کدام عوامل سبب پراکندگی و وقفه در جنبش زنان معترض افغانستان شده اند ؟
طالبان طی هفت ماه حاکمیت جبری که هویت ملی و بین المللی ندارند ، بوسیله ای دستگاه های ویژه سرکوب و پلیس با آزاد اندیش ، دگر اندیش ، معترض خیابانی، منتقد سخنور و تحلیل گر ، آواز خوان ، روز نامه نگار ، آهنگ نوا ، آهنگ شنو ، و هر آنکی و هر آنچه به قانون شریعت شان برابر نیست،
برخورد زشت ضد انسانی و استبدادی نموده و آنها را با نوک تفنگ ، زندان و اعدام صحرایی از پیش چشم شان دور می سازند.
جنبش زنان این صدای رسا مردم که خواهان حاکمیت قانون ، بر استبداد طالبان است. از آن جمله اعتراضاتی است که با قانون شریعت طالبی در مغایرت قرار دارد . خواست مردم افغانستان برقراری نظام مردم سالاری است ، نظام که همه ای مردم از حقوق مساوی در آن برخوردار باشند. برای تامین این هدف ( نظام مردم سالار) زنان افغانستان پیش قدم شدند. زنان در افغانستان سالهاست که بوسیله حاکمین دولت های مستبد، مرد سالار و دین سالار، از حقوق و آزادی های مدنی محروم اند . از اینکه جنبش بدون خشونت زنان ظرفیت فراگیر شدن را دارد ، در تقابل با خشونت نظام زن ستیز طالبان قرار گرفته است.
فقر ، و بیکاری روز افزون عوامل اعتراض برانگیز اند ، اما ذهن زحمتکشان را ترس و دلهره از استبداد رژیم طالبان ، مانند تارهای عنکبوت محصور نموده ، و کمر شان را لباس های سنگین و مندرس ، دین ، فرهنگ و سنت های قبیلوی ، خم گردانیده ، و هم کمبود عناصر آگاه، سبب شده است که حرکت ها ، اعتراضات و نارضایتی های خود جوش برخاسته ای مردم از نظام متحجّر طالبان ، پراکنده بوده و احتمال آن می رود که این جنبش ها « سرکوب » و یا استحاله گردند.
وقتی طالبان خواستند دامن جنبش زنان را با برچسب های، سیاسی و دینی ، لکه دار و بد نام سازند . زنان نیز برای تبرئه جنبش ، و کسب و حمایت مردم ، گامی به عقب گذاشتند. این توقف اعتراضات زنان، از دیدگاه طالبان شکست و از نظر بعضی مفسران و تحلیل گران سیاسی سرکوب تلقی گردیده است. همانگونه که جنبش زنان نظر به شرایط مشخص با عناصر خود انگیخته ، جوشید و به غلیان آمد ، به همان شکل نظر به وضعیت پیش آمده در خود فرو رفت و جوشش آن فرو کش کرد . این سکون یا وقفه بایست ایجاد می شد، تا جنبش زنان از پراکندگی و ضربه نجات می یافت. گرچه این سکوت را بعضی دست اندرکاران سیاسی ضروری نمی پندارند، ولی هر گاه به شرایط و اوضاع سیاسی و اجتماعی افغانستان بطور دقیق نظر اندازی صورت گیرد ، دیده می شود که این وقفه ، در جنبش زنان برای به دست گرفتن کنترول احساسات بانوان که حاصل بی تجربه گی و عدم آگاهی از اعتراضات خیابانی بود ، ضروری پنداشته می شود.
قراریکه میدانید ، نزد مردم افغانستان و خانواده های بانوان معترض ، دین ، فرهنگ و سنت های خرافاتی مروج ، ارزش بمراتب بالاتر از مطالبات مشروع و مدنی زنان را دارند. حفظ «حیثیت» و «آبروی» فامیل و خانواده ، از دید آنها والاتر از فداکاری دختران و زنان شان است . مردم هر قدر هم که سواد داشته باشند ، در تنور دین، آتشکده فرهنگ و دیگدان سنت های قبیلوی مسلط در جامعه افغانستان همانگونه که سالها سوختند، باز هم میسوزند . مردم افغانستان در پایان قرن بیست و یک ، که جهان و کیهان را ساینس و تکنولوژی ، تسخیر نموده است ، هنوز نه آموخته اند که چگونه خود را از چنگال خرافات و سنت های مسلط خانواده ، قوم و قبیله ، نجات دهند.
این تنها مردم و بخصوص زنان افغانستان، نه بلکه زنان اکثر کشورها و بخصوص زنان مسلمان در پنچ قاره جهان اند که حقوق و آزادی مدنی شان ، توسط نظام های مردسالار و دین ستیز ، و هم بوسیله مردان خانواده غضب شده و مانند برده از ایشان استفاده می گردد . با تزریق خرافات دینی و فرهنگی توسط ملا ها ، آخوند ها ، ریش سفیدان قوم و قبیله ، در ذهن مردان، آنها را تا آخر عمر با ترس از خدا و «روز آخرت» و رویای گشودن دروازه های جنت به رخ شان نشه و منتظر نگاه میدارند . این مردان که وسیله ایی ارتباطی بین مسجد ، ریش سفید قوم و بزرگ قبیله با خانواده اند ، پیام های را از خطابه ای ملا مسجد ، فیصله ای جرگه های قومی و قبیله ایی، به گوش زنان و دوشیزگان شان می رسانند و بانوان را از آموزش علم و رفتن به مدرسه مانع شده ، تحصیل و تعلیم را کفر پنداشته و با تفسیر و تعبیر شان از دین و مذهب ، ذهن اعضای خانواده را چنان با ترس و دلهره مملو و مغز شویی می نمایند ،که با اندک تعلل و اشتباه و سرپیچی از نصایح و دستور مردان فامیل ، ملا و آخوند مسجد و بزرگان خانواده ، قبیله و قوم ، دروازه های ورد به بهشت بروی شان بسته شده و از مزایای آن محروم می گردند.
یگانه راه نجات زنان از استبداد مرد سالاری و دین ستیزی، شکستن زنجیر های خرافات ، فرهنگ و دین ، از ذهن شان است. برای شکستن این زنجیر به آگاهی، و فرا گرفتن دانش ، ضرورت است تا خود را از زیر چتر سیاه مرد سالاری و تاریک اندیشی نجات دهند. نخستین گامی را که زنان و مردان آگاه و روشنفکر ، برای روشنگری خانواده و بخصوص زنان فامیل می بردارند ، این است که معتقد شوند که چرا زنان به خرافات، فرهنگ و سنت های مروج هنوز پابند اند. چگونه ذهن زنان را روشن ساخت که زن «ناقص العقل» نیست. چگونه توضیح و عملی نشان داد که عقل زنان در بسیاری مسایل از مردان بیشتر و خوب تر عمل می کند. زن ماشین تولید اولاد سازی نیست. زن قدرت انجام کار های بمراتب شاقه تر نسبت به مرد را دارد. زن می تواند بخش از اقتصاد خانواده را با کار در کارخانه ، دفتر، مدرسه و دانشگاه ، برآورده سازد و سهم مشترک اقتصادی در زندگی خانواده بگیرد. جن، جادو، تعویض، دم و دعا موهوماتی خرافاتی اند که زنان را در قید مردان حفظ و در چهار دیوار خانه برای همیش زندانی نگاه میدارند. سواد آموختن گناه نیست. تبلیغات از این نوع برای تمام مردم و اعضای خانواده مهم و حیاتی است.
گام دوم، بدست آوردن خواست های بر حق زنان است. همانگونه که زنان در هشت مارچ ۱۹۰۸، برای خواست های بر حق شان دست به اعتصاب زدند و با قربانی دادن ۱۲۹ زن کارگر صنایع پوشاک در نیویورک حماسه آفریدند. و سازمان ملل روز ۸ مارچ را در ۱۹۷۷ بنام روز همبستگی بین المللی زنان به رسمیت شناخت. زنان کشور های اسلامی نیز روزی از چنگال دیو اهریمن دین سالار ، و متحجّر مذهبی آزاد خواهند شد. زنان افغانستان فقط زمانی می توانند خواست های شان را بدست آورند که خواست اعتراضی خود را با خواست های طبقات و اقشار دیگری زحمت کشان افغانستان ، پیوند و ارتباط دهند، و آگاهانه به حرکت های اعتراضی و مبارزات شان که از حمایت و پشتیبانی همه جانبه ای مردم افغانستان برخوردار باشد ، ادامه دهند.
ادامه دارد
از منابعی که در این نوشته استفاده شده است:
صفحه فیس بوک « حرکت خود جوش زنان مبارز افغانستان »
فیس بوک «انجمن حمایت از زنان افغانستان»
« اخبار » تلویزون های افغانستان و جهان
محمد طاهر،
امریکا،
۱۵ مارچ ۲۰۲۲
.