میدانیم که در طول تاریخ، کشور عزیزما افغانستان، بار بار مورد هجوم مهاجمان رنگارنگ قرار گرفته، وسال های فراوانی تسلط شا ن را توسط گماشته گان شان، دراین سرزمین ادامه داده اند. اما نیرو های وابسته به بیگانه گان، به خاطرسهم و کسب قدرت بیشتر باهم سازگاری وهمکاری نداشته اند. بنئاً جنگ های داخلی، ویرانگر یکی از پیامد ها قدرت طلبی والۀ دست بودن شده است.
دور نمی رویم وهمین سال های اخیر را به یاد می آ وریم. اکثر هموطنانی که درسن وسال ما قرار دارند، به خوبی می دانند که تاریخ سیاسی در چهل وسه سال گذشته افغانستان، نه تنها با مخالفت ها و جنگ های داخلی، تباه کن و خانمان سوز در گیر بود بلکه، چندین بار ازطرف کشور های همسایه مورد تجاوز سریع نظامی قرار گرفته است.
با کودتای ننگین هفت ثور توسط گماشته گان اتحاد جماهیر اشتراکیه شوروی سابق، یعنی ( خلق و پرچم ) نورمحمد ترهکی و حفیظ الله امین دو عضو جدایی ناپذیر، شاخه خلق حزب دموکراتیک خلق افغانستان محسوب میشدند. بعد از کودتای شوم هفت ثور به خاطر گرفتن قدرت بیشتر در حکومت، مزید بر اختلاف میان جناح خلق و پرچم، فاصله میان امین و ترهکی نیز روز بروز بیشتر شده می رفت .
اختلافات خلق و پرچم زمانی که امین توانست، رهبران شاخه پرچم را از قدرت برکنار و شماری از رهبران آن ها را ، بازداشت کرد ویا این که با دادن سفارت از کشور وفضای سیاسی افغانستان خارج نمود، این عمل باعث برتری جناح خلق حزب دموکراتیک خلق شد. ببرک کارمل رهبر شاخه پرچم دریک عمل انجام شده قرار گرفته، ناگزیر شد تا کشور را ترک کند.
اتحاد تره کی و امین نیز دوام نیاورد. حدود هفده ماه بعد از کودتای نامیمون ثور، امین که یک انسان خود خواه و جا طلب بود، کودتای دیگری را به راه انداخت . با وجودی که خودش را شاگرد وفا دار تره کی می خواند، قدرت را از وی گرفت. امین تنها به گرفتن قدرت اکتفا نکرد بلکه توسط گماشته گانش تره کی را نا "رفیقانه" به قتل رسانید .
خود کامه گی های امین به حدی رسید که، رهبران شوروی نتوانستند وی را تحمل نمایند، بنابرآن در ششم جدی ۱۳۵۸ مطابق ۲۷ دسامبر ۱۹۷۹ نیروی های نظامی، اتحاد جماهیر اشتراکیه شوروی سابق وارد افغانستان شده و امین را به قتل رسانیده، ببرک کارمل ( مشهور به شاه شجاع روسی ) را در راس حکومت قرار دادند. ولی بازهم خود خواهی ها و قدرت طلبی ها، دربین حزب به سر اقتدار دیده می شد. از یک سو شاخه خلقی حزب، مانند اسلم وطنجار، سید احمد گلابزوی، سروری، شهنواز تنی، خواهان سهم بیشتر در حکومت بودند واز جانبی هم داکتر نجیب وجناح وفرکسیونش، نقشه ها و پلان های برای کسب قدرت داشتند تا این که طرح گورباچف شروع به پیاده شدن کرد که درنتیجه ببرک کارمل را از قدرت کنار کشیده وداکتر نجیب الله به اریکه قدرت نصب شد .
نجیب با گذشته یی که در ریاست خاد داشت، هر قدر کوشید تا بتواند به انواع مختلف با رهبران جهادی سابق، به خصوص گلبدین حکمتیار کنار بیاید، نتوانست "طرح آشتی ملی" را در افغانستان تطبیق نماید، بالاخر به اثر مخالفت های داخلی حزب پایه های حکومت از هم پاشید . تعدادی از کدر های پشتون حزب به سوی گلبدین حکمتیار رفته، و فارسی زبانان یا بهتر گفته شود تاجیکان به جانب احمد شاه مسعود تمایل پیدا نمودند، و حکومت نجیب در آستانه سقوط قرار گرفت .
با آمدن تنظیم های جهادی سابق در افغانستان، شرایط حکومت داری وضع نا هنجاری را به همراه داشت. بازهم مخالفت ها و قدرت طلبی ها بین رهبران تنظیم های جهادی سابق، و جنگ های داخلی به خصوص بین تنظیم گلبدین حکمتیار، احمد شاه مسعود، حزب وحدت مزاری و رشید دوستم، تعداد فراوانی مردم بی گناه به شهادت رسیدند. تمام اموال ادارات وزیربنا های اقتصادی ازبین رفت وشهرکابل به ویرانه مبدل گشت.
گروه طالبان در افغانستان ازسال ۱۹۹۴به قدرت رسانده شد، اما تنها توسط پاکستان، عربستان سعودی و امارات متحده عربی در جهان به رسمیت شناخته شد. در این دوره، این گروه از اسامه بن لادن میلیاردر سعودی که برخی از جنگجویان خارجی را که در دهه ۱۹۸۰ میلادی علیه شوروی در افغانستان می جنگیدند، در یک "شبکه تروریستی بین المللی" به نام "القاعده" سازماندهی کرد. تعدادی از جنگجویان بن لادن درصف طالبان قرار گرفتند تا این که در ۱۱سپتمبر ۲۰۰۱ امریکا نیروی هایش را به افغانستان فرستاد و با عث سقوط رژیم طالبی در افغانستان گردید .
بعد از فیصله کنفرانس بن در ماه دسامبر ۲۰۰۱ حکومت عبوری برای افغانستان، در نظر گرفته شد. امریکا حامد کرزی را به اریکه قدرت رسانید. زمانی که کرزی زمام امور را به دست گرفت برای تحکیم قدرت خویش در آینده ها، برعلیه مخالفین به خصوص شخصیت های که برضد طالبان می رزمیدند دست به قتل های هدفمند زد. وازجانبی هم به خوبی میدانست که یگانه رقیبش در آینده داکتر عبدالله می باشد، بنا توسط گماشته گانش در انتخابات ریاست جمهوری دست به تقلب زدو به قدرت باقی ماند و در انتخابات بعدی نیز چنین کرد .
در انتخابات سال ۲۰۱۴ اشرف غنی، با تقلب به حیث رئیس جمهور تعیین گردیده و به خاطر ادامه قدرت با داکتر عبدالله عبدالله در مخالفت شدید قرارکرفت. ودر سال ۲۰۱۹ نیز با تقلب بیشتر بازهم منحیث رپیس جمهورباقی ماند تا این که در ۱۵ اگست سال ۲۰۲۱ فرار را برقرار ترجیح داد وبه خارج از کشوراقامت گزید .
درهمان روزی که اشرف غنی از افغانستان فرار نمود، طالبان به اثر معامله وفیصله های پشت پرده که بین اشرف غنی، محب، فضلی با طالبان صورت گرفته بود، طالبان داخل کابل شده و زمام امور را به دست گرفتند. ولی خوشبختانه با گذشت بیشتر از سه ماه تا کنون از طرف جامع بین المللی به رسمیت شناخته نشده اند .
در طول سه ماه گذشته دیده می شود که اختلافات شدید به خاطر کسب قدرت بیشتر بین جناح
حقانی و ملا برادر وجود داشته وبار بار دست به سلاح نیز برده اند. گرچه رئیس سازمان استخباراتی پاکستان یا بهتر گفته شود حامی طالبان، چندین بار برای حل منازعه بین گروه حقانی و ملا برادروتشکیل کابینه طالبان وارد کابل شده، ولی به نتیجه نرسیده اند. واز سوی دیگر تا کنون این گروه های تروریستی نتوانسته اند با هم به یک توافق کلی برسند. هر گروه خواهان قدرت بیشتر و حاکمیت بیشتر در حکومت طالبی می باشند. این که در آینده چه خواهد شد، آیا می توانند باهم به توافق برسند ویا این که بازهم شاهد زد وخورد بیشتر بین گروه طالبان خواهیم بود، اگر تجارب و تاریخ جنگ قدرت در وطن عزیز را به یاد بیاوریم، اگر ظرفیت جاهلانه، خشونت و نداشتن فرهنگ سیاسی با تحمل را در نظر بگیریم، اگر اختلافات درانی و غلزایی را که غنی وکرزی تازه وچاق ساختند، طرف توجه قرار بدهیم، می پذیریم که وطن از جنگ داخلی شاخه های طالب هم در امان نخواهد ماند.