نویسنده: عزیز نسین طنزنویس ترکی
برگردان به فارسی دری: معراج امیری
چندی قبل از سقوط حکومت در کابل این اثر عزیز نسین نویسنده وطنزنویس نامدار ترکی را خواندم و تصمیم به ترجمه آن گرفتم ، اما سرعت جریانات طوری آمد که بموقع بدسترس خوانندگان قرار گرفته نتوانست. با وجود آنهم فکر میکنم که مطالعه این طنز زیبا برای خوانندگان محترم دلچسپ خواهد بود
آمادگی برای سرنگونی رژیم
این امکان وجود دارد که کسی بفکر سرنگونی حکومت شود. اما آیا میدانید چگونه؟
واضحست که شما نمیخواهید حکومتی را سر نگون کنید؛ اما فرقی نمیکند، بدون آنکه دست به چنین کاری بزنید، باید راه و روش آنرا بدانید، زیرا فهم زیاد برای هیچ کسی ضرر ندارد.
حالا من برای شما توضیح میدهم که چگونه میتوانید یک حکومت را سر نگون کنید. چطور است، آیا تا حال حکومتی را سرنگون کرده اید؟ اگر از من بپرسید، من میگویم :« منهم تا حال حکومتی را سرنگون نکرده ام ، اما من از محتوای کتابی میدانم که چگونه یک حکومت را سرنگون کرد، بهتر است بگویم که من خوانده ام».
کتاب اسرارآمیز بدستم رسید. عنوان کتاب است « هنر سرنگونی حکومت». کتاب توسط پوست از خارج برایم فرستاده شده بود. اینکه چه کسی آنرا فرستاده، نمیدانم. برای من تعجب آور بود که چگونه کتاب به دست من رسیده بدون آنکه از طرف پست کنترول شده باشد.
کتاب در جایی بنام «پاچکوشایلمز» به چاپ رسیده. من قادر به تلفظ درست این نام هم نیستم . به اتلس نگاه کردم اما چنین جایی را پیدا کرده نتوانستم. جای به این نام وجود ندارد، چاپ کتاب حتمی مخفی صورت گرفته و محل چاپ آن هم تخیلیست.
در مقدمه کتاب چنین آمده است:
از آنجاییکه زبان انگلیسی در جهان بیشتر رایج است، این کتاب را به زبان انگلیسی نوشتیم.
این کتاب از جانب ما تنها به افراد مورد اعتماد و شناخته شده فرستاده شده است، که آماده اند حکومت را سرنگون کنند. بعد از خواندن آنها این کتاب راا به آن عده از رفقای خود برای خواندن بدهند که آنها هم علاقمند سرنگونی حکومت باشند و هم توانایی آنرا داشته باشند. مشوره ما اینست که در این زمینه کورسهای مخفی نیز دایر شود.
کتاب رامیتوانید حتی به کسانی بفرستید که زیاد مورد اعتماد شما هم نیستند. آن بخشهای کتاب که مفید به نظرتان میرسد، آنرا تایپ کرده و تکثیر کنید.
هدف شما باید این باشد که حکومت را سرنگون کنید. در این زمینه برای خوانندگان موفقیت آرزومیکنم.
با توضیحات و تدریس روش های این کتاب، حکومتی وجود نخواهد داشت که در برابر آن مقاومت کند.
با توجهات فایقه
من تصورمیکنم، این کتاب شاید از طرف یک گروه انارشیستها تدوین شده که مخفیانه کار میکنند.
وقتی کتاب را دیدم ، دوچار ترس بزرگی شدم. نمیدانستم، چه کار کنم. مدتی قادر به تصمیم گرفتن، نبودم. پسانتر که خود را جمع و جور کردم، میخواستم مانند هر هموطنم که خود را وابسته بوطن خود میداند. این ضرورت را احساس کردم و تصمیم گرفتم کتاب را تسلیم پولیس کنم. بعد دوباره فکر کردم : شاید در میان هموطنان، کسانی باشند که میخواهند حکومت را سرنگون کنند. چرا نباید این هنر را به آنها آموزش ندهم.
کتاب « هنر سرنگونی رژیم» شاید مانند کتابهای دیگر چون « سلوک خوب» و یا « چگونه آرایش کنم» و یا کتاب «غذای اصلی و پس غذایی شیرین» کتاب موفقی شود .
در هر بخش کتاب نظر به ساختار حکومت، مشخصات دولت، چگونگی برخورد سرنگون کنندگان و اینکه چگونه حکومت سرنگون شود، بسیار روان و زیبا مثل یک نسخه آشپزی آماده ساختن یک شوربا برای عروسی، توضیح شده بود. این در حقیقت زیبایی کتاب بود. هر کسی که این کتاب را نوشته، حتماٌ یک جوان بسیار زیرک بوده... وقتی کتاب را میخوانی آرزوی بی سرانجام سرنگونی حکومت در انسان بیدار میشود. این احساس در انسان پیدا میشود: چطور است که حکومت را سرنگون کنم. در بخش های این کتاب چنین آمده:
یک حکومت ضد خلقی چگونه سرنگون میشود؟
چگونه یک رژیم دیکتاتوری را به زانو درآوریم؟
میتود های استفاده از افراد ترسو در زمینه سرنگونی حکومت.
چگونه در برابر یک حکومت تحمیلی قیام کرد و مردم چگونه تحریک شود؟
افراد ترسو در مورد سرنگونی رژیم چه راهی را انتخاب خواهند کرد؟
سرنگونی رژیمی که به وعده های خود وفا نکرده است.
چه زمانی برای یک قیام مساعد است که حکومت را سرنگون کند؟
سرنگونی یک رژیم قهاری که خود را مشروع میداند؟
سرنگونی ٰرژیم در کشور های انکشاف نیافته.
در سرنگونی حکومت در کشور های مناطق گرم به چه مسایلی توجه صورت بگیرد؟
سرنگونی حکومت در کشور های متمدن.
چگونگی سرنگونی حکومت در کشور های جنگلی و گوهستانی؟
به این بخشهای کتاب توجه کنید. بخش های دیگر آن نیز دقیقتر بسیار جالب است.
بعد از آنکه تمام روش های سرنگونی در مورد حکومتهای های مختلف توضیح و روشن شده، در بخش اخیر آن چنین آمده:
بعد از آنکه تمام روش های و راه های توضیح شده را مورد استفاده قرار داده و موفق به سرنگونی حکومت نشدید، دوچار ترس و واهمه نشده و غمگین هم نباشد. اگر با استفاده از روشهای توضیح حکومت سرنگون نشد،حکومت سرنگون نشده حتماٌ سرنگون میشود، انهم از طریقی که ما در این بخش آخر آنرا توضیح خواهیم کرد. در برابر این روش هیچ حکومتی مقاومت کرده نتوانسته و نابود میشود. شما هم میتوانید تجربه کنید. چیزی را از دست نخواهید داد. برای شما موفقیت آرزو میکنم.
و حالا داستان من شروع میشود.
یکی از خصوصیات کتاب اینست که : در توضیحات روشهای سرنگونی مثال های تاریخی از استفاده یک روش را برای سرنگونی حکومت ارایه کرده است. زمان و مکان آن هم ذکر شده، اسناد ارایه و توضیح گردیده که یک روش در کجا مورد استفاده قرار گرفته و به پیروزی رسیده است. تمام این نتایج بسیار هیجان انگیز است. از هر منطقه بسیار مفصل و چنان هیجانی گزارش داده شده که قلب انسان را تا گلو به تپش اورده ومو های جان انسان سیخ میشود. من بخش اخیر کتاب را چنانکه در کتاب آمده بدون کم و کاست برای شما مینویسم. مشوره من به شما اینست که باید با توجه آنرا مطالعه کنید. وقتی آنرا مطالعه کردید و هیج حکومتی را سرنگون نکردید، بازهم فرقی نمیکند. اما من چنین فکر نمیکنم و بسیار دقیق میدانم که شمه بعد از خواندن آن، جلو خود را گرفته نمیتوانید و اقدام به عمل سرنگونی حکومت میکنید.
برعلاوه میخواهم چیزی را به شما اضافه کنم: ترس نداشته باشید این روش سرنگونی رژیم هیچ خطری ندارد، نه شما را کسی به دار میزند و نه به زندان میروید ... اگر این خطری وجود میداشت، به هیچ صورت آنرا به شما توصیه نمیکردم. اگر از این روش استفاده کنید، بدون آنکه کسی احساس کند که حکومت را سرنگون کرده، حکومت سرنگون میشود.
حالا شروع میکنیم:
در سال ۱۹۹۸ در شمال شرق قاره هپاریا بین کوه های کاپروس و دریای ورانسوت در یک منطقه کوهستانی غیر قابل عبور، کشور توشتوک قرار داشت. توشتوک ها مردمان دمدمی مزاج ، خوش خلق وساده لوح بودند، اما خودشان فکرمیکردند که بسیار هوشیار و محیل هستند.
تا فبروری سال ۱۹۹۸ شعار توشتوک ها این بود« زنده باد حزب پدر وطن» که این حزب زمام حکومت را بدست داشت. اما در جریان انتخابات، «زنده باد حزب پدر وطن» ناکام شد وحزب «فرزندان زنده باد حزب پدر وطن» قدرت را بدست گرفت. این تغییر حکومت یک واقعه غیر مترقبه تاریخی برای توشتوک ها بود.
رهبر حزب «فرزندان حزب پدر وطن» کافکان بیک نام داشت. نمیتوان گفت که او انسان خوبی نیست، به جز آنکه در کنفرانس های بین المللی همیشه خواب بود و اگر بیدار میبود، بینی خود را با انگشت برمه میکرد. بغیر این دو عادت کدام عادت بدی دیگری نداشت.
کافکان بیک صدراعظم شد. برای اعضای «حزب زنده باد حزب پدر وطن» که حزب بزرگ و جناح مخالف را میساخت، غیر قابل قبول بود که کافکان صدراعظم کشور شده بود. با تمام امکانات میخواستند تا حکومت « حزب فرزندان حزب پدر وطن » را سرنگون کنند. این بمثابه شکستن احساس غرور آنها بود که یک نفریکه همیشه بینی خود را با انگشت برمه میکرد، صدراعظم آنها باشد.
جراید نوشتند که کافکان بیک و رفقایش همه دزد اند، اما کسی از این ناحیه اظهار ناراحتی نکرد. مردم میگفت:
«اگر آنها وظایف خود را انجام دهند، میتوانند دزدی هم بکنند... »
آنها حق بجانب بودند بخاطریکه «حزب زنده باد حزب پدر وطن» هم در زمانیکه در حکومت بودند، کمتر دزدی نکردند.
وقتی همه این تبلیغات مفید واقع نشد، تبلیغات به راه افتاد که کفکان یک دیکتاتور است و آزادی برای خلق را برسمیت نمیشناسد.
اما اینهم مورد توجه مردم قرار نگرفت. کوتاه اینکه « حزب زنده باد حزب پدر وطن» تمام روش های دموکراتیک را مورد استفاده قرار داد تا « حزب فرزندان حزب پدر وطن » را سرنگون کنند، اما موفق نشدند. بالاخره آنها راه قیام توده ای را انتخاب کردند تا حکومت را سرنگون کنند. اما این راه اشتباه بود. زیرا آنها بدون توجه به خصوصیات و شرایط زندگی مردم خود، شروع به تقلید از روش های انقلاب کشور های دیگر کردند. اما توشتوک ها مردمان انقلابی نبودند و هیچگاهی برعلیه حکومت خود قیام نکرده و در عنعنات آنها چنین چیزی وجود نداشت. برای اینکه آنها دست به قیام بزنند، ضرورت آن میرفت که مانند حکومتهای دیگر قانونی وضع گردد که در آن از هر شهروند تقاضا شود تا اعتراض کنند و آنهاییکه اعتراض نکنند، برای شان جزای سنگین تعیین گردد. چون بدون فرمان و هدایت حکومت مردم اقدام به انقلاب نمیکنند.
وقتی « حزب زنده باد حزب پدر وطن» تمام اقدامات را انجام داد و موفقیتی بدست نیاورد که حکومت را سرنگون کند. رهبران حزب گرد هم جمع شدند. کورت سانتورسکرترجنرال حزب به اعضای کمیسیون اداری حزب گفت:
« رفقای محترم! علت اینکه ما تا حال در سرنگونی حکومت موفق نبودیم اینست که ما روش های انقلابی کشور های دیگر را بعنوان نمونه بکار گرفتیم. ما نباید از خودیت ملی و روان وطنی خود فاصله بگیریم. هر کشور شرایط بخصوص خود را دارد. از این لحاظ مجبوریم، راهی را برای سرنگونی جستجو کنیم که بیانگر خصوصیات روانی جامعه خود ما باشد. در این زمینه من تاریخ را مورد تدقیق قراردادم و یک روش سرنگونی رژیم را کشف کردم که با وضعیت ما مطابقت دارد. این چنان شیوه سرنگونی حکومت است که نمونه ای آن تا حال در دنیا سابقه ندارد. اگر به آنچه میگویم توجه کنید، این حکومت کافکان در ظرف دو ماه با همه همه و غوغا سرنگون خواهد شد.»
اعضای کمیسیون اداری از کورت سانتور سکرتر جنرال حزب سوال کردند:
«این چه روش سرنگونی است که شما کشف کردید، بهتر است هر چه زودتر توضیح کنید!!»
سکرترجنرال حزب جواب داد:
« ما باید حکومت را از همان طریقی سرنگون کنیم که حزب ما هم از همان طریق از قدرت انداخته شد. ما فراموش کردیم که بر ما چه گذشته است و کوشش میکنیم از نسخه های تیار و آماده کشور های دیگر برای سرنگونی حکومت استفاده کنیم. و همین اشتباه ماست!..
ما باید در این مورد فکر کنیم که چرا ما قدرت را باختیم. اینکه حرب ما سرنگون شد، علتش خود ما و خواست اعضای ما بود. مردم به ما علاقه نداشتند، ما را نمیخواستند، مارا سقوط دادند.همینطور نیست؟
اعضا گفتند: «بله همینطور است».
حالا که چنین است، همه از حزب خود استعفا داده عضویت «حزب فرزندان زنده باد حزب پدر وطن» را میپذیریم. بعد هموطنان ما علاقمندی خود را به حزب «فرزندان حزب زنده باد حزب پدر وطن» از دست داده و حکومت شان سقوط میکند. نظر شما در مورد چیست؟
« این درست است ما روی این موضوع فکر نکرده بودیم. اعضا همه گفتند: «هورا برای دانش شما !»
یک عضو کمیسیون اداری سوال کرد:
« اما وقتی به عضویت حزب«فرزندان حزب زنده باد حزب پدروطن» قبول شدیم ، چه باید بکنیم ؟»
جنرال سکرتر حزب جواب داد: «زنده باد حزب پدروطن»:
«هیچ کاری نمیکنیم. مارا بخاطری سقوط دادند که هیچ کاری نمیکردیم. اگر در حزب «فرزندان زنده باد حزب پدروطن» رفتیم. دقیق همان کار را میکنیم که حزب ما در حکومت بود. شروع کنید، یکه یکه و یا جوره جوره از عضویت حزب «زنده باد حزب پدروطن» خارج شوید و به حزب «فرزندان حزب زنده باد حزب پدروطن» داخل شوید. و دقیق همان کاری را میکنیم که در زمانی که در حکومت بودیم، کرده بودیم.»
بعد از این اجتماع ، تصمیم فیصله شده در آخرین زوایای حزب « زنده باد حزب پدروطن» پخش گردید. اعضای خارج شده از حزب« زنده باد حزب پدر وطن» شامل حزب« فرزندان زنده باد حزب پدر وطن» شدند.
کفکان صدراعظم و رهبر حزب « فرزندان زنده باد حزب پدر وطن» ، از موج تازه ازدیاد اعضای بسیار خوشحال بود. حزبش قوی شد و حزب مخالف ضعیف.
در یک کنگره حزبی « فرزندان زنده باد حزب باد حزب پدروطن» صدراعظم کافکان عقب تریبون سخنرانی رفت میکروفون را بدست گرفت.
« رف...»
فریاد ها و کف زدن ها بلند شد، از بلندی فریاد ها و احساسات صدراعظم نتوانست صحبت کند. حرفش در میان فریاد ها و احساسات شنیده نمیشد. آقای کافکان یک بار دیگر گفت:
«رف...»
او میخواست بگوید رفقای ارزشمند. اما بخاطر احساسات نشان دادن و کف زدن های بلند بیشتر از رف... چیزی بیشتر گفته نتوانست. اعضای حزب « زنده باد حزب پدر وطن» که تازه عضو حزب «فرزندان حزب زنده باد حزب پدروطن» شده بودند، همان کاری را انجام دادند که در گذشته وقتی حزب شان در قدرت بود، میکردند. متداوم برای رهبر حزب کف زدند و احساسات نشان دادند.
آقای کفکان گفت:
« رف ... رف... رف...» مثلیکه هکک داشته باشد، بیشتر از آن چیزی گفته نتوانست.
«رف...»
موجی از احساسات و کف زدن ها.
گفت: «رفقا لطفاٌ خواهش میکنم...
بازهم احساسات و کف زدن ها.
صدا کرد« حالا کاسه صبرم لبریز شد»
کف زدن و احساسات شدت گرفت و صدراعظم بسیار ناراحت شد.
« بس حالا کافیست!... رف...
صدای کف زدن ها و احساسات تا آسمان بلند شد.
صورت صدراعظم از غضب سرخ شده بود و فریاد کشید:
«کافیست ... ختم کنید! »
اما کسی به حرف او گوش نداد، کف زدن ها همچنان ادامه داشت.
از غضب دود از دماغ صدراعظم بیرون میشد، نمیدانست چه کند. با خنده گفت:
حالا کف زدنها و احساسات را ختم کنید، احترام و ادب شما کجاست ...
رف...
او متوجه شد که کف زدنها و احساسات پایانی ندارد و صدراعظم قادر به شنیدن حرفهای خود هم نبود. او از تریبون سخنرانی پایان شد.
به این ترتیب کنگره حزبی پایان یافت. اما هر جایی که صدراعظم ظاهر میشد، با کف زدنهای متداوم و احساسات اعضای جدید بدرقه میشد. اگر او سرفه میکرد برایش کف میزدند، اگر عطسه میزد برایش کف میزدند. اگر فاّژه میکشید، اگر میخوابید و اگر با انگشت بینی اش را برمه میکرد، با احساسات و کف زدنها بدرقه میشد.
در آغاز از این کف زدنها واحساسات ناراحت میشد و میگفت:
« خواهش میکنم...بگذارید ... مودب باشید!»
اما به مرور زمان صدراعظم از این احساسات و کف زدنها دیگر ناراحت نمیشد. بعد ها به آن عادت کرد. بعدتر ها منتظر کف زدن ها و احساسات میشد. اگر او چشمکی میزد و فرد مقابلش فراموش میکرد که کف بزند، نظر او به اطرفیانش ملامت بار میبود، میخواست بفهماند که چرا کف نمیزنید.
آنچه که انتظار میرفت بوقوع پیوست...
در میام مردم آوازه شد. همه میگفتند صدراعظم دیوانه است. پایان کار حزب «فرزندان زنده باد حزب پدر وطن» همان بود که سرانجام یک دیوانه. دو ماه دوام کرد و حکومت حزب«فرزندان زنده باد حزب پدر وطن» سرنگون شد.
از این کودتای مهم تاریخی باید بیاموزیم. وقتی تمام روش ها مورد ازمایش قرار گرفتند و حکومت سرنگون نشد، باید این روش مورد استفاده قرار بگیرد. در برابر این روش استوارترین حکومتها هم مقاومت نتوانسته و سقوط میکند.
من در تلاشهای تان، برایتان موفقیت آرزو میکنم