در حالیکه در دوحه مذاکرات شش جانبه در مورد تعین اجندای کنفرانس دوحه و توافق طالبان با طرح امریکا برای تقلیل معنی دار خشونت جریان دارد و در واقع چهار چوکات نکات مذاکرهٔ احتمالی میان دولت افغانستان و طالبان در آنجا ریخته میشود، در داخل افغانستان بازارطرح سازی برای صلح گرم است.
البته هرباشندهٔ افغانستان حق دارد در مورد صلح نظر بدهد و خواستهای خود را به مراجع ذیصلاح دولت افغانستان بفرستد. سازمانهای زنان و جامعهٔ مدنی واشرف غنی رئیس جمهور و برخی احزاب هم همین کار را کرده و تا حال ۳۰ طرح و ۲۵ نظر را به ریاست مصالحهٔ ملی فرستاده اند. اما عدهٔ از«رهبران» تنظیمی که خود را احزاب تأثیرگذار مینامند و برخی سیاسیون آماتوروبوقلمون صفت مثل لطیف پدرام میخواهند جدا از طرح دولت، طرح خود را بسازند و از دولت بخواهند تا خود را با طرح آنان عیار سازد. در غیر آن ایشان با طرح بدیل در کنفرانس سهم میگیرند. این مسابقهٔ طرح جنگی رحمان رحمانی رئیس ولسی جرگه را هم واداشت تا کمیته ای را برای تهیهٔ طرح جداگانهٔ از جانب پارلمان تعین کند. حال آنکه پارلمان ساختار جدا از دولت نه، بلکه جزء آن است. آنچه مبرهن است عبارت است از انگیزهٔ منفعت جوئی شخصی رهبران این احزاب از اصطلاح «همه شمول» بکار گرفته شده توسط خلیلزاد است. اما مفهوم همه شمول بودن این نیست که هریک از احزاب ۷۳ گانهٔ رسمی و حزب غیر رسمی (مثل حزب گلبدین حکمتیار) در کنفرانس حضور فزیکی داشته باشند. بلکه همه شمول بودن به معنی مد نظر گرفتن حتی الامکان خواست های همه اقشار جامعه و احزاب در طرح دولت افغانستان میباشد. اینکه خلیلزاد در سفر های کابل با همه رهبران تنظیمی دیدار میکند، به هدف کسب پشیبانی آنها ازپالیسی های اکثراً نادرست امریکا در قبال افغانستان و فشار آوردن بر اشرف غنی است. اما خلیلزاد وزن واقعی هریک از این به اصطلاح سیاسیون را به خوبی میداند.
گلبدین حکمتیار در این میدان طرح جنگی پیشگام است. تاریخ گواه است که حکمتیارتمایل شدید به این دارد تا در بُزکشی قدرت سایر چاپ اندازان را یک بیک با شلاق از میدان بازی ِبکشد وآنگاه خود بُز را به دایرهٔ حلال برساند. برعلیه مرحوم داود خان دست به چند کودتا و یک بغاوت زد که همه ناکام ماندند. کودتای مشترک با شهنواز تنی مثال برجستهٔ دیگری از قدرت طلبی های ناکام حکمتیار است. در جریان جنگ جلال آباد کوشید از طریق قوماندانهای محلی حزب خود در کاپیسا، بغلان، بدخشان و سایرولایات با حکومت نجیب الله معامله نموده و از اینطریق از حریفان تنظیمی خود سبقت کند. ولی حکمتیار هم جنگ جلال آباد را باخت وهم پلان سازش اش با وصف استقبال خاد نجیب الله از آن مؤفقیت اندک نداشت. افراد نزدیک به حکمتیار میگویند هربار که ما میخواستیم علل شکست را ارزیابی کنیم حکمتیار گپ را به این خلاصه میکرد که «خدا نخواست این حرکت ما پیروز شود». اما ملامتی ناکامی جنگ جلال آباد را که در مارج ۱۹۸۹ به هدف پیشی گرفتن ار رقبای تنظیمی اش به کمک آی.اس.آی براه انداخت، به گردن مرحوم قوماندان عبدالحق و قوماندان مسعود انداخته و آنها را متهم به عدم همکاری نمود. ملامتی شکست خود در سال ۱۹۹۲ را به دوش جنرال دوستم وملامتی شکست فجیع اش در انتخابات اخیر ریاست جهموری را هم به اشرف غنی نسبت داد. حکمتیار که نازدانهٔ آی.اس.آی بود فکر میکرد بعد از آنهمه کشتار روشنفکران در پاکستان، راکتپرانی بر مردم کابل و حملات انتحاری در سالهای قبل از پیوستن به نظام کنونی، محبوبیت زیاد بین مردم افغانستان دارد. اما انتخابات او را دربرابر آئینه قرار داد تا به میزان واقعی محبوبیت خود پی ببرد. حکمتیاربعد از برگشت از سفری که به پاکستان داشت، این سفر را «سرنوشت ساز» خواند. احتمالاً وعده هائی از آی.اس. آی و جماعت اسلامی پاکستان گرفته بود. بعد از همین سفر خود حکمتیار و کادر های برجستهٔ حزب اش چون زمینخواربزرگ الله گل مجاهد، علناً از طالبان و طرح پاکستانی حکومت مؤقت پشتیبانی کرده با برگزاری تظاهرات و سخنرانی از درون قفس زرهی و سفر مجدد به پاکستان به دعوت حزب اخوانی جماعت اسلامی پاکستان ابراز موجودیت میکند تا مگر از طرف خارجی ها جدی گرفته شود. طرح صلح حکمتیار برای کنفرانس دوحه نیزیکی ازآن طرح های خارج اجندا است که یقیناً برای خوانش آن کسی بشمول طالبان وقت نخواهد داد واین کوشش بیجا هم درج لیست سایر ناکامی های آقای حکمتیارخواهدشد.
صلاح الدین ربانی رهبری جمعیت را مال میراٍثی خود فکر میکند اما پارچه های متعدد دیگر جمعیت او را قبول ندارند زیرا کریزمای لازمه برای رهبری را ندارد و مواضع سیاسی اش بیشتر به مواضع لطیف پدارام شبیه شده است. اما صلاح الدین خان با استفاده از ملکیتهای که پدرش از پول حق و حلال!؟ به نام بی بی حاجی در سرک ۱۳ وزیر اکبر خان خریده بود، یک دفتر مفشن برای حزب ساخته تا فراق دفترش در وزارت خارجه را کمتر احساس کند. صلاح الدین بخاطرخارج قسمت شدن توسط اشرف غنی از او عقدهٔ شخصی دارد وهمراه با حکمتیار، اسحق گیلانی که وابستگی اش به آی.اس.آی سال گذشته با ثبت سخنرانی اش در پاکستان مستند شد ، دوتنظیم دیگر وحزب خدابیامرز افغان ملت که به اصطلاح اتحادیهٔ احزاب علیه حکومت را ساخته اند، تازه تصمیم گرفته اند تا هریک از این احزاب بطور جداگانه طرح خود را برای کنفرانس ترکیه تهیه نموده و با نادیده گرفتن ارگ و سپیدار میخواهند اول مواضع خود را با هم نزدیک سازند(!) و بعد «حتی» حکومت را هم دعوت کنند تا مواضع خود را با آنها نزدیک سازد. این مطلب طنزسیاسی نیست بلکه بازگو کنندهٔ دقیق فیصله مؤرخ ۴ اپریل آنها است. بلی بخاطرسهم فعال شان در جنګ و خونریزی ۴۲ سالهّ افغانستان، حکومت باید موضع خود را با موضع صلاح الدین و گلبدین نزدیک سازد زیرا آنها رهبران احزاب «تاُثیرگذار» اند!؟ سوال اینجاست که کدام حزب و کدام تأثیر؟ و چه وقت شما با هم مواضع نزدیک داشته اید که حالا به آن برسید؟
درد آور تر از همه اینست که این به اصطلاح سیاسیون نه حالت زار مردم مظلوم و خاموش افغانستان را جدی می گیرند و نه خطراتی را که اکنون وطن عزیز ما را تهدید میکند. انگیزهٔ آنها سودجوئی از اوضاع و انتقام گیری از اشرف غنی بخاطر قطع برخی امتیازات غیر عادی ایست که به این رهبران تنظمیمی از سال ۲۰۰۱ تا سال گذشته داده میشد. در شرایطی که کشتی وطن ما با طوفان های شدید مواجه است، ضرورت آن وجود دارد تا ملت و دولت دست به دست هم بدهند و نگذارند افغانستان بار دیگر در آتش جنگ داخلی یا دهشت و اختناق دایمی امارت طالبی بسوزد. طی ۴۲ سال گذشته رهبران احزاب آلهٔ دست بیگانگان قرار گرفتند و برای ارضای حکومات خارجی دست به کودتا ها زدند، پای ارتش های بیگانه رابه افغانستان کشاندند و تحت نام های گوناگون وطن ومردم خود را در آتش جنگ سوختاندند. بیائید به این اعمال که جزوطنفروشی وبازی با سرنوشت مردم نام دیگری ندارند، خاتمه بدهیم و با قطع دست همه خارجی ها از وطن ما، دراتحاد استوار کشتی وطن خود را به ساحل آرام برسانیم.
بهرام صادقی