افغانستان درآستانه گذاربه امارت اسلامی

آزادی بيان با هيچ چيز مرز ندارد، حتی با نقد به مقدسات
-۱-
اکنون تا استقرار نطام امارت اسلامی طالبان روزهای غریبی بر مردم افغانستان سپری می شود. روزهای سفر در روح و خودشناسی درآینه ی گذشته.  پرسش کردن همیشه آغازکنجکاوی و درد است. ۳۰ سال است همه چیز ازمردم این سرزمین رفته رفته گرفته اند، گرفتنی به شکل کشتن،

سوختن و ویران کردن.علت این ویرانگری ها همه آن بوده که از یک سو سیاست های استعماری و از سوی دیگر بنیادگرایان اسلامی اجبارآ این حوزه را بسیاردوراز تمدن ، فرهنگ قرار داده ه اند. حاکمان اسلا می که لااقل زیادتر از هزار سال دراین حوزه حکمفرمایی کرده اند و می کنند. نیروهای اند که با هر دو سوی این پرانتز تا کنون، طرف بوده اند.
البته لحظه ی اوج بدبختی مردم افغانستان هفته های پیش بود. زمانیکه شبکه ۲۴ تلویوزیون فرانسه بتاریخ ۲۷ مارچ ۲۱ ، گردهمایی کوچکی ازافغانها وفرانسوی ها را درپاریس نشان میداد. شهردار پاریس در برابر عبدالله عبدالله و حامد کرزی بدون بیرق جمهوری اسلامی أفغانستان، احمد شاه مسعود را الهام بخش مبارزان نامید. یک قوماندان بنیاد گرای اسلامی را به حیث حامی زنان أفغان معرفی نمودند. البته بحث این موضوع ضرورت به مضمون جدا گانه ای دارد. ولی چون صحبت از فرانسه آغاز شده، به دفاع از نقد درعصرپست مدرنیزم فرانسه، با این مضمون آغازمی نمایم.
در۱۶ اکتبر۲۰۲۰خبرقتل ساموئل پتی، معلم فرانسوی که پس از نشان دادن کاریکاتورهای پیامبراسلام درکلاس درس آزادی بیان به دانش‌آموزان در حومه پاریس بزرگ تکاندهنده بود ، سر او توسط یک جوان ۱۸ ساله اسلامگرا بنام عبدالله انزاروف  متولد مسکو، بریده شد، و خودش به ضرب گلوله پلیس کشته شد. این قتل  روشن گران جهان را بر يکی از غافلگيرکننده ترين جلوه های روند جهالت مذهب اسلام خيره کرد. 
این عمل نشان داد که حرکات و تحولات گسترده و دامنه دارایدیولوژی و جهالت مذهبی چگونه می توانند پديده های نامنتظر را در زهدان خويش بپرورانند و، به همين دليل مستقيماً فرزندان آینده اين فراز و فرودهای سفينه ی تاريخ بشريت، بايد خود را برای رويا روئی با جهالت مذهبی آماده کنند، که ناگهانی اند. 
درپژوهش تاریخ جامعه شناسی به این واقعيت آشنا می شویم، که جهان درطول تاريخ، هميشه پديده ای دگرگون شونده بوده است. انسان از يکسو همواره مرزهای جهان خود را گسترده تر نموده و، از سوی ديگر، در همين گستره ی تازه ساخته شده، احساس اضطراب کرده است. يعنی، جهانش، با هر حمله وسيع تر شده و با هر استقرار کوچک تر گشته است. بدينسان، اغراق نيست اگر بگوئيم که خواست جهانی سازی همواره با انسان بوده است و بنظر نمی رسد که روند ديگری در تاريخ تحول جوامع بشری بيش از اين روند (چه در شکل کلاسيک و چه در نمود مدرن آن) اهميت داشته باشد، آن سان که در راهش بيشترين خون ها بر روی کره خاکی ريخته شده است. 
مثلاً، خروج اسلام از شهرک کم جمعيت مدينه و هجومش به سرزمين های فراخ شمال نجد عربستان خود نوعی اقدام برای جهانی سازی و برقراری نوع بارزی از امپرياليسم فرهنگی بود که دوشادوش تشنگی برای برپا داشتن يک امپرياليسم مالی و سياسی نوين حرکت می کرد. مردمان سرزمين های فتح شده يا بايد رو به اسلام می آوردند و يا، با پذيرش سروری مسلمانان، مشمول ماليات و جورهای سنگين می شدند. در واقع اعلام رسالت مسلمان کردن کل جهان آشکارا، نمودی تاريخی از اين روند جهانی سازی بود که با خونريزی های فراوان همراه شد که تا امروز ادامه دارد. متعاسفانه افغانستان وبرخی ازکشورهای حوزه ازقرن ها بدین سو با دسیسه قدرت های بیرونی وحاکمان دست نشانده با ادامه خونریزی وجهالت اسلامی دست وپنجه نرم می کنند.
روزگار نوجوانی نسل من که اکنون درحوزه هفتاد قرار دارند با معرفی و فراگير شدن انديشه ی اغلب خوشبينانه ی پيدايش دهکده جهانی مصادف است. بدون روند جهانی شدن، آنچه که درجوامع مسلمان رخ داده نمی توانست ممکن شود. درگذشته ی پيش از پيدايش «دهکده جهانی»، درعهد نبود اينترنت و ای ميل، کجا يک روزنامه دانمارکی قادربود که درديگر سوی کره زمين صدها هزار متعصب مذهبی مسلمان را به سرک ها بکشاند تا سفارتخانه ها را به آتش بسوزانند و از کشته پشته برپا کنند؟ به آن مرد ساکن دهکده ای در ايالت گجرات، جلال آباد، قندهار، هرات، پاکستان و کشمير چه مربوط بود که در آن سوی ديگر جهان طراحی بر صحيفه کاغذ تصوير مطايبه آميزی از پيامبر او را کشيده است؟ 
بدبختانه با تمام پیشرفت های الکترونیک ما به روزگاری قرار داریم که هنوز حکومت  های اسلامی مسلط بر مردم اند.هنوزادیان ابراهیمی به زباله دان تاريخ افکنده نشده اند. با تمام پیشرفت های کنونی هنوز مردم از شرحاکميت ارزش های خرافی و ضد انسانی- مذهبی ساخته شدهء ملا ها و آخوندهائی که هزار سال است به مغزشوئی انسان ها پرداخته اند، رهائی نيافته اند.
این سبک زمامداری میراثی است که ازخلفای اسلامی بجا مانده. حاکمان مذهبی با تکیه برمیراث کتاب و حدیث، برمسند بازمانده از پیامبر نشستند. حاکمان بعدی اسلامی هم، تا صدها سال بعد از خلفای اسلامی، مالکيت عبا و عصا و تیر و کمان و حتی موی ریش پیامبر را منشاء حقانیت بشمار آورده و آنها را تصاحب می کرده اند. سلاطین عثمانی هم، پس از فتح مدینه و مکه، این اشیاء را به استانبول منتقل کرده و، با قرار دادن آنها درقصرتوپکاپی، ادعای خود مبنی بر بازسازی خلافت اسلام را مطرح کردند.
اکنون حکومت امریکا می خواهد زمینه حاکمیت دوباره امارت اسلامی طالبان را درافغانستان فراهم نماید. همانطوریکه در پیش ذکرشد، اختراع مسند «امارت اسلامی»  پدیده نوینی نیست.
- آيا خدای طالبان ما که کشورخود را به حمام خونی تبدیل کرده اند. ديگراخمو و متجاوز و ديوانه نيست؟
- آيا درافغانستان نظامیکه ازبرکت جامعه جهانی بنام جمهوری اسلامی سر هم شد، عدالتی مبتنی برقانونی شکل يافته برمدارحقوق شناخته شدهء بشر، بر جامعه سايهء امن و پاسداری افکنده است؟ 
- آيا اعتياد از ميان مردم ما رخت بربسته است؟ 
- آيا درافغانستان اسلامی هر روز دل جوانانی که کار و درآمد و زندگی دارند از احساس پيشرفت وطن شان سرشارازاميد می شود؟
- آيا اکنون شادی و رفاه بر جمهوری اسلامی افغانستان حکومت می کند؟ 
- آيا درافغانستان و تمام کشورهای اسلامی هرکس می تواند آنچه درانديشه دارد به آزادی بيان کند؟
- آيا دزدان و متجاوزان مجازاتی درخور بدکرداری هاشان می بينند؟ 
- آيا ديگر از اعدام و سنگسار و شکنجه زن خبری نيست؟ 
- آيا ما میدانیم که در جمهوری اسلامی افغانستان چقدر دختران جوان و بی بضاعتی هستند که برای لقمه نانی تن به فحشا میدهند؟ 
- آيا افغانستان وباقی کشورهای اسلامی همسایه ما زن و مرد و مسلمان وغير مسلمان و نامسلمان، دربرابر قانون و درسطح خانواده و اجتماع و فرصت های شغلی و رفاهی، حقوق مساوی دارند؟ 
باری درختم می خواهم بگویم، که روی سخن من با چنين آدميان بدبختی نيست. برای من آن آيندهء دلپذيری که شرح مختصرش را دادم و می توان آن را برای وطن مان آرزو کرد « این روزگاربسیاردور وآلترناتيو» نام دارد و معتقدم که هرکس از وضع موجود ناراضی است، تنها در صورتی می تواند پای در راه بهتر کردن زندگی خود بگذارد که ایدیولوژی مذهبی را از ذهن خود دور کند. برای اینکه بدون آنکه بدانيم چه می خواهيم هرگز نمی توانيم قدم در راهی بگذاريم که به مقصدی مطلوب منتهی می شود. و اگر نتوانيم روزگار بهتری برای آيندهء جامعهء خود تصور کرده و برای تحقق آن اقدام کنيم خودبخود محکوم به آنيم که، بقول زنده یاد شاملو، «چنين پست» به زيستن ادامه دهيم. 
***

اخبار روز

01 قوس 1403

BBC ‮فارسی - BBC News فارسی BBC ‮فارسی

کتاب ها