آیا طالبان صلح میخواهند؟

افغانستان به عنوان کشوریکه گرهگاه تضاد های منطقوی و بین المللی بوده و منافع بازیگران متعددی در این کشور در برابر آن قرار دارند، جنگ و صلح در این کشور هم  دو پدیده ای متضاد ومغلق است.

 با توجه به جریاناتیکه در حال حاضر در افغانستان میگذرد، در یک طرف خواست مردم افغانستان قرار دارد که واقعاٌ آرزوی رسیدن به صلح را دارند و در جانب دیگر تضاد منافع بازیگران که دستیابی به صلح را با مشکلات مواجه ساخته است.  
آغاز مذاکره میان دولت و طالبان برای رسیدن به صلح یک ضرورت اجتناب نا پذیر بوده و است ، چون مذاکره یکی ازوسیله های موثر برای حل منازعه است. اما این تصور که هر کسیکه از "صلح "حرف میزند واقعاٌ مرامش همان صلحیست که در پیامد خود تنها ختم جنگ بلکه آزادی و عدالت را تضمین میکند یا اینکه مذاکرات صلح را بعنوان وسیله بمنظور به انقیاد کشیدن مردم و اعمال ستم وحشیانه و تسلیم شدن در برابر جبر، مورد استفاده قرار میدهند؟ تجارب نشان داده که اکثر گروه های جنگ طلب و تمامیت خواه در جریان مذاکره از صلح حرف میزنند اما در عمل  اقدام به جنگ افروزی میکنند. آنچه امروز در دوحه روی میز مذاکره و آنچه که در افغانستان میگذرد، بیانگر این واقعیت تلخ است که  طالبان و حامیان پشت پرده شان خواهان همان " صلحی" اند که در آن اعمال جبر ستم، نفیه آزادی های مدنی و تحمیل افکار قرون وسطایی را در پیامد خود دارد، نه صلحی که در آن تضمین آزادی های اجتماعی، عدالت و ایجاد یک نظام مورد قبول اکثریت مردم باشد. طالبان از نگاه عینی و نه هم از نگاه ذهنی نه خواستار چنین صلحی اند و نه هم اصولی که آنها به آن پابند اند، به آنها اجازه میدهد که تن به یک صلح واقعی بدهند. از نگاه ذهنی آنها یک گروه تمام عیار تمامیت خواه ایدیولوژیک با برداشت بخصوص خود شان از اسلام بوده و از نگاه عینی بعنوان یک گروه وابسته ناگزیرند به خواست حکومتهایی عمل نمایند که در وابستگی نظامی آنها قرار داشته و آنها از این گروه بیشتر برای رسیدن به اهداف استراتیژیک خود استفاده ابزاری میکنند.
طالبان در روند مذاکرات دوحه مطابق برنامه پاکستان در خفا استراتیژی براندازی نظام را در افغانستان تعقیب میکنند. آنها  برای رسیدن به این هدف، دست به اقدامات بسیار گسترده ای دیپلوماتیک، نظامی، استخباراتی و تبلیغاتی برعلیه افغانستان زده و با تمام  وسایل ممکن تلاش میکنند تا حکومت افغانستان را روی میز مذاکره در دوحه وادار به تسلیم دادن بدون قید و شرط قدرت به طالبان کنند و افغانستان را مانند دهه نود از هر نگاه خلع سلاح نمایند. در این زمینه بازی را که امریکا به راه انداخته متضاد، دوگانه و فریبکارانه است. امریکایی ها با شعار مبارزه با تروریسم و بخاطر تامین حقوق بشر دموکراسی و آزادی که همه ارزش های مدرن و قابل قبول جامعه بین المللیست به افغانستان حمله کردند و اما امروز با شعار دفاع از سنتگرایی و حمایت از تفکر قرون وسطایی طالبانی میخواهند، شرطی و با احتمال قوی با داشتن یک پایگاه مجهز، افغانستان را ترک کنند.
گرچه تا حال روشن نیست که خلیل زاد بخاطر تامین منافع امریکا در منطقه و پیروزی انتخاباتی ترامپ، با پاکستان و طالبان وارد چه معامله و چه توافق هایی مخفی شده است. اما روند مذاکرات از آغاز تا حال یک حقیقت را روشن میسازد که خلیل زاد نماینده خاص امریکا در امور افغانستان در جریان یک سال مذاکره با طالبان نتنها دولت افغانستان به حاشیه راند بلکه برای طالبان  مشروعیت بین المللی را تدارک دیده، تحریم ها علیه آنها را ملغی و بالاخره با امضای توافقنامه ای دوجانبه یک گروه تروریستی را به یک همتا دیپلوماتیک خویش تبدیل نمود. 
طالبان بعد از امضای توافقنامه با امریکا، خواستار رهایی 5000 زندانی طالب بعنوان پیشرط آغازمذاکره بین الافغانی شد، امریکا عملی شدن این پیشنهاد طالبان را به دولت افغانستان تحمیل کرد. تا بالاخره بعد از آن و نه گفتن های متداوم زمینه آغاز مذاکرات بین الافغانی در دوحه مهیا شد و تا حال با گذشت بیشتر از شش هفته، آغاز مذاکرات در بخش تعیین آجندا سنگک شده وطالبان هر روز با طرح خواست تازه ای آغاز مذاکرات را به تعویق انداخته وتا هنوز مذاکرات وارد بخش اصلی خود نشده است. 
اگر اظهارات آقای منصور یکی از اعضای تیم دولت قرین حقیقت باشد، طالبان در آغاز تصور میکردند که هیئات مذاکره کننده دولت یک گروپ غیر متجانس بوده و بزودی بعد از آغاز مذاکرات اختلافات شان بالا گرفته واز هم می پاشند و با از هم پاشیدن تیم دولت، پیروزی دیپلوماتیک نصیب شان میشود. اما بگفته آقای منصوراین تیر پاکستان و طالبان چنانکه انتظار داشتند به هدف اصابت نکرد و هیئات افغانی با وجود غیر متجانس بودن، با نظر و موقف واحد تبارز نسبتاٌ خوبی در برابر آنها داشتند. پاکستان و طالبان با درک این موضوع، مجبور شدند تا مذاکرات را موقتاٌ قطع کرده  و روی طرح تازه ای کار کنند. بالاخره بعد از چهار روز وقفه، طالبان موضوع توافق روی طرح آجندا را بهانه قرار داده و خواستند تا طرح آجندای آغاز مذاکرات بر مبنای قرارداد دوجانبه طالب-امریکا تدوین گردد که به مخالفت هیئات دولت مواجه شدند و تا حال به همین دلیل مذاکرات از امروز به فردا به تعویق انداخته میشود. 
با به تعویق انداختن مذاکرات طالبان برای قبولاندن خواسته های خود در دو هفته اخیر به شدت عملیات نظامی و حملات تروریستی و قتل افراد ملکی در داخل افغانستان، به فشار نظامی افزودند و امیدوارند که با دامن زدن آتش جنگ و اشغال مناطق کلیدی فاصله میان دولت و مردم را بیشتر از پیش تعمییق کرده و با بی اعتبار سازی نظام دولت را  در کل در آستانه سقوط قرار دهند. در این روز ها مردم افغانستان شاهد حملات نظامی و تروریستی گسترده طالبان در اکثر ولایات و شهر ها میباشند. قوای نظامی افغانستان  در چندین جبهه درگیر جنگهای شدیدی گردیده تلفات زیادی را متحمل شده اند، برعلاوه در اثر تداوم جنگهای میان دوطرف به مردم ملکی نیز صدمات جانی و مالی وارد گردیده است. گرچه در این جنگها، تلفات طالبان هم بسیار سنگین بود، اما ذخیره گاه های جنگجویان طالب در مدارس پاکستانی هنوز برای تداوم جنگ دارای ظرفیت کافیست و اضافه به آن  گروه های تروریستی الجیش و القاعده و غیره نیز در این جنگها شرکت دارند.  
طالبا تلاش دارند تا از طریق بدست آوردن پیروزی های نظامی دولت را بزانو در آورند تا در صورت تغییرات احتمالی در سیاست امریکا و قبول آتش بس تحت فشار بین المللی ، مناطق بیشتری را در تصرف خود در آورده و از یک موقف بهتر نظامی به مذاکرات ادامه دهند. اگر طالبان موفق شوند در میدان جنگ پیروزی هایی بدست آورند، بهر صورت باعث تضعیف موقف دولت در جریان مذاکرات خواهد شد. 
اما چرا نیرو های طالب و گروه های تروریستی هم پیمان آنها و ملیشه های خارجی شدت جنگها را در هلمند متمرکز ساخته بودند؟
ولایت هلمند یکی از منابع بزرگ کشت تریاک و تولید مواد مخدر در افغانستان است. در صورت پیروزی طالبان و تصرف مراکز عمده از جمله شهر لشکرگاه، قبل از قبول احتمالی آتش بس، دولت را مجبور است که بعد از قبول آتش بس، حاکمیت آنها را در مناطق تازه اشغال شده،  بعنوان فاکت قبول کند. بدینصورت طالبان با دسترسی به عواید هنگفت قاچاق مواد مخدر، حتی در صورت به درازا کشیدن جریان مذاکرات، میتوانند سالها از این عواید مصارف جنگی خود را تامین کرده و حتی در این ولایت یک دولت محلی موازی داشته باشند. این تمرکز قوا و ادامه جنگهای شدید در هلمند هم از نگاه سیاسی و استراتیژیک و هم از نگاه اقتصادی برای طالبان و همچنان پاکستان سودآور و برای دولت بسیار زیان آور است. 
موقعیت جغرافیای این ولایت و نزدیکی به ایالت بلوچستان پاکستان که یکی از شاهراه های مهم ارتباطی مواد مخدر به ماورای ابحار، با هزینه کمتر ترانسپورتی و از نگاه زمانی کوتاهتر میباشد. برعلاوه احتیاجات سلاحی و لوژستیکی طالبان از این طریق به آسانی امکان پذیر است. تجارت جهانی مواد مخدرنشان میدهد که تبادله میان مواد مخدر و فروش اسلحه در پیوند همدیگر قرار داشته و یکی از منابع عمده عواید مافیای بین المللیست.  برعلاوه ولابت هلمند دارای داشته های معدنی اورانیوم و لیتیوم و سایر مینرالهای قیمتیست که از این ناحیه هم در محور توجه خاص نظامیان پاکستان و همچنان امریکایی ها قرار دارد. 
شدت گرفتن جنگها در این منطقه، باعث فرار سیلی از باشندگان منطقه به شهر لشگرگاه و سایر مناطق شده است . این پناهندگان جنگی از یک طرف دولت را از نگاه اقتصادی و سازماندهی کمکها  و جا بجا کردن شان مواجه به مشکلات بیشتر میکند و هم مناطقی را خالی از سکنه میسازد. در این اواخر از منابع نظامی و استخباراتی پاکستان شنیده میشود که نظامیان پاکستان در نظر دارند، کمپ تربیه نظامی تروریستان را از پاکستان به مناطق تحت سلطه طالبان در افغانستان انتقال دهند، تا دامن خود را از موجودیت این کمپ ها و تربیه تروریستها در پاکستان پاک سازند.  ولایت هلمند و ولایات کوهستانی همجوار هلمند برای چنین هدفی امکانات مساعدی را عرضه میکند. 
برعلاوه پاکستان تهاجم چند جانبه دیپلوماتیک و تبلیغاتی را نیز علیه دولت افغانستان آغاز کرده و در تلاش است تا با بجان هم انداختن نیرو های رقیب در داخل دولت، دولت از درون نیز پاشان کند. مقامات پاکستانی عبدالله عبدالله رقیب غنی را با هموار کردن قالین سرخ پذیرایی کرد.  روشن نیست که برعلاوه صحبت های تعارفی یعنی "حمایت پاکستان از روند صلح در افغانستان" و اینکه "جنگ راه حل منازعه افغانستان نیست"، چه موارد دیگری میان دو طرف مورد بحث قرار گرفته است.  آنچه مسلم است اینست که صدراعظم، وزیر خارجه و سایر دیپلوماتهای کار کشته پاکستانی با چنین پذیرایی گرم از عبدالله عبدالله به جهانیان چنان وانمود کردند که پاکستان در پروسه اعاده صلح برای افغانستان حاضر به هرگونه تلاش است. همزمان سیاستمداران و نظامیان باز نشسته پاکستان در اروپا ، کانادا و امریکا  در گشت و گذار بوده و تلاش دارند  با کار لوبیگری "سیاست صلح طلبانه " پاکستان را به جهان معرفی کرده و مسئولیت تمام نا به سامانی های افغانستان را یک سره بدوش بی کفایتی دولت افغانستان بار کنند وبدون شرم و کتمان  ادعای کنترول پاکستان را بر سرنوشت سیاسی افغانستان بیان میدارند.
همچنان پاکستان برای تحت فشار قراردادن بیشتر دولت افغانستان بعضی مهره های خفته خود را دوباره فعال ساخته و گلب الدین حکمتیار به دعوت رسمی  این کشور روانه اسلام آباد شد. او قبل از سفرش اظهار داشت که برای اعاده صلح در افغانستان به پاکستان سفر میکند و باید جای حکومت فعلی را یک حکومت موقت اشغال کند، چون طالبان حاضر به ساختن حکومت ائتلافی با غنی نیستند. او در اظهارات روز سه شنبه خود در اسلام آباد حکومت افغانستان را متهم به مخالفت با صلح کرد و روز چهار شنبه اعلام کرد که حزب او مذاکرات مستقل را با طالبان آغاز میکند. این اظهارات حکمتیار بیانگر آنست که مقامات پاکستانی او را تشویق کرده است تا "مستقلانه" عمل کند و زمینه ملاقات او را با طالبان نیز مساعد خواهند ساخت. اینهم بعید از امکان نیست پاکستان به حکمتیار وعده ریاست حکومت م.قت را داده باشد . نظر به اظهارات دو روز اخیر بعضی از اعضای تیم مذاکره کننده طالبان آنها خواهان آزادی بقیه طالبان از زندانهای حکومت شده و همچنان ائتلاف با حکومت غنی را نا ممکن خوانده اند و تهدید آمیز اخطار داده اند که یا حکومت در مذاکرات با ما توافق میکنند و یا ما به زور جنگ حکومت را سقوط میدهیم . 
تلاشهای دیپلوماتیک پاکستان و اخطار های طالبان با استراتیژی سقوط کامل نظام در افغانستان همسویی دارد. در حال  حاضر این اقدامات و تلاشهای پاکستان همه بمنظور بی اعتبار سازی نظام و آماده سازی شرایط برای سقوط کامل نظام و بازگشت طالبان با یک موقف قوی و احتمالاٌشرکت در یک حکومت ائتلافیست.  اینکه در راس حکومت ائتلافی چه کسی قرار خواهد گرفت زیاد قابل اهمیت نیست ، پون طالبان در چنین حکومتی از امتیازات بلندی برخوردار خواهد بود. چنانکه دیده میشود معرفی افراد برای ریاست حکومت موقت هم به یکی بازی تبلیغاتی تبدیل شده و هر روز سر و کله افراد شناخته شده و ناشناس از هر طرف بلند میشود که وظیفه ریاست حکومت موقت را به عهده بگیرد. هدف پاکستان از براه انداختن چنین تبلیغات، مختل ساختن بیشتر اوضاع و بی ثبات سازی بیشتر و بالاخره سقوط نظام است.
در چنین آشفته بازاریکه امریکا تبلیغات خروج نیرو های خود را براه انداخته، مذاکرات صلح به بن بست رسیده و از شش هفته به این طرف تا هنوز روی آجندای شیوه کار بموافقه نرسیده اند و خلیل زاد هم در تلاشهای خود برای گرفتن امتیازات انتخاباتی برای ولینعمت خود ترامپ، آنچنانکه میخواست، موفق نبود و پشت سرهم برای آغاز مذاکرات اخطار صادر میکند. نه تنها مردم افغانستان بلکه آنهایی را که در این آشفته بازار فقط در تلاش سودجویی شخصی خود استند، نیز دوچار سر در گمی ساخته که تشخیص بدهند، در کدام مسیر حرکت کنند که امتیازات خود را از دست ندهند.  
کسانیکه تصور میکنند آینده کشور بدست طالبان است، بخاطر حفظ منافع شخصی و گروهی خود حتی در میان دستگاه دولت مستقیم و یا غیر مستقیم  باتبلیغات آی اس آی ، نظامیان پاکستانی و طالبان همنوا شده و در پی تخریب نظامند تا تضمینی برای آینده خود بدست آورند و کسانی دیگری از نادانی تیشه را برداشته و به قطع کردن ریشه های نظام میپردازند. در محتوای خود هردو در خدمت سیاستهای مزورانه پاکستان در قبال افغانستان قرار دارند. برای پاکستان و طالبان نبود نظام و ایجاد انارشی یک استراتیژیست که در تلاشند تا قدم به قدم آنرا در عمل پیاده کنند.
بالاخره این واقعیت تلخ را باید قبول کنیم که طالبان و حمایتگران پاکستانی شان در افغانستان صلح نه بلکه انارش ونابودی همین نظام را میخواهند. زیرا برای آنها نبود کلی یک نظام  بهتر است از یک نظام موجود فاسد. با در نظرداشت این واقعیت کسانیکه  ادعای دفاع از ارزش های قانون اساسی، دفاع از استقلال، دفاع از آزادی های مدنی و دفاع از حقوق بشر را داشته و در این مقطع معین خواستار یک آتش بس سراسری  و یک صلح واقعی هستند، چه موقفی را باید اتخاذ کنند ؟ در این شرایط پر از دسیسه و توطئه و در محاصره قرارداشتن کشور از طرف دشمنان رنگارنگ ، باید به دفاع از همین نظامی که مملو از فساد، برآمد، بیطرف ماند و یا خاموشی اختیار کرد و یا اینکه آگاهانه و نا آگاهانه با دشمن همنوا شد؟ اگر در کنار نظام موجود یک بدیل بهتر وجود میداشت و یا امکان ایجاد یک بدیل موجود میبود، جا داشت تا همه انسانهای وطنپرست، دموکرات، طرفدار آزادی و صلح  بخاطر رسیدن به آرمانهای مطروحه، بدور چنین بدیل موجود جمع شوند، با تاسف که برای ایجاد یک بدیل بهتر در این بیست سال گذشته از جانب آن نیرو هاییکه خود را مدافع استقلال ، آزادی و دموکراسی میدانند هیچگونه تلاشی موثری برای ایجاد یک حرکم بدیل صورت نگرفت و در حال حاضر هم بجز کوشش های پراکنده چیزی در چشمرس ما قرار ندارد که بتوان به آن امیدوار بود. اما راه مبارزه پایان نیافته، از همین اکنون برای سازماندهی یک حرکت مدنی باید دست بکار شد. برای دفاع از ارزش های قانون اساسی ، جمهوریت، آزادی های مدنی ، دفاع از حقوق بشر، تساوی حقوق و در محور همه این خواسته ها مبارزه برای آتش باید دست به کار شد. در قدم اول  یک اقدام مدنی دفاع  و پشتیبانی از مواضع دولت وهیئات مذاکره کننده،  تا طالبان و حمایتگران پاکستاتی شان بدانند که مردم افغانستان حاضر نیستند تسلیم خواسته های واپس گرایانه طالبان قبول هر نوع صلح خفتبار و اشغال غیر مستقیم افغانستان توسط پاکستان شوند. در راستای براه انداختن حرکات مدنی مسالمت آمیز ، همکاری با ارگانهای امنیتی یک ضرورت است. آنها هم فرزندان این مرز بوم اند و در پهلوی مبارزه شجاعانه مسلحانه خود علیه طالب و حمایتگران طالب، با مبازه مدنی نیز همنوا شده و جنبش مدنی هم از مبارزه نیرو های امنیتی کشور حمایت و پشتیبانی کنند، چنین اقدامی یک ضرورت و یک امرممکن است، زیرا هردو مبارزه مسلحانه نیروی های نظامی و هم یک حرکت گسترده مدنی در محور دفاع از منافع ملی، استقلال، آزادی و صلح و آتش بس با هم پیوند مشترک دارند.
 تجربه بیست سال اخیر نشان داد که بیگانگان نه پیام صلحی برای این مردم ستمدیده داشتند و نه مدافع ارزشهایی اند که خود با ادعای دفاع از آنها به سرزمین ما لشکر کشیدند، با پشت سر گذاشتن تجارب تلخ چهل سال گذشته هر نوع اعتماد و اتکا به آنها جز خودفریبی چیز دیگری نخواهد بود.
یورگن تودن هوفر سیاستمدار سابق و وکیل سابق حزب دموکرات مسیحی المان در پارلمان آن کشور سیاستهای غرب را در یک جمله چنین خلاصه میکند:
سیاست خارجی کشور های غربی بر مبنای یک دروغ بزرگ استوار است: سیاست های اکثراٌ تروریستی و مداخلات نظامی آنها هیچگاهی در خدمت آزادی و دموکراسی نبوده بلکه همیشه در خدمت منافع اقتصادی و استراتیژیک شان قرار دارد.

 
 

اخبار روز

14 میزان 1403

BBC ‮فارسی - BBC News فارسی BBC ‮فارسی

کتاب ها