سال هاست که کشور عزیز ما افغانستان، گرفتار نا امنی ها، قتل و قتال، انفجار وانتحاربوده وجنگ از مردم بی گناه وبی دفاع ما قربانی گرفته، ویا این که ملیون ها انسان را در گلیم ماتم نشانده است. در طول این سال ها مردم ما شاهد بالا و پایین شدن، حکومت چپ توسط حزب وابسته به شوروی سابق وتنظیم های راست گرا،
وابسته به پاکستان وایران و هم گروه های افراطی و تروریستی طالبی و داعشی، وابسته به پاکستان و عربستان سعودی بوده ومی باشد.
جای تأسف این جاست که نه اعضا و رهبران حزب وابسته شوروی سابق با سر کشیدن هورا و مرگ بر امپریالیزم، و نه هم رهبران تنظیم های جهادی، ووابسته گان شان با «نعرۀ الله اکبر» نتوانستند باهم برسرقدرت کنار بیایند وبرای رفاه و سعادت افغانستان بکوشند. ای کاش دست به ماشه تفنگ نمی بردند. بلکه جناح خلق و پرچم همت به خرچ می دادند و یک حکومت قوی سرتاسری بدون وابسته گی، را پایه گذاری می کردند.یا هم تنظیم های جهادی سابق که روی کار آمدند به عوض جنگ و خونریزی، برادرکشی یک رژیم واقعا مسلمانی را تشکیل می داند . وباز هم جای تاسف است که احزاب وتنظیم های جهادی، با مخالفت های ذات البینی به خاطرگرفتن قدرت، باهم درگیرشده، کشور نازنین ما افغانستان به خاکدان خاک برابرکرده، و مردم بیچاره ما را آواره و دربدر.
با این همه درگیری ها و جنگ چیزی که برای احزاب وتنظیم ها به جا مانده که یکی به سر دیگربزنند وطرفدار و هوا خواهان شان از رهبران خود بت ساخته ویا قهرمان سازی نمایند. اگر کسی بخواهد برنحوه حکومتداری و یا وابسته گی یکی از رهبران انگشت انتقاد بگذارد مورد عتاب ، فحش ، تحقیر وتوهین و از همه مهمتر بر پیشانی اش، مهر جاسوسی یک کشور دیگررا حواله می نمایند.
به گونۀ مثال: درهفته گذشته یادداشتی از این قلم تحت عنوان، ( جنگ و مخالفت برای کسب قدرت بیشتر ) نخست درصفحه فیسبوکم وبعدا درصفحه یی که به نام (آئینه ی اندیشه ها ) نشرات دارد و همچنان در سایت های رنگین، افغانستان آزاد، افغان جرمن و خراسان زمین منتشر شد، در این مطلب روی مخالفت های ذات البینی ( خلق و پرچم، تنظیم های جهادی وگروه تروریستی طالبی جهت کسب قدر ت بحث صورت گرفته بود.
زمانی که یادداشت را به صفحه (آئینه ی اندیشه ها ) فرستادم، توسط یکی از اعضای سرپرست مجوز نشر یافت و روی صفحه گذاشته شد. تعداد کثیری از هموطنان ما مطلب را پسندیدند و همچنان توسط تعداد دیگری به اشتراک گذاشته شد . درمقابل مطلب نشر شده مورد پسند یک تعداد از هواداران ببر ک کارمل، واقع نگردید به دادن فحش و دشنام، تحقیر وتوهین و برچسپ زدن به دستگاه های استخباراتی بیگانه مانند پاکستان، ایران و امریکا آغاز کردند.
چون در طول سال های متمادی که من با مطبوعات سرو کار دارم، برای من چیز عادی بود. زمانی که های و هوی آن ها خاتمه پیداکرد، من به صورت مختصر چنین جواب دادم: « من در طول زنده گی به هیچ یک از احزاب، گروه ها، تنظیم ها و دستگاه های استخباراتی، وابسته نبوده و نیستم و از طرف دیگر با این سن وسال و سرسفیدی که دارم، نمی خواهم در سطح پائین که شما هستید، قرار بگیرم. بنا با این ضرب المثل مشهور زبان فارسی دری اکتفا میکنم که:
کاسۀ چینی که صدا می کند
خود صفت خویش ادا می کند.
والسلام »
گرچه یکی از اعضای سرپرست صفحه بنام عبدالوحید خرم که گذشته عضویت حزب دیموکراتیک خلق و حزب وطن را درافغانستان داشت به رفقای حزبی اش نوشت که به آزادی بیان احترام گذاشته و باید عفت قلم را در نظر گرفته، با فحش، تحقیر وتوهین به شخصیت نویسنده تعرض نکنید. جای دارد که از ایشان اظهار سپاس نمایم .
یک روز بعد یکی دیگر از اعضای سرپرست صفحه ( آئینه ی اندیشه ها) به نام صدیقه جان ژوبل که قبلا در رادیو افغانستان همکار بودیم، چنین پیامی در مسنجر من ارسال نمود:
آقای محترم اختر لطفن انچه در قوس ( "کارمل شاه شجاع"....) و کودتای ("ننگین") ثور را حذف کنید چون پنجهزار عضو صفحه شکایت کردند. گفتند یا توهین کارمل را حذف کنید یا ما از صفحه بیرون میشویم.
از لطف شما تشکر میکنم.جمعه 16:18
من بسیار محترمانه در جواب شان چنین نوشتم:
بسیار خوب صدیقه جان من نمی خواهم که شما پنج هزار پرچمی و هوا داران کارمل را، به خاطر من از دست بدهید. بهتر آن است که شما یک نفر را از دست بدهید، و آن منم. مطالب خود را از صفحه تان حذف کرده، موفقیت مزید تان را در راه روشنگری خواهانم. برای من فرق نمی کند زیرا، زمانی به خاطر مخالفت، با پرچمی ها من کار خود را همچنان وطن خود را از دست دادم . خودم یک صفحه دارم و هم وبسایت . آنچه بخواهم نشر می کنم، و کسی جلو مرا گرفته هم نمی تواند. چیزی که مرا متاثر ساخت این است که، اعضای صفحه شما کاملا پرچمی ها است . یعنی شما به ذوق و خواست پرچمی ها نشرات می نمایید .
با عرض ارادت محمد حیدر اخترجمعه 16:54
به این اساس من همکاری خود را با صفحه ( آئینه ی اندیشه ها ) قطع کردم. ولی نمی دانم که چه وقت طرفداران ببرک کارمل و نجیب الله خاد، از رهبران خود شناخت پیدا می نمایند باوجود مطالبی که در کتبی که توسط بادران شان یعنی مشاوران روسی و هم دانشمندان افغانی در باره، شخصیت ، سیاست ووابسته گی حزب دیموکراتیک خلق افغانستان به اتحاد جماهیر شوروی انتشار یافته است. ولی هنوز هم مرغ شان یک لنگ داشته و می خواهند رهبران شان را به همان قسمی که خود بت ساخته و پرستش می کنند به دیگر نیز بقبولانند و مخالفین را با فحش، تو هین و تحقیر خفه نمایند .
وابسته گان وهوا داران ببرک کارمل تاحال نمی دانند که:
ـ کودتای ثور یک حرکت معقول بدون وابسته گی به شوروی و روی منافع مردم افغانستان استوار نبود. بلکه یک کودتای ننگین و نامیمون بود که پی آمد خونباری برای افغانستان و شهروندانش داشت .
ـ ببرك کارمل قبل از كودتاي شوم هفتم ثور 1357 ، در سال 1950 ميلادي به استخدام دستگاه جاسوسی شوروی سابق یعنی« كي جي بي» در آمده بود و بر اساس نوشته هاي واسيلي متروخين در كتاب "كي جي بي در افغانستان" نام مستعار ببرك در كي جي بي "ماريد" بوده است.
ـ ببرك در سال 1346 حزب پرچم را تاسيس كرد و در راه توسعه و پخش انديشه هاي ماركسيزم لينينزم تلاش هاي فراواني انجام داد تا اين كه در كودتاي هفتم ثور 1357 بعد ازتره كي به عنوان فرد قدرتمندي مطرح گرديد، اما ديري نگذشت كه به اساس اختلافات ذات البيني در حزب، تحت نام سفير به خارج از كشور تبعيد و از آن جا هم از وظيفه اش سبكدوش گرديده، و به مسكو رفت تا اين كه درسال 1358 بعنوان شاه شجاع ديگر، توسط روس ها به قدرت رسانيده شد و تا سال 1365 كه روس ها نجيب را به عوض او بر گزيدند در یک مقام تشريفاتي قرار گرفت.
مریدان ببرک کارمل قبول دارند که شاه شجاع را انگلیس ها از هند به کابل آوردند وبر تخت نشاندند ولی واقعیت آوردن ببرک کارمل از طرف شوروی را قبول ندارند. این مشکل خودتان واصلاح ناپذیری تان است.
ـ ببرك کارمل بيانيه یی را كه به دستور اندروپوف برايش تهيه كرده بودند، حوالي ساعت ششم جدی 1358 از طريق راديو تاشكند كه مطابق به فريكونسي هاي راديو افغانستان برنامه پخش مي كرد، قرائت کرد و« نوار آن بیانیه سه روز بعد به رادیو افغانستان مواصلت کرد که در چرخ نوار روسی ثبت شده بود. آن نوار را من به چشم خود در رادیو افغانستان دیده بودم ».
الكساندر لياخفسكي همكار رئيس گروه عملياتي شوروي و مشاور نجيب، در صفحات 198 و 199 كتاب "توفان در افغانستان" در باره انتقال ببرك کارمل توسط «كي جي بي» بعد از كشته شدن امين به كابل چنين مي نويسد:
"ببرك كارمل در آن زمان هنوز در بگرام بود، در محل اسقرار هنگ ( غند) كماندوئي چتر باز (به فرماندهي سيرد يوكف ) تحت محافظت تكاوران اداره نهم« كي جي بي» بود . شامگاه 27 دسامبر اندروپف با كارمل تماس گرفت. از سوي خود و شخص ليونيد برژنف به او به مناسب پيروزي مرحله دوم انقلاب و انتخاب او به سمت رئيس شوراي انقلابي جمهوري دموكراتيك افغانستان شاد باش گفت...كارمل با كاروان خود روهاي رزمي با پوشش سه تانك از بگرام به سوي كابل به راه افتاد .
ـ گروموف در بخش گزارش سري به كميته مركزي در صفحه 156 كتاب «ارتش سرخ در افغانستان» نگراني نجيب نسبت به لجام گسيخته گي كارمل را چنين بيان مي نمايد :"رفيق نجيب بيمناك است كه لجام گسيخته گي كارمل كه با بيماري و افراط در نوشيدن مشروبات الكلي عميق تر مي گردد، ممكن است او را وادار به اقدامات غير قابل پيش بيني گرداند".
_ گروموف در مورد انتخاب ببرك به رهبري حكومت افغانستان از جانب « گ جی بی » چنين مي نويسد: " روشن است كه « گ جی بی » در سال 1979 با برگماشتن ببرك كارمل به رهبري حكومت افغانستان دچار اشتباه گرديده بود. رهبران« ك جی بی» با عدم اعتراف به اين خطاي خود اميدوار بودند كه سطح پائين انتلكتوئل و ناتواني سازماندهي كارمل را خواهند توانست با فعاليت هاي مستشاران حزبي و نظامي جبران كنند" ( تاريخ مسخ نميشود ، 66 ).
پس آن چه که یادآوری گردید، مردم افغانستان ببرک کارمل را منحیث شاه شجاع روسی می شناسند، ونامش درتاریخ افغانستان مانند شاه شجاع منحیث یک وطنفروش ثبت گردیده است.
با این چند مثالی که از کتاب های ( کی جی بی ) درافغانستان، ( بيائيد تا رهبران احزاب خلق و پرچم را بهتر بشناسيم) نوشته محمد یوسف عارف ( وارسته ) که در6 جدی سال 1390 انتشار یافته اقتباس شده اکتفا می نمایم. البته در آینده برای مریدان کارمل اسناد بیشتری را نشر خواهم کرد.
امید که اعضای حزب دیموکراتیک خلق و هواداران ببرک کارمل یک بار سر در گریبان بکنند و ببیند که رهبر شان یک اجنت « کی جی بی» یک انسان دایم الخمر بوده و در دوران زمامداری شان چقدر انسان بی گناه به قتل رسیده بنا خجالت بکشند، دهن شان را بسته نموده ونباید سر اززمین بلند نمایند . والسلام .