نویسنده: بهادرا کومار
منبع: اندین پنچ لاین ۷ اکتوبر ۲۰۲۱
مترجم: رسول رحیم
سوال بزرگی که در مورد نشست جک سالیوان مشاور امنیت ملی ایالات متحد امریکا و یانگ جی چی در زوریخ سویس وجود دارد، این است که آیا این طریق به نشست تاریخی سران چین و امریکا می انجامد و یا نه.
البته پاسخ کوتاه به این سوال «بلی» است،
با اینهم، سالیوان و یانگ وظیفه طاقت فرسای دارند تا با مهارت با این قایق بادبان دار روابط چین و ایالات متحد امریکا برخورد نمایند.مشکل عمده در این قایق بادبان دار اینست که باد به شدت از یک طرف این قایق می آید و اکنون چه گونه می توان کمان بادبان را دور داد تا سمت مخالف را بگیرد.
واضح است که انجام دادن این کار امر آسانی نیست و مستلزم نه تنها دستان قوی و دقت در فکر کردن می باشد بلکه همچنان خواهان یک نوع هم آهنگی کامل است که بین واشنگتن و بیجنگ وجود ندارد.
ارائه نگرش کاخ سفید از گفت وگوهای زوریخ به طور غیر ضروری با توجه به مخاطبان داخلی (مردم امریکا) جنبه دفاعی دارد. برعکس چنان که خبرگزاری شینهوا گزارش کرده است، مدعی شده است که ۶ ساعت گفت وگو یی که صورت گرفته است « صریح» بوده است و دو دیپلومات عالی رتبه « تبادل نظر گسترده و عمیق» در مورد روابط دو جانبه و همچنان مسائل بین المللی و منطقوی مورد علاقه شان انجام داده اند. این نشست « سازنده و ممد تقویت درک متقابل دو جانبه بوده است.»
به گزارش شینهوا، یانگ و سالیوان « توافق نمودند طبق روحیه مکالمه تیلفونی بین رهبران دولتی چین و ایالات متحد امریکا در ۱۰ سپتمبر، تدابیری برای تقویت ارتباطات استراتژیک ، برخورد مناسب به اختلافات، خود داری از تقابل و منازعه، توسل به سود متقابل و نتایج برد -برد اتخاذ نمایند و باهم یکجا کار کنند تا روابط چین و ایالات متحد امریکا را دوباره به مسیر صحیح و توسعه پایدار برگردانند.» این گزارش علاوه می نماید که « یانگ گفته است که چین به ملاحظات مثبت جو بایدن رئیس جمهور ایالات متحد امریکا که اخیرا مورد روابط چین و ایالات متحد امریکا اظهار داشته است، اهمیت قایل است و طرف چینی متوجه شده است که جانب امریکایی گفته است که قصد مهار زدن به انکشاف چین را ندارد و خواهان یک «جنگ سرد جدید» نیست».
هیج یک از این بازخوانی ها در مورد همکاری گزینشی بین ایالات متحد امریکا و چین در آینده نزدیک روشنی نمی اندازند. بیجنگ موضعی اتخاذ نموده است که همکاری گزینشی تا زمانی غیر واقع بینانه است که اداره بایدن سیاست های خصمانه را دنبال کرده و در امور داخلی چین مداخله نماید.
با وجود این، روزنامه «گلوبل تایمز» نوشته است که « اعلامیه مطبوعاتی صادر شده توسط هردو جانب در رابطه با موضوعات مطروحه شان مثبت تر بوده است. این دلالت برآن می کند که نشست مثمر بوده است... کدام صفت منفی و یا اتهامات علیه جانب دیگر در هردواعلامیه مطبوعاتی که انتشار یافته است، وجود ندارد. تنها در مورد اختلافات بین دو کشور به زبان ظریف تر (تذکارشده است)».
گفته می شود که مقامات ایالات متحد امریکا بعدا به رسانه ها گفته است که سالیون و یانگ امکان یک ملاقات ویدیویی بین دو رهبر دولتی را در پایان سال روان نیز مورد بحث قرار داده اند.
واضحا اختلافات بین ایالات متحد امریکا و چین دارای سرشت جدی می باشد. چین ادعای امریکا را که «از موضع قدرت» حرف بزند قبول ندارد. از جانب دیگر اخیرا احساس می شود که طرز گفتار اداره بایدن در حال نرم شدن است و دیگر حالت تقابلی ندارد و مکررا تاکید می شود که واشنگتن نمی خواهد شاهد یک«جنگ سرد نو» باشد.
اطمینان علنی رئیس جمهور بایدن در ارتباط با تایون در آستانه نشست زوریخ واقعا بسیارپر معنی بود و اعلام می داشت که ایالات متحد امریکا می خواهد از تبدیل رقابت به وخامت اوضاع و تقابل جلوگیری نماید.
هرگاه عقب نشینی بدون تعارف از حصر خانگی هنگ وانژو ریس شرکت «هوآوی» پیام مثبتی را به همراه داشت، تشکیل «اوکاس» (AUKUS ) - اتحاد ایالات متحد امریکا، بریتانیا و آسترلیا برای ساختن تحت البحری های هسته یی.م- را پیکنگ یک موضوع زننده در اتحاد فرا اتلانتیک می بیند. در عین زمان اداره بایدن عملاْ دوسیه کوید-۱۹ را بسته است.
از همه مهم تر، کاترین تای نماینده تجاری ایالات متحد امریکا در اتاق فکر واشنگتن موسوم به «مرکز تحقیقات استراتژیک و بین المللی » (CSIS) گفته است که ایالات متحد امریکا در آینده نزدیک با چنین « مذاکرات صریح» در مورد تجارت به راه خواهد انداخت. بیجنگ آن را یک علامت مثبت تلقی نموده است که دال بر انتظار گفت و گوهای سازنده می باشد.
این مذاکرات شامل مرحله اول موافقت نامه تجاری است، اما تای گفته است که آن ها قصد ندارند« تنش ها با چین را مشتعل گردانند» زیرا چین در سال های ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ خرید ۲۰۰ میلیارد کالای اضافی در ایالات متحد امریکا را از دست داد. تای همچنان درمورد « پروسه حذف هدفمندانه تعرفه ها» ،در جهت حذف تعرفه های گمرکی که بر کالاهای چینی به ارزش ۳۷۰ میلیارد دالر صحبت نمود که اداره قبلی ترامپ وضع نموده بود.
دیگر ثابت گردیده است که « جنگ تعرفه ئی» ترامپ معکوس آنچه فکر می شد تاثیر داشت و به مصرف کنندگان وتولید کنندگان امریکایی زیان رساند. ایالات متحد امریکا نه توانست بدیلی برای تولیدات چینی بیابد، و نه توانست موسسات صنعتی را مجبور گرداند که از چین بیرون بروند
به نظر می رسد این تعرفه ها تنها تلاش های اداره بایدن را برای مبارزه با انفلاسیون تضعیف می نماید.
قابل توجه این است که تای حتی قبل از آن که مذاکرات تجاری آغاز گردد، موضوع اساسی را اعلام نموده است و آن اینکه اداره بایدن قصد ندارد تا اقتصاد امریکا را از چین جدا گرداند، در عو ض او برای « یکجا سازی مجدد» کار می کند که به سود تجارت ایالات متحد امریکا به شمول دسترسی وسیع تر به بازار بزرگ چین باشد.در مفهوم سیاسی،
برای بایدن این نهایت مهم است که چین خریداری محصولات زراعتی امریکا را افزایش دهد. طبق گزارش ها در میانه های ماه سپتمبر شرکت های چینی تنها سفارش جدید خرید حدود یک میلیون تن سویای امریکایی را ثبت کرده اند.
وقتی که موضوع به مسایل تجاری و اقتصادی برگردد وابستگی متقابل در روابط ایالات متحد امریکا و چین تنها تعمیق می یابد و توش و توان تازه ای به روابط کلی می دهد. شین جیانگ، هانکانگ و غیره تنها موضوعات حاشیوی اند و هنگامی در مرکز توجه واقع می شوند که به مسایل اساسی کمتر پرداخته می شود.
بدون تردید تضاد های عمیقی در روابط دو کشور وجود دارند که با برگزاری نشست سران برطرف نمی شوند. آنچه بایدن آرزو دارد در این مرحله به دست آورد، کمتر هدف بلند پروازانه مانند تثبیت روابط و یا برگشت به گذشته مطرح می باشد، بلکه در صورت امکان هدف عقب راندن این مسیر نزولی خطرناک می باشد که اخیرا رونما گردیده است. این بدان معنا است که زمینه ای برای مانور های دیپلوماتیک ایجاد گردد.
مطمئنا این مستلزم آن است که ایالات متحد امریکا یک راه یافت عملگرا برای جلوگیری از وخامت بیدلیل تنش ها اتخاذ نماید. مشکل در همینجاست. دیده شود که آیا تازمانی که منبع تنش باقی بماند، یک گرایش مثبت می تواند با ثبات باقی بماند. هنوز هم ممکن است خیلی چیز ها اشتباه شوند.
علاوه براین ها، حقیقت عمیق تری هم وجود دارد. چین را نمی توان متهم به به ناکامی واشنگتن در انطباق با عروج اش (چین) دانست. از سال های ۱۹۹۰ به این سو تمرکز بیش از حد به توسعه ناتو، در دو دهه بعدی آن هزینه زیاد در جنگ های خاور میانه و در عین زمان ناکامی وحشتناک در حل معضلات داخلی ، به شمول خرابی زیرساخت ها و بی رمقی در تقویت تعلیم و تربیت عامه و غیره ، همه این ها مسایلی اند که چین را نمی توان به خاطر آن ها متهم ساخت.
با وجود شایع شدن این نظر که چین رقیب عمده ایالات متحد امریکا و حتی دشمن آن می باشد، یک اجماع نظر دو حزبی در کانگرس چنانکه علیه روسیه صورت می گیرد، دست بایدن را نخواهد بست. اما یک مداخله نا خواسته کانگرس در این زمینه را نمی توان رد نمود.
بخش خوب این قضیه در آن است که متحدان اروپایی ایالات متحد امریکا حامل تعامل بایدن با چین می باشند. بسیاری حکومت های اتحادیه اروپا نیز رقابت سیستمیک در رابطه با بیجنگ را به رسمیت می شناسند، اما اکثر کشورهای اروپایی هنوز چین را خطری برای شیوه زندگی شان نمی دانند و تنها یک اقلیت بسیار کوچک شاید معتقد باشد که چین جهان را رهبری می کند.