... و جنگ نیابتی

"جنگ نیابتی" نیز از تِرم های تقریباً جدیدی است که دیری نمی شود در قلمرو علوم سیاسی و نظامی وارد گردیده است، اولین شخصی که آنرا به کار برده است "برژنسکی" مشاور جیمی کارتر رئیس جمهور ایالات متحدۀ  امریکا در دهۀ 70 م  می باشد. جنگ نیابتی به نیت برابری نظامی نبوده بلکه آن ایجاد بحران حربی برای رقیب و خصم می باشد، این نوع جنگ با خصایل حاضر آن در قرن بیستم پدید آمده است. 

تعریفی که از جنگ نیابتی داده اند چنین است:« جنگی که دو قدرت با هم به طور مستقیم نمی جنگند، بلکه به صورت غیر مستقیم با حمایت مالی و نظامی از قدرت و یا گروهی می پردازند که درمیدان جنگ برای آنها می جنگند...»
با دیدگاه های متفاوتی که به این جنگ نگریسته شده است تعابیر گوناگونی از آن ارائه داده اند، تصویر دیگری که از جنگ نیابتی داده شده است بدین گونه می باشد:
 "جنگ نیابتی یا جنگ وکالتی  رؤشی است که در آن قدرت‌های درگیر به جای اینکه مستقیماً وارد جنگ با یکدیگر شوند با حمایت‌های مالی، تسلیحاتی و تبلیغاتی از کشورها یا گروه‌های مسلح دیگری  می پردازند که با قدرت رقیب یا متحدین آن  می جنگند و از این طریق سعی در تضعیف رقیب خود نموده و یا بر آن فشار وارد می کنند."
این جنگ برای حامی و نیز برای خود ملیشه های استخدام شده اش، مخارج و تلفات زیاد انسانی، اقتصادی، نظامی و دیپلوماتیک را به دنبال میداشته باشد.
مقولۀ قدیمی وجود دارد که می گوید  : " دشمنت را با شمشیر عاریتی یا امانتی سربزن"  
طراحان جنگ نیابتی بدون وارد شدن به جنگ تمام عیار از طریق حمایت از گروه‌ها و دولت‌ های ثالث به طرف مقابل ضربه میزنند. در موارد دیگری ممکن است دو قدرت اصلی به جنگ مستقیم با یکدیگر مشغول شده باشند، اما همزمان در مناطق دیگری با حمایت از گروه‌ها و کشورهای ثالث به جنگ نیابتی با قدرت مقابل نیز بپردازند. جنگ نیابتی خالص تقریباً وجود ندارد، زیرا گروه‌هایی که با یک کشور خاص در جنگ هستند بعضاً به دنبال منافع و هدف‌های خاص خود نیز می باشند که ممکن است با منافع و اهداف‌ کشور حامی آن‌ها یکی نباشد.
امروزه در کشور های رو به انکشاف جهان بیشتر گروه ها و دسته جات تروریستی برای پیشبرد چنین جنگی استخدام شده و از آنها استفاده می شود.
این جنگ بعضاً در حالاتی بروز میکند که دو قدرت در حالت جنگ و یا حالت نه صلح و نه جنگ قرار داشته باشند و برای دسترسی به نیات شان به جنگ نیابتی بپردازند و دولت های دیگر و یا گروه های ملیشایی را به منظور ایفای جنگ نیابتی تمویل و تجهیز نمایند، یا حتی به وسیلۀ جنگ نیابتی، دول  و یا گروه های دیگر را در محرکه های نظامی درگیر سازند.
عده ای در گذشته جنگ های دوران جنگ سرد را به حیث نمونه های جنگ نیابتی تلقی میکردند، بدون توضیح روشنی از آرمان های جریان های متفاوتی که در آن جنگ ها درگیر بودند.
اما در دوران حاضر ، جنگ های نیابتی فعلی را به مقایسۀ با آنچه که جنگ های دوران جنگ سرد می نامند می توان  از لحاظ محتوی و جهات متعدد، تفاوت های را ملاحظه کرد؛ این جنگ ها غالباً جریان های تروریستی و افراطی را به نمایش می گذارد زیرا تمام اعمال و فعالیت های گروه های استخدامیی جنگ نیابتی کنونی، فاقد هرگونه آرمان  و نیات  انسانی و اخلاقی می باشد. در حالیکه دول حامی این ملیشه ها با پررویی از اعمال غیر انسانی و خلاف تمام ارزش های بین المللی و حقوق بشری مستخدمان خود به حمایت می پردازند.
 خصایل عمدۀ جنگ های نیابتی را می توان چنین فهرست نمود:
-     گاهی اهداف و مقاصد اصلی جنگ نیابتی از سوی حامی یا ولی نعمت ملیشه ها پنهان گذاشته می شوند؛ ملیشه ها اساساً از نیات حامی خویش مبنی بر آغاز و ادامۀ جنگ چیز زیادی نمی دانند.
-    جنگ های نیابتی کنونی غالباً با روپوش های قاطع افراطی ملبس میگردد، که نیازی به شرح و توضیح وسیع نداشته باشد، به همین خاطر است که ملیشه های این جنگ، توضیح و تصویر روشن از آنچه که به آن دست یابند را داده نمی توانند، در حالیکه حامی و یا ولی نعمت شان در تشریح و استدلال آرمان جنگ نیابتی ماهرتر و باصلاحیت تر عمل می نمایند. 
چون ملیشه ها طرف اصلی در میدان جنگ اند، عاجز از توجیه خود و جنگی اند که آنرا به پیش می برند ، این ملیشه ها قادر به مستدل نمودن اعمالی نمی باشند که  آنرا ا نجام میدهند. برعکس دولت حامی شان درصورت لازم در توجیه اعمال ملیشه ها فلسفه پردازی می کند  
- جنگ نیابتی غالباً  تابع تاکتیک های سنجیده شده ای ملیشه ها نمی باشد، این تاکتیک ها و چگونگی عملیات مسلحانه نزد حامی آنها طرح می شود.
-     حامی فقط اضمحلال کامل رقیب را که به ملیشه هایش مشخص ساخته است، هدف  آنها قرار میدهد نه چیز بیشتر.
-     ملیشه های استخدامی، چون نزد هیچ سازمان ملی و بین المللی مسئولیتی ندارند، در جنگ هیچگونه قوانین و اصول قبول شدۀ جنگ را رعایت نمی کنند، حامیان ایشان نیز که در جنگ ظاهراً سهم و حضور ندارند، پابندی احساس نمی کنند تا مزدوران شان را به رعایت اصول انسانی قوانین جنگ معطوف بسازند.
- چون این ملیشه ها استراتیژیست  های  جنگ نیستند، بناءً در تصمیم گیری آغاز، جریان و انجام جنگ و نیز در اختتام، نوع صلح و قبولی صلح و یا رد آن نقش و سهمی نه خواهند داشت، آنها فقط دساتیر را به اجرا می گذارند.
- ملیشه ها صرف می جنگند و قلع و قمع میکنند، آنها همچو مستخدمان کار شان را انجام میدهد، فقدان آرمان و اهداف انسانی نزد ملیشه ها، ناظر به عواقب و پیامد جنگ نیابتی، این جنگ را به درجۀ خیلی ها بلند خشونت و بی رحمی مصاب میگرداند که ترکیبی از خشونت های جنگ های کلاسیک و شیوه های خشونت مدرن حاضر خواهد بود.
- دهشت، وحشت و خشونت سیاه کننده و رسواگرملیشه ها نیز موردی است که حامی شان از آن منتفع می شوند؛ این سیاه سازی، ملیشه ها را هر چه بیشتر در میان خلق الله منفور و بی اعتبار می گرداند تا کوچکترین امکان سهم آنها را درغنایم بدست آمده از جنگ، از بین ببرد.

-    از اینکه ملیشه ها، مستخدمان جنگ نیابتی اند و نه طراح و تعیین کنندۀ مقاصد این جنگ، بنابران هیچگونه تعهد و مسئولیتی  را بر عهده ندارند تا نسبت به جان باشندگان قلمرو جنگ و حفاظت طبعیت و دارایی ها و عمرانات میدان  جنگ محتاط باشند، آنها صرف کار شان را که عبارت از اشغال قلمرو است، انجام میدهند و چنین مکلفیتی ندارند که انسان و طبعیت قلمرو جنگ را بی صدمه بگذارند، زیرا آنها فرمان روایان فردای قلمرواشغال نیستند که به سلامتی انسان و محیط قلمرو جنگ و اشغال، حس مسئولیت داشته باشند. 
-    افراطیت و نیات و مقاصد خاص خود ملیشه ها از یک سو  و نیز نیات آزمندانه، متفاوت، موهوم و پنهانی حامی و یا ولی نعمت آنها باعث می گردد که خشونت، ویرانگری و خسارات گستردۀ انسانی و اقتصادی در محرکۀ جنگ نیابتی روی دهد.
در دوران معاصر نمونه های زیادی از این نوع جنگ را در گوشه و کنار جهان پیش چشم خود داریم.

پایان
 

اخبار روز

01 قوس 1403

BBC ‮فارسی - BBC News فارسی BBC ‮فارسی

کتاب ها