اخیرا" گلب الدین حکمتیار در یک سخنرانی در جمعی از هوادارانش به حکومت اخطار داد که اگر بندهای توافقنامه با حزب اسلامی را اجرا ننماید، ارگ ریاست جمهوری را محاصره می کند، حکومت را سقوط می دهد و مردم را از شر آن ها نجات می دهد.
گلب الدین حکمتیار بنابرخصلت ابن الوقت بودن و نان به نرخ روز خوردن و برای تاًمین منافع خود و گروه خودش و حامیان بیرون مرزی اش همواره صحیح ترین تصامیم را در صحیح ترین مواقع گرفته است. این که این تصامیم تا چه حدی به ضرر مردم و کشور بوده برای او تفاوتی نکرده است و نمی کند. به چند مورد ازین تصامیم اشاره می کنیم:
ـ زمانی که گروه طالبان به دروازه های کابل نزدیک می شدند و قرارگاه او در چهارآسیاب در خطر سقوط قرار گرفت با فرار از آن جا و با عجله پُست صدارت در دولت ربانی را پذیرفت و وارد کابل شد.
ـ زمانی که طالبان بر کابل مستولی شدند او به جمهوری اسلامی ایران فرار کرد و در خدمت آن ها قرار گرفت و تلاش کرد چهرۀ خوبی از آن در میان افغان ها ترسیم نماید. در حالی که کمتر وجه مشترکی میان شان وجود داشت.
ـ بعد از سقوط طالبان و قرار گرفتن نامش در لیست سیاه امریکا از ایران اخراج شد و دوباره به آی ایس آی پاکستان پناه برد و تبلیغات علیه جمهوری اسلامی ایران به راه انداخت.
ـ در قبل از توافق با حکومت وحدت ملی به یک مهرۀ سوخته مبدل شده بود و می رفت که از خاطره ها فراموش گردد. هیچ نقشی در تحولات سیاسی و نظامی کشور نداشت. با حاتم بخشی های حکومت وحدت ملی به کابل آمد. به نواله خوران ایالات متحده مبدل شد و با دالر امریکایی سفره اش مزین شد و صاحب آرگاه و بارگاه و قصرهای رهایشی و محافظین مسلح گردید و دوباره به یک مهرۀ فعال در عرصۀ سیاسی کشور مبدل گردید.
حال که اوضاع را دگرگون ارزیابی کرده است در مخالفت با دولت چراغ سبز به طالبان نشان می دهد.
همه می دانند که حکمتیار این توانایی و قدرت را ندارد که ارگ را در محاصره بگیرد و تا سقوط حکومت در این موضع باقی بماند. بعید می دانم که خودش هم این موضوع را نفهمد. اما چرا حرف بالاتر از توانش می زند؟
صرف نظر ازین که هر حرفی که از زبان یک دیوانه خارج شود عده ی احمق پیدا می شود که آن را قبول نمایند؛ به باور من دو دلیل در این موضع جدیدش برجسته گی دارد:
اول ـ گلب الدین «ناخن افگار» گیر کرده است و از موقعیت ضعیف ارگ بهره برداری می کند. زیرا او به خوبی می داند که ارگ آن قدر مجبور و دستپاچه است که اخطارهای او را جدی خواهند گرفت و مشکلی بر مشکلات شان نخواهند افزود که با او از درِ مخالفت وارد شوند که به خواست هایش گردن نگذارند. به بیان ساده با تهدید ارگ می خواهد حق السکوت بگیرد.
دوم ـ چند سال از توافق او با دولت گذشت و از بیم بهم خوردن آن جراًت بلند کردن صدایش را نداشت و به همان نواله خوری قناعت ورزید. می داند که به تنهایی توانایی انجام چنین کاری را ندارد. مگر این که اربابان پاکستانی اش همکاری طالبان را برایش وعده داده باشند. زیرا با رویکار آمدن دولت جدید در ایالات متحده و زیر سوال رفتن موافقتنامۀ قطر، طالبان نیز بر سر دوراهی قرار گرفته اند و خوشبینی چندانی از آیندۀ این مذاکرات ندارند. ابهام بر سر توافق در مذاکرات از یک سو و امکانات ناچیز طالبان در براه انداختن تظاهرات در شهر کابل از سوی دیگر، این دو نیروی عقب گرا و خشونت محور را به هم نزدیک ساخته است تا امکانات شان را در خدمت همدیگر قرار دهند. این که گلب الدین ادعا دارد که زندانیان حزب اسلامی رها نشده اند، در حقیقت می خواهد بقیۀ زندانیان طالب را زیر نام حزب اسلامی از بند رها سازد.
در کشورما همیشه قانون فدای مصلحت گرایی ها شده و یا ارگان های مسئول جرات تطبیق آن را نداشته اند و به مجرمین دست باز داده شده؛ ورنه اظهاراتی ازین نوع، تشویق به خشونت است و جرم پنداشته می شود و باید مورد تعقیب عدلی و قضایی قرار گیرد.
شاید برداشت های من صحیح باشند و یا غلط. اما بدون شک که خجالت آور است شخص منفوری چون حکمتیار دعوا داشته باشد ناجی ملت گردد و از ختم خونریزی صحبت نماید. نمی دانم تا بکی سخن نمرودانی چون او شنونده خواهد داشت و آن ها ادعای واهی نماینده گی از مردم خواهند کرد و تجارب تلخ تاریخ در کشور ما تکرار خواهند شد؟