تره کی در صدد تلافی برآمد و با شیوۀ باسقین گونۀی، راه سفر به شوروی را پیش گرفت. آنجا چهل روز باقی ماند، با مستشرقین شوروی و رهبر حزب توده (ایران) ملاقاتهای جداگانه داشت. تره کی پس از بازگشت از مسکو در فاصیله ۳۰ روز با میوندوال صدراعظم و ظاهرشاه نیز ملاقات جداگانه را ترتیب داد. از متن همین نوشته
داکتر؛ ناگفته های زیاد است در دلم
لب که وا می کنم، سخنم درد می کند
می خواستم که لال بمانم به جان تو
دیدم سکوت در دهنم درد میکند...؟
اکثر خوانندگان گرامی این رخنامه؛ می دانند و به یاد دارند:
سپیده دم ۸ عقرب سال ۱۳۱۲آفتابی محمد طاهر چشم به جهان هستی گشود و در تاریکی شب ۸ عقرب ۱۳۵۸خ با تخلص "بدخشی" (معلم من و بی شمار دیگر) چشم از جهان فرو بست. اما؛ من بدبخت همچو مردۀی متحرک تا هنوز زنده ام.
روح او (بدخشی) و مجموع جانباختگان تاریخ سرزمینم از جمله یار و یاوراش (زنده یاد محبوب الله کوشانی) را که تازه از جهان چشم فروبست؛ شاد میخواهم، یاد همه گرامی باد.
اشارۀ کوتاه:
شادروان محمدطاهر بدخشی؛ از نوجوانی به خواندن، نوشتن و یادداشت گرفتن رغبت فوق العاده داشته و آموزش سخنرانی را نیز از همین سن و سال آغاز، و دست نوشته های با ارزش سیاسی، تشکیلاتی و اجتماعی از عملکردهای یک دورۀ زندگی، تلاش خود و همقطاران خویش را ثبت کرده است. به یقین گفته می توانم گوشۀی از تاریخ فعالیت های بخشی از جریان چپ وقت را، روشن می سازد و از اهمیت تاریخی برخوردار است.
یاددهانی:
دلم گواهی داد و عقلم پذیرفت؛ فشردۀ متن تایپ شدۀی را که برمبنایی دفترخاطره های (دست نوشته ها) طاهر بدخشی شروع از اعلان نتایج انتخابات مجلس نمایندگان افغانستان (مورخ ۱۸ سنبله سال ۱۳۴۴خ) تا زمان انشعاب فراکسیونی زیر نام "پرچم" به رهبری ببرک کارمل به تاریخ ۱۴ حمل ۱۳۴۶خ، (مطابق اوایل دهه مشروطه سلطنت محمد ظاهرشاه ) را در ادامۀ نوشته های مسلسل قبلی خویش، توام با یک پرسش و یک پاسخ بنیادی و با بیان ساده، با حفظ محتوی و امانتداری به ترتیب زمانی اینجا بگذارم:
پرسش و پاسخ بنیادی:
پرسش؛ چرا سرزمین و مردم ما همواره وضع دردناک و روزگاری ناهنجار دارند؟ پاسخ؛ چون با جعل تاریخ درآمیخته ایم و با ضعف حافظۀی تاریخی دچاریم! در نتیجه؛ ده ها، حتا صده هاست که مرتکب تکرار اشتباه شده/ نی شویم و این معضل تا هنوز که هنوز است ادامه دارد.
سلسله نوشته ها:
شماره هشت.
بحث یک،
قسمت چهار؛
آنچه در این قسمت می خوانیم:
- نقش و کارکردها سه تن: نورمحمد تره کی، ببرک کارمل* و محمدطاهربدخشی** اعضای موسس کنگرۀ جمعیت دیموکراتیک خلق*** در پروسه انتخابات پارلمانی سال ۱۳۴۴خ، همچنان رویداد ۳عقرب همین سال و پیامد آن دو.
- طرح تدوین مرام جمعیت، پیشنهاد و ایجاد ارگان نشراتی آن.
- تاثیرگذاری نشریه "جریدۀ خلق**** و نشر "مرام جمعیت" در داخل وخارج کشور.
- توقیف و مصادره "جریده" پس نشر- شش شماره.
- پیامد توقیف و مصادره "جریده".
- نامه های سرگشاده بدخشی به شماری از سران وقت "جمعیت".
- چاره جوی برای پایان دادن به جنجال های ( سیاسی و درون تشکیلاتی و...) بین سران جمعیت پس از مصادرۀ "جریده".
- پیش زمینه های انشعاب در "جمعیت"، چاره جوی های مجدد برای جلوگیری از انشعاب و نخستین انشعاب فرکسیونی به رهبری کارمل.
فشردۀی از نگاشته های بدخشی را به ترتیب، مرور می نمایم:
شرح موضوعات؛
۱. عملکردها و موضعگیری های سه تن؛ تره کی، کارمل و بدخشی در پروسه انتخابات مجلس نمایندگان مورخ ۲۱ سنبله سال ۱۳۴۴خ (در دوررۀ حکومت انتقالی دکتر محمد یوسف)، همچنان رویداد ۳ عقرب همان سال و پیامد آن دو به شرح ذیل:
یک) کارمل با استفاده از سابقۀ رابطه با سردار محمد داوود، ملاقات با سردارعبدالولی و استفاده از نیروی جوان سازمان (جمعیت)، بکارگیری استعداد و تکتیک های خاص خود، بصورت فوق العاده و ناگهانی در انتخابات پارلمانی سال ۱۳۴۴خ به مجلس نمایندگان راه یافت و باعث بلند رفتن اتوریته اش در جمعیت گردید، عملاً رهبری عملیات سیاسی بیرونی "جمعیت" را در دست گرفت.
دو) حادثه ۳عقرب سال ۱۳۴۴ خ زمینۀ بود برای تثبیت توانایی های فکری و عملی اینجانب (بدخشی) در میان بدنه های مختلف "جمعیت"، بخشی از اهالی شهر کابل و جلب توجه حکومت و نظام وقت به سوی اینجانب (بدخشی). لازم می دانم اندکی به چند و چون رویداد ۳ عقرب بپردازم:
- صبح روز ۳ عقرب ۱۳۴۴خ انبوهی از اهالی پایتخت و شمار محصلین و دانشجویان شهرکابل جهت استماع خط مشی نخستین کاندید صدارت ( دکترمحمد یوسف) شاهی مشروطه و چگونگی پرداختن رای به اعضای کابینه به طرف پارلمان (ساحه دارالامان) شتافتند تا داخل تالار شوند، از طرف قوت های رزمی آماده دولت ممانعت صورت گرفت. در نتیجه بین علاقمندان دخول به تالار و قوت های حکومت رویارویی صورت گرفت و رویداد ۳ عقرب رخ داد، این رویداد سه مرحله را پشت سرگذاشت:
- مرحله نخست؛ از هفت صبح تا ده ونیم پیش از چاشت که رهبری مظاهره این مرحله را ارتجاع و اغتشاشیون در اختیار داشت، به مکتب حبیبیه حمله صورت گرفت، در نتیجه زدوخوردهای ناشی از این واقعه بعضی خاموشانه از بین رفت.
- مرحله دو: از ده ونیم آغاز گردید، و مسئولیت رهبری این مرحله در اختیار من (بدخشی) بود، و برای اولین بار به رسم اعتراض یک مظاهرۀ سیاسی توام با متینگ ها راه انداری گردید و بدون کدام برخورد و حادثه دلخراش سرساعت سه و نیم پس از چاشت در منطقه سینما پامیر ختم مظاهره را اعلام کردم.
- مرحله سه: از سه ونیم تا شام، همزمان با رخصتی مامورین مظاهره دوباره آغاز وبیش از پیش قوت گرفت، این مرحله مظاهره را عبدالهادی محمودی و حشمت خلیل هر دو رهبری می کرد. همزمان با آذان شام در نزدیک خانه داکتر یوسف (کاندید صدارت) قوت های رزمی حکومت بروی مظاهره کننده ها فیر نمود، چند تن (از جمله حسن خیاط، حکیم و فرید) کشته شدند و شام خونین اغاز گردید. فرمان تیراندازی این ماجرا، به سردارعبدالولی، عبدالقیوم وزیر داخله و بهاء الدین قومندان نسبت داده شد.
پس ازین ماجرای خونین اشخاص آتی: اینجانب (بدخشی)، کشتمند، بصیر رنجبر و انجنیرعثمان، شب همین روز ۳ عقرب ۱۳۴۴خ زندانی شدیم. حکومت داکتر یوسف به تاریخ ۷ عقرب ۱۳۴۴خ سقوط کرد. محمد هاشم میوندوال موظف تشکیل کابینه جدید گردید و فردای پس از گرفتن رای اعتماد (تاریخ ۱۲ عقرب ۱۳۴۴خ) ما چهار تن زندانی بعد از ملاقات میوندوال صداعظم با محصلین عزادار (در صحن دانشگاه) و نظر به پیشنهاد محصلین، حسب هدایت میوندوال صدراعظم بالوسیله داکتر شالیزی وزیر داخله وقت رها گردیدیم.
به این ترتیب رویداد ۳ عقرب، مرا (بدخشی) نزد حکومت یک چهره عملگرا و کرایزماتیک معرفی کرد. پیش پولیس صاحب دوسیه سیاسی شدم، همچنان اعضای "جمعیت" و بخشی از اهالی شهر کابل به توانایی های خفته ام پی بردند و خود از این بابت احساس هستی می کردم.
سه) تره کی خود را در انتخابات مجلس نمایندگان سال ۱۳۴۴خ از حوزۀ مقر ولایت غزنی کاندید کرده بود، رای نیاورد و مایوسانه به کابل برگشت.
پیامدها:
حادثه کامیابی کارمل در انتخابات ۱۳۴۴خ و بلند رفتن موقف او (کارمل) از این بابت، همچنان ابتکار به دست گرفتن رهبری مظاهره و راه اندازی متینگ های ۳ عقرب ۱۳۴۴خ به رهبری اینجانب (بدخشی) و پیدا کردن وجهه نسبت این رویداد، برای تره کی خوش آیند نبود. تره کی در صدد تلافی برآمد و با شیوۀ باسقین گونۀی، راه سفر به شوروی را پیش گرفت. آنجا چهل روز باقی ماند، با مستشرقین شوروی و رهبر حزب توده (ایران) ملاقاتهای جداگانه داشت. تره کی پس از بازگشت از مسکو در فاصیله ۳۰ روز با میوندوال صدراعظم و ظاهرشاه نیز ملاقات جداگانه را ترتیب داد.
۲. طرح تدوین مرام "جمعیت" و ایجاد "جریده":
- تره کی یک ماه پس از برگشت مسکو، کمیته مرکزی "جمعیت" را دعوت کرد، پیشنهاد ایجاد جریده و تهیه مرام "جمعیت " را مطرح ساخت، همزمان مسودۀی که به زبان پشتو (البته ترجمه) نزدش بود، با عنوان (طرح اول مرام دیموکراتیک خلق) با محوریت مساله" دموکراسی ملی" (قبل از سفر به مسکو باورش "دموکراتیک خلقی" بود)، راه رشد غیر سرمایداری و مسالمت آمیز... را پیشکش کرد و متعاقب آن، مساله "جریده" ارگان نشراتی جمعیت را نیز مطرح و بارق شفیعی را مدیر آن معرفی کرد. کارمل به نقایص محتوای و ادبیات مرام مزبور انگشت گذاشت.
- کمیته مرکزی طرح اول (مربوط تره کی) را به کارمل سپرد تا آن را تکمیل نماید. کارمل به عوض طرح اول، نسخۀ مرام حزب توده ایران را با کمی تغییرات جزیی به جلسه بعدی ارائه کرد و مورد مخالفت اینجانب (بدخشی) و کریم میثاق قرار گرفت.
- سرانجام کمیته مرکزی؛ هیئت چهار عضوی را به ترتیب: من (بدخشی)، پنجشیری، شاه ولی و کارمل موظف ساخت، تا طرح سوم را با درنظرداشت محتوای دو طرح قبلی و... با ادبیات دری ترتیب نماید. هیئت چهار نفری روی طرح مورد نظر، ماه حوت سال ۱۳۴۴ خ را در خانه اناهیتا (راتب زاد) با راه اندازی جلسات منظم نهایی ساخت.
نظرخواهی:
هیئت چهار عضوی؛ طرح آماده (طرح سوم) را با ۴۹ تن کادر رهبری و فعالین "جمعیت" طی نشستی شریک ساخت. دو تن اشتراک کننده هریک: داکترعبدالمحمد و سرشار شمالی بکاربرد اصطلاح "سوسیالیزم" را در متن طرح مزبور، انتقاد و آن را چپ روی تلقی کردند. بالآخره متن مذکور به اکثریت آرا تصویب و فیصله گردید همین مرام بدون تصویب کنگره در "جریده" نشر شود.
همچنان توافق صورت گرفت، هر یک از اعضای هیئت چهارنفری، نمونۀی از اسکج "جریده" را به جلسه بعدی با خود بیاورند. در جلسه بعدی طرح پیشنهادی اینجانب (بدخشی) پذیرفته شد.
۳. نشر"جریده" بامرام "جمعیت" و تاثیرگذاری آن دو:
پس از تصویب مرام، اینجانب "بدخشی" (مسئول کمیته تشکیلات) وبارق شفعیی (مدیر جریده) هر دو دست بکار شدیم، شماره نخستین جریده را در ۸ صفحه با نشر"مرام جمعیت" به زبان های پشتو و دری، دوبار و هربار ده هزار نسخه مجموعاً بیست هزار نسخه را به تاریخ ۲۲ حمل ۱۳۴۵ خ چاپ و به قیمت دو افغانی در شصت قسمت شهر کابل، در اندک مدت زمانی به کمک رفقا توزیع کردیم که انعکاس وسیع ملی و بین المللی پیدا کرد.
چون صاحب امتیاز "جریده" تره کی بود، کارمل از شهرت او (تره کی) نارضایتی خود را پنهان نکرد و در تفاهم من (بدخشی) مقاله او (کارمل) زیر عنوان "وسایل..." در شماره دوم جریده به نشر رسید. تره کی از ذکر نام ببرک (کارمل) در پای مقاله ببرک از قبل ناخرسند بود.
به همین ترتیب در شماره های بعدی مقاله های من (بدخشی)، داکتر شاه دلی، سلطان علی کشتمند وغیره نشر گردید و همزمان با نشر شماره شش آن در روز دوشنبه مورخ ۲۶ ثور ۱۳۴۵خ بنا به قرار "مجلس سنا" در همین روز از طرف حکومت میوندوال توقیف و مصادره گردید.
۴. پیامد توقیف و مصادره "جریده":
شام همان روز (۲۲ حمل ۱۳۴۵خ) اعضای رهبری "جمعیت" درخانه تره کی جمع بودیم، عبدالرووف بینوا وزیر اطلاعات و کلتور، حسب هدایت صدراعظم میوندوال، به خانه تره کی آمد و معذرت شخصی میوندوال را به اعضای حاضر رساند، خود مرخص شد. همانطوری که نشر "جریده" نقطه مرحله آخری اوج "جمعیت" شد، سقوط جریده مزبور جنجال های را یکی از پی دیگر در بین اعضای رهبری"جمعیت" بوجود آورد، روز تا روز گسترش یافت و فرجام بدی را بار آورد.
۵. نامه های سرکشادۀ اینجانب (بدخشی) به تنی چند:
من (بدخشی)؛ با درک از شرایط خاص آن روزها و بعد از یکسال کارمشترک (شروع از ۱۱ جدی ۱۳۴۳خ تا ۱۱ جدی ۱۳۴۴خ) با اعضای کمیته مرکزی "جمعیت" و با در نظرداشت شناخت که از خصوصیات هر یک آنها داشتم، چاشت روز ۱۱ جدی ۱۳۴۴خ (به مناسبت سال جدید میلادی/ اول جنوری ۱۹۶۶) در پست کارت های جداگانه، ضمن شادباش به عده از آنها (اعضای کمیته مرکزی ...) نامه نوشتم و در همان روز خود مستقیم پست کارت ها را به هر یک سپردم.
نامه ها:
رفیق تره کی!
... امید است بقا و استحکام جمعیت را با جلب همکاری همه جوانان و اعتماد به تفکر و عمل آنان تضمین کرده معلیمانه با اشخاص صلاحیت دار مسوولیت تفویض کرده به پیش گام گذار باشیم.
رفیق ببرک!
... امید است به اثر اعمال نیک در خلق وابراز حسن نیت به رهبری در حزب تولید اعتماد کنیم. وظیفه خاص تاریخی خود را که شاید (اتحاد ملی) و (ترقی اجتماعی) باشد توام به پیروزی برسانیم.
رفیق پنجشیری!
... آرزو دارم تا همیشه چنین پاکیزه درمیان گروه و چون شمع مرکز جلب و جذب پروانگان بوستان خلق باشی اما روشنیت نصیب دیدۀ هر زنبور مباد.
رفیق کشتمند!
... آرزومندم برای بقا و پیشرفت جمعیت، تحت رهبری رفقایی دارالانشا در نظرانتقادی که به سال گذشته می کنیم از جمله تصحیحات یکی هم تغییر موضع گیری خاص است. رفقا فکر می کنند ما و شما در این باره گویا بسیار پیش رفته ایم و خودم شخصآً امیدوارم که کشتمند یکی از مراجع (تیوریک اقتصاد) جمعیت گردد.
رفیق شهپر!
پرچم صلح نقش عالی اصول و مداخلات خودت را درهم بستگی رفقا بخاطر جار و جنجال (سفسطه) هیچ وقت بر زمین مگذار؛ مداخله شما در هروقت در هرچیز ضرور است لذا حوصله فراخ تعقیب دایمی را استدعا می نمایم.
رفیق داکتر صالح!
... امیدوارم با تقویه رشته های ایدیولوژِک و پراتیک جمعیت نمونه ملی خود را چنان مستحکم می سازیم که این اتحادکامل واقعی خلق های پشتون و تاجیک، اوزبیک و هزاره ... را تامین کنیم.
رفیق داکتر شاه ولی!
... آرزو دارم داکتر شاه ولی علاوه بر اینکه موضع اصولی خود را همچنان حفظ کند (مغز متفکر) آینده جمعیت ما بوده و همیشه معارف متکامل و مترقی را درباره جهان، جامعه و انسان نه تنها تعقیب کند بلکه فیاضانه ما را مستفید گرداند.
رفیق مثاق!
... با تصحیح روش برخورد امیدوارم درسال پیشرو خلاف سال گذشته در جلب و جذب روشنفکران و زحمتکشان ملیت ستم کش هزاره گام های وسیعی برداشته بتوانیم و جمعیت شان را به آنها بهتر معرفی نماییم.
رفیق صافی!
... امیدوارم با (تعمیق تیوریک) از کیاست درخشان شما خلق ها بهتر مستفید شوند و دشمنان خلق نتوانند از نیروی فکری شما در بیروکراسی شان استثمار نمایند.
رفیق داکتر ظاهر!
... امیدوارم ما و شما انتخاب کنگره ۱۹۶۵م را با کوشش در بالابردن سطح تیوری و اعمال قهرمانی درست جلوه بدهیم.
دوکتور اناهیتا!
... درست همین رو پارسال (اول جنوری ۱۹۶۵م) دوستان شما گرد آمدند ... از جمله کارنامه های یکسالگی آن یکی (فعالیت انتخابات) است، افتخار دارد که برادران این جمعیت برای بار اول دخترخلق را به پارلمان فرستادند و بدین وسیله نصف جدای نفوس را با نصف دیگر آن پیوند ابدی زدند.
۶. پیش زمینه های نخستین انشعاب و فرجام آن:
بعد از مصادرۀ "جریده" و پس از سپردن نامه ها، جلسات کمیته مرکزی طورمنظم دایر و روی تغییر تکتیک در"جمعیت" بحث صورت گرفت. در این ایام بدون کدام دلیل به ابتکار مدیرسلام (دوست نزدیک کارمل) که با جیلانی، حکیم کتوازی، هادی مکمل و پژواک ارتباط شخصی و صمیمی داشت، یک تعداد اعضای "جمعیت" را علیه اینجانب (بدخشی) بسیج نمود و راجع به خودسری و اختیارات و ... من سخن زدند. (۱) این مسئله مرا (بدخشی) سخت دلسرد ساخت و مانند گذشته با آن صمیمیت قبلی به اختلافات گروه های کارمل و تره کی که حالا مشخص شده بودند چندان نمی پرداختم. این حرکت سلام مدیر- طلیعه انشعاب ها بود...
۷. اولین چاره جوی ها برای رفع نارسایی ها؛
الف. توسعه تشکیلات:
- در یکی از جلسات کمیته مرکزی، اشخاص آتی بحیث اعضای اصلی و علل البدل جدید کمیته مرکزی از دو طرف تره کی و کارمل (اعضای موسس کنگره اول) پیشنهاد گردید:
- نور احمد نور، سلیمان لایق، عبدالحکیم شرعی جوزجانی، بارق شفیعی، ۴ تن از طرف کارمل.
- ظاهر افق، حفیظ الله امین، ... سوما، اسمعیل دانش، ۴ تن از طرف تره کی.
- من (بدخشی) یکی از سه تن اعضای موسس کنگرۀ نخست، کسی را پیشنهاد نکردم!
وضاحت بیشتر درباره تشکیلات؛
* تشکیلات قبلی:
- اعضای بوروی سیاسی مرکب از دو منشی (تره کی و ببرک)، بدخشی (منشی کمیته تشکیلات)، پنجشیری (منشی کمیته تفتیش)، کشتمند (منشی کمیته مالی) و داکتر شاه ولی (منشی کمیته تیوریک) مجموع ۶ نفر.
- اعضای سابق کمیته مرکزی، ۵ تن.
- مجموع اعضای اصلی و علل البدل کمیته مرکزی "جمعیت"به شمول ۸ تن جدید ۱۹ عضو. مگر؛ این تغییرات (انتخاب اعضای جدید ۸ نفری) مشکل درونی بین جناح تره کی و کارمل را حل کرده نتوانست.
۸. جنگ افغانی بین تره کی و ببرک:
نشست پولیت بورو "جمعیت" به تاریخ ۶ سنبله ۱۳۴۵خ درخانه تره کی دایر گردید. بین تره کی و کارمل گفتگوی شدید رخ داد. کارمل، تره کی را نفر امپریالیزم خواند. تره کی برافروخت طرف الماری رفت تفنگچه (شخصی) گرفت. اینجانب (بدخشی) و پنجشیری آن دو را در جایشان نشاندیم. کشتمند و شاه ولی نیز حضور داشتند. تره کی و کارمل هر دو قسم کردند، دیگر زیر یک سقف باهم نخواهند نشست.
۹. مجالس آشتی به ابتکار اینجانب (بدخشی):
وضع طوری بود، که کمیته مرکزی به استثناء من (بدخشی) متباقی به دو جناح تقسیم گردید. دسته تره کی را حفیظ الله امین رهبری می کرد و چند جلسه از کدرهای پشتون تشکیل داد و سبب توحش کارمل گردید. پس ازین کارمل از عضویت تمام ارگانهای رهبری جمعیت به استثنایی عضویت (عضو عدی) از "جمعیت" کتبی استعفا داد.
- به دعوت اینجانب (بدخشی) ۱۹ تن اعضای اصلی و علی البدل کمیته مرکزی در روز ۱۸سنبله ۱۳۴۵خ درخانه بارق شفعیی درکارته پروان گردهم آمدیم. من (بدخشی) از سلیمان لایق خواستم مجلس را ریاست کند. به خواست اینجانب (بدخشی) هر یک کارمل و تره کی در چوکی دادگاهی نشستند. بعد از نشستن تره کی اعتراض کرد که من (تره کی) منشی اول می باشم، چنین روشی صحیح نیست. برایش گفتم: حالا وقت بحرانی است، حزب از شما و ببرک خان پرسان ها دارد؛ لذا شما درجای معمولی نشسته نمی توانید.
- سپس مضمونی را که قبلاً ترتیب کرده بودم قرائت و پیشنهاد نمودم که قبول استعفا ببرک از دارالانشا کمیته مرکزی و کمیته موقت اجرائیه که در اثر فشار صورت گرفته، درست نبوده و انشعاب را قبل از وقت می آورد اما رد کامل آن هم درست نیست، زیرا اعمالی از او (ببرک) سرزده که جزا را لازم دارد. این پیشنهاد به اتفاق آراء قبول شد و پیشنهاد مذکور باردیگر در جلسه ۴ میزان ۱۳۴۵خ کمیته مرکزی مطرح گردید.
- در جلسه ۴ میزان ۱۳۴۵خ کمیته مرکزی "جمعیت"، استعفانامۀ کارمل توسط خودش قرائت گردید. از جمله ۱۹ تن اعضای حاضر پلنوم کمیته مرکزی پس از تبادل افکار و شور وغور کافی به اکثریت آراء تصویب کردند: استعفای ببرک (کارمل) از دارالانشاء و کمیته موقت اجرائیه قبول و بحیث عضو دایمی کمیته مرکزی کماکان باقی بماند.
* عکس العمل تره کی نسبت ابتکار من (بدخشی) و مکتوب من در ارتباط به آن:
- تره کی مفت ببرک (کارمل) را از میان کشیده بود. باتدبیر من (بدخشی) وضع دوباره به همان قسم معتدل باقی ماند. تره کی بعد ازین، آن لطف سابق خود را (نسبت اینجانب) نداشت و خواست یگان مانور نماید. ... و من (بدخشی) این مکتوب را برایش نوشتم:
متن مکتوب من (بدخشی) به تره کی:
معروفست که اگوست ببل یکی از رهبران برجستۀ نهضت کارگر سوسیال دموکرات آلمان هنگام نطق در رایشتاگ ناگهان با کف زدن های جناح راست (مخالف خود) مجلس روبرو شد. وی که انتظار چنین واقعه ای را نداشت باخود ولی با صدای بلند گفت: ای پیرخرفت! معلوم نیست چه دسته گل به آب داده ای که این جانورها شادی می کنند.
ادامه مکتوب:
رفیق بزرگ (تره کی) و محترم
در این اواخر وقتیکه اختلافات شما و رفیق ببرک حاد شد و عوض که در مسیر طبیعی مبارزه سیاسی جریان یابد و حل گردد، بقسم یک تصادم شخصی تبارز کرد و مرزهای ساحه های ...
۱۰. حادثه ۹ قوس ۱۳۴۵خِ:
ماجرای ۹ قوس چگونه اتفاق افتاد؟ ببرک (کارمل) با استعفا موقعیت خود را در سازمان (جمعیت) از دست داد و برایش سخت تمام شد. از وضع متشنج شورا (مجلس نمایندگان) استفاده کرده با تحریک منتهاالیه راست (در مجلس نمایندگان) خود را زیر لت گذاشت. درحالی که یک روز قبل آصف آهنگ او (ببرک) را خبر کرده بود که به شورا نیاید، اما او (کارمل) رفت و لت خورد و ازین حادثه استفاده کامل کرد. خود را ناحق در شفاخانه بستری کرد و از رفت و آمد رفقا استفاده کرده، شدید نظریات خود را تبلیغ کرد و مظلومیت خود را بیان نمود و بالای کدرهای جوان تاثیر گذاشت. تره کی هم حوزه ها را به رژه در خانه خود خواست، اما لت ببرک اثرات خود را داشت.
۱۱. اول جنوری ۱۹۶۷م.
در شب دومین سالگرد کنگره (اول جنوری ۱۹۶۷خ / یکشنبه ۱۱ جدی ۱۳۴۵ خ) همه با ببرک جمع شدیم. ببرک (کارمل) بسیار از تره کی تعریف کرد (البته برای اغفال او) من (بدخشی) عکس العمل نشان دادم. کشتمند، بارق و شرعی از او (ببرک) حمایه کردند وضع متشنج شد. بارق شعر دری، شرعی شعر اوزبیکی درباره قهرمانی ببرک درارتباط با حادثه ۹ قوس (لت و کوب کارمل در پارلمان) نوشته بودند بدون پروگرام و اجازه آنرا قرائت کردند.
۱۲. دومین چاره جوی برای رفع نارسایی ها؛
ب. تقویه نظم و انضباط تشکیلاتی:
بعد ازحادثه اول جنوری ۱۹۶۷م/ ۱۱ جدی ۱۳۴۵خ جهت رفع بی پروای ها و خودسری ها، چاره تهیه یک اساسنامۀ منظم دانسته شد و اعضای کمیته مرکزی سابق شروع کرد به تهیه آن، و مبارزات ایدیولوژیکی بین ببرک (کارمل) و من (بدخشی) آغاز، ادامه یافت، ... این کار تمام زمستان ۱۳۴۵خ را دربر گرفت و مشاجرات زیاد رخ داد.
۱۳. صف بندی های جدید:
زمانی که نور احمد نور و داکتر شاه ولی، اعضای جدید اصلی کمیته مرکزی شدند در کمیته مرکزی "جمعیت" جبهۀ تازه شگل گرفت:
- دریکطرف ببرک، کشتمند، شهپر، نور و پنجشیری. در طرف دیگر تره کی، صالح، من (بدخشی) و شاه ولی. وضع با پیوستن پنجشیری (به اثر کوشش میر اکبر و لایق) با ببرک (کارمل) تغییر داد و ببرک را جسور کرد، زیرا دیگر در کمیته مرکزی اکثریت (منشویک شده بود) را به دست آورده بود. ببرک ازین بعد به نمایندگی فرکسیون گپ می زد و من (بدخشی) مخالف ببرک شان بودم اما طرفدار تره کی هم نبودم. ولاکین در جبهه آن (تره کی) طبعاً واقع می شدم.
- در ماه حمل ۱۳۴۶خ مبارزات شدید شد، پیشنهادهای سازش و مصالحه موثر واقع نشد. بالاخره از ۱۲ ثور ۱۳۴۶خ ببرک (کارمل) آمدن خود را یکجا با فراکسیون اش به مرکز سابق کمیته مرکزی (خانه تره کی) ترک کرد. به این ترتیب با تمام سختی ها بالاخره در"جمعیت" بعد از دو سال و چهار ماه اتحاد (شروع از ۱۱ جدی ۱۳۴۳ تا ۲۶ ثور ۱۳۴۶خ) در ۱۴ حمل ۱۳۴۶خ رسماْ انشعاب رخ داد...
یادداشت: متباقی درآینده و بعد از اجازه داکتر معالجم.
* ببرک؛ تا انشعاب تخلص (کارمل) انتخاب نکرده بود.
** پس از این صرف به ذکر تخلص ها اکتفا می شود.
*** بعد از این؛ ذکر کلمه جریده، مفهوم جریده خلق را دارد.