بین الملی و  داخلی کشور های جهان اند مسوولیت می گیرند تا منازعات کشورش را با کشور مستعمره بشکل مسالمت آمیز روی میز مذاکره حل کنند . چنانچه تاریخ کشورهای افریقایی ، امریکای لاتین ، جنوب آسیا ، ایرلند شمالی ، فلسطین و... شاهد چنین نشست های دور میز مذاکره بین گروه ها ، سازمان ها و احزاب درگیر جنگ بوده اند ، که نتیجه مذاکرات به نفع کشور استعمار گر سمت و سو داده شده است.

تشریفات در نشست ها جز از روند دیپلماسی است. ولی کارمندان استخباراتی پلان ها را تهیه و توسط مسوولین وزرات  خارجه که بعضی از ایشان نیز استحباراتی اند پیش می برند. طرفین در گیر را با پول و وعده قدرت تطمیع میکنند. چنانکه برای تطمیع کردن طرف های جنگ افغانستان دیدار ها  بین نماینده ویژه ایالات متحده ، طالبان و دولت کابل روی مسایل  قدرت ، حاکمیت و ارمان گرایی سیاسی ـ مذهبی و خروج نیرو های نظامی با چانه زنی ها طرفین به بیشتر از یک سال به درازا کشید. سرانجام این جلسات با مبهم گذاشتن بعضی معضله ها با وعده آزادی زندانیان طالبان و دولت کابل ، خروج اسمای رهبران طالب از لست سیاه ، نشست بین الافغانی و...  توافق نامه صلح بین ایالات متحده و طالبان در دوحه با رد و بدل  چشمک زدن پیروز مندانه میان آقای پمپو وزیر خارجه امریکا و خلیل زاد ، امضا شد.

آنچه که طالبان را دلخوش دیدار با برادران افغانی اش ساخت امضای توافق نامه صلح با ایالات متحده امریکا بود. توافق نامه ای که دیپلماتانه وعده قدرت دوباره به طالبان و خروج نیروی های امریکایی را در لفافه ای از واژه های سیاسی  پوشیده و روی کاغذ نوشت و پای آن امضا کردند. امریکایی ها زیرکانه چون پالیسی سازان قرن ۱۹ انگلیس ، پلان های آینده شان را مد نظر دارند که بعد از انتقال قدرت به طالبان انرا در افغانستان تطبیق خواهد کرد.

 افشای  همکاری « امریکا با طالبان » و « بسیار سرسخت و با هوشند» توصیف کردن ایشان ، و این که «حتی آنها هم از جنگ خسته شده اند»  توسط «ترمپ» از طریق رسانه های امریکایی ، پشت طالبان را گرم ساخت. با ترجمه پیغام پمپو وزیرخارجه امریکا به گوش طالبان که « انتخاب سیستم سیاسی آینده شما ، انتخاب شماست» ،  طالبان را بر زین اسپ یکه تاز تحجر اندیشی بیشتر میخکوب کرده و جرات داد تا بر آرمان های افراطی اسلامی قرون وسطایی شان در مذاکرات بین الافغانی ، جدل سرسختانه نمایند.

 آیا امریکا مکارانه و با چشم سفیدی بیشرمانه از دست آوردهای نزده ساله ای « جمهوری اسلامی افغانستان » ، «دموکراسی» و «جامعه دموکراتیک» که در افغانستان ادعا افتخار ، انرا دارد و از مزدوران با اعتماد خود ،  بیست سال از مصرف پول مالیات دهنده گان ، معیوبین و قربانیان شهروندان اش ، در جنگ افغانستان  به ساده گی کنار خواهد رفت ؟  یکی از ویژه گی های استعمارگران این است که نوکران شانرا نظر به درجه وفاداری شان مانند کالا هر وقت که دل شان خواست عوض  می کنند.

 هیت طالبان در نشست دوحه ، چرا طی پانزده روز ، روی  « امارت اسلامی» ، « توافق نامه امضا شده بین امریکا-طالبان » و « فق حنفی» ، اصل مهم برای شان در  طرزالعمل کاری نشست بین الافغانی که تا هنوز نهایی نه شده است پافشاری  دارند ؟  چون فکر متحجری منحصر به فرد طالبی که منشا فق حنفی دارد و از مدرسه حقانیه  آن سوی مرز جنوبی افغانستان دیپلوم دارند دیگر آگاهی از  سیاست ، اقتصاد و علوم اجتماعی در چانته شان نیست.

خر روحانیت کلاسیک که بخاطر قدرت و حاکمیت ، دو پا را در یک موزه  کرده است  و قاطر روحانیت - مکتبی سیاسی جمع اسکولار «جمهوری اسلامی افغانستان» که از پیشتانی ملت برخوردار نیست  ، در میدان نبرد قدرت ، دست بر یخن یکدیگر افتاد ه اند، این که کدام یک پیروز از آن بدر خواهد شد، هنوز روشن نیست ؟

 شاید خر و یا  قاطر برنده شود و یا هم ، جدیدالخلقه  با کله خر و تنه قاطر و دم اسکولار با نرم افزار های عصر تکنالوژی قرن ۲۱،  در لابراتوار ایالات متحده امریکا ، سر قوماندان علی اردو فغانستان را از ماشین قدرت سازی استعمار ولادت دهد !؟

آیا قلدر پیروزمند  این جدال قدرت ، زنجیر اسارت را از پای ملت اسیر افغانستان رها خواهد کرد؟

 و یا زنجیرهای سخت و سفت تر را بر گردن مظلوم مردم افغانستان خواهد بست ؟

 آیا مردم برای نجات شان مانند دهه شصت میلادی گام جدید خواهند برداشت !؟؟

 برگهای سفید و نا نوشته ای تاریخ افغانستان باز است.

 

منابع استفاده شده :

افغانستان در مسیر تاریخ (  میرغلام محمد غبار)

روایت صلح ، از کجا تا به کجا؟  محمد عمر داود زی (۸ صبح)

اخبار افغانستان ، پوشش ویژه مذاکرات صلح افغانستان ( بی، بی ، سي - فارسی )

اخبار افغانستان ( لاموند فرانسوی به فارسی)

رسانه های مجازی (فیسبوک)

مقالات منتشر شده  در گفتمان دموکراسی

اخبار تلویزون طلوع

افغانستان ویکی پیدیا ( گوگل)

 

اخبار روز

14 میزان 1403

BBC ‮فارسی - BBC News فارسی BBC ‮فارسی

کتاب ها