آنچه که دراثنای جنگ جهانی دوم واقع شد این است که دولت امریکا مبارزات آزادی خواهی کشورهای زیر استعمار انگلیس را خوب تعقیب می کرد.
امریکا درموافقتنامه سری Picot - Sykes Agreement) ) که در روز نهم ماه مه ۱۹۱۶ سرتقسیم امپراطوری عثمانی میان انگلیس و فرانسه با رضایت روسیه در شرق میانه صورت گرفت، داخل نبود. بعدآ معلوم شد که امریکا به این تقسیم کشورهای عربی راضی نبود. طرحان سیاست آینده ی دولت امریکا از مشکلات اقتصادی آینده جهان محروم، آگاه بودند. امریکا از همه اولتر به فکر تشکیل نهاد مالی (IMF- The International Monetary Fund ) بانک جهانی افتاد.
( New Hampshire. USA Bretton Woods) این نهاد توسط دو جناح از امریکا و بریتانیا تشکیل شد و تا امروز به نام همان معاهده ی (بریتن وود) یاد میشود.
پایه گذاران این نهاد استعماری نوین، اقتصاددان انگلیس جان ماینارد کینز و اقتصاد دان امریکائی هاری دیستر وایت بود.
(Keynes John Maynard) و (Harry Dexter White ) که، بعد ها بنام مکتب کینیزیان در جهان سرمایه دارمشهور شد.
اساس تئوری اقتصادی کنیز روی بهره اصلی و بهره متفاوت پولی است. در حالیکه کاشف تئوری های بهره متفاوت و بهره مالکانه سرمایه داری از کارل مارکس بود. همین بود که در دوران حیات خود برای تشریح شدت روند استثمارانسان در مناسبات سرمایه داری روند بهره ی مالکانه و بهره متفاوت را به شکل درستی، محاسبه کرد. او نشان داد که ریشه اصلی پروسه ارزش اضافه در نظام سرمایه داری که شدت استثمارانسانها را در تولید احتوا کرده است، در جوامع ما قبل سرمایداری، درتجمح بهره ی متفاوت و بهره مالکانه نهفته است. یک قرن بعد ازکارل مارکس کنیز با دانش ازعلم اقتصاد سیاسی مارکس درباره مفاد بهره ی پولی برعکس اندیشه انتقادی مارکس از نظام سرمایه داری، نهاد استعماری بانک جهانی را درامریکا می گذارد، دراین ایام دربسیاری از رشته اقتصاد دانشگاه های کشورصنعتی طرح تیوری پولی، کنبزخاطرخوا زیادی داشت.
(مایکل منلی) اولین نخست وزیر جامائیکا بعد از حصول استقلال آن کشور در خاطرات خود سر این نهاد استعماری می نویسد. "... سیاستهای استعمار از نا توانی و نا آگاهی ما بهره بردند و شب در سرزمینهای ما خیمه پهن کردند، حال که جامائیکا به استقلال رسیده است، و دولت نوظهوری در کشورسر پا کردیم ، این دولت نوین به خاطر ناتوانی اقتصادی که میراث استعماری بوده، به پای خود به واشنگتن می رود و در مقابل مامورین بانک جهانی، سند قرضه پول به مثابه استعمار دایمی و سرنگونی اقتصاد بومی خود بدست خود امضا می کند. دراینجا باید یاد آور شوم که امروز همین بانک جهانی که جامائیکا و چندین کشور فقییر دیگر را از پیش فقیرتر کرده است، این بانک و بانک آسیایی دردو دهه اخیر در سرنوشت اقتصادی و سیاسی وفساد اداری افغانستان سهم بسزای داشته و دارند. ادامه دارد