عوامل خارجی جنگ افغانستان

1 - پیشگفتار

ایالات متحدۀ امریکا بعد از فروپاشی اتحاد شوروی سابق، برنامۀ "نظم نوین جهانی" و" استراتیژی خاور میانۀ بزرگ" خویش را اعلام کرد. منظور ازین "نظم نو جهانی" و "استراتیژی خاور میانۀ بزرگ" این بود تا تمامی بخشهای شرق میانه، از قفقاز گرفته تا شمال افریقا و از آنجا تا بنگلادیش و هندوکش را زیر سیطرۀ خویش بیاورد

و در این راستا هشت کشور با اصطلاح "یاغی"، از جمله عراق، سوریه، لبنان، لیبیا، سومالی، سودان،ایران و افغانستان را از پا درآورد. گرچه در نظر بود که ایالات متحدۀ امریکا در ماه اگست سال 2001 بخاطر تمرد طالبان، بر افغانستان حمله نماید،لاکن این حمله به دلائلی برای چند روزی به تعویق افتاد تا اینکه حادثۀ 11 سپتامبر 2001 زمینۀ این سیاست تجاوز گرانه را مهیا ساخت.

امریکائیها در 7 اکتوبر 2001 به بمباران افغانستان آغاز کرده و طالبان را که در صحنۀ تمثیل جهانی تجرید شده بودند، از میان برداشت. لاکن هنوز جنگ با شدت خاص در افغانستان جریان داشت که طالبان بار دیگر در صحنه ظاهر گریدند. گرچه در سالهای 2003 و 2005 طالبان حاضر گردیدند که با دولت حامد کرزی همکاری کنند، لاکن امریکا با این پیشنهاد موافقت نکرد. به این ترتیب و با گذشت زمان امریکا با همپیمانان ناتو و موجودیت 130 هزار عسکر ظاهراً نتوانست طالبان را شکست دهد. ولی در پشت پرده نتنها شکست طالبان را کسی نمی خواست، بلکه برای احیای مجدد آنها تلاشهای بسیار صورت می گرفت. از جانب دیگر مصارف جنگ امریکا در افغانستان روند صعودی داشت و با گذشت ایام برای آن کشور بیشتر ازین قابل تحمل نبود. ازینرو امریکا سالها به صورت مخفی و بعداً برای دو سال به صورت علنی با طالبان در قطر مذاکره کرد. سرانجام در فبروری 2020 توافقنامۀ دوحه به میان آمد که بر مبنای آن قوتهای امریکا و ناتو تا پایان اپریل 2021 از افغانستان باید خارج می شدند.

ایالات متحدۀ امریکا از آغاز حملاتش بر افغانستان، نه خیال حقوق زنان و نه پروای حقوق بشر و نه هم هوای پیشرفت افغانستان را در سر داشت. بلکه دلیل اصلی حملات آنرا اهداف استراتیژیک آن کشور در منطقه می ساخت، از جمله محاصرۀ فدراسیون روسیه و چین و تغییر رژیم در ایران.

با سیر زمان و دگرگونی اوضاع منطقه،مخصوصاً اشتراک فدراسیون روسیه در جنگ سوریه، بقای بشارالاسد و شکست امریکا در این جنگ، اولویتهای استراتیژیک ایالات متحده نیز در منطقه تغییر کرد. مُضاف بر این خیزش اقتصادی و نظامی چین و فدراسیون روسیه، ایالات متحدۀ امریکا را به مصاف می طلبید. بنابران در اواخر سال 2017 در "استراتیژی ملی امریکا" جمهوریت خلق چین به حیث رقیب عمدۀ آن کشور تلقی گردید. جو بایدن بر اساس این استراتیژی می کوشد تا چین را محاصره نظامی کرده و مانع صعود آن کشور به حیث یک قدرت جهانی گردد. لذا ایالات متحدۀ امریکا برای رسیدن به این هدف، پیمانهای نظامی منطقه ئی با آسترالیا،جاپان و هند منعقد کرد. لذا قوتهای امریکا از افغانستان و حوالی آن خارج می گردند تا در حوزۀ بحر الکاهل و جنوب شرق آسیا دژهای قوی بر ضد چین اعمار کند. ازینرو در استراتیژی جنگ امریکا در افغانستان تحولاتی پدیدار گشت و به دوام جنگ و موجودیت و ارتقای طالبان ضرورت مبرم به میان آمد.

 

2 - بازیگران خارجی (فرا منطقه ئی و منطقه ئی)

از حدود 50 سال بدینسو کشمکشهائی میان چین، امریکا، روسیه، هند و غیره در منطقه دوام دارد که کشور های دیگر،از جمله افغانستان را با یک جنگ نیابتی تا پرتگاه نابودی و سقوط از هستی رسانیده. افغانستان به تنهائی محل این رقابتها و تقابلها نبوده،بلکه شرق دور، هند، اروپای شرقی، شرق میانه و غیره نیز جولانگاه زورآزمائی زورآوران جهان گردیده. چنانکه روسها در قضیهٔ اوکراین و ایران در قضیهٔ برجام مصداق این مدعا اند که هر کدام بر طبل منافع خود می نوازند. از جانب دیگر کشور های آسیای میانه از ترافیک مواد مخدر،سیل مهاجران، از جمله مهاجران افغان، تروریستهای کشور های افغانستان و پاکستان و مشکلات اقتصادی در هراس اند. لذا این کشور ها آرام ننشسته، می کوشند که گروههای خود را به میدان آورند، چنانکه طالبان ایرانی، روسی، چینی، ازبکستانی و غیره را بخاطر منافع خود به وجود آورده و در جنگ افغانستان گماشته اند. در رابطه با عوامل خارجی و منطقه ئی، نقش کشور های همسایه، منطقه و فرا منطقه بر جسته است که در ذیل مختصراً از آنها یادآوری می گردد. عوامل عمدۀ خارجی جنگ افغانستان، اعم از منطقه ئی و فرا منطقه ئی قرار ذیل اند:

 

1.2 - کشور های غربی به رهبری امریکا

سیاست ایالات متحدۀ امریکا روی اصول و موازین معینی استوار است که با آمدن و رفتن رؤسای جمهور آن کشور دستخوش تغییرات قابل ملاحظه ای نمی شود. یکی ازین اصول چنین تعریف شده که "ایالات متحدۀ امریکا دوستان و دشمنان دائمی ندارد، بلکه منافع دائمی دارد." بنابر این اصل، حد اقل در عرض 75 سال گذشته، یعنی بعد از جنگ عمومی دوم، سیاستمداران این کشور، کسانی را در صحنۀ تمثیل سیاست جهانی، گاهی بالا کشیده و زمانی آنها را از اورنگ قدرت به زیر انداخته و اگر لازم افتیده باشد، آنها را به قتل رسانیده اند. مانند محمد رضاه شاه که به جای داکتر مصدق نصب گردید. همچنین جنرال نویریگا در پانامه، جنرال ضیاالحق در پاکستان،صدام حسین در عراق،معمر القزافی در لیبیا،حسنی مبارک و محمد مرسی در مصر، حامد کرزی در افغانستان و غیره.

امریکا در مورد سازمانها نیز چنین کاری را انجام داده، مانند سازمان مجاهدین خلق ایران و سازمانهای کردهای عراق و سوریه که اول آنها را به خاطر منافع خود کمک کرد و بالا کشید، ولی بعداً آنها را به حال خود شان در بی سرنوشتی رها نمود. همچنین دولت افغانستان را با وجود دو قرارداد استراتیژیک، یکی همکاریهای اقتصادی و دیگری امنیتی، در میدان جنگ با تروریزم بین المللی تنها گذاشت و با عجله فرار کرد.

گوشۀ دیگر این سیاست آنست که اگر نوکران امریکا از غلامی آن کشور سر بر نتابند و تأریخ استفادۀ شان تیر نشده باشد، آنگاه بعد از سرزنش و گوشمالی، این غلامان را دوباره در قطار دوستان خود ایستاده می کند. مانند گلبدین که سالهای سال فرزند نازدانۀ امریکا بود و در جریان جنگ ضد تجاوز شوروی سابق میلیاردها دالر از امریکا دریافت کرد. ولی زمانی که تمرد نمود، ارباب بالای سرش جایزه گذاشت و اسمش را در لیست سیاه درج کرد. لاکن همینکه گلبدین تسلیم شد، او را دوباره به نوکری خود برگزید و در سامانۀ دولت شریک ساخت. در مورد حامد کرزی و باند او و بعضی غلامان دیگر اجنبی، مخصوصاً طالبان، نیز این قضیه مصداق می یابد.

اهمیت بزرگ ِستراتیژیک و جیوپولیتیک افغانستان برای غربیها، مخصوصاً برای ایالات متحدۀ امریکا؛ نه تنها در آنست که با استفاده از افغانستان، فدراسیون روسیه، چین و ایران را در محاصرۀ اقتصادی و نظامی قرار دهد، بلکه موضوع تسلط به کنترول راههای تجارتی افغانستان که آسیای میانه را به آسیای جنوبی وصل می نماید و همچنان نفـت و گاز حوزه قـفـقاز و بحیرۀ خزر را نیز زیر کنترول داشته باشد.

ازینرو امریکا و کشورهای غـربی در صدد آنند تا در کابل رژیمی را مستقر سازند که بتوانند توسط آن از یک جانب رقبای خود را زیر نظارت داشته باشند و از سوی دیگر راههای خویش را جهت دستیابی به مواد خام هموار نمایند و از طرف دیگر بازارهای فـروش را تصاحب کنند. نصب جنگسالاران و بنیاد گرایان در مقامات دولتی و همکاری بیدریغ امریکا با آن اشخاص و احزابی که در تباهی افغانستان نقـش عمده داشته اند و سرانجام آوردن این جنایتکاران در پارلمان و سنای افغانستان، جلوه هاییست از همین سیاست امریکا در بیست سال گذشته که موافـق به سیاست پاکستان و مغایر با منافع ملی مردم افغانستان است. امریکا میخواهـد با اتکاء به جنگسالاران، طالبان و اشخاص خود فروخته پلانهای خود را بهتر عملی کند.

بخشی از پلانهای امریکا در آسیای میانه طوری تمرکز یافـته که سلطۀ فعلی روسیه را در هم شکند و چین، هـند و ایران را نگذارد که در رقابت با امریکا با روسیه همکاری نمایند و یا به تعبیر دیگر جنگ را به کشورهای پیمان شانگهای بکشاند. در یک کلام نقش کشورهای غربی در اینست تا جنگ، فقر و بی ثباتی را در افغانستان پا برجا نگه دارند و از ایجاد یک جنبش عدالت خواه و مترقی جلوگیری نمایند. ازینرو در پی آنند تا مظاهر هرنوع بیداری و وحدت ملی و خیزشهای اعتراضی و صلح خواهی را در نطفه خفه نمایند.

امریکائیها از همان آغاز کار با طالبان سیاست دوگانه داشته و هیچگاهی تصمیم نداشتند تا طالبان را به صورت قطع از بیخ و بن بردارند و از صحنهٔ سیاسی و نظامی محو نمایند. حتی گاهی نادم از آن بودند که چرا این گروه را در کنفرانس بن (پیترزبرگ) آلمان دعوت نکرده بودند. امریکا در رابطه با صلح افغانستان نیز با طالبان سیاست دوگانه دارد. از یک سو آنها را تشویق و از سوی دیگر تهدید کند. چنانکه دفتر طالبان را در قطر برای آنها گشود و معاش های گزاف برای طالبان پرداخت و کمکمهای اقتصادی و نظامی به آنها کرد. علاوه بر این ترجمانهای کارکشته افغان و مبلغین امریکائی را در خدمت آنها قرار داد و 5500 زندانی آنها را از بند رها و با آنها توافقنامه صلح امضاء کرد و برای شان حیثیت بین المللی قائل شد. امریکا توسط خلیلزاد اجماع داخلی را بر هم زده و مذاکرات بین الافغانی را به بن بست کشاند و توسط حکومت پاکستان بر حکومت افغانستان فشار وارد نمود تا بعضی مناطق را به طالب واگذارد.

به این ترتیب امریکا می خواهد که جنگ افغانستان دوام کند و منطقه در بی امنی دوامدار باشد. امریکا همچنین ازین حربه در مقابل رقبای خود کار می گیرد، یعنی اینکه از یک طرف آنها را به اجماع دعوت می کند و از سوی دیگر رقبا را با خروج خود از بی ثباتی منطقه می ترساند. بی ثباتی برای چین و روسیه و هند بسیار خطرناک است و هیچ کدام این کشور ها عقبگرائی اسلامی را نمی خواهند. ازین لحاظ امریکا این کشور ها را با خروج خود تهدید می کند. این کشور ها می خواهند که امریکا مصروف جنگ در افغانستان شود و خود شان به پیشرفتهای اقتصادی بیشتر نایل گردند.

بنیاد اساسی روابط افغانستان و امریکا ظاهراً مبارزه با تروریزم است. در این مسیر امریکا به افغانستان بیشتر ضرورت دارد تا افغانستان به امریکا. ازینرو افغانستان برای ریشه کن ساختن تروریزم گویا با امریکا کار می کند، در حالی که امریکا نه تنها پدید آورندۀ تروریزم در جهان است، بلکه جولانگاههای افکار تروریستی را پیوسته گسترش می دهد. امریکا برای رشد و نگهداری طالبان سالانه میلیونها دالر به پاکستان کمک کرده و هنوز هم می کند تا بازار جنگ گرم بماند.

 

2.2 - فدراسیون روسیه

فـدراسیون روسیه در صدد آنست که توسط مزدوران خود از خطر نفوذ اسلام سیاسی در کشورهای آسیای میانه استفادۀ ابزاری نماید. ازین سبب احزاب اسلامی طرفدار خود را که ظرفیت غیر قابل تصوری در فریبکاری و نیرنگ دارند، از سالها تقـویت نموده. علاوه بر این فدراسیون روسیه اینک گروهی از طالبان را به کمک طلبیده و در پی آنست که امریکا و ناتو را در افغانستان زمینگیر نموده، جنگ را طولانی بگرداند و از طرفی هم انتقام کمکهای امریکا را که در زمان تجاوز شوروی سابق به اسلام سیاسی درافغانستان کرده بود، جبران نماید. از جانب دیگر فدراسیون روسیه قـصد آن دارد که با تأمین آرامش در کشورهای آسیای میانه، از منابع عظیم طبیعی این کشورها سود ببرد. به این ترتیب نمایان میگردد که روسیه برای ازدیاد نفوذ سیاسی خویش، گماشتگان و دست پروردگان قدیم یعنی "حزب دیموکراتیک خلق افغانستان" و گویا دوستان جدید شان یعنی طالبان را تقویت می کند تا بر اوضاع سیاسی، نظامی و اقتصادی افغانستان تأثیر بگذارند. موجودیت صدها خلقی به شمول شیر محمد استانکزی در صف طالبان نمایانگر این روند است. این گماشتگان فدراسیون روسیه در افغانستان کارنامه های ننگینی از جنگ دارند که صلحی در آن پدیدار نیست. ضمیر کابلوف نمایندۀ خاص روسیه در امور افغانستان در اخیر جولای 2021 از پیشروی طالبان در شمال استقبال کرده، گفت: "طالبان بر خلاف دولت افغانستان و غربیها بر ضد داعش می رزمد و داعش برای آسیای میانه و روسیه بسیار خطرناک است."

فدراسیون روسیه چند بار موضوع صلح افغانستان را با حضور چین، امریکا (ترویکای اول) مطرح کرده بود. همچنان مذاکرات مجدد طالبان با یک عده از سیاسیون افغانستان به تاریخ 28 تا 30 ماه می 2019 در ماسکو برگزار شد که آنهم نتیجهٔ در قبال نداشت. ترویکای توسعه یافته (با اشتراک امریکا، روسیه، چین و پاکستان) بار دیگر به تاریخ 30 اپریل 2021 در دوحه دایر گردید و به فیصله های مشابهی رسید.

پیشرفتهای سرسام آور نظامی روسیه در 20 سال اخیر، مسألۀ اوکراین، سوریه، ایران، پایپلاین گاز روسیه تا آلمان در بحیرۀ شمال، قضایائی اند که تضاد بین فدراسیون روسیه و امریکا را حاد گردانیده، چنانکه چندی قبل جو بایدن رئیس جمهور امریکا پوتین را قاتل خواند و پوتین به او جواب سختی ارائه کرد. تضاد های متعدد اقتصادی و نظامی، پای فدراسیون روسیه و ایالات متحدۀ امریکا را دیریست که در قضایای افغانستان کشانیده. چنانکه روسیه در این روز ها تلاشهائی را برای نشان دادن اهمیت طالبان آغاز کرده است. ضمیر کابلوف، نماینده خاص دولت روسیه در افغانستان، به تازه گی گفته که "طالبان با اینکه بخش زیادی از افغانستان را تصرف کرده‌اند، اما بیشتر تمایل به راه حل سیاسی در این کشور دارند". او ادامه می دهد: "شاید امروز طالبان نتوانند شهر های بزرگ افغانستان را تصرف کنند، اما به زودی قادر به تصرف شهر ها، حتی کابل خواهند شد". به این ترتیب دیده می شود که فدراسیون روسیه برای مشتعل نگه داشتن جنگ در افغانستان سخت در تلاش است.

3.2 - چین

در منازعۀ افغانستان، چین به فکر تثبیت منافع اقـتصادی و مسألۀ امنیت سیاسی خویش می باشد. چنانکه چین در صدد آنست که منابع انرژی آسیای میانه را به تنهایی ببلعد و رقـیب بزرگ منطقه ئی خویش، یعنی امریکا را از این طعمه بی نصیب سازد. به خصوص که تا سال 2050 بیشتر از 80 در صد نفـت مورد ضرورت چین از آسیای میانه تأمین خواهـد شد. از جانب دیگر پیشرفتهای اقتصادی چین، تسخیر بازار های فروش و حصول مواد خام از سایر کشور ها، جهان غرب را با چین در تقابل قرار داده، چنانکه بسیاری کشور های افریقائی و عده ای از کشور های امریکای لاتین در اسارت اقتصادی چین افتیده اند. از سوی دیگر تطبیق پروژۀ بزرگ "یک راه و یک کمر بند" چین به شمول اعمار جادۀ ابریشم که حدود 60 کشور جهان را به هم پیوند می دهد، ایالات متحدۀ امریکا را به مصاف می طلبد. چین در پاکستان دهها میلیارد دالر سرمایه گذاری کرده، چنانکه اعمار و توسعۀ بندر گوادر، شاهراهها و میدانهای هوائی در پاکستان گواه آنست. دهلیز اقتصادی چین که مصارف آن 46 ملیارد دالر تخمین زده می شود، شامل پنج لین می باشد که از بلوچستان به کاشغر وصل می شود که شامل برق، گاز، نفت، خط آهن و جاده می گردد. چین توانسته که پاکستان را تا حدود زیادی از زیر نفوذ امریکا بیرون بکشد و این کشور را به نزدیکترین دوست خود تبدیل نماید.

چین در رابطه با امنیت سیاسی خود به خاطر آن نگران است که اوضاع افغانستان می تواند جنبش جدایی طلبان مذهبی، منجمله ترکمنها و اویغورها را در آن کشور تقـویت کرده و مسألۀ حمل و نقـل امتعۀ تجارتی را به چین به مشکل مواجه گرداند. ازینرو چین می خواهد با همکاری پاکستان، طالبان را در ترکیب دولت افغانستان شریک سازد. تجارب تلخ تاریخی نشان می دهند که چین در زمان جنگ ضد تجاوز شوروی سابق، احزاب اسلامی، منجمله بدترین آن، یعنی حزب اسلامی گلبدین را از طریق دولت پاکستان کمکهای فراوان نمود. چین از یک جانب مددگار دولت افغانستان است از سوی دیگر با طالبان که افکار قرون وسطائی دارند، روابط دوستانه بر قرار کرده. ازینرو طالبان بارها به چین سفر کرده اند،چنانکه چین در پایان جولای 2021 یک هیأت نه نفرۀ طالبان به رهبری ملا برادر را به پکن دعوت کرده از آنها استقبال گرم نمود. ازینرو توقع پشتیبانی از قطع جنگ و اسقرار صلح در افغانستان از جانب چین جز خیالی بیش نیست، بلکه چین بنا بر خواست پاکستان کمر به پشتیبانی طالبان بسته و بر جنگ افغانستان هیزم می کشد.

پاکستان به چین تعهد سپرده بود که طالبان در حیطۀ قوت پاکستان است و از آن ناحیۀ ضرری متوجه چین نخواهد شد. لاکن اخیراً مؤسسۀ ملل متحد اعلامیۀ را پخش کرد که از فعالیتهای القاعده و داعش زیر چتر طالبان در افغانستان پرده بر می داشت. چون القاعده با اویغور های چین پیوند های گسترده دارد، ازینرو دولت چین نسبت به تعهد پاکستان در شک افتاده و موضوع را با دولت افغانستان در میان گذاشته.

 

4.2 - پاکستان

پاکستان در پاداش خوش خدمتی به امریکا، تحقق اهداف عمده ذیل را آرزو می نماید:

اول: در افغانستان اداره ای به وجود آید که پاکستان در آن نقش مؤثر داشته باشد و از نزدیکی با هـند بپرهیزد.

دوم: مشکل سرحدی با پاکستان را از طریق به رسمیت شناختن خط دیورند حل کند.

سوم: به منابع جدید نفـت و گاز و برق آسیای میانه دسترسی پیدا نماید.

لذا منافع دولت پاکستان در آنست، که در افغانستان رژیمی به وجود آید که زیر تأثیر دولت پاکستان باشد، تا بدینوسیله بتواند از راههای تجارتی استفادۀ اعظمی نماید. به همین دلیل است که پاکستان احزاب اسلامی را به وجود آورد تا در افغانستان از طریق آنها حاکمیت پیدا کند. لذا پاکستان طرفدار آن نیست که در افغانستان دولت ملی و مقـتدری به وجود آید تا بتواند بر فعل و انفعالات سیاسی در منطقه تأثیرگذار باشد. به همین سبب است که پاکستان هواخواه دولت مودل طالبان است تا بتواند از یک طرف جلو پیشرویهای گماشتگان روسیه یعنی ائتلاف شمال را بگیرد و از جانب دیگر پیشروی های مدل انقلاب اهـل تشیع ایران را در افغانستان سد گردد. ازینرو پاکستان به مرکز تربیه و تجهیز افراطیون مذهبی افغانستان، پاکستان، کشمیر، آسیای میانه، شرق میانه و کشورهای عرب تبدیل گردیده. کادرها و رهبران سازمانهای افراطی از جمله القاعده، طالبان و حتی داعش با مشورۀ بریتانیا و امریکا در پاکستان تربیه شده و در جنگ افغانستان عملاً شرکت کرده و آبدیده شده اند.

عمران خان رئیس حزب تحریک انصاف پاکستان که از پشتیبانی کامل ارتش پاکستان برخوردار است، از جنگ طالبان در افغانستان حمایت کرده و صدها مدرسۀ دینی را تمویل نموده که فارغان آن در جنگ افغانستان گماشته شده اند. طبق گزارشات مطبوعات،سازمان استخبارات نظامی پاکستان در ماههای جون و جولای 2021 مدرسه ها را تعطیل کرده و حدود 20 هزار تروریست را که در این مدارس تربیه شده اند، به افغانستان فرستاده که تعداد زیاد آنها پاکستانی اند و تحت مدیریت فوج پاکستان در افغانستان می جنگند. با این تذکر پاکستان برای ادامۀ جنگ در افغانستان تقلای بیشتر خواهد کرد.

همچنین رحمت‌الله نبیل، رئیس پیشین امنیت ملی افغانستان با انتشار تصاویری در حساب توییتری خود گفته که ملا نبی، یکی از فرماندهان شبکه حقانی، جنگجویان گروههای مختلف از جمله «لشکر طیبه» را سازماندهی و مسلح کرده و از طریق مرز افغانستان به جنگ در ولایت‌های خوست، پکتیا، پکتیکا و لوگر می‌فرستد. به همین ترتیب شیخ رشید احمد، در مصاحبه‌ای با تلویزیون «جیونیوز» گفته بود: "اکثر خانواده‌های رهبران طالبان در شهرهای پاکستان زندگی می‌کنند و اجساد طالبان در خاک این کشور دفن می‌شود و زخمیان طالبان نیز به پاکستان منتقل شده و در آنجا درمان می‌شوند."

با تشدید کشمکش ها و گسترش جنگ میان طالبان و نیروهای دولتی در افغانستان پس از خروج نیروهای امریکائی از این کشور، رقابت‌های میان دهلی‌نو و اسلام‌آباد برای نفوذ در این کشور نیز افزایش یافته. چنانکه عمران خان به تاریخ 5 جون 2021 در ادامۀ کشمکش و رقابت بین هند و پاکستان گفته بود که پس از خروج امریکا از افغانستان وضعیت در افغانستان تغییر جدی خواهد کرد و هند "بزرگترین بازنده" خواهد بود. عمران خان گفته بود "هند در افغانستان، کشوری که وضعیت آن بسیار پیچیده است، میلیاردها دالر سرمایه‌گذاری کرده است.» افزون بر این عمران خان گفته بود "هند در تروریسم دخالت دارد و شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد هند در حمله تروریستی اخیر در لاهور نیز دست دارد.»

وزیر امور خارجه هند (سابرامانیام جایشانکار) به تاریخ 6 جون 2021 به سخنان عمران خان، کنایه آمیز چنین گفت: "ما با افغانستان و مردم افغانستان رابطه دیرینه و طولانی مدت داریم، آنقدر طولانی که بیشتر کشورهای امروزی حتی در نقشۀ جغرافیای جهان وجود نداشتند. پس ما متعهد به دوستی و رابطۀ دوستانه با خلق قهرمان، مبارز و استعمار شکن افغانستان استیم. ما وعده های خود را برای آبادی و شگوفایی افغانستان عملی می کنیم و با کمک و همکاری خود بر مردم این کشور،آبهای جاری شان را برای رشد و سرسبزی افغانستان مهار کرده و این روند را ادامه می دهیم. اگر ضرورت افتد، برای دفاع از مردم افغانستان کمک و همکاری های نظامی می کنیم. میدانهای داغ جنگ شعله ور اند. کسانی که با جنگ افروزی خود را برنده حساب می کنند بازنده تاریخ می شوند. برگ های تاریخ بشری جهان گواه بر این است که مردم افغانستان در بیگانه ستیزی و آزادیخواهی جایگاه ویژه ای را در جهان دارا اند. ما منتظر هستیم تا تاریخ برنده و بازنده را داوری کند ورنه قبل از وارد شدن به میدان بازی هر ناکسی خودرا برنده میخواند".

پاکستان در اواخر جولای 2021 لشکری از طالبان، دزدان، غارتگران، اوباشان، اراذل و آدمکشان را به کمک سپاه پاسداران ایران از طریق ایران وارد هرات کرد تا این شهر باستانی را سقوط دهد. قبلاً به این لشکر جاهلان،غارتگران و خونریزان، به شیوه قرون وسطی دستور داده شده بود که گویا ساکنان هرات مباح الدم اند. یعنی اینکه کشتار مردان هراتی روا بوده، فرزندان شان به غلامی و دختران و زنان شان به کنیزی و مال و منال آنها به غنیمت گرفته شود. لاکن جهان همیشه به کام آشوب گران نمی ماند و به قول بزرگان "آنرا که خدای براندازد، با درویشانش دراندازد". برنامه های شوم پاکستان نقش بر آب شد. شیرمردان هراتی در کنار دلاوران و جنگ آوران نیرو های دفاعی و امنیتی به روز های 2 و 3 اگست 2021 هرات را به گورستان طالبان و هم سلکان شان تبدیل کردند.

پاکستان برای مقابله با هند، خاک افغانستان را عقبگاه سِتراتیژیک خود دانسته و از طریق تنظیم های هفتگانۀ پشاوری و طالبان در تار و پود دولت و مردم افغانستان خزیده. علاوه بر این پاکستان در داخل افغانستان ستون پنچم خود را نیز تربیه کرده که مهمترین آنها را باند حامد کرزی، گلب الدین، داود زی، گیلانی، قانونی، عبدالله، اعضای برجستۀ جمعیت اسلامی و باقی احزاب اسلامی که در دامن پاکستان رشد کرده اند و چند رسوای دیگر تشکیل می دهد. پاکستان از طریق طالبان مقدرات جنگ را به دست خود گرفته، هر نوع تقلای صلح را سبوتاژ کرده و آتش جنگ را در افغانستان مشتعل نگه می دارد.

 

5.2 - عربستان سعودی

عـربستان سعودی مثل ایران از طریق پشتیبانی عُمال خویش در افغانستان یک جنگ نیابتی را که به خاطر احراز قـدرت رهـبری در جهان اسلام است، به پیش می برد. در راستای این اهـداف، مداخلات عـربستان سعودی در افغانستان اگر از یک طرف جزء برنامۀ گسترش نفـوذش به سمت شمال است، از طرف دیگر می خواهد که جلو گسترش نفـوذ ایران را در افغانستان بگیرد که بزرگترین و مهمترین رقیب اصلی آن در منطقه است. جنگ نیابتی ایران و عـربستان سعودی در افغانستان از خونین ترین صفحات دوران حاکمیت فاجعه بار تنظیم های جهادی می باشد. درگیریهای خونین در جنگهای کابل میان اتحاد اسلامی سیاف و جمعیت اسلامی ربانی از یک طرف و احزاب وابسته به ایران مثل حزب وحدت اسلامی از طرف دیگر در حافظه مردم نقش بسته اند. همچنان در دوران طالبان قـتل عام و نسل کشی غرجستانی ها (هـزاره ها)، قتل عام مردم شمالی و ازبیکها بدست طالبان بخشی ازین سیاست است. در جنگهای کابل و غرجستان و کشتار طالبان به دست حزب جمعیت اسلامی، جنبش و حزب وحدت اسلامی در مزار شریف به عـنوان مشت نمونه های از خروار ذکر می شوند. عـربستان سعودی از تنظیم های جهادی مقیم پاکستان از دوران مقاومت گرفـته تا وهابیهای وابسته به عـربستان سعودی (مانند سیاف و مولوی حسین کنر) و طالبان و حتی دوستم استفاده کرده است، چنانکه دوستم را چند سال قبل به مکه دعوت کرد تا وی را در جهت سیاست خویش به کار گیرد.

عربستان سعودی در افغانستان بغیر از مدرسه و مسجد برای سرباز گیری، در هیچ پروژۀ عام المنفعه کمکی نکرده است. عربستان سعودی اولین کشوریست که در دهۀ 1990 میلادی رژیم منفور طالبان را به رسمیت شناخت و پولهای گزافی را در اختیار آنها گذاشت. هزاران جوان افغان از افغانستان به جنگ نیابتی یمن به عربستان سعودی اعزام شدند، ولی دولت افغانستان سکوت کرد. یک منبع مؤثق اطلاعاتی در ادارۀ امنیت ملی افغانستان می گوید که هزاران تن از ولایت های ننگرهار، خوست، کنر و دیگر ولایات جنوبی توسط ملایان تحت حمایت عربستان، در افغانستان ثبت نام و به جنگ یمن و سوریه فرستاده می شدند. اما به دلایل حمایت افغانستان از عربستان سعودی این موضوع هرگز رسانه ای نشد. عربستان سعودی با دو روئی و به خاطر فریب مردم از یک جانب جنگ را در افغانستان بنا بر فتوای دین شناسان حرام می داند و از جانب دگر از پروسۀ اشتراک طالبان در قدرت حمایت می نماید. بنابران عربستان سعودی با این سیاست مصروف شراندازی مداوم است و خواهان استمرار جنگ می باشد.

 

6.2 - ایران

اهداف عمدۀ ایران را در افغانستان مبارزه بر ضد امریکا و اسرائیل در جهان، منجمله در شرق میانه، اشاعۀ و گسترش اسلام سیاسی نوع تشیع در منطقه، مبارزه بر ضد اسلام سیاسی نوع تسنن از جمله وهابیت و داعش و غیره می سازد. دولت ایران برای قدرت نمائی، به مخالفـین امریکا در افغانستان و مخالفـین عـربستان سعودی در عراق و یمن و سوریه و لبنان مدد فراوان می رساند. ایران در جنگ سوریه نشان داد که می تواند سیاستهای امریکا را در شرق میانه به خطر مواجه سازد. ایران در جنگ سوریه هزاران افغان اهل تشیع مقیم ایران را تحت عنوان "لشکر فاطمیون" بسیج نموده و بنام دفاع از حرم بی بی زینب (زینب خواهر حسین ابن علی که در دمشق دفن است) به جنگ در سوریه فرستاد. چون مناسبات امریکا و ایران ظاهراً رو به خرابی می رود، لذا از نظر سیاست گذاران ایران، افغانستان بهترین جائیست که می شود به دشمن امریکائی ضربه وارد نمود. "لشکر فاطمیون" در کنار حزب الله لبنان که در سوریه علیه گروه داعش جنگیده، یکی از مجرب ترین لشکر برون مرزی ایران است که حتی علی خامنه ای رهبر ایران ازین گروه ستایش کرده. برای امریکا زمانی "لشکر فاطمیون" خطرساز می گردد که اگر ایران تعدادی ازین لشکر را که آزموده جنگ خشن اند، برای جنگ و ضربه زدن به امریکائیان در مناطق تحت سیطرۀ امریکا بفرستد.

ایران در حال حاضر به گروه طالبان در افغانستان مستقیماً کمک های سخاوتمندانه می کند تا امریکائیان را دچار مشکل سازد. حوادث مختلف، منجمله افگندن آشوب در هـرات و گرفتن مرکز ولایت فراه با کمک نظامی و مالی با طالبان، همکاری سپاه پاسداران با طالبان در غرب و جنوب غرب افغانستان، پرواز طیارات بی سر نشین در فضای افغانستان مثالهائی از قدرت نمائی ایران را نشان می دهند. همچنان ایران در سقوط ولایت نیمروز در هفتۀ دوم ماه اگست 2021 مستقیماً دست داشت. به همین ترتیب تحویل دهی تجهیزات نظامی به طالبان در دهنۀ ذوالفقار در ولسوالی گلران ولایت هرات در ماه جولای 2021، دعوت چندین بار طالبان به ایران و استقبال از فعالیتهای آنها در افغانستان مبنی بر زدودن اشغال و ضربه زدن به کفر جلوه هایی از قـدرت نمایی ایران در افغانستان پنداشته می شود. ایران به طالبان القاء کرده که در هر کجائی که امریکا می رود، در آنجا فسق و فجور، مواد مخدر، فقر و گرسنگی زیاد می گردد. با استخدام طالبان، ایران به امریکا نشان می دهـد که این کشور می تواند پروژۀ امریکا را توسط عُمال خویش در هر جا به خطر مواجه سازد. البته منافع ایران در جنگ افغانستان تنها رقابت ایران با عربستان و امریکا و غرق نمودن این کشورها در باطلاق جنگ افغانستان نبوده، بلکه بزرگترین هدف ایران تسلط بر منابع آبهای افغانستان است. چنانکه بعد از سقوط نیمروز در هفتۀ دوم ماه اگست 2021، طالبان پرچاوه های بند کمال خان را باز کردند تا آب این بند به ایران سرازیر شود. مضاف بر این، مقصد ایران، ممانعت از تمدید پروژه های انتقال نفت و گاز از ترکمنستان از طریق افغانستان به نیم قارۀ هند و پاکستان نیز می باشد که از طریق تبدیل نمودن افغانستان به سوریه، لبنان، عراق و یمن بعدی با استفاده از تشیع سیاسی به این آرزوی خویش جامۀ عمل بپوشاند. همچنین مبارزه با داعش از طریق طالبان هدف ایران است. در اساس دولت ایران در صدد آنست، که پای امریکا را در گودال افغانستان عمیقتر فرو برد. ازینرو نقش ایران در افغانستان طرفداری از طالبان و مشتعل نگه داشتن جنگ و ممانعت از صلح می باشد.

 

7.2 - هند

این کشور همین اکنون از لحاظ نظامی وابسته به روسیه و از لحاظ اقـتصادی وابسته به غـرب است. ولی همپیمان شدن نظامی هـند با امریکا، وجود هـند را در منطقه به خطر می اندازد. چون امریکا قـدرت عـبوری جهانیست، در حالیکه چین و روسیه در منطقه ماندگار اند و هـند نمی تواند در دشمنی با آنها به سر برد. لذا هـند با وجود مشکلات جدی با پاکستان و مشکلات سرحدی که با چین دارد، به نفع خود می داند که در کنار چین و روسیه و در مقابل پاکستان قـرار گیرد. هند برای صادراتش به کشورهای آسیای میانه تلاش دارد و به همین لحاظ در نشست کشورهای شانگهای دعوت می گردد. هند در بازسازی افغانستان کمک فراوان نموده که خشم پاکستان را بر افروخته، از جمله اعمار بند سلما و بند شاه توت، سرک زرنج- دلارام، شفاخانۀ صحت طفل، تعمیر پارلمان، کمکهای نظامی، هزاران بورسیه برای محصلین افغان و غیره.

ازینرو همکاریهای انکشافی و بازسازی هند در افغانستان، غیظ پاکستان را شورانده و تشدید جنگهای نیابتی را در قبال دارد. لذا دشمنی هند و پاکستان در یک جنگ نیابتی در افغانستان به پیش برده می شود. پاکستان برای توجیه اعمال خرابکارانۀ خویش در افغانستان، حضور هند را درین کشور بهانه می آورد. هند برای ضربه زدن به پاکستان از گروههای ضد دولتی پاکستان در بلوچستان و پشتونستان حمایت می کند و ضمناً برای گروهی در افغانستان برای تازه نگهداشتن داعیه مرز دیورند و ایجاد احساسات ضد پاکستانی در افغانستان کمک می کند. هند اخیراً با کمکهای نظامی به افغانستان، یادآوری نموده که اردوی آن کشور در کنار مردم افغانستان قرار خواهد داشت.

 

3 - چشم انداز

چنانکه از توضیحات بالا روشن می گردد، افغانستان در چنبرۀ کشور های همسایه و منطقه و زورآوران جهان گیر افتاده و اینها راههای صلح را به رخ باشندگان این سرزمین بسته و فتنه های بیشتر در چانته دارند. لاکن بزرگواری گفته بود که "سنگی را که استعمارگران بالا کرده اند، سرانجام روی پاهای خود آنها می افتد". استعمار غرب با کمک پاکستان گروه طالبان، داعش، القاعده و دهها سازمان تروریستی را در کشور ما جابجا کرده اند تا ارادۀ مردم این سرزمین را بشکنند و افغانستان را به مستعمرۀ خویش تبدیل نمایند. لاکن برنامه های استعمار غرب و پاکستان نقش بر آب شدند، چنانکه امریکا امیدوار بود که طالبان به حیث یک گروه منسجم و قابل اعتبار وارد کارزار شوند، لاکن چنین نشد و طالبان به حیث یک گروه پراگنده و خود سر که تمامی حقوق بشری را پایمال کرده اند، ظاهر شدند. و این باعث آبروریزی طالبان و امریکا گردید.

حوادث تابستان سال 2021 در افغانستان نشان داد که این کشور هرگز سقوط نمی کند و افغانها همیشه از مشکلات سربلند بیرون آمده و باز سربلند بیرون می آیند. جنگهای هلمند، قندهار، صفحات شمال همه و همه و مخصوصاً جنگهای هرات نشان دادند که لشکر تاراجگر پاکستان زیر نام طالب و غیره هرگز نمی تواند بر این کشور حاکم شود. فریاد های الله اکبر بر ضد طالبان و به طرفداری از نیرو های دفاعی و امنیتی کشور که در شام دوم اگست 2021 در شهر هرات طنین افگن شد و دامنه های آن بعداً سراسر کشور را درنوردید و در فضای مملکت پیچید، نشانۀ روشن از ضدیت مردم با طالبان و دست درازیهای اجنبی ها می باشد. حملات پیهم طالبان و تجاوز صریح پاکستان بر کشور ما که با رضایت امریکا و بریتانیا صورت گرفته، یک بار دیگر وحدت ملی باشندگان این سرزمین را مسجل کرد و نشان داد که افغانها توان برآمدن از تنگناهای خطرناک را دارند، چنانکه این موضوع در تاریخ دامنه دار این کشور بار ها ثابت گردیده. ازینرو آینده از افغانهاست و آزادی و آزادگی کما کان مشخصۀ اصلی این مرز و بوم و باشندگان آن باقی می ماند.

 

پایان

 

 

 

 

اخبار روز

13 سرطان 1403

BBC ‮فارسی - صفحه افغانستان BBC ‮فارسی - صفحه افغانستان

کتاب ها