در قواعد خبرنگاری!(طنز)

 با آن که از قواعد خبرنگاری کمتر سر در میاورم؛ اما این قدر می دانم که خبر باید تازه باشد تا بتواند جاذبه داشته باشد و خواننده را به خوانش وادارد. به بیان دیگر خواننده باید دریابد که یک خبر جالب و تازه، و در مواردی هم غیر منتظره، را می خواند و یا می شنود.

اخبار تکراری و اتفاقات روزمره، دیگر خبر نیستند و برای خواننده هم ملال آور است. محل اتفاق حادثه یا خبر را نیز فراموش نکنیم. به گونۀ مثال اگر گفته شود که در یک حملۀ انتحاری در یکی از کشورهای اسلامی ده نفر کشته شدند برای هیچ کسی جالب نیست، چون حادثاتی ازین نوع روزانه اتفاق می افتد و جان انسان ها هم ارزش ندارد که قابل بحث باشد! اما اگر این حادثه در یکی از کشورهای غیر مسلمان مثلاً در اروپا اتفاق بیافتد سرخط همۀ اخبار را به خود اختصاص می دهد. به گفته ی عوام: «از گپ، گپ می خیزد». یادم آمد بپرسم که چرا جان انسان ها در ممالک اسلامی این قدر بی ارزش است و ریختن خون شان چنین آسان و به همین ساده گی. شاید یکی از دلایل این باشد که در اینجا، عده یی به خاطر خشنودی خداوند خود را مسئول هدایت و فرستادن مسلمانان به جنت می دانند و با عزرائیل همکاری می کنند. 
وقت آن فرا رسیده است که کمی از مرکب جهالت و تعصب پائین بیاییم و به این موضوع بیاندیشیم که چرا حیات و ممات مردم ما به دست یک گروه جاهل و متعصب و عقب گرای دینی افتاده است؟ گاهی فکر کرده ایم که چرا همۀ مصیبت های جهان مانند باران دایماً بالای مردم ما فرود می آید؟  
از موضوع دور نرویم و به چند خبر ملال آور و یک نواخت توجه کنیم!
ـ یک خانم که با صدای تَرَق و تُروُق بوت هایش سبب تحریک یک گروه طالبان شده بود به وسیلۀ محکمه به صد ضربۀ شلاق محکوم گردید!
ـ یک رانندۀ بس که یک خانم را بدون همراه محرم شرعی تا فاصلۀ ۴۶ کیلومتر سوار بس کرده بود، به یک سال زندان محکوم شد. 
ـ برای جلوگیری از بُت پرستی تمامی مانکن های زنانه در ولایت هرات سر بریده شدند.  
ـ تالبان اجازۀ ادامۀ تحصیل به دختران را نمی دهند.
ـ تالبان گذاشتن ریش برای مردان را اجباری ساختند.
ـ تالبان با نعره های تکبیر چند وسیلۀ موسیقی را سنگسار کردند.
این ها و موارد مشابه، مسایلی اند که هر روز می شنویم و غیر منتظره نیستند و از تالبان کرام هم نمی شود انتظاری غیر از این داشت. جنبۀ خبری ندارند و این گروه نیز بدون هیچ کم و کاستی نه تنها مسئولیت آن را می پذیرد؛ بلکه با افتخار هم آن را در صفحات اجتماعی شریک می سازند. 
حال فکر کنید اگر گفته شود که:
ـ تالبان تصمیم گرفته اند آدم شوند و برای دیگران نیز حق آدم بودن قایل شوند!
ـ تالبان اعلان کردند که برای زنان حقوق مساوی با مردان قایل اند و برای آن ها حق کار و تحصیل می دهند.
ـ تالبان اعلان کردند که دین از سیاست جدا است و هر کسی در انتخاب دین و یا دین ناباوری آزاد است.
ـ تالبان اعلان کردند که موسیقی حرام نیست و آریانا سعید می تواند در غازی استدیوم کنسرت بدهد.  
ـ خلاصه این که تالبان دیگر تالب نیستند و آدم شده اند. اما تا این لحظه هم چنان فکر می کنند که خداوند بجز آن ها هیچ کس دیگری را هدایت نکرده و با باور به بهشت، مردم را در آتش دوزخ دنیا می سوزانند.
وقتی می بینم که عمر این مردم بیچارۀ ما چه گونه می گذرد گپ فروغ فرخزاد یادم می آید: 
«...چشم هایت را باز می کنی و می بینی که عمرت گذشته و تو ماندی و خماری از دست رفتن یک عمر»
-----------------------------------------------------------------
*برای این که نوشته زیر تیغ سانسور نرود تالبان را باید به «ت» نوشت.

  

 


 

اخبار روز

31 حمل 1403

BBC ‮فارسی - صفحه افغانستان BBC ‮فارسی - صفحه افغانستان

کتاب ها