طوری که می دانیم، آراء و عقاید مردم جهان در باب افکار و کارنامه های طالب، این موجود جنگ طلب، عقب مانده از نظر ذهنی، بی خبر از حرکت قلب تپنده و پرخروش جهان معاصر، بی اعتنا به آیندۀ کشور و مردم افغانستان و بی پروا در مقابل ارجمندی انسان، با هم متمایز و متغایر است و هر یک انسان و کشوری نظر به سود و زیان خود در افغانستان و منطقه و جهان به این پدیده به گونۀ دیگر می نگرد.
از نظر مقامات سیاسی ـ نظامی ـ مذهبی پاکستان، طالب، مظهری از راستی، درستکاری، دینخویی، نمونه ای از اخلاق نیکو و یگانه نیروی مناسب و مورد نیاز برای اداره افغانستان است؛ طالبی که هیچ خلاء و جفاء و هیچ تردیدی در صحت اعمال وی از نظر این کشور موجود نیست.
علت چنین پندار پاکستانی ها برای همه روشن است: چون طالب به مثابه نیروی جنگی، برای پیشبرد مقاصد چندین گونه و چندین لایۀ این کشور از هر لحاظ و با تمام وجود و قوا خود را در اختیار و در خدمت پاکستان قرار داده است و هر فرد، گروه، سازمان سیاسی ـ اجتماعی، حرکت مذهبی، دولت و کشوری را که مخالف مصالح و منافع منطقه ای و جهانی پاکستان باشد، یا در راستای تحکیم قدرت دولت افغانسان، آبادی و رشد اقتصادی ـ نظامی و احیای آرامی و آزادی کامل در این کشور جدیت به خرج بدهد، دشمن خود و دشمن پاکستان می پندارد و چنین شخص یا مرجعی ای، از نظر طالب، که همان نظر پاکستان است، باید نابود گردد؛ دستی دراز و آماده برای سرکوب یا ترور هر نوع مخالف و دشمن پاکستان!
ایران نیز، برای کشاندن هر چه بیشتر پای در گِل ماندۀ امریکا در باتلاقی به وجود آمده توسط پاکستان و طالب در افغانستان و تضعیف دولت این کشور که مورد حمایت رو به افول امریکا، بزرک ترین دشمن ایران است، به نحوی، علی الرغم اختلافات شدید و نسبتاً ضعیفی که در گذشته و حال با طالب داشت و دارد، و تفاوت نظر های سیاسی ـ مذهبی در منطقه، می کوشد طالب را علیه دولت موجود افغانستان و نظام سیاسی آن مورد حمایت قرار داده به وی کمک های در لازم بنماید.
روسیه و چین هم با توجه به منافع خود و رقابت های سیاسی ـ تجارتی ـ امنیتی ـ نظامی ای که با امریکا دارند، در گیر و دار موجود در افغانستان بیشتر، البته تا همان حدودی که منافع شان ایجاب می کند، با احتیاط و دوراندیشی لازم، جانب طالب را گرفته و در زمان لازم آب به آسیاب طالب می ریزند.
عربستان با سیاست کجدار و مریز خود، بیشتر از طریق ایادی عربی خود، با دل و دست باز به طالب کمک می کند، تا به دولت افغانستان.
علت موضعگیری های جانبدارانۀ این کشورها در قبال طالب، با همه اعمال خشونتبار، جنگ طلبانه و همه اندیشه های بیگانه با عصر و زمان طالب، مانند آفتاب روشن است: نفع این کشور ها در متلاشی کردن هر چه بیشتر و زودتر دولت افغانستان، بینوا ساختن مردم این کشور، ضربه زدن به اقتصاد امریکا و به زانو درآوردن آن. چرا؟ چون به هر اندازه ای که مسلمانان جهان بیشتر جاهل و ایدئالیست باشند، به همان اندازه کرسی پیشوائی این کشور بیشتر در امنیت و از خطر زوال دور است.
خطوط فکری سیاسی این کشور ها معلوم است؛ اما مردم و دولت افغانستان چه می خواهند و طالب، این پدیده خوشایند برای عرب . روس و چین و ایران و پاکستان، از نظر مردم ما چگونه موجودی است؛ باید دید!
برای قضاوت در بارۀ لیاقت، قابلیت و استحقاق طالب برای رهبری یک کشور به دو امر، پدیده یا حالت باید توجه کرد: یکی پندار و افکار و رفتار عملی طالب در ارتباط با حال و آیندۀ افغانستان و مردم آن؛ و دیگر اوضاع جهان مترقی؛ یعنی اوضاع اقتصادی ـ سیاسی، مدنی مردمان جهان آزاد و نوع زندگی و رفتار این کشور ها از لحاظ حکومت داری خوب، اقتصاد خوب، رفاه اجتماعی، قانومداری، رعایت حقوق و آزادی های مردم، حرکت مستمر به سوی سازندگی و توانائی های گسترده تر، احترام به کرامت انسانی انسان ها، انتخابات، تفکیک قوای سه گانه، سعی برای کسب اعتبار بیشتر در انظار جهانیان و بالاخره سهم مردم در به وجود آوردن حکومت ها.
در رابطه با مورد اول، زندگی نامۀ طالب، از زمان به وجود آوردن طالب توسط انگلیس و پاکستان عربستان تا همین اکنون، روی میز و پیش چشم هر یک از ما قرار دارد. گزافه نخواهد بود، اگر بگویم که در این زندگی نامۀ چرکین غیر از خدمتی بی شائبه و نوکرمنشانه به پاکستان، قوم پرستی، ترور، انفجار، انتحار، جنگ، به دار آویختن، سنگسار کردن، زن ستیزی، ویرانگری، بستن و زدن، زندان، زنجیر، سلب حقوق حقه مردم، نفی آزادی ها، ربایش قدرت سیاسی، مطلق گرائی برخاسته از تفکر مذهبی سختگرانه، حمایت از ترور و تروریست، برگشت به عقب، دشمنی با هنر و فرهنگ و مدنیت، تعصب، خشک اندیشی، شلاق، بیگانگی با مدارا و تسامح و ملایمت و مخالت با همزیستی و وفاق و دشمنی با ارفاق و رفتار نیک و ده ها عمل نیک و شایستۀ دیگری مانند این ها، چیز دیگری دیده نمی شود.
از گروهی که با سینما و تلویزیون و رادیو و تئاتر، با موسقی و آهنگ و سراینده و نوازنده و آهنگ ساز و فلم و فلم ساز و نویسنده و متفکر و فیلسوف و شاعر و شعر و قصه و داستان و رومان و جشن و پایکوبی و خوشی و شادی دشمنی داشته باشد، انتظار برداشتن قدمی در جهت حمایت از فرهنگ و هنر و ادیب و ادبیات، به خصوص، بسیار ابلهانه است.
زمانی زیادی از روز هائی که طالب تلویزیون و کست های ویدئوئی و فیته های آهنگ ها را با تعلیل بی نهایت بدوی به دار کشیده بود و آلات موسیقی را در عروسی های مردم با تبر و سنگ و لگد و چوب می شکستاند، نگذشته است؛ بیست و اندی سال پیش!
پس از بیست و اندی سال، بعد از آن روز ها، خلاف انتظارات برخی ها، و خلاف دعوای برخی ها که می گویند طالب تغییر کرده است، اینک بار دیگر طالب با رجزخوانی های احمقانۀ خود حکم اعدام تلویزیونی را در کشور ما صادر و با تبری برای اجرای این حکم به جان آن افتیده با خشونت مختص طالبانی، در حالی که نعره های الله اکبر بچه های اطراف "ملا طالب" به گوش مردمان سراسر جهان می رسید، بدون این که کوچک ترین تغییری در تفکر وی از آن زمان تا امروز به وجود آمده باشد، آن را تکه، تکه می سازد!
بنابراین با اطمینان می توان گفت که هیچ یک از اعمال طالب، نه در گذشته و نه در حال و آینده، طرف تأئید قاطبۀ مردم در افغانستان قرار بگیرد و مردم ما حاضر باشند در عصری که جهان به خلق و ابداع اعجایبی نادیده و ناشنیده دست می زنند و حکومت ها را مردم اداره می کنند و مردمی بیشترینه کشور ها در آزادی و رفاه به سر می برند و حکومت های مطلق گرا هر روز به سوی زوال و نابودی در حرکت اند و سائر کشورها، از روی اجبار یا با میل و اختیار، خود را مکلف به وضع و اجرای قوانین مدنی و احترام به حقوق شهروندان خویش می دانند، ما اختیار خود را به دست کسانی بسپاریم که انسان را بنده و برده یک امیر و فاقد همه حقوق و آزادی ها می پندارند و یگانه وظیفه آن ها را، خلاف تعالیم و اساسات دین، تدین و عبادت بدانند.
شکستاندن تلویزیون در نفس آن، اگر به این مسئله با یک نظر گذرا و به عنوان واقعه ای مانند سائر وقایع نگاه شود، امری است نه چندان قابل تشویش؛ ولی اگر با پس زمینه های اعمال و افکار طالب نگاه شود، پیامی است که می تواند قلب ها را از نگرانی بازگشت روز های سیاه دوران امارت اسلامی به لرزه بیندازد.
پس، برحذر باشید از بی اعتنائی خود در برابر طالبی نافرهیخته و آشی که طالب می خواهد برای ما و شما بپزد!!
در اخیر می خواهم این نکته را لزوماً ناگفته نگذارم و نگذرم، که تعدادی از افغانانی بریده از اکثریت مردم و بی اعتناء به امروز و فردای کشور و عزت و آبروی مردم افغانستان، شاید به اندازه انگشتان دست و پای یک فرد، در میان این ها چند تا داکتر و پروفیسور قوم پرست هم، با جدیت و حرارت فوق العاده ای، جدیت و حرارتی به مراتب بیشتر از خود طالب و پاکستان، از طالب و از پاکستان دفاع می کنند. این گونه انسان ها نه از نظر تعداد و نه از نظر چگونگی دید و اندیشه و تحقیق بی غرضانه، قابل توجه هستند و نه ذکری از این ها از نظر تأثیر افکار و رفتار شان، از نظر فعل و انفعالات در فرایند کلی قضایا نقشی برازنده ای بازی می کند.
علت توجۀ خاص این ها به طالب بیشتر دو چیز است:
1ـ ملاحظات قومی ـ زبانی. به معنای دیگر، پشت پا زدن به ملاحظات ملی؛
2ـ نفع شخصی. این ها به این مطلب خوب ملتفت هستند که طالب به قلت کادر های تحصیل کرده و فن سالاران اداری، مدیریتی و اجرائی دچار هستند، بناءً با پشتیبانی بی دریغ خود از طالب، در صورت پیروزی طالب، شانس دست یافتن به مقامات بالا و با صلاحیت را در امارت طالبانی دارند، می خواهند با تبلیغ بی دریغ و حمایت همه جانبه از طالب، حتا کشیدن پوست پشک بر روی های شان، بخت شان را بیازمایند