جان لاک فیلسوف و نظریه پرداز بریتانیا معتقد بود که حکومت نباید دغدغۀ سعادت اخروی مردم را داشته باشد؛ حکومت حق ندارد به ایمان مردم که یک امر شخصی و درونی و قلبی است دخالت کند۰ حکومت وظیفه دارد که امنیت و رفاه و آسایش دنیوی مردم خود را محیا سازد حکومت فقط مسئول معیشت و سر و سامان دادن به زندگی این جهان مردم است
۰ از آنجا که اصل حکومت نیاز هر جامعۀ است۰ پس حکومت بر اساس یک توطئه ایجاد نشده بلکه نیاز باعث به وجود آوردنش گردیده است۰ ما اگر از حکومت توقع داشته باشیم که سعادت اخروی ما را هم تأمین بکند بار دیگری به دوشش نهاده ایم۰ لاک می گوید خیلی خوب حکومت می خواهد به فکر سعادت آن دنیا هم باشد؛ شما به من بگویید که دین راستین و دین حق کدام است که حکومت بر آن مبنا عمل کند؟ هر دینی خود را بر حق می داند۰ ادیان و مذاهب به پلورالیسم و سکولاریسم باور ندارند و رقیب خود را تحمل نمی کنند؛ بنابر این حکومت دینی جز به فکر خود کامگی و حذف دیگران نیست۰ دین میتواند مسئولیت بخش اخروی را به عهده بگیرد و در حوزۀ ایمان با مردم همکاری نماید و به آنها آرامش درونی بدهد۰ حکومت بر اساس عرف و قانون مدنی و نیاز های روز تشکیل می گردد؛ اما دستورات دینی همیشگی و لایتغییر است که کسی جرئت ندارد آن را مورد پرسش قرار دهد۰ اما در علم چنین نیست۰ ما انواع دین و مذهب داریم ولی انواع علم نداریم؛ علم تقریبأ تک است۰ دانش جدید پزشکی که آمد دانش پزشکی گذشته را تقریبأ از صحنه بیرون نمود؛ اما گذاره های دینی هزار یا دو هزار سال پیش هنوز هم همان است که بود و همان متن ها را مردم اکنون نیز می خوانند و باور دارند؛ ولی علم هر روز خود را اصلاح می کند و نظریات تازۀ را با منطق خاص خودش ایجاد می نماید و هر کسی میتواند با در نظر گرفتن اصول علم نقد کند و چیزهای جدیدی ارائه دهد؛ بدون آنکه خطری آن شخص را تهدید کند۰ تنها گذارۀ ثابت علم باورمندی به تغییر است و به گفتۀ کارل پوپر علم به ابطال پذیری خود باور دارد؛ به همین دلیل هر چند وقتی لباس تازۀ بر تن می کند و این از امتیازات و افتخارات علم است۰ حکومت کار به دین مردم ندارد و نباید داشته باشد ولی کار به دانش مردم دارد و می خواهد دانش درست را ترویج کند۰طب درست و صحیح را ترویج می کند۰ولی دین به تعداد فرقه های دینی ادعای حق بودن دارد۰حکومت باید همه را با یک چشم نگاه کند ولی دین همه را به یک چشم نمی بیند؛ بین دیندار و غیر دیندار یا بین طرفداران خود و دین رقیب تبعیض قائل می شود۰ جان لاک می گوید با همه باید مدارا کرد؛ مگر با دشمن مدارا۰ دلیل دوم لاک این است که اگر دین حاکم باشد و با زور مردم را به دین داری وادارد درست نیست؛ چون امری دینی از جنس عشق است که زور بردارنیست۰ مردم ممکن است از ترس تسلیم شود ولی مؤمن نمی گردد۰ نکتۀ سوم لاک؛ شما میخواهید مرا به بهشت ببربد و با آخرت آشنا کنید ولی من که به این چیزها باور ندارم؛ پس چرا کسی که باور به بهشت ندارد به زور به بهشت که معلوم نیست کجاست به او تحمیل نمود۰ دلیل چهارم لاک: می گوید در یک کشور دو تا قانون نمی شود داشت۰ یا قانون حاکم بر جامعه دینی است یا غیر دینی؛ نباید دین و دینداران قوانین دینی را در کنار قوانین مدنی بر مردم جاری سازد۰ حالا اگر به نام دین قانون را دیگری از بیرون بیاورد مشکل بیشتر هم می شود۰ مثلأ چون مردم ما مسلمان هستند ما باید از قوانین چند قرن قبل که در کشور دیگری و در زمان و مکان و شرایط خاصی به وجود آمده؛ همان را برداریم و در کشور خود پیاده نماییم۰ انسان موجود ایستایی نیست؛ بنابر این قوانین و دانش و هر آنچه می سازد نیز ثابت و ایستا نمی تواند باشد۰ هر نسلی باید براساس زمان و موقعیت و دانش روز زندگی کند۰ من جنگیدن و دشمنی با دین را هم معقول نمی دانم؛ همانطوری که دشمنی و جنگ دین را با دانش و آزادی فکر نمی پذیرم۰ دین باید بپذیرد که دیگر جامعۀ تک صدایی و تک منبعی وجود خارجی ندارد۰ علم نیز باید قبول کند که انسان نیازهای دارد چه درست و چه نادرست که علم قادر به رفع آن نیست۰ باید کاری نمود که بین این دو طرز زندگی و فکر یکنوع آشتی و یا حداقل آتش بسی شکل بگیرد؛ مانند آنچه در غرب رخ داد۰ در غرب هم دین و کلیسا و هم علم و دانشگاه باهم قرار گذاشته که جنگی نداشته باشند۰ هم در کلیسا بر روی مردم باز است و هم در دانشگاه۰کلیسا پذیرفته که دیگر نمی تواند مانند قرون وسطا بر مردم و جامعه حکم براند۰ دانشگاه هم درک نموده که نباید مستقیمأ با کلیسا درگیر شود۰ کلیسا دیگر ادعا و غرور گذشته را ندارد؛ علم نیز مانند قرن هیجده غرور و ادعا ندارد۰ شاخ های غرور هر دو را زمان شکسته است۰ این کار مهم باید در کشورهای اسلامی هم صورت بگیرد۰ ما در کشور های اسلامی مشکلات عدیدۀ داریم؛ رنسانس نداشته ایم؛ اصلاح دینی نداشته ایم؛ عصر روشنگری نداشته ایم؛ تولیدات علمی مدرن نداشته ایم و اگر هم فردی خواسته نوآوری و نقد نماید مورد اذیت و آزار و نابودی قرار گرفته و به همین دلیل یک جریان فکری منسجم و پایدار به وجود نیامده است عقب ماندگی فکری و کینه ورزی کشور های اسلامی را در چنبرۀ خود گرفته و هنوز در خواب خوش ناآگاهی بسر می برند۰ با دشنام و بد و بیراه گفتن دینداران و غیر دینداران به همدیگر نیز مشکل ما حل نمی شود که هیچ؛ بلکه باعث به هدر رفتن استعداد ها و ادامه یافتن عقب ماندگی خواهد شد۰ پس باید بسیار سنجیده و خردمندانه عمل نمود۰ "" رفیع نعیمی""