مباعث فلسفه علم بسيار متنوع وگوناگون است ٬ از یک نگاه اگر دقت کنيم ٬ شامل بررسی موضوعات مختلف ميشود که حل آن مسايل هيچکدام بي ارتباط با علم و فلسفه نيستند ٬ در يک ديد کلي فلسفه علم را ميتوان علم شناسي
علم همچنان ناميد و نبايد فلسفه علم را در برابر علم تصورکرد ٬رابطه شان طولي است نه عرضي ٬ فلسفه علم با تحليل هاي عقلي وانتقادي تيوري هاي علمي را مورد ارزيابي قرار ميدهد٬ بدين معني ٬ زمانيکه وارد حوزه علوم مخلتف شود ٬ به کاوش مسايل فلسفي در علم ميپردازد و از چگونگي و چيستي علوم صحبت ميکند و ساحات وسيعتر و عام تر از علم را تبيين ميکند ٬ طوريکه خود علم را موضوع بحث قرار داده سوالات را درزمينه دنبال ميکند ٬ که اين علم چگونه بوجود آمده و چي تحولات را پذيرفته ٬ و روي کدام ضرورت ها اين تحولات درآن علم بجوود آمده ويا٬ ميتودولوژي تحقيق اين علم چگونه است ٬ به هرصورت ٬ هرگاه به سير تکامل علم و فلسفه از زمان گاليله و نيوتن تا ماکس پلانک و انيشتين نگاه کنيم ٬ متوجه ميشويم فهم انسان نسبت ٬ دين ٬ جهان و عالم هستي ٬ از بنياد دگرگون و دچار تحول شده بگفته داکتر سروش ( اگر در علم نکته بدیعی روی نماید ، معرفت شناسی یا فلسفه را متاثر میکند و تحول فهم فلسفی ، فهم آدمی درباره انسان و جهان را عوض میکند ، انسان و جهان که چهره دیگر یافت ، معرفت دینی هم معنای تازه به خود میگیرد) و ميتودولوژي در فلسفه امروزي به مقايسه فلسفه هاي کلاسيک هم از نظر معنا و موضوع تغيرنموده ووسعت فوقلاده کسب نموده ٬ گرچه تغيرات درجهان و زندگي انسان محصول تکامل علم است اما تبعات فکري و فلسفي بسيار وسيع را هم بدنبال داشته٬ سروش ميگويد گرچه بين فلسفه و علوم تجربي ارتباط توليدي و منطقي وجود ندارد ٬ يعني قضاياي خالص فلسفي را اگر جمع کنيم و به هيچ نتيجه که مربوط علوم تجربي باشد نميرسيم ٬ اما بين علم و فلسفه انواع ارتباطات ديگر وجود دارد ٬ که فلسفه علم آنرا به کاوش ميگرد٬ هيچ اشکال وجود ندارد که يک قضيه فلسفي را با يک قضيه علمي ترکيب کنيم ٬ ويک نتيجه فلسفي بگيريم ٬ بطور مثال تقارن رعد و برق بحث ومسله علمي است اما بين آنها رابطه علت معلول وجود دارد٬ علت و معلول يک گزاره فلسفي است ٬ بعضي ها بدين باورند که با فلسفه علم ميشود مفاهيم و گزاره هاي علمي را تحليل و توضيح نمود٬ چون روش علم ٬ تجر به و مشاهده است اما نه تجربه هاي شخصي و در وني مانند عرفا ٬ بلکه تجربه هاي تکرار پذير و دايمي ٬ مسايل که يک بار اتفاق ميافتد ويا تکرار شدني نيست بيرون از حدود کاوشهاي علمي قرار دارد ٬ از نظر فلسفه علم ٬ علمي بودن وژيژه گي هاي معين خود را دارد ٬ که اگر آن ويژه گي درگزاره هاي علمي ديده نشود از اعتبار علمي بودن ساقط ميشوند ٬ مثلاً گزاره هاي علمي ٬ قابليت پيش بيني مشروط را داشته باشد ٬ قوانين علمي بايد ابطال پذير باشند ٬ ابطال پذيري بدين معني نسيت که تمام قوانين علمي روزي باطل ميشوند بلکه اگر تجربه را سامان دهيم که قانون علمي را نقض کند آن قانون باطل ميشود ٬ چون ابطال بذيري معادل تجربه پذيريست ٬ وتجربه است که صدق و بطلان يک قانون علمي را تضمين ميکند ٬ دگر اينکه قوانين علمي نسبت به جهان خارج و جهت پديده ها بي تفاوت نيستند ٬ وقتي يک طبيب به مريض اش ميگويد که نسبت مريضي که دارد يک ماه بعد خواهد مرد ٬ اگر مريض زنده بماند ٬ تمام مباني که داکتر به اساس آن پيش بيني کرده بود باطل ميشود ٬ اما مفاهيم ميتافزيکي از جمله مفاهيم ابطال ناپذيرند اگر بگويم هروقت عجل آمد ميميريم ٬ حالا اگر انسان ٬ يک سال ويا صد سال زندگي کند ٬ اين جمله ابطال ناپذير است ٬چون گزاره هاي متيتافزيکي غيرتجربي بوده اصطکاک با جهت حوادث وتغيرات زندگي ندارد ٬ و نه قابليت پيشبيني را را دارد ٬ پس علمي هم بوده نميتواند ٬ از سوي ديگر فلسفه علم ميگويد ٬ قوانين علمي بايد وقوع بعضي حوادث را در جهان ناممکن اعلان کند ٬ هرقدر قوانين بيشتر منع کند بيشتر علمي است قانون انعکاس نور ميگويد نوريکه به يک سطح صيقلي به زاويه 40 درجه بتابد محال است به زاويه 20 درجه منعکس شود ٬ خلاصه اينکه٬ فلسفه علم مخرطي از منطق و ميتودولوژي است ٬ و هيچ نوع ترادف با فلسفه بعنوان ميتافزيک ويا فلسفه ميتافزيکي ندارد ٬ و به گفته وايتهد ٬ فلسفه علم ٬ عبارت از رابطه بين انديشه هايست که مبتني بر واقعيت ها شکل گرفته و ارتباطات هنجارمند با هم دارند٠
موخذ : کتاب علم چيست فلسفه چيست ٬ داکتر سروش