افغانستانی های وطن خواهام را درود،
در اینکه گروۀ دهشتافگن نامنهاد طالبان، براساس فاسد و متزلزل بودن حکومت وقت و مشغول بودن دستیاران جهادی، به عیاشی بطور شدید و در واقع غافل از پیشروی برادران مخالف، در اسرع وقت، قدرت را در همه ساحات کشور، به قبضه در میآوردند، دیگر به همه صاحبان درایت واضح بود، لیکن با پیشروی شان بدین سرعت، اندک کسان حساب میکردند.
به هرحال، گروهی وحشتآفرین نامنهاد طالبان، یکبار دیگر میدان را از برادران جهادی خود، تنظیم های گونهگون اسلامی بردند و آنهم اینبار برقآسا و بدون مقاومت و جنگ رویارویی، به آنچه که سران جهادی سالیان زیادی با «سخنرانی» های پرتمتراق و لافانه، از آن دم میزدند، لیکن همینکه موضوع حاد شد، همه و بطور واقعی همه فرار را بر قرار ترجیح دادند، باشد تا جان عزیز خویش را نجات داده باشند. واضح است که مقداری قابل ملاحظهی سرمایهی ملی کشور را به بانک های خارج انتقال داده، نزدیکان خویش و بخصوص فرزندان دلبند را پیش از پیش به کشور های امن اعزام داده بودند
جریانات اخیر در ارتباط اشغال سرسامآور کشور توسط طالبان و عواقب نامطلوب آن، به ویژه اجتماعنمودن هزاران همکشور در میدان هوایی کابل، به منظور فرار از ناامنی و فقر، یکبار دیگر این کشور را در سرخط خبرهای شبکه های خبررسانی بینالمللی قرار داد که دیگر هر منبع به زعم خود، به اخبار و بررسی موضوع پرداخته، اکثراً با اظهار تاسف، با افغانستانی ها، به دلسوزی پرداختند و منابع خارجی که در افغانستان، مداخلۀ مستقیم داشتند، به اصطلاح برای فروکش نمودن عذاب وجدان، حتی به کمک مستقیم به آنها دست زدند.
آنچه ولی اینبار با وضاحت بیشتر از پیشتر، در این ارتباط برملا شد، همانا بینهایت مغلقبودن بافت های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی/ دینی، ملیتی، قومی، خانوادهگی و ... این کشور باشد که در بوجودآوردن عالمی از معضلات اساسیترین نقش را بازی میکنند. معضلات که بخصوص در چهار دهه اخیربیشتر از صدکشور دیگر با تجهیزات وسیع و امکانات چشمگیر، نتوانستند به آن راهی حل بیابند، لهذا حرف اخیر همین باشد که:
افغانستان یک کورگرهی ناگشاست که متاسفانه هر نوع تلاش برای بازنمودن آن نتیجهی دلخواه بدست ندهد!
بطور اطمینان طرح این موضوع بر اکثر افغانستانی ها، خوش نیفتد، مگر صاحبان ولو اندک درایت، با اندکی ملاحظه، خواهند دریافت که واقعیت همین است که تذکار رفت، چه افغانستانی ها براساس ذهنیت نوعی، باوجود تجارب بینهایت تلخ از گروه های معلومالحال و اساسیترین و بربادکننده دین حاکم در کشور، از یک ارتجاع، به ارتجاع دیگر رو میآورند، یا واضحتر، خود را واضحاً از یک چاه، به چاهی دیگر می اندازند، آنچه که دیگر اهل و دماغ را در ارتباط دستیاری و رهنمایی به آنها، خسته، مایوس، دلسرد و حتی ناراحت میسازد.
ذهنیت بینهایت نادرست افغانستانی ها بخصوص در ارتباطات خانوادهگی چنان اثر دارد که حتی حاضر اند، برای پردهپوشی بر خیانت ها و جنایات گونهگون اعضای خانواده، دست به قران گذارند و به دروغ سوگند خورند. این امر در مورد خویشاوندان، قوم، خواهرخوانده ها، اندیوالان و حتی آشنایان هم صدق میکند، بنابرین در اجتماع که حق، فدای ناحق و وجدان، فدای منفعت شخصی باشد، نتوان از تحول/ نیکی یاد نمود.
لافم نباشد، ولی مشهود که احساسترین و بیشترین بخش عمر من صرف سوختن در آتش بدبختی مردم و بربادی کشور عزیزم افغانستان شد، چنان که این سوختن را بیشتر اوقات با گوشت و پوست بطور واقعی احساس نمودم و همانطور دردمند، باید با ناملایمات غربت هم دست و پنجه نرم میکردم و هنوز هم همین سلسله جریان دارد. اینکه برای دفاع از حقوق مردم و کشورم، با چه احساسِ و تا کدام حد، دست به کدام فعالیت ها و مبارزات گونهگون زدم، به یقین که ناچیز است و ضرورت ذکرش نرود، اما به آنچه در این جریانات پی بردم، قابل یادآوری باشد و آن اینکه، همین مردم را که من سنگ شان را به سینه می زنم و بقول معروف جان و مال من در خدمت شان باشد، مرا با احساس و اندیشهی که به آنها دارم، نه تنها قبول ندارند، بل اگر فرصتی دست شان دهد، بدست خود، نابودم خواهند ساخت.
بدی در آن که نابودکردن من، هیچ نوع بهبود در روزگار این مردمان وارد نخواهد کرد، لهذا بایدم همین پرسش باشد، آیا ارزش این دارد که بازهم سنگ همین مردم را به سینه زد؟
قدر مسلم در این جریانات مگر همین است، تا زمانیکه افغانستانی ها، سران حزب وطنفروش دموکراتیک خلق افغانستان را به ثبوت، عاملین اصلی تمام بربادی مملکت و تمام بدبختی مردمش ندانند و آنها را به جرم خیانت ملی و وطنفروشی به اشد مجازات، یعنی اعدام محکوم نکنند، تا زمانیکه مردم افغانستان، سران مجاهدین/ طالبان را به ثبوت، بزرگترین دشمنان افغانستان/ جهان و نه قهرمانان ملی قبول نکنند، تا زمانیکه سکولاریسم را در عمل پیاده نکنند، تا زمانیکه منفعت های شخصی، خانوادهگی، قومی و دینی را فدای منافع مردم و کشور نسازند، تا زمانیکه حق و ناحق را آگاهانه درک نکنند، تا زمانیکه انسانیت و افغانیت را جانشین اسلامیت نکنند، تا زمانیکه دوست و دشمن را با وجود شناسایی متمایز نکنند و تا زمانیکه ... و تا زمانیکه برای این تا زمانیکه خود دست به فعالیت، مبارزات و ابتکارات نزنند، روزگار سیاۀ شان، هیچگاهی به سپیدی نخواهد گرایید و افغانستان همانطور یک گرۀ ناگشا باقی خواهد ماند.
با عرض حرمت و احترام تمام
خزان 2021