قصه من، افغانستان من 3

چطور طالبان را، بجای نیروی روشن گران درجمهوری اسلامی جابجا نمودند- ۳  -
اکنون می دانیم که از بسترآن همه تجربه های تلخ ازداخل پاکستان، امریکا حکومتی برپایه ایدئولوژی ژن اسلام ۱۴۰۰ قبل عملا درافغانستان جابجا کردند. حال برخی از ما دریافتیم که تا زمانیکه حکومت بر پایه ایدئولوژی راست وچپ باشد، «اين وطن، بر علاه که وطن نخواهد شد، بلکه استقلال سیاسی خود را هم باختیم!»

اکنون هم مردم عادی وهم نخبه گان سیاسی افغانستان خوب می دانند که با امارت اسلامی طالبان برای ایجاد یک فضای با ارزش فرهنگی، اخلاقی و انسانی درچهارچوپ قانون اساسی ونظام سیاسی،امکان ندارد. زیرا طالبان پابند به ایدئولوژی اسلام ۱۴۰۰ سال قبل اند. تصور طالبان از تسلط دوبارۀ امارت اسلامی درافغانستان بخشی جدا ناپذیر ازایدئولوژی ژن جهان گشای اسلامی است که اعراب بدیه نشین  ۱۴۰۰ قبل با قتل وغارت دزودی گسترش دادند.
جمهوری اسلامی که در پوشش قانون اساسی و همایت جامعه جهانی سرپا شده بود، متعاسفانه که در ظرف دو دهه با تشدید فساد سیاسی، اداری وچپاولگری بهیچ یک ازهدف های رشد اقتصادی یک نظام بر پایه دموکراسی به مردم نرسیده بود. 
پرسشی که مطرح است، اگر حکومت افغانستان ازاول بفکر نظم و آرامش مردم می بود، می بایست با استفاده ازضرورت برنامه های سازندگی، کشور ویران افغانستان را از ورطه جنگ و نا بسامانی نجات می داد که نداد. 
اصولآ هنگامی می توان قدرت را بوسیله نظم وآرامش توجیه کرد، که جهت ومسیر اجتماعی و اقتصادی نظم وآرامش مشخص باشد.هرجامعه ای برای پیشرفت احتیاج به نظم و آرامش دارد وهر نظم و آرامشی نیز باید برای تامین یک کار خلاق اقتصادی و اجتماعی متکی بر قدرت باشد. ولی قدرت نباید مانند "حکومت افغانستان" مطلق برای یک قوم و گرویی باشد و قدرت های محلی و معاونان ومدیران ارشد، عاری از شرکت طبقات اجتماعی دیگر هدف باشد و، همچنین قدرت نباید بصورت وسیله ای برای حفظ امتیازات اقتصادی و سیاسی قشر خاصی ازجامعه درآید.
دو دهه سیاست جمهوری اسلامی با پشتبانی نظامی ومالی جامعه جهانی سطح اختلاف شرایط اقتصادی بین گروههای اجتماعی مردم را فاحش ساخته است. امروز درحدود ۹۰ در صد مردم بخاطر فشار روز افزون افتصادی، بیکاری، فقر وگرسنگی در حالت خاموشی وسکون وبیحرکتی ناشی از فشارفقر، روز گار میگذرانند. باید برچنین فضای کار نامۀ دو دهه  دوناستی جمهوری آقای کرزی وغنی و عبدالله را در افغانستان مورد بررسی قرار داد. زیرا از آغاز جمهوری اسلامی بدینسو این دوناستی با ابعاد آشکار،مایه های خلاقیت، ظرفیت وحرکت جامعهء فرسوده را خفه کرده است.
دراین دوران غبارآلود کنونی، وظيفهء همه، بخصوص روشن گران داخل و خارج افغانستان است که موضع گيری شفاف و پرهيز از سخنان و مواضع دوپهلو علیه اعمال طالبان بنمایند، روشن فکران افغان باید موقعیت سیاسی خود را حفظ کنند. در شرايط کنونی همهء جريان ها و گرايش های سياسی داخل نظام ،خارج بايد خط و مرز خود را با دشمن به صورت شفاف مشخص کنند.
آیا بخشی ازهمین روشن فکران نبودند که، بعنوان یک قشر سیاسی، در برابر اشغال نظامی اتحاد شوروی سابق و برای نجات این سرزمین ایستادند. با تاسف فراوان که دردوران جهاد برخی ازهمین روشن کران، نسخهء پیچیده بازگشت به خويش پيچيدند. یعنی همکاری با گروه های جهادی را،همچون يک نظريهء فرهنگی،بمثابه يک راه حل سياسی وآزادی افغانستان مطرح کردند پیشه خود ساختند. بدبختانه نعش بنیادگرایان مذهبی را به مثابه پرچم مبارزه علیه شوروی سابق بلند کردند.
در حالیکه از برنامه شورای صلح  جمهوری اسلامی و طالبان حيرت زده شدیم. و وقتی  که شنیدیم  که طرح مسلط شدن حاکميت و فرمانروائیان فاشسیت مذهبی، گروه خون آشام طالبان که آنها با ما نمی خوانند و با شنيدن آمدن آن ها گوش هاما تيز شد و آنها آمدن، انگار زنگ خطر را شنيده باشيم، ولی  امروزهمهء دستگاهای تدافعی ما از کارافتاده است ؟

اخبار روز

06 جدی 1403

BBC ‮فارسی - BBC News فارسی BBC ‮فارسی

کتاب ها