چند سال از آن روزی می گذرد، که یکی از هموطنان عزیزی که به یکی از سازمان های چپ کشور تعلق داشتند و هنوز هم به همان سازمان تعلق دارند، در یکی از گردهمائی های سازمانی خویش در یکی از شهر های آلمان، کلمه شهید را برای تعدادی از دوستان خود که در راه آزادی و استقلال کشور از سلطۀ نیرو های مهاجم شوروی،
ساقط کردن حکومت مورد حمایت این کشور و آرمان های ایدئولوژیک خود جنگیده و کشته شده بودند، به کار برده بود و در همین روز این هموطن عزیز به دلیل استفاده از این اصطلاح برای رفقای جانباختۀ خویش مورد اعتراض یکی از هموطنان عزیز دیگر، که شخصی متدین، نسبتاً آزاده، خوش برخور و خوش اخلاقی هستند، و هم عضویت یکی از تنطیم های جهادی را دارا بودند، و شاید هنوز هم دارا باشند، قرار گرفتند. هموطن عزیز معترض ما به این نظر بودند ــ و قراری که از نوشته های شان معلوم می گردد هنوز هم به همین نظرهستند ــ که چون لغت و اصطلاح شهید، لغت و اصطلاحی است برآمده از قرآن و اسلام، بناءً این کلمه در قالب اصطلاحی آن تنها به کسانی می تواند اطلاق گردد که مسلمان باشند و در راه اسلام بر طبق تعریف شهید از نظر اسلام، یعنی تنها در جنگ و جهادی که فقط در راه خدا و دین مطابق احکام اسلام باشد، کشته شده باشند؛ نه برای هر انسان و هرگونه کشته شدن و در هر جنگی!
برخی از دانشمندان اسلامی و عرب شناسانی که ظاهراً از زبان و تاریخ عرب، همچنان از نظریه های اسلامی اطلاع کافی دارند، نیز به این اعتقاد هستند که کلمات شهید و شهادت به طور قطع برآمده از قران و اسلام می باشد و قبل از این چنین کلماتی نه در زبان عرب وجود داشته است و نه در سائر زبان ها در اطراف و اکناف جهان.
این دانشمندان همچنین، مانند آن هموطن گرامی ما، ابرازعقیده می کنند که درعرف و فرهنگ اسلامی کلمه شهید برکسانی اطلاق می شود که فقط در راه خدا و اعتلای دین کشته شده باشند.
من، نگارنده این نوشته، اما به طور قطعی نمی توانم بگویم که واقعاً کلمۀ شهید و شهادت، یا معادل معنائی ـ مفهومی آن ها در سائر زبان ها پیش از ظهور دین اسلام وجود داشته است، یا خیر؛ یا، واقعاً این کلمات برای اولین بار در قرآن و اسلام به کار رفته اند؛ یا اینکه واقعاً چنین لغت و اصطلاحی با مفاهیم لغوی و اصطلاحی و معنائی و معنوی آن در سائر زبان ها و سائر فرهنگ ها در جهان پهناور ما، که متشکل از صد ها کشور و ملیت و هزار ها زبان بوده و هست، نیز وجود داشته است یا نه؛ مخصوصاً با قدامت هفت، هشت هزار ساله ای که ادیان سامی قبل از اسلام و کم و بیش همین قدامت تاریخی دیگر ادیان درشرق و غرب جهان داشته اند؟؟
هر چه باشد، از دو امکان خارج نیست:
اگر وجود نداشته است، پس ادعای آن هموطن مسلمان ما و تصور دانشمندان مسلمانی که همداستان با این هموطن ما هستند صائب، معتبر و مقرون به حقیقت است؛ اما آیا این مقرون بودن به حقیقت و معتبر و صائب بودن، در نهایت امر می تواند دست آویزی باشد برای انحصار این اصطلاح و این امر که دیگران، خواه با باورهای سیاسی یا ایدئولوژیک و خواه با باور های مذهبی و دینی ، حق استفاده از این اصطلاح را برای جانباختگان جود در راه هر امر مقدس دیگر، غیر از اسلام نداشته باشند؟؟
اگر جواب منفی باشد، با چه منطق و مجوزی این ها به خود اجازه می دهند روزی ده ها بار در صحبت های شان از کلماتی بیگانه، مانند راکت و بایسکل و دکتر و نرس و قشلاق و آوتوبان و تلفن هندی و ساکت و سویچ و گروپ| و ریل و ایدئولوژی و ماتریالیسم و ایدئالیسم و فمینیسم و اتم و دموکراسی و موزیم و ارگان و انتیک و ماشین و ایمیل و تکسی و اپارتمان و تکست و تکنوکرات و فلم و تئاتر و ژانر و اکت و سونامی، به خصوص فلسفه را، نه تنها به کار می برند که آن را اسلامی هم می سازند؟؟ وقتی این ها به خود حق می دهند فلسفه را اسلامی بسازند، باید به دیگران هم حق بدهند که شهید و شهادت را از پوسته دینی آن خارج نموده در قالب مفاهیم ملی و آرمانی و... به کار ببرند.
در این باره می توانم این استدلال را هم اضافه کنم که " به مجرد و همراه با برقرار شدن ارتباط انسان ها در جامعۀ جهانی، استقراض زبانی و موجبات تأثیر زبان و فرهنگ جوامع انسانی بر یکدیگر هم خواسته ـ ناخواسته شکل گرفته و زاده می شوند. و این تأثیر و حرکت و وام گیری های زبانی خوشبختانه کماکان و تا انسان زنده است وجود و ادامه می یابد؛ و فلسفه با همان تعریف جامع و کوتاه آن در زبان یونانی و بر اساس همین وام گیری و حرکت و تأثیرپذیری، بدون اینکه تنگ نظرها و مسأله سازها و سخت گیران یونانی مشکلی برای دیگران ایجاد کنند، در همه زبان ها در جهان پذیرفته می شود.
امکان دوم این است که این مفهوم در سائر زبان ها و ادیان، با الفاظ خود شان، وجود داشته است. این امر، حتا اگر از تاریخ و از ادیان دیگران بی اطلاع باشیم، با منطق و عقل سازگار، و مبین این سخن است، که این اصطلاح در سائر زبان ها از جمله در زبان ما، قبل از آمدن مسلمانان به کشور ما و رواج یافتن قسمی زبان عربی در میان ما، نیز وجود داشته است، که با رواج یافتن زبان عربی در میان ما لفظ و اصطلاح شهید عربی جای لفظ و اصطلاح بومی شهید و شهادت را گرفته است؛ همانطور که خیلی از الفاظ و اصطلاحات عربی در زبان های کشور های گشوده و اشغال شده، از جمله کشور ما، به وسیله مسلمانان به مرور زمان رواج پیدا کرده است و مردم، چه عوام و چه خواص و هم گروه های مذهبی ـ سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی (خرده فرهنگ ها) و هم فرهیخته های جامعه بنابر ضرورت ناشی از "اجبار" و "انتظار" این کلمه، یا اصطلاح را پذیرفته و بنوبۀ خود در ترویج آن سهیم شده اند.
در این صورت هم، باید راهی برای آنانی که ناگزیر از قبول این کلمه بوده اند، بدون این که از نظر سیاسی یا ایدئولوژیک یا مذهبی و دینی با مسلمانان همنظر و همعقیده بوده و یا باشند، وجود داشته باشد تا این کلمه را، چون در جامعه عام و متداول شده است از پوسته اصلی آن خارج کرده برای دوستان متوفای خویش، در صورت لزوم، و داشتن علاقه، به کار ببرند.
با به کار بستن چنین راهکار و ترویجِ این چنینی این اصطلاح بر اساس عرف و فرهنگ رایج جهانی نمی توان ادعای شهید بودن دوستان آن عده از هموطنان ما را که در جریان جنگ با قوای مهاجم شوروی وقت، جان های عزیز شان را از دست داده اند، بیجا دانست و دوستان شان را مورد سرزنش قرار داد.
دلایل عقلی مزید:
1ـ وام گیری زبانی:
پیتسا، شپاگتی، برگر، کافی، کولا، اسکی، فلسفه، دموکراسی، فاشیسم، راسیسم، لیبرالیسم، مارکسیسم، کمونیسم، سوسیالیسم، مک دنالد و جبر یا الجبر و... و کلمات لیمو و شکر و صندل و بازار و جنگل و کاروان و زعفران و هیرئین و مورفین و هزاران کلمه دیگر را امروز شهروندان کشورهای متعددی در جهان بر اساس همین قرار، و همین همسنگ و همرنگ سازی برخی از کلمات نو پیدا، به همین نام ها می شناسند و به همین نام ها یاد می کنند.
شما یک هندی را ندیده باشید که از یخن یک پهلوان یا یک فرد عادی افغانی گرفته باشد که "بیتک" لفظ یا کلمه هندی است، تو چرا آن را به کار می بری؛ یا چرا کلمۀ "سترون" را، که ریشه در کلمه "ستری" هندی باستان دارد، بدون اجازۀ ما در زبان خود ایجاد و شامل نموده ای؟ یا ترکان به خاطر قاغوش، و یا روس ها برای سماور یا انگیسی زبان ها برای ایکس رأی و... با کوته نظری و چشم تنگی ما را با هزار قاضی آشنا کرده باشند که سماور و قشلاق و ایکس رأی مال ماست و...!
2ـ امکان تحول و تغییر و بسط بیشتر و چند جانبۀ مفهومی کلمات در فرایند تاریخ، حتا در خود همان زبان همیشه وجود داشته است. به کار بردن کلمۀ شهید برای کسی که در آب غرق می شود، یا زنی که در وقت زایمان می میرد و...، با معنا و با مقصود رایجی که برای لفظ و اصطلاح شهید بنابر احکام دین اسلام به کار می رود، هیچ نسبتی ندارند. اما باوجود این، این لفظ و اصطلاح بنابر باور های علمای دین و مردم در روند زمان متحول شده و معنای متفاوت و وسیع تری را به خود گرفته است.
به زبان خود اگر نگاه کنیم، صد ها کلمه در این زبان وجود دارند که در قدیم دارای معانی دیگری هم بودند. معانی قدیمی آن ها امروز یا مهجور و متروک شده اند، یا به ندرت استفاده می شوند و یا متحول و دارای معنی یا معانی دیگری شده اند.
در آثار نویسندگان کهن و در لغتنامه ها با عالمی از اینگونه کلمات بر می یخوریم، اگر به مطالعۀ آن آثار بپردازیم.
حال دامنه این تحول و تغییر را کمی وسیع تر می سازیم و می پرسیم که اگر چنین امکانی وجود دارد که حتا هموطنان هندوی ما، که به نحوی در جریان جنگ های مقاومت در کشور کشته شده اند، مردگان خود را شهید می نامند، یا آن عده هندوانی که در جریان جنگ با استعمارگران انگلیس در هند کشته شده اند، مانند بگهت سنگهـ، یکی از مبارزان نامور و محبوب راه آزادی هند، می توانند بر اساس همین تحول معنائی، یا برآمدن این اصطلاح از پوستۀ اسلامی آن و یا به طور مجازی خود را شهید بنامید، چرا نباید این امکان در محدوده های دیگر فکری و در ساحات دیگر زندگی و کار و مبارزه و جغرافیای دیگر و برای دیگرانی که ما فکر می کنیم مسلمان نیستند، کسانی که در یک کشور اسلامی زندگی می کردند و می کنند و در خانواده های مسلمان به دنیا آمده اند، و برای آزادی و استقلال همین کشور اسلامی جنگیدند و کشته شدند این حق را نداشته باشند که عزیزان به خون خفتۀ خود را شهید بنامند؟!
3ـ ابداع کلمۀ جدید، معادل کلمه شهید، در کشورمذهبی ای که قبلاً چنین کلمه یا اصطلاحی در آن عمیقاً ریشه دوانیده است، و اعتبار مردمی هم دارد، در قدم اول بسیار مشکل است. در قدم دوم، اصلاً چنین تلاشی هیچ ضروری نیست؛ خصوصاً وقتی امکان استقراض و تحول و تغییر معنائی کلمات در زبان ها وجود دارد؛ و سوم، چون کلمه ای برای بیان دقیق و همه جانبۀ معنی و مفهوم کشته شدن در راه یک امر مقدس در کشور و در زبان ما وجود دارد و مروج هم است، کلمۀ تازه با، هر گونه تلاش و کوششی که صورت گیرد، حتی اگر از نظر معنائی دقیق تر از معنای شهید باشد، نمی تواند در چنین جامعه ای رواج پیدا کند و معمول شود.
4ـ از همه مهمتر و گذشته، چون جنگ در برابر شوروی برای رهائی و کسب استقلال یک کشور اسلامی بوده است، بخواهی یا نخواهی مقاومت و جنگ در برابر این گونه مهاجمان کوششی بوده است در راه اسلام و در راه خدا.
بنابراین با توجه با امکان تحول و تغییر کلمه جهاد و شهادت، امکان برآوردن آن از پوستۀ اسلامی ـ چنانکه کلمه و اصطلاح فلسفه را از پوسنۀ یونانی آن برآورده و اسلامی نیز ساخته اند ـ و گسترش دادن آن به زوایای دیگر حیات اجتماعی ـ سیاسی، می توان این کلمه را به همه جانباختگانی که برای دفع وجود و تعرض دشمن متجاوز از خاک و کسب استقلال وطن جنگیده اند، به کار برد؛ البته به شرطی که "عامل جنگ و جهاد عشق به وطن، آزادی، استقلال کشور و آرمان های نیک و بالا و بلند، به شمول آرمان خدمت به انسان، بوده باشد؛ نه خدمت به مستبد و استکبار و بیگانه ها؛ و اجرای دستاتیر و اوامر عدوی بدخواه و بدطینت!"
تذکر این نکته را لازم می دانم که در اینجا به "احکام تنزیلی" شهادت، مانند اجر و ثواب، حفظ مال و جان، غرق شدن در آب، مرگ مسافر، طاعون زدگی ، مرگ درغربت و... نمی پردازم، چون بحث ما تنها پیرامون اصطلاح شهید و کشتۀ برای خداست!