«طالبان نوین»!

بدون شک مشخصۀ بارز طالبان، رجعت گرایی قرون وسطایی با همۀ ابعاد آن است. اما بسنده کردن به این تعریف ساده شاید مانعی برای شناخت دقیق این گروه باشد. طالبان دهۀ نود مسلمانان سنتی بودند که به اکثر مسایل داخلی و بین المللی از همین دریچه می دیدند. بیشترین رهبران شان نیز طلبه های مدارس دینی پاکستان بودند و بنابرآن از اصول، قواعد

و ضوابط دولت داری چیزی نمی دانستند و در رفع این کمبودها هم تلاشی بخرج ندادند و لذا نتوانستند تشکیلات مدرن یا دولتی به وجود بیاورند. در پنج سال حاکمیت شان به شکلی از خلافت و امارت ابتدایی بسنده کردند. 
وزارت خارجۀ طالبان نیز به تبعیت از مشی عمومی شان نمی توانست مهر این عقب مانده گی را بر جبین نداشته باشد و تا زمان سقوط شان هم اهمیت و ارزشی به رابطۀ شان با جهان قایل نبودند و انعکاس رفتار خود در دنیای خارج را نادیده می گرفتند. تفسیر سخت گیرانۀ شان از اسلام، منع تحصیل و کار برای زنان، اعدام در ورزشگاه ها، تخریب بت های بامیان و در آخر هم تحویل ندادن اسامه بن لادن به امریکا، از کم ارزش دانستن رابطه با دنیای خارج ناشی می شد. گرچه تلاش های محدودی بخرج دادند اما به رسمیت شناختن امارت شان در پنج سال حاکمیت تنها به سه کشور، پاکستان، عربستان سعودی و امارات متحدۀ عرب خلاصه می شد.
پاکستان نیز، به مثابۀ اصلی ترین حامی شان، کوشش زیادی به خرج نمی داد که با مشاوره هایش به این گروه از انزوای آن ها در سطح جهانی بکاهد. زیرا چیزی که برای آن ها اهمیت و ارزش داشت وجود یک دولت و یا کشوری بود به دور از نفوذ هندوستان. بنابرآن ضعیف بودن و انزوای طالبان در سطح جهانی برای پاکستانی ها موضوع مهمی نبود. 
اما طالبان اکنون می دانند که از آن زمان تا حال تغییرات مهمی در جهان به وجود آمده و بدون رابطه و مراوده با جهان خارج نمی توانند به حیات شان ادامه دهند. انترنیت، رسانه های مستقل، روزنامه، رادیو، تلویزیون و ده ها وسیلۀ دنیای مجازی عملکرد شان را زیر ذره بین جهانیان قرار می دهد. مردم هم توده های چشم بستۀ بیست سال قبل نیستند و خواه مخواه در برابر شان عکس العمل نشان خواهند داد. بنابرآن دیگر نمی توانند برای اجرای احکام شریعت به واکنش های اجتماعی کاری نداشته باشند. شاید تخریب بودای بامیان، سنگسار زنان و یا اعدام در ورزشگاه ها دیگر تکرار نشود. عملکرد طالبان نیز در کابل با روستا ها متفاوت خواهد بود. زیرا کابل شهر نمادین است و هر حرکت آنان به زودی به رسانه های جهانی راه میابد. 
بعید نیست در صورتی که طالبان استقبال جهانی را کسب ننمایند، مقاومت دیگری در برابر شان قد بر افرازد و طبعاً نه خودشان و نه مشاورین پاکستانی شان از درک این نکته غافل هستند. شاید به همین دلیل است که با گذشت چند روز از داخل شدن پیروزمندانۀ شان به کابل هنوز تصمیم نگرفته اند که سیستم حکومت امارتی می خواهند و یا شکل دیگری از حکومت؟
از قراین بر میاید که آن ها کارزاری را به راه انداخته اند تا نظر مثبت مردم و جامعۀ بین المللی را جلب نمایند. اما، اگر نتوانند اعتماد و استقبال جهانی را بدست بیارند، مقاومت دیگری مورد حمایت جهانیان قرار خواهد گرفت که می تواند دردسر جدی برای آن ها بوجود بیاورد.
نباید نقش پاکستان نادیده گرفته شود. این کشور به هر ترتیب ممکن می خواهد مخالفین بالفعل و بالقوه اش را از راه بردارد. یا یک نفر یا یک ملیون و یا شاید به تعداد کل نفوس کشور. 
نکتۀ آخر این که طالبان نیز مانند هیچ دولتمدار دیگری در تاریخ کشورما از تجارب گذشته درس نمی گیرند. هر گروهی همین که به حاکمیت و قدرت دولتی تکیه زده است سرنوشت اسلافش را به فراموشی سپرده است.

«تجاوز خاموش»
در کمی بیشتر از صدسال اخیر کشورما سه بار مورد تجاوز قدرت های بزرگ وقت قرار گرفت. انگلیس، اتحاد شوروی و ایالات متحده با ناتو. 
می دانیم که یکی از خصوصیات بارز مردم ما سلحشوری شان در طول تاریخ بوده است. بنابرآن در برابر این سه قوه به شکلی از اشکال، همه گان و یا بخش هایی از مردم، دست به سلاح برده و در برابر متجاوزین جنگیده اند. این تجاوزات با لشکرکشی و گسیل نیروهای نظامی به صورت رسمی و با یونیفورم های نظامی شان صورت گرفت و قصد شان نیز مقابله با مردم و یا با بخش هایی از مردم بود. هجوم ناگهانی این متجاوزین به دلیل غیرمسلمان بودن شان و نبود هیچ گونه اشتراکات فرهنگی و زبانی با مردمان ما حساسیت برانگیز بود و مردم نیز به آن ها به چشم متجاوز و بی دین می دیدند و جنگ و یا جهاد در برابر آنان را وظیفۀ دینی و ملی خود می دانستند. 
اما تجاوز پاکستان تحت نام لشکر طالب از نظر دینی و فرهنگی و زبان مشترک با عده یی از مردم کشور، حساسیت برانگیز نیست. مخصوصاً این که در چند دهۀ پسین میان مردمان این طرف و آن طرف خط دیورند مراوداتی ایجاد شده است که به لشکر طالب به چشم نیروی خودی دیده می شود. در چندین ولایت جنوبی وشرقی پول رایج میان مردم روپیۀ پاکستان است. گزارشاتی هم وجود دارد که در بعضی از مکاتب این مناطق کتب درسی مدارس و مکاتب پاکستان تدریس می شود و به اطفال سرود ملی آن کشور آموختانده می شود. تلویزیون ها و رادیو های پاکستان هم بیننده گان و شنونده گان بسیاری دارد. بنابرآن این تجاوز ناگهانی اتفاق نیافتاد، بلکه از تجاوز فرهنگی و «نفوذ نرم» یا آرام شروع شد و چند دهه را پیمود. اگر نقطۀ آغاز این نفوذ نرم را سال ۱۹۴۷، یعنی سال تاًسیس کشوری به نام پاکستان بدانیم، سال ۱۹۷۸، یا کودتای ثور را باید مرحلۀ تشدید آن و امارت دوم طالبان را پیروزی آن دانست. برای حصول این پیروزی و تطبیق آن هم ضرورتی نبود نیروهای ملبس با یونیفوم ارتش فرستاده شوند. مخصوصاً این که «ستون پنجمی» های داخلی هم به شدت در آن سهیم شدند و حکومت های خائن کرزی و غنی آن را تا سمت شمال کشور رسانیدند و طالب را در ولایات شمال و شمالشرق کشور جابجا کردند.
این تجاوز خاموش هیچ سروصدایی را هم در جهان خلق نکرد و هیچ کسی هم با نام متجاوز محکوم نشد. کشورهایی هم که به این حقیقت پی برده و یا می برند منافع شان را در خاموش بودن می بینند و لب به اعتراض نمی گشایند.
طالب هر شکلی از حکومت را که ایجاد نماید یک چیز را به یقین می توان گفت که هستۀ اصلی و «مرموز» قدرت پشت درهای بسته و به دور از چشم مردم و رسانه هاست. 
ادامه دارد
 

اخبار روز

01 قوس 1403

BBC ‮فارسی - BBC News فارسی BBC ‮فارسی

کتاب ها