استراتیژی جدید سران ناتو به سرکردگی امریکا مبنی بر استقرار افراطیون در قلب آسیا نه تنها افغانستان را به آتش میکشد؛ بلکه این آتش دامن تمام منطقه را خواهد گرفت. کشتی بی ناخدای افغانستان در دل امواج توفانی گرفتار شده و مردم فقط میتوانند غرق شدن این کشتی بشکسته را تماشاگر باشند.
دولت غنی و طالبان از یک استراتیژی که همان تطبیق دستورات امریکا و پاکستان است، پیروی میکنند. این استراتیژِی مطابق به موقعیت جیوپلتیکی و استراتیژیکی افغانستان از طرف سران پیمان ناتو به سرکردگی امریکا طرح شده است و نمایانگر تقابل پیدا و پنهان بین امریکا، چین، روسیه و هند میباشد. سران پیمان ناتو به رهبری امریکا به جای تداوم اشغال مستقیم نظامی و حضور آشکار در افغانستان، استراتیژِی عمیق تر و طولانی تری را طرح کرده اند که آن تخریب تمدن، فرهنگ، اقتصاد و زیرساختهای آسیا از درون، خاصه «پروژۀ راه ابریشم چین و امنیت آسیای میانه» توسط افراطیون در (زیرنام اسلام، سنت و جهاد) میباشد.
سران ناتو به سرکردگی امریکا فکر میکنند که با قدرت گرفتن دوبارۀ طالبان، افغانستان خواهی نخواهی به بستر افراطیون در منطقه تبدیل میشود و بر روی این بستر میتوانند اکثریت افراطیون اسلامی شرق میانه را به افغانستان گسیل کنند و سریال جنگ ضد شوروی سابق را که منجر به فروپاشی آن امپراتوری پهناور شد و نفوذ افراطیت مذهبی را در منطقه با دالرهای نفتی گسترش داد، این بار علیه چین تکرار کنند و شرق را در آتش افراطیت بسوزانند.
نام مجاهدین (افغان، عرب و پاکستانی) ضد شوروی به طالبان و داعش تعویض شده است و پاکستان باز به مرکز تجهیز و ادارۀ افراطیون رنگارنگ مذهبی در منطقه تبدیل میشود که مثال بارز آن وجود ده ها هزار مدرسۀ پرورش افراطیون به کمک دالرهای نفتی کشورهای عربی در خاک پاکستان میباشد. با این تفاوت که آی اس آی این دفعه در دو نقش بازی میکند، یعنی باید تعادل بین امریکا و چین را تا جا به جا شدن افراطیون در افغانستان حفظ کند تا اژدهای خفته بیدار نشود؛ در ظاهر با چین روابط بسیار خوب داشته باشد و از اختلافات و رقابتهای چین و هند برای سرگرم نمودن چینیها استفاده کند؛ زیرا گسترش افراطیت و ریشه گرفتن آن از نگاه ایدئولوژیک و عقیدتی در منطقه، خود به خود پلانهای استراتیژیک چین را در شرق میانه، جنوب و غرب آسیا خنثی میکند و مانع گسترش آن در افریقا و تا حدودی در اروپا میگردد. همچنان این گسترش افراطیون از نفوذ هندوستان به آسیای مرکزی، شرق میانه و جنوب آسیا جلوگیری میکند و جنگ را در کشمیر به شکل طولانی شعله ور نگهمیدارد.
ایران نیز بمانند دوران جنگ علیه شوروی سابق (سطحی نگرانه، بی خبرانه و ناآگاهانه) به دون توجه به عمق و پهنای این استراتیژی بسیار خطرناک، پشت جبهۀ دیگر این استراتیژِی خواهد شد. چونان که این سیاست خام و ناشیانه از همین اکنون در تحلیل های اصولگرایان نمایان است و دلیل عملی و نمایان آن حمایت از طالبان افراطی میباشد. ایران با این سیاست خام دوبار از یک سوراخ مار گزیده خواهد شد و بار دیگر نیز پایش به سوراخ پل فرو خواهد رفت.
برای محاصرۀ چین افراطیت مذهبی تخریبگر باید به آسیای میانه (با جنگ یا از راه تبلیغ و ترویج) گسترش یابد که در این مورد در بین پاکستان، ایران و ترکیه با وجود اختلافات سیاسی عمیق یک نوع توافق ایدئولوژیک و تمایلات عقیدتی در سطح همسویی و همکاری زیر نام انگیزه های اسلامی مشاهده میشود؛ چیزی که در طول سه قرن اخیر انگلیس برای تخریب و عقب نگهداشتن کشورهای اسلامی استفاده کرده است و پس از جنگ دوم جهانی سران پیمان ناتو به سرکردگی امریکا برای مبارزه علیه شوروی سابق از آن استفادۀ ابزاری کرده اند و حالا آن سلاح زنگزده و ویرانگر را برضد منافع چین و جلوگیری از رشد و انکشاف آسیا به بکار می برند.
افغانستان را به مرکز جنگ و پل عبوری افراطیت به آسیای میانه، شرق دور و جنوب آسیا و پاکستان را به مرکز آموزش و پناگاه افراطیون تبدیل کرده اند. به قول شاهدان عینی و اطلاعات میدانی تا کنون هزاران داعشی و گروه های رنگارنگ افراطی دیگر در صفوف طالبان جا به جا شده اند و با گسترش و شدت یابی جنگ داخلی به سوی اهداف تعیین شده گسیل خواهند شد.
در این استراتیژی درازمدت و گسترده هدف اصلی امریکا هجوم برضد منافع چین و روسیه میباشد. روسیه در درازمدت شکننده ارزیابی میشود؛ زیرا کافی است که با گسترش افراطیت در آسیای میانه و تجهیز اوکراین و کشورهای اروپای شرقی این کشور را محاصره و از درون منفجر کنند و یا در جریان جنگ های آینده حلقۀ محاصره را تنگ تر سازند. تمرکز سران ناتو خاصه امریکا به سوی چین است؛ زیرا چین دارای انسجام و بافت قوی تاریخی، اجتماعی و فرهنگی درونی است و دنیای مخصوص خود را دارد؛ از نگاه قدرت اقتصادی رقیب اصلی امریکا میباشد.
تحرکات روزهای اخیر نشان میدهد که خطر جدی جا به جایی داعش و طالب در مرزهای کشورهای آسیانه میانه و چین که خط سرخ امنیتی روسیه و چین میباشد، این دو قدرت بزرگ آسیایی را سخت تکان داده و آنان را از خواب سنگین اندکی بیدار کرده است؛ چونان که نشست وزرای خارجۀ کشورهای عضو «سازمان همکاری شانگهای-افغانستان» به تاریخ 14 ژوییۀ 2021 میلادی در شهر دوشنبه پایتخت تاجیکستان و نشست عمومی کنفرانس «آسیای مرکزی و جنوبی» نمایانگر آن است.
چین، روسیه و هندوستان باید کاملاً درک کنند که زمان بسیار نازک و کوتاه شده است؛ سران ناتو به رهبری امریکا، افغانستان را به مخزن باروت و سلاح مخرّب افراطیت تبدیل کرده اند؛ به طوری که خطر افراطیون در کوتاه مدت وبه شکل طولانی تمام منطقه را تهدید میکند. جنگ را در واقع از شرق میانه - به جنوب آسیا، آسیای میانه و شرق دور کشانیده اند و عملاً به مرز چین، روسیه، آسیای میانه و ایران رسیده است.
رسول پویان
25/7/2021