افغانستان در چنبرۀ سیاست دو پهلوی ایالات متحدۀ امریکا

1 - مقدمه

سیاست ایالات متحدۀ امریکا روی اصول و موازین معینی استوار است که با آمدن و رفتن رؤسای جمهور آن کشور دستخوش تغییرات قابل ملاحظه ای نمی شود. یکی ازین اصول چنین تعریف شده که "ایالات متحدۀ امریکا دوستان و دشمنان دائمی ندارد، بلکه منافع دائمی دارد."

بنا براین اصل، حد اقل در عرض 75 سال گذشته، یعنی بعد از جنگ عمومی دوم، سیاستمداران این کشور، کسانی را در صحنۀ تمثیل سیاست جهانی، گاهی بالا کشیده و زمانی آنها را از اورنگ قدرت به زیر انداخته و اگر لازم افتیده باشد، آنها را به قتل رسانیده اند. مانند محمد رضاه شاه که توسط "سی آی ای" در جای صداراعظم منتخب ایران، داکتر مصدق نصب گردید و بعد از آنکه از قدرت بر انداخته شد، امریکا او را نه تنها از آن کشور اخراج کرد، بلکه گفته می شود که او را زهر داد. همچنین جنرال نویریگا در پانامه که امریکائیها از طریق کودتا او را به قـدرت رسانیدند. ولی همینکه پا از گلیمش فـراتر نهاد و در دستاورد های قاچاق مواد مخدر از "سی آی ای" بهره می طلبید، از قـصر سلطنتی ربوده شد و در زندان امریکا محبوس گردید. به همین ترتیب جنرال ضیاالحق به مجرد نا فرمانی، به دست امریکا به مرگ مواجه شد. در ظاهر صدام حسین از سرنوشت ضیاالحق چیزی نیاموخته بود که به سرنوشت او گرفتار آمد. در صحنۀ سیاست جهانی ازین قماش افراد زیاد اند.

امریکا در مورد سازمانها نیز چنین کاری را انجام داده، مانند سازمان مجاهدین خلق ایران و سازمان کردهای عراق و سوریه که اول آنها را به خاطر منافع خود کمک کرد، ولی بعداً آنها را به حال خود شان در بی سرنوشتی رها نمود.

گوشۀ دیگر این سیاست آنست که اگر نوکران امریکا از غلامی آن کشور سر بر نتابند و تأریخ استفادۀ شان تیر نشده باشد، آنگاه بعد از سرزنش و گوشمالی، این غلامان را دوباره در قطار دوستان خود ایستاده می کند. مانند گلبدین که سالهای سال فرزند نازدانۀ امریکا بود و در جریان جنگ ضد تجاوز شوروی سابق میلیاردها دالر از امریکا دریافت کرد. ولی زمانی که تمرد نمود، ارباب بالای سرش جایزه گذاشت و اسمش را در لیست سیاه درج کرد. لاکن همینکه گلبدین تسلیم شد، او را دوباره به نوکری خود برگزید و در سامانۀ دولت شریک ساخت.

در مورد حامد کرزی و بعضی غلامان دیگر اجنبی، مخصوصاً طالبان، نیز این قضیه مصداق می یابد به شرح زیر:

 

2 - ظهور و سقوط طالبان

بر اثر جنگهای تنظیمی بعد از سقوط حکومت نجیب الله احمد زی، امریکا در صدد آن شد تا در افغانستان دولتی را به وجود بیاورد که از یک طرف به بی نظمی و بی امنیتی و وحشت تنظیم های خود فروختۀ اسلامی که از کنترول امریکا خارج شده بودند، پایان دهد و از جانب دگر منافع امریکا را تضمین نماید. بنا بران امریکا با استفاده از امکانات حکومت پاکستان که بیشتر از نیم قرن در مزدوری امریکا به سر می برد، دست بکار شد تا مزدوران جدیدی، یعنی طالبان را در افغانستان به قدرت برساند.

مفسرین سیاسی به این نظر اند که تحریک طالبان مولود سازمان استخبارات نظامی پاکستان است، که بر مبنای نیازهای استعماری و به استشارۀ دولت امریکا و انگریز در آغاز سال 1994 میلادی ظاهـر گردیدند. طالبان توسط سازمان "سی آی ای" امریکا و عـربستان سعودی پشتیبانی مالی شدند و در سپتمبر 1996 میلادی کابل را گرفـتند. «دانا رورا باکر کانگرسمن جُمهوریخواه ایالت کلیفـورنیا در سخنرانی 17 سپتمبر سال 2001 میلادی خود در کانگرس گفـت که: "حکومت امریکا خود نقـش مهمی در ایجاد طالبان داشت و همین امریکا بود که پاکستان، عـربستان سعودی و کشور های خلیج را در تأئید و تقـویت آنها تشویق نمود." همچنان بینظیر بوتهو در مصاحبه ای در لندن گفـته بود که : " فکر روی کار آوردن طالبان از انگلیسها بود، مدیریت آنرا امریکائیها به عهده داشتند، مصرف آنرا سعودی ها پرداختند و من اسباب آنرا فـراهم آوردم و طرح را اجراء کردم".

بنا بران طالبان یک جنبش خود به خودی نبوده، مولود پلانهای امریکا و انگریز است که با کمک های سرشار اقتصادی به صحنه ظهور کردند و در مدت کوتاهی بر بیشتر از 90 در صد خاک افغاستان مسلط گردیدند. تجهیز طالبان با اسلحۀ پیشرفته و وسائط مدرن و مدیریت سازمان جاسوسی نظامی پاکستان "آی اس آی" خود دلیل این طرح از جانب امریکا و انگریز است. وگرنه هیچ جنبش خود بخودی در طی چنین یک زمان کوتاه به این سرعت رشد نمی کرد. حقیقت اینست که در پشت این قضایا کمپنی بزرگ نفتی ایالات متحدۀ امریکا (یونوکال) قرار داشت که می خواست پایپلاین نفت و گاز ترکمنستان را از طریق افغانستان به پاکستان و هند اعمار کند که سودهای گزافی را در چشمرس قرار می داد. و ازینرو بود که هیأت طالبان در زمان رئیس جمهور کلینگتن به امریکا دعوت شد و آقای خلیلزاد مهماندار آنها بود. به این ترتیب از حدود 25 سال به این طرف، خلیلزاد با طالبان سَر و سِر دارد.

بعد از آنکه در 22 فـبروری 1998 اسامه بن لادن که از سودان به افغانستان گریخته بود، وجود القاعـده را اعلان کرده و فـتوای حمله بر تأسیسات و اتباع امریکائی را صادر نمود، مناسبات امریکا با القاعده و طالبان بر هم خورد. حادثۀ 11 سپتامبر 2001 که ظاهراً در آن القاعده دست داشت، این موضوع را عمق بیشتر داد. در نتیجه امریکا به تاریخ 7 اکتوبر سال 2001 بر افغانستان حمله کرد و طالبان را که خودش به قدرت رسانیده بود، از مسند قدرت به زیر کشید.

 

3 - چرخش در سیاست امریکا و احیای مجدد طالبان

حملۀ امریکا بر افغانستان در ظاهر زیر نام مبارزه با تروریزم، استقرار امنیت، تعمیم دیموکراسی، تأمین حقوق بشر و غیره صورت گرفت. و اما در گام نخست اکثر جنگسالاران و ناقضان حقوق بشر را که در زمان حاکمیت طالبان به خارج گریخته بودند، بر مقدرات کشور حاکم ساخت و سرنوشت کشور را به دست یک انسان ضعیف النفس که حامد کرزی باشد، سپرد. آنگاه امریکا به کمک باند کرزی با پخش میلیاردها دالر از جانب کشور های غربی، منطقه و ممالک ثروتمند عربی، زمینۀ چور و چپاول و فساد گسترده را در نهاد های نو پای دولتی و در تمامی عرصه های زندگی مهیا نمود.

با گذشت چند سالی، به قول مشهور، "کشتیبان را سیاست دیگر آمد" و احیای مجدد طالبان در دستور روز قرار گرفت. کشور های غربی روی ادغام طالبان در دولت افغانستان کنفرانسهای بین المللی دایر کردند و بنیاد یک صندوق پولی را در سال 2010 برای پشتیبانی مالی از طالبانی که از این طرح استقبال می کنند، به وجود آوردند. حامد کرزی هر صبح و شام نوحۀ "برادران ناراضی" سر داد و قوتهای ناتو و امریکا در عقب جبهه برای طالبان سلاح و مهمات رسانیدند. مضاف بر این، حامد کرزی هزاران زندانی طالب را از بند رها کرد و قطعات هوائی قوای امریکا و ناتو طالبان را با هلی کوپترها در شمال کشور جا بجا کردند و دامنۀ جنگ را از جنوب به شمال کشاندند.

و اما عامل عمده تر در این چرخش سیاست امریکا، چیز دیگری بود. و آن اینکه سازمانهای استخبارات امریکا، اسرائیل، ترکیه و کشور های عربی خلیج فارس برای سقوط حکومت بشارالاسد گروه تروریستی داعش را به وجود آوردند. چنانکه خانم هیلاری کلنتون اذعان کرد که: "داعش را خود مان ساختیم". لاکن بعد از آنکه فدراسیون روسیه در سال 2015 در جنگ سوریه وارد و داعش به شکست مواجه شد، امریکا به این نتیجه رسید تا گروه تروریستی طالبان را از نو احیا کند. منظور آنست تا با یک چنین دولت طالبانی، ژاندارمی در منطقه ایجاد و به کمک آن آسیای میانه، چین، هند، ایران و بعضی مناطق دیگر جهان را تهدید کند، مخصوصاً که پیشرفتهای اقتصادی و نظامی روسیه، چین، هند و ایران مایۀ نگرانی دولت امریکا شده است.

ازینرو بود که مذاکرات مخفی آقای خلیلزاد، فرستادۀ مخصوص حکومت امریکا برای صلح افغانستان، با طالبان در سال 2018 شروع شد و دولت پاکستان ملا برادر را که به مدت پنج سال برای چنین روزی، گویا زندانی کرده بود، از بند رها و او را به دوحه فرستاد. این مذاکرات در عدم حضور دولت افغانستان، بعد از 18 ماه به توافقنامه صلح بین امریکا و طالبان منجر و به تاریخ 29 فبروری سال 2019 به امضاء رسید. به این ترتیب امریکا با سیاست دو پهلوی خویش از یک سو از دولت افغانستان پشتیبانی می کند و از سوی دگر از گروه تروریستی طالبان. در نتیجۀ عدم صداقت امریکا در مهار تروریزم در منطقه، کاملا روشن شد و این باعث عدم اعتماد رقبای او گردید.

 

4 - توافقنامه صلح دوحه وادغام طالبان در قدرت

این توافقنامه دو بخش علنی و مخفی دارد که در آن برای طالبان امتیازات فراونی داده شده است. در بخشهائی ازین توافقنامه آمده که دولت افغانستان 5000 زندانی طالب را از بند رها می کند و متعاقباً مذاکرات بین الافغانی صورت می گیرد. با شروع این مذاکرات خشونتها کم و سر انجام یک آتش بس نافذ می گردد. در مقابل، امریکائیها تعهد سپرده اند که در عرض 14 ماه افغانستان را ترک کنند. در رابطه با چگونگی توافقنامۀ صلح دوحه، ادغام طالبان در قدرت و بازیگران این سناریو نظریات آقایان رفعت حسینی (حقوقدان) و هاشم وحدت یار (تحلیلگر مسائل بین المللی) که به تاریخ 20 و 21 جنوری در تلویزیون طلوع صحبت کرده اند، در ذیل قسماً رؤیت داده می شود.

"جمهوریت توان جذب نیروهای مخالف را دارد و هر گروه، حتی طالبان، حق دارند که در قدرت دولتی مدغم شوند، مشروط بر اینکه قانون اساسی برای آنها چنین اجازه ای را بدهد و آنها سلاح بر زمین بگذارند و نیروی نظامی نداشته باشند و این اشتراک طوری باشد که نظام سیاسی افغانستان از هم نپاشد. و اما خواست طالبان از نظام سازی معلوم نیست و آنها به صلح علاقه ندارند و به بحث روی مسایل جانبی مانند حکومت مؤقت و غیره می پردازند و به تعهدات خود پاپند نیستند. با آنکه زندانیان شان آزاد گردیده، طالبان اراده ای برای صلح نشان نداده اند. طالبان نمی خواهند در حکومت مدغم شوند، بلکه می خواهند همۀ قدرت را تصاحب کنند. هم و غم آنها بحث روی شریعت است. طالبان باید یک نظری به سایر کشور های اسلامی بیاندازند و ببینند که چه طور در چنین کشور ها به مشکلات اجتماعی پرداخته می شود و آزادیهای افزایش پیدا می کنند. به حکومت امریکا این ذهنیت داده شده که طالبان در افکار مردم تا حدی قابل قبول اند. لاکن این زمانی درست است که شرایط اجبار بر آنها تحمیل شده باشد و نه در فضای باز. اگر طالبان بر این باور باشند که مردم آنها را می پذیرند، لذا بیایند و از طریق انتخابات در بین مردم راه یابند. نظام جمهوری مشارکت سیاسی را می پذیرد و طالبان می توانند در پیکر حکومت مدغم گردند. ولی ازینکه طالبان کل نظام را می خواهند و کدام بدیل هم ندارند، لذا این راه حل نیست.

امریکا از طریق غولهای رسانه ئی در ذهن مردم القاء کرده که گویا توافق با طالبان معادل صلح است. مردم این نکته را درک نکرده اند که با آمدن طالبان نه تنها صلح نمی آید، بلکه ما با فروپاشی سیاسی مواجه می شویم. قدرتهای جهان می خواهند که برخی از حکومت را به دست داشته باشند، تا به وسیلۀ آن بخش دیگر را سرنگون کند."

 

5 - بازیگران سناریوی مذاکرات صلح

بازیگران عمدۀ این سناریو را گروه طالبان، حکومتهای امریکا، پاکستان و افغانستان تشکیل می دهند که از سالها با هم در جنگ و گریز اند و هر جانب می کوشد تا سهم ارزنده ای ازین سناریو به نفع خود بدست آورد.

 

1.5 تحریک طالبان

این گروه ادعا می کند که امریکائیها مفاد قرارداد صلح دوحه را نقض کرده و در جنگهای هلمند مواضع آنها را بمبارد نموده. و اگر تمامی قوای خارجی تا ماه می 2021 از افغانستان خارج نگردند، طالبان انداختهای خود را روی نیروهای خارجی از سر خواهند گرفت.

برای رد این ادعا دلائل ذیل در خور توجه اند:

  • در این توافقنامه خروج نیروهای امریکائی در عرض 14 ماه به پیشرفت مذاکرات بین الافغانی و استقرار آتش بس مشروط شده بود. در حالی که این مذاکرات به مفهوم واقعی آن هنوز آغاز نیافته، آتش بس صورت نگرفته و یک نقشۀ راه در مورد حکومت آیندۀ افغانستان تهیه نشده.
  • امریکا 80 در صد نیرو هایش را در افغانستان کاهش داده.
  • حکومت افغانستان 5500 طالب را رها کرده. اما طالبان خشونت را افزایش دادند.
  • طالبان با القاعده قطع رابطه نکرده، چنانکه سه نفر از قوماندانان مشهور القاعده در سال 2020 در مناطق تحت ادارۀ طالبان در هلمند کشته شده اند. شورای امنیت مؤسسۀ ملل متحد رابطۀ طالبان و القاعده را تأئید کرده. وزارت خزانه داری امریکا مؤرخ 26 جنوری سال 2021 گزارش داد که: "القاعده در افغانستان در حال نیرومند شدن است و با محافظت طالبان به همکاری با این گروه ادامه می دهد." به قول سخنگوی شورای امنیت ملی افغانستان مؤرخ 26 جنوری سال 2021، در خزان سال 2020 به تعداد 11 نفر از اعضای القاعده دستگیر شده و قوماندانان آنها کشته شده اند. همچنین یک گزارش مؤسسۀ ملل متحد نشان می دهد که 400 تا 600 جنگجوی شبکۀ القاعده در 12 ولایت افغانستان مصروف ویرانگری و آدم کشی اند.

 

2.5 - حکومت امریکا

وزیر خارجۀ پیشنهادی جو بایدن در آستانۀ مراسم تحلیف او گفته بود که می خواهد توافقنامۀ صلح امریکا با طالبان را بازنگری نماید و ببیند که در آن روی کدام مسائل توافق شده. او به اعضای کمیتۀ روابط خارجی سنای امریکا تأکید کرده بود که حقوق زنان، دختران و اقلیتها را که در زمان طالبان آزادی آنها محدود شده بود، مورد توجه قرار خواهد داد.

او خواهد دید که در آن توافقنامه به گروه طالبان امتیازات زیاد داده شده. بنابرآن اگر این امتیازات پس گرفته نشوند، احتمالاً روی آنها تجدید نظر صورت خواهد گرفت. مشاور امنیت ملی امریکا نیز به این موضوع اذعان کرده. آقای دانش معاون دوم ریاست جمهوری افغانستان نیز قبلاً خواهش بازنگری این توافقنامه را کرده بود.

قابل یاد آوریست که دونالد ترمپ نه تنها در مورد افغانستان، بلکه در مورد شرکای استراتیژیک اروپائی اش و حتی در سطح جهان روابطی را که بعد از جنگ جهانی دوم قوام یافته بود، به سردی کشاند. لذا وقتی جو بایدن می خواهد مجموع این روابط را ترمیم کند، ناگزیر است که روابط آن کشور با افغانستان را نیز مطمح نظر قرار دهد. چنانکه جو بایدن گفته که ما روابط خود را با متحدین خود، مانند ناتو، اتحادیۀ اروپا و مؤسسۀ ملل متحد، ترمیم می کنیم. این بدان معنی ست که دونالد ترمپ می خواست که به تنهائی در مورد افغانستان تصمیم بگیرد، بدون در نظر داشت افکار کشور های اتحادیۀ اروپا. ولی جو بایدن با اینها و تیم مذاکره کننده در دوحه تصمیم خواهد گرفت.

علاوه بر این، دونالد ترمپ می خواست که تمامی نیرو های خود را از افغانستان بیرون کند، لاکن سنای امریکا، رئیس جمهور و معاونش و مشاور امنیت ملی امریکا اذعان کردند که این موضوع وابسته به سیر اوضاع و احوال است. لذا تعدادی از نیروهای امریکائی برای مقابله با تروریستان، داعش و القاعده در افغانستان باقی خواهند ماند.

در این رابطه جنرال مایک میلر، قوماندان عمومی قوای امریکا در افغانستان، بارها از افزایش خشونتها از جانب طالبان هوشدار داده. از جانب دیگر چون میدان رقابت با چین و روسیه مهم شده می رود، لذا امریکا در مورد سیاست اش در افغانستان تجدید نظر خواهد کرد. علاوه بر این جو بایدن، وزیر خارجه، وزیر دفاع و مشاور امنیت ملی امریکا با افغانستان آشنائی داشته و در خصوص مبارزه با تروریزم تجربه دارند. مضاف بر این بعد از امضای توافقنامۀ امریکا با طالبان، امریکائیها در افغانستان نه کشته می دهند و نه زخمی و مصارف عساکر آنها هم زیاد نیست. این مصارف در مقایسه با مصارف بیشتر از صد هزار عسکر امریکا که سالهای متمادی در افغانستان مستقر بودند، ناچیز است. بر علاوه پایگاههای امریکا در افغانستان محدود شده و از امنیت خوب برخوردار اند. امریکائیها ازین قرارگاهها نمی برآیند، لذا طالبان نمی توانند که بر آنها آتش بگشایند.

از جانب دیگر افغانستان با امریکا دو قرارداد استراتیژیک، یکی همکاریهای اقتصادی و دیگری امنیتی دارد و حتی دونالد ترمپ نیز به این قراردادها پاپند ماند، چنانکه در اوج جنگهای هلمند، قندهار و ارزگان حکومت امریکا به حکومت افغانستان به ارزش 600 میلیون دالر کمک نظامی کرد و اردوی افغانستان را کمک مالی می نماید. مضاف بر این بنیاد اساسی روابط افغانستان و امریکا مبارزه با تروریزم است. ازینرو افغانستان برای ریشه کن ساختن تروریزم با امریکا همکاری می کند و امریکا نیازمند این همکاری ست.

ازینرو احتمال زیاد دارد که امریکا نیروهایش را از افغانستان بیرون نکند، مخصوصاً که با سفر طالبان به ایران در 26 جنوری2021 اوضاع پیچیده تر شده است. از جانب دیگر این تنها القاعده و داعش نیست که امریکا را به مصاف می طلبند، بلکه دهها سازمان تروریستی دیگر نیز در افغانستان فعالیت دارند. به قول آقای وحدت یار تحلیل گر اوضاع بین المللی، سیاستگران امریکا، مخصوصاً سفرای پیشین امریکا در افغانستان بارها از دولت امریکا خواسته اند تا نیرو های خود را از افغانستان بیرون نکشد. و این با منافع امریکا در منطقه سازگار است.

 

3.5 - حکومت پاکستان

بر همگان روشن است که حکومت پاکستان به همکاری حکومات بریتانیا و امریکا از سالهای متمادی در پشت طالبان ایستاد است و این گروه تروریستی را تجهیز و تمویل می نماید. حکومت پاکستان می خواهد از طریق طالبان سر رشتۀ امور افغانستان را به دست گیرد. اگر دونالد ترمپ انتخابات را در پیشرو نمی داشت، دولت افغانستان مجبور بود که به خواست امریکا تمکین کند و طالبان را بدون قید و شرط در قدرت سهیم سازد. در این صورت پاکستان از نفوذ گسترده ای در افغانستان بهرور می شد. لذا غنی توانست که در خطرناک ترین وقت با مقاومت زیاد، حکومت و مردم را از دم تیغ بُرندۀ فریب امریکا و پاکستان نجات دهد. حالا دیموکراتها راه دونالد ترمپ را نخواهند رفت و این باعث ترس پاکستان شده. ازینرو وزیر خارجه پاکستان بعد از مراسم تحلیف جو بایدن، از او خواسته تا از مذاکرات صلح دوحه پشتیبانی کند. خواست پاکستان از امریکا اینست که طالبان بدون قید و شرط با حفظ ملیشه های شان در حکومت افغانستان مدغم شوند.

جو بایدن در زمان اوباما می گفت که هند و پاکستان در رابطه با صلح افغانستان باید همکار باشند، اما دونالد ترمپ هند را در کنار خود کشید تا در برابر چین موازنه ایجاد کند و مسائل منطقوی را زیر کنترول داشته باشد. حالا تیر پاکستان در خاک خورده. با آنهم پاکستان به امریکا سه نقطه را یادآوری خواهد کرد:

اول: نیرو های ضد تروریسم باید در پاکستان جا به جا شوند.

دوم: هر اقدامی را که امریکا خواسته باشد، می تواند از طریق پاکستان انجام دهد و این کار در ازای میلیارد ها دالر صورت خواهد گرفت.

سوم: اینکه امور افغانستان را از طریق امریکا با پاکستان قرارداد کند تا پاکستان در امور افغانستان دست دراز داشته باشد.

 

4.5 - حکومت افغانستان

مفسرین سیاسی بدین باور اند که بعد از بازنگری توافقنامه صلح امریکا با طالبان، مخصوصاً ضمیمه های مخفی آن که تا سه هفتۀ دیگر به پایان خواهد رسید، اوضاع و احوال تغییر می کند. زیرا آن عجله ای را که ترامپ به خاطر انتخابات داشت، جو بایدن ندارد. و این فرصت خوبی را برای حکومت افغانستان میسر ساخته که خود را آماده کند. اگر امریکا موضع خود را تغییر ندهد، حکومت افغانستان باید بازیگران منطقوی را در کنار خود بکشاند و از آنها من حیث آلۀ فشار بر امریکائیها استفاده کند. مخصوصاً که امریکا به افغانستان بیشتر ضرورت دارد تا افغانستان به امریکا. زیرا امریکا در منطقه متحدین زیاد ندارد.

بعضی از مفسرین بدین باور اند که ترامپ با توافقنامۀ صلح با طالبان میراث خوبی را برای جو بایدن به جا گذاشته. هم پیمانان امریکا به این باورند که مذاکرات صلح با حفظ دست آوردهای 20 سال گذشته باید به نتیجه برسند. با آمدن بایدن همکاری بین المللی بیشتر می شود و برای حکومت افغانستان فرصتهای خوبی دست می دهد. ازینرو دولت افغانستان باید انسجام بیشتر به میان آرد و در مذاکرات صلح نقش خوبتر اجرا کند. پروسۀ دوحه برای غربیها هم اهمیت دارد و آنها ازین پروسه حمایت کرده، زمینه ها و بستر هائی را برای آن ایجاد خواهند کرد.

به قول هاشم وحدت یار، تحلیگر مسائل بین المللی، برای دولت افغانستان مشکل دیگری نیز در پیشروست و آن اینکه پاکستان یک پالیسی دیگر را در پیش رو خواهد گرفت و کوشش خواهد کرد تا جو بایدن و تیم آنرا فریب دهد و بگوید که می خواهد یک صفحۀ جدید را در مناسبات دو کشور باز کند.

ازینرو حکومت افغانستان باید یک تیم قوی دیپلوماتیک را به واشنگتن بفرستد و یک اجماع را با کشور های منطقه، منجمله، هند بسازد و با این ائتلاف با امریکا وارد مذاکره شود. در غیر آن، پاکستان امریکا را به نفع خود فریب خواهد داد و امور افغانستان را به دست "آی اس آی" خواهد سپرد. لذا افغانستان باید موضوع این کشور را در اجندای مذاکرات با امریکا داخل سازد. مسألۀ دیموکراسی، حقوق بشر، ارزشها، جمهوریت و غیره بعد از پایان حکومت دونالد ترمپ نزد حکومت جدید امریکا اهمیت زیاد پیدا کرده و طالبان در تقابل با این ارزشها قرار دارند. نا گفته نماند که کامله هررس معاون رئیس جمهور امریکا که اسلاف اش از هند است، با این کشور روابط خوب دارد که این موضوع به خیر حکومت و مردم افغانستان تمام می شود.

با در نظرداشت اوضاع و احوال موجود، احتمال دارد که اولیای امور افغانستان بتوانند از این سیاست دو پهلوی ایالات متحدۀ امریکا، حد اعظم استفاده را به نفع افغانستان بدست بیاورد.

 

6 – سخن آخر

چنانکه از توضیحات بالا روشن می گردد، سرنوشت مردم افغانستان به دست زورمندان داخلی، قدرتمندان منطقه و زورآوران جهان افتیده. در یک سوی این بازیهای سیاسی که هر روز مردم افغانستان در پای آن قربانی می شوند، ایالات متحدۀ امریکا و در جانب دیگر آن گروه تروریستی طالبان قرار دارد که بر سرنوشت کشور ما قمار می زنند.

و اما تاریخ شاهد است که همان گونه که دولت مزدور روسی زیر چتر استعمار شرق نتوانست با تلاش های مشابهی از سقوط حتمی خویش جلو گیری نماید، پلانهای امریکا و انگریز با آوردن طالبان در قدرت سیاسی نمی تواند جلو خشم مردم را بگیرد. مردم خشونتها و جنایات طالبان و احزاب اسلامی را تجربه کرده اند و در مقابل آن به پا می خیزند. آنچه در این تلاش ها بیشتر روشن می گردد، اینست که اسلام سیاسی به هر رنگی که تظاهر کند، چه از نوع ملا هیبت الله با ریش و دستار و چه از نوع طالبان نکتائی پوش، ساجدان پای استعمار اند. مردم جلو طالبان، این مزدوران استعمار را می گیرند و این گروه متحجر نمی تواند در سایۀ لطف امریکا و انگریز بار دگر دندان به پیکر نحیف مردم افغانستان بخلاند.

 

پایان

اخبار روز

02 قوس 1403

BBC ‮فارسی - BBC News فارسی BBC ‮فارسی

کتاب ها