جنگ جهانی دوم که در ماه سپتمبر سال ۱۹۳۹ با تهاجم آلمان نازی بر پولند آغاز شد، تا ماه سپتمبر سال ۱۹۴۵ بین قدرت های محور (آلمان، ایتالیا و جاپان) و نیروهای متحد (ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه و اتحاد جماهیر شوروی) در اروپا، آفریقا و آسيا ادامه داشت. اين جنگ بزرگ در تاريخ بشريت که در آن ۶۲ کشور از ۷۳ کشورموجود در آن زمان شرکت کردند،
بر علاوه ازکشته شدن ۶۰ تا ۷۰ مليون انسان، تأثیر بسزایی بر سیاست، اقتصاد و امور نظامی جهان داشت و افغانستان و منطقه نیز از اثرات آن مصئون نماند. چنانچه به گفتۀ عبدالمجيد زابلی سابق وزير اقتصاد ملی «در دورۀ جنگ جهانی دوم گرانی، قحطی و بی لباسی در مملکت بجائی رسيد که در بعضی از ولايات برای مرده ها کفن ميسر نميشد و در آن وقت تمام کوچه های کابل و ديگر شهر های کشور پر از گدايان بود». (يادداشت های عبدالمجيد زابلی (سابق وزير اقتصاد ملی) تنظيم و بازنويسی وحيد مژده ، چاپ مرکز نشراتی ميوند ص ۱۵ سال ۱۳۸۰)
متاسفانه تاريخ روابط سياسی افغانستان در دوران جنگ جهانی دوم و بخصوص روابط آن با قدرت های بزرگ ومطرح نه تنها توسط مؤرخين و محققين خارجی (بغير از لودويک ادمک در کتاب «روابط خارجی افغانستان در نيمۀ اول قرن بيست» و يوری ولایوويچ تيخانف در کتاب تحت عنوان «نبرد افغانی استالین سیاست قدرت های بزرگ در افغانستان و قبایل پشتون – ترجمه عزيز آرانفر» يا «د جرمنی امپراتورۍ افغانی جگړه – ترجمه محمد طاهر کاڼی» مورد ارزيابی قرار نگرفته است، بلکه برعکس، ادعای سياست به اصطلاح بی طرفی رژيم خاندانی توسط برخی از نویسندگان و محققين داخلی بيخبر از زدوبندهای پشت پردۀ رژيم خاندانی، به عنوان سیاست بی طرفی فعال مورد تحسین، تمجيد و ستايش نيز قرار گرفته است . طور مثال محترم داکتر محمد حيدر خان، سابق استاد در فاکولتۀ حقوق و علوم سياسی و رئيس پوهنتون کابل مينويسد که «در تمامی اين جنجالها در ساحات سياست خارجی و دپلوماسی، سردار محمد هاشم خان قسميکه واقعات بعدی نشان دادند بسيار مدبرانه عمل کرد. مثلا جنجالی را که حضور اتباع جرمن و ايتالوی در کشور ما، بين دولت افغانستان و متحدين غربی خلق کرده بودمحمد هاشم خان آنرا بگونۀ حل نمود که جا دارد آنرا يک شهکار در هنر دپلوماسی تلقی کرد». (داکتر محمد حيدر، افغانستان در قرن بيست – موانع تاريخی در راه استقرار دولت قانون درين کشور، ص ۱۹۳).
درين قسمت تاثير اين جنگ را بر روابط خارجی افغانستان ، که بدون شک يکی از بزرگترین مشکلات دورۀ صدارت هاشم خان و رژيم خاندانی بود، بصورت فشرده بررسی نموده و ميبينيم که رژيم خاندانی برای حفظ و بقای سلطۀ خويش با قدرت های بزرگ و منطقه به چه معاملات پشت پرده پرداخته و با چه هيله و نيرنگی افغان ها را با کشيدن نقاب بيطرفی بر چهره و تشکيل لويه جرگۀ عنعنوی مشغول ساخته و فريب دادند.
پاليسی عمومی رژيم خاندانی قبل از جنگ جهانی دوم
هدف رژيم خاندانی نادرشاه ثبات رژيم وحفظ حکومت خانواده اش بود. برای رسيدن به اين هدف بايد حکومت هاشم خان خود را از کشمکش های خارجی فارغ البال ميساخت تا بتواند با خاطر آسوده به از بین بردن همه مخالفان ، خاموش ساختن آتش نا امنی ها و سرکوبی قيام های داخلی بپردازد. به گفتۀ زابلی، يکی از بزرگترين نزديکان رژيم خاندانی و شرکای معاملات اقتصادی هاشم خان «اغتشاش کوهستان، اندړ، تره کی، ابراهيم بيگ، دری خيل و سليمان خان مملکت را ضعيف ساخته بود. تا آغاز جنگ جهانی دوم هفده شورش صورت گرفت». (يادداشت های عبدالمجيد زابلی، ص ۹).
در مقالات اخيرازين قلم در همين ويبسايت مانند «عملکرد نادر شاه بحيث يک دست نشاندۀ انگليس ها»، «نمونه های از اقدامات انگليس برای تقويت رژيم خاندانی نادرشاه»، « نمونه های از حمايت استخباراتی انگليس ها از رژيم خاندانی نادرشاه»، « کشته شدن نادرشاه و ترس و واهمه انگليس ها»، « اقدامات حفاظتی و حمايتی انگليس ها بعد ازکشته شدن نادرشاه»، « حمايت انگليس ها از رژيم خاندانی در دوران صدارت هاشم خان»، «بررسی تقاضای ضمانت علنی از رژيم خاندانی نادرشاه در دوران جنگ جهانی دوم»، « سفر عاجل مارشال هوائی و رئيس استخبارات هند بريتانوی برای آرامش خاطر رژيم خاندانی نادرشاه»، « نمونه های از حمايت همه جانبۀ انگليس ها از رژيم خاندانی در دوران جنگ دوم جهانی»، و « دست به دامن شدن پی در پی رژيم خاندانی نادرشاه به انگليس ها» با اتکا به اسناد و مدارک آرشيف انگلستان بمشاهده رسيدکه دلچسپى انگليس ها در نادرخان بر علاوۀ دشمنی مشترک با غازی امان الله خان، بيشتر بر دوهدف تأمين صلح وآرامش در مناطق قبايل سرحدى ، و جلو گيرى از پيشرفت روس ها و نفوذ ايديولوژيک شان متمرکز بود. ولی انگليس ها با آنکه در رساندن نادرشاه به قدرت نقش اساسی و عمده داشتند، نميخواستند با حمايت های آشکار و علنی، خود را حامی رژيم خاندانی نشان دهند، که علت عمدۀ آن هم جلوگيری از افشای چهرۀ اصلی نادر خان و خودداری از رساندن صدمه و ضرر به رژيم خاندانی او، و ترس از افکار عامۀ افغان ها و خطرکاستن درجۀ پذيرش رژيم خاندانی بود.
از طرف ديگر رژيم خاندانی نيز به پنهانکاری شديد روابطش با انگليس ها تاکيد نموده و وزير خارجه فيض محمد خان زکريا مؤکداً درخواست کرده بود که حتی هیچ مقالۀ الهام گرفته از منابع رسمى، که نشاندهندۀ خرسندى حکومت بريتانيا از روش حکومت نادر خان ، و قرار گرفتن تحت نفوذ بريتانيا باشد، نبايد در مطبوعات نشر شود. (اسناد آرشيف انگلستان، تلگرام شماره ٥٠ مؤرخ ١٧ جون ١٩٣٠ وزير مختار انگليس در کابل 0L/P&S/10/1301).
پاليسی داخلی رژيم خاندانی
در رابطه با پاليسی اختناق و دهشت و ترور رژيم خاندانی نادرشاه به اين گفتۀ شادروان میر غلام محمد غبار اکتفا ميکنيم که تحت عنوان «دهشت و ترور در افغانستان»، جو حاکم آن روزگار را تشريح ميکند:
«حکومت نادرشاه بمجرد تشکیل شدن در کابل، دست بعملیات خونینی زد که معمولا در آغاز هیچ سلطنتی مطلوب نبود، از همان اول مرحله، بیحوصلگی دیوانه وار شاه در ریختن خون، مردم را باینفکر آورد که گویا خاندان حکمران انتقامی بالای ملت افغانستان طلبدارند. وقتيکه شاه مقتل محکومين را در خرابه زار بالاحصار کابل مقرر و توپ های آدم کش را مستقر نمود، مردم کابل علناميگفتند که شاه برای گرفتن خون کيوناری اينکار را کرده است، زيرا مردم در همين جاسفارتخانه انگليس را آتش زده و هفت صد نفر انگليسی را کشته بودند. بعد از آنکه زندانهای حکومت در داخل ارگ سلطنتی، قوماندانی کوتوالی، سراهای شهر و دهمزنگ، برای فرود بردن مردان و زنان افغانستان دهن باز کرد، و شکنجه های متنوع (چوب زدن، قین و فانه کردن، بیدار خوابی دادن، گرسنگی دادن، دشنام دادن و امثال آن) شروع شد، مردم یقین کردند که دوره امیر عبدالرحمن اعاده گردیده است منتها با یک تفاوت آشکار، و آن اینکه خاندان نادرشاه از هندوستان آمده است». (میر غلام محمد غبار، جلد دوم «افغانستان در مسیر تاریخ، ص ۶۰).
از مشخصات مهم پاليسی داخلی درين دوره ميتوان از تحکیم و ثبات قدرت رژيم خاندانی نادرشاه، اطمینان از انحصار شخصی هاشم خان صدراعظم در قدرت و تامین منافع مالی خودش يادآور شد.
سازمان های استخباراتى در ثبات رژیم خاندانی نقش موثرى داشته وعنصر مهم ثبات آن شمرده ميشد. در سال های دهه سی قرن بیستم در افغانستان چهارسازمان استخباراتی کار میکرد که حوزه فعاليت های شان بسیار دقیق مشخص نبود:
- هاشم خان سرویس محرم استخباراتی خودش را داشت که تنها از شخص وی فرمان می برد. دفتر محرم دستگاه استخباراتی صدارت عملیات نهایت مهم را پیش می برد. عمده ترین وظیفه آن نابود سازی امانیست ها در افغانستان و در بیرون از سرحدات آن بود. سفارت ها در کابل نیز زیر ذره بین سازمان اطلاعات شخصی هاشم خان بود.
- وزارت داخله به نوبه خود شبکه گسترده استخباراتی خود را داشت و عمدتا به اکتشاف سیاسی می پرداخت.
- وزارت حربیه نیز يک دفتر اطلاعاتی/ استخباراتی داشت که مستقیما از شاه محمود خان ، وزیر حربیه، فرمان می برد. سازمان اطلاعات نظامی اطلاعات را در سرحدات دولت های همسایه جمع آوری می نمود. برای این کار در هر فرقه شعب استخباراتی و همچنان شعب اطلاعاتی سرحدی فعال بود. مناطق سرحد آزاد با هند بریتانوی یکی از مهم ترین «کار زارهای» ترصد این سازمان های اطلاعاتی بود.
- وزارت خارجه نیز به گرد آوری اطلاعات استخباراتی می پرداخت. دريک قسمت اين سازمان اطلاعات دیپلماتیک، جاسوسان رزدنت که زیر پوشش سفارت ها و قنسولگری ها فعالیت داشتند، شامل بودند. قسمت ديگر آن در نمایندگی های وزارت خارجه در ولایات سرحدی کشور فعاليت ميکرد. کارمندان این نمایندگی ها نخستین کسانی بودند که آنانی را که از خارج پا به سرزمین افغانستان می گذاشتند، زیر نظارت خود می گرفتند. همه سرحدداری های افغانی کاتب هایی داشتند که وظیفه ماموران با صلاحیت وزارت خارجه را در زمینه جمع آوری اطلاعات انجام می دادند. (آرشيف سیاست خارجی روسیه، آرشيف شخصى استارک، سال ١٩٣٢، دوسيۀ مخصوص ١٦، به حوالۀ تيخانف نبرد افغانی ستالين – سياست قدرت های بزرگ در افغانستان و قبايل پشتون ترجمۀ عزيز آرانفر).
هاشم خان در طول ۱۷ سال حکومت خود به همه آنها دست یافت. بین سالهای ۱۹۲۹ و ۱۹۳۹ او توانسته بود کشور را با از بین بردن همه مخالفان، از جمله اعضای جمعيت جوانان افغان و قبایل، آرام کند. او نه تنها به دلیل مهارت و اختیارات نامحدودش، بلکه با کمک سایر اعضای خاندان سلطنتی، به خصوص برادرش شاه محمود به عنوان وزیر حربيه، نهادهای مذهبی و انگلیس ها موفق شد.
هاشم خان بغير ازتعداد بسیار کمی به هموطنان خود اعتماد نداشت و «در برخورد با او سایر مقامات دولتی هم از او میترسید و هم از او متنفر بود». (اسناد آرشيف انگلستان، Who is Who in Afghanistan 1940, p. 167).
او حتی کمتر مورد اعتماد اعضای حکومتش ، که خودش تعين کرده بود، قرارداشت. در واقع هاشم با وزرای خود مانند خادمان شخصی اش رفتار می کرد. هیچ عضوی حتی بدون اجازۀ صدر اعظم نمی توانست از کابینه استعفا کند.
بيمورد نخواهد بود درين رابطه مثالی از نامه های داکتر عبدالقیوم خان سابق وزیر داخله، وزیر معارف و معاون صدارت به برادرش، داکتر عبدالظاهر صدراعظم بياوريم « صفت باداری وتقویه نمودن روحیۀ غلامی را در مردم، این شهزاده های ما از آبا واجدادخود وراثت گرفته اند. تاریخچۀ استثمارتعلیم یافته های ما بحیث خدمتگاران توسط این اودرزاده ها وعموهای شان یک فصل تراژیک را در تاریخ استثمار توده های عظیم افغانستان تشکیل می دهند. یک مثال کلاسیک که صیغۀ مشت نمونۀ خروار بهترین مبین روحیۀ همکاری یا خدمتگذاری در چوکات اداری افغانستان بشمار میرود. همان مثال است که آقای محمد کبیرلودین به آن اشاره مینمود… مثال مذکور عبارت از رویداد مختصر ارشادات ( ؟ ) صدراعظم محمد هاشم خان است به کبیر لودین در موقع انتصاب اخرالذکر بحیث وزیر فوایدعامه . لودین مرحوم قصه می کرد که وقتی به وی چوکی وزارت فوایدعامه را دادند، وی خودرا به عجله بحضور هاشم خان رسانید تا از وی سپاس گذاری نماید. آنچه را لودین از زبان هاشم خان شنیده، میفرمود که تاوقت مرگ فراموش نخواهد کرد. قصۀ جـنـاب لـودیـن :
من از فرط مسرت در کالا نمی گنجیدم وبخود میبالیدم که به آن زودی بعد از بازگشت از امریکا مورد چنین تفقدی قرار گرفتم ... وبخاطر آن فرصت مغتنم، یک بیانیه ای مبنی بر فلسفه کار، روحیۀ همکاری در کابینه ، حـس خدمتگذاری به میهن ومیهنوال وغیره وغیره نیز ترتیب نموده وبه حافظه سپرده بودم تا به حضور والاحضرت ایرادنمایم . بمجرد رسیدن بحضور والاحضرت به ایراد بیانیه خویش پرداختم ... والاحضرت حتی سر خودرا از کاغذی که می خواند بالا نکرد وبمن تکلیف نشستن برچوکی را هم ننمود. بعداز اینکه عرایضم تمام گردید، والاحضرت سررا بلند کرد ویکی دوبار بر قدوقامتم نظر انداخت وسپس پرسید:
شما بچیما ، شطرنج بازی میکنید ؟
من در این وقت بکلی حواسم را باخته بودم وندانستم که ارتباط سوالش باعرایضم چه بود،به آواز لرزان جواب دادم: بلی والاحضرت ... بعضآ که ...
شما بچیما، گاهی دیده باشید، که یک گوت شطرنج کم میباشد وشطرنج بازان ماهر بعوض آن گوت یکدانه « ذغال » یا « کلوخ » را استعمال میکنند، وبهمان ذغال یا کلوخ صلاحیت يک « رخ » ویا یک « اسپ » ویا یک« وزیر » را می دهند...! حالا شما هم، بچی ما وزیر شده اید. هوش کنید که وزیر شدن شمارا مغرور نسازد وبه کلۀ تان خداناخواسته افکار کلان و« گپهای کته کته » ونامناسب جای نگیرد... که بسیار برایتان نقص خواهد کرد ... شما اینطور فکرکنید که یک «گوتی » در تختۀ ما کم است وتا زمانیکه آن گوت اصلی پیدا میشود، صلاحیت آن گوت به شما داده شده است... حال بروید بر سر کار خود مصروف وظایف خود باشید و بسیار بکوشید تا موجبات خوشی اعلیحضرت را فراهم سازید ...» . (شماره ۱۱۵ مجله آیینۀ افغا نستان - مورخ ۲۵ جولای ۱۹۷۳).
بعد از کشته شدن محمد نادر شاه، ثبات رژيم خاندانی اش در افغانستان يکى از عمده ترين چلنج هاى بود که انگليس ها با آن مواجه بودند. بنظر ميرسد که مهمترين اقدامات براى جلوگيرى از وخامت اوضاع در سه راستا صورت ميگرفت :
- در داخل افغانستان جلوگيرى از قيام مردم، شناسائى مخالفين و ازبين بردن هر نوع تهديد به رژيم در مراحل اولى آن .
- در سرحدات افغانستان جلوگيرى از هر نوع فعاليت افراد، و مخالفت قبايل سرحدى با رژيم کابل .
- جلوگيرى از رسيدن غازى امان الله خان و حواريون وى به افغانستان و يا مناطق سرحدى .
راجع به حمايت انگليس ها از ثبات رژيم خاندان محمد نادر شاه در اسناد محرمانۀ آرشيف انگلستان ميخوانيم که «در طولانى مدت ثبات رژيم دوستانۀ موجودبراى ما [انگليس ها] بسيار با ارزش و مفيد است. از نقطه نظر منافع سرحدات خود ما، نگرانى اساسى ما تا حد ممکن تقويت کردن آن و جلوگيرى از هر نوع عمليست که گرايش ضعيف کردن آنرا داشته باشد» . (اسناد محرمانۀ آرشيف هند بريتانوى، تلگرام شماره ١١٢٠ مؤرخ ٣٠ اپريل ١٩٣٤ وزير دولت براى هند در لندن).
برويت همين اسناد، ارزيابى متواتر اوضاع بعد از اقدامات جدى دوسه ماه اول نشان ميداد که هم سفير انگليس در کابل و هم نمايندۀ بريتانيا براى حکومت ايالت سرحدى شمال غربى دورنماى ثبات رژيم خاندانى را روشنتر از آنچه چند ماه قبل پيش بينى کرده بودند، ميديدند. نشانه هاى تاثيرات روحى سياست اختناق، سانسور، وحشت، سرکوب و کشتارها در داخل افغانستان تا اندازۀ مشاهده ميشد. اوضاع قبايل هم تا اندازۀ بهتر شده بود. اما "مکوناچى" در کابل و "رالف گريفيت" در هند بريتانوى هردو معتقد بودند که قتل فرد ديگرى از خانوادۀ نادرخان خطر عمده و مصيبت بار براى رژيم بوده به استقرار مجدد امان الله خان انجاميده ميتوانست. ازينجاست که ازيکطرف تعقيب و ازبين بردن غازى امان الله خان و پيروانش در خارج از افغانستان و از طرف ديگر تغير پاليسى برخورد با قبايل سرحد آزاد و پلان عمليات عليه آنها اهميت بيشتر پيدا ميکرد. (اسناد محرمانۀ آرشيف هند بريتانوى، مکتوب عاجل شماره ٧٣٠/٣٣ مؤرخ ٢٨ مارچ ١٩٣٤ به وزير دولت براى هند در لندن).
براى انگليس هابا در نظرداشت تحليل اوضاع داخل افغانستان ، از يکطرف خدشه پذيرى رژيم و ازطرف ديگر اطلاعاتى را که از نقل و حرکت غازى امان الله خان و همدستان نزديک شان بدست مى آوردند، و از آماده گى ها براى بازگشت قريب الوقوع شاه سابق خبر ميداد، خيلى نگران کننده بود.
از جملۀ سه دوسيۀ اختصاصى اسناد مربوط به تعقيب و پيگرد امانيست ها، دو دوسيۀ اسناد محرمانۀ استخبارات انگليس در آرشيف هند بريتانوى ( تحت عناوين ( ١) افغانستان : راپور هاى سرويس استخباراتى مخفى در مورد فعاليت هاى شاه سابق امان الله، خانواده و حاميان شان، و (٢) افغانستان : فعاليت هاى شاه سابق امان الله، شامل راپور هاى سرويس استخباراتى مخفى، و اقتباس يادداشت هاى آتشۀ نظامى کابل)، گواهى ميدهند که انگليس ها در آن مقطع زمانى به نتيجۀ آتى رسيده و آنرا در اختيار رژيم کابل قرار داده باشند: (اسناد محرمانۀ آرشيف هند بريتانوى ، L/P&J/12/121 و L/P&J/12/122 ).
- امان الله خان حالا هم رهبر شناخته شدۀ ضد رژيم موجودۀ افغانستان ميباشد. درين هيچ شکى نيست که وى هم در داخل و هم در خارج از افغانستان داراى پيروان زياد و با نفوذ ميباشد. حتى کارمندان سفارت هاى زياد افغانستان، خصوصا در اروپا از وى طرفدارى نموده و اطلاعاتى را که از کابل ميگيرند، به غلام صديق خان پاس ميدهند.
- امانیست ها با وجود تنگدستی، توانسته اند یکپارچه شوند و شبکه های پر شاخ و برگ و پایگاه هایی را در برلین، استانبول، بغداد، مکه، تهران، مشهد، نجف، کربلا، و همچنان شهر هاى مختلف هند بشمول بمبی کویته و پشاور براه بیندازند.
- بين هواداران شاه سابق در خارج ، اميدوارى بازگشت وى به افغانستان بيشتر شده است.
- در داخل افغانستان تعداد آنهائىکه طرفدار برگشت امان الله خان به افغانستان اند، مرتب رو به ازدياد است.
- ظاهر شاه و افراد خانواده اش از رفتن به بيرون از ارگ ترس دارند. اين راپور انگليس ها به گفتۀ شادروان غبار صحه ميگذارد که گفته بود «محمد هاشم خان صدراعظم تفرج بسوارى اسپ را ترک نمود، ديوار هاى محوطۀ بزرگ صدارت را باسيم برهنۀ برق بشکل سنگرى در آورد. در هر دو دروازۀ شرقى و غربى صدارت، بعلاوۀ سپاهيان مسلح پياده، قطعات سواره نظام مى ايستاد و او توسط موتر و محافظ مسلح گاهى ازين دروازه و گاهى از آن دروازه به تفرج ميرفت. درحالى که قطعۀ سواره نظام او را تعقيب ميکرد. هيچ فردى اجازۀ توقف و استادن درين دروازه ها و جادۀ عمومى آن نداشت. محمد هاشم خان صدراعظم وقتىکه باغ تاريخى شهرآرا را تصاحب کرد، قسمت جديدالتعمير آنرا با ديوار هاى عريض و مرتفعى از سنگ و صخره بشکل استحکام نظامى در آورد. شاه محمود خان هم مثل برادرش با ترس و لرزدر سايۀ سر نيزۀ عسکر ميزيست و خانۀ شخصى او و ساير والاحضرات توسط دسته هاى عسکر مسلح حفاضت ميشد ديگر اينان جز محبوسين حکمران، چيز نبودند و تمام اوامر راجع به امور داخلى از پشت پرده صادر ميشد». (غبار، مير غلام محمد (١٩٩٩)، صفحات ١٧٤ – ١٧٥).
- مطابق به راپور هاى واصله از حاميان مخفى امان الله خان در ارگ کابل، شاه جوان از مسئوليتى که بر دوشش گذاشته شده است، دست پاچه شده است . مادرش بصورت دوامدار استدعا ميکند که از پادشاهى کناره گيرى کند، او هم احتمالا اين کار را خواهد کرد، اما ميترسد که کاکاهايش او را خفک خواهند کرد.
- بيش از ششصد نفر از حاميان جنبش امان الله خان در تاشکند تحت رهبرى رحيم جان آمادگى دارند. رحيم جان همان محمد رحيم خان [ شيون کابلى ] پسر سردار محمد عمر خان (کاکاى غازى امان الله خان) ميباشد.
- دلايلى وجود دارند که بايد بر ملاقات خفيۀ محمد قاسم خان سفير افغانستان در روم با غلام صديق خان مشکوک شد. اخيرالذکر شخص دست راست امان الله خان بوده و نيروى محرکۀ تمام اقدامات وى تلقى ميشود.
- بنظر ميرسد که حکومت روسيه تا حال به تقاضاى فراهم کردن زمينۀ همکارى عملى (رفتن از راه روسيۀ امان الله خان) جوابى نداده است . فکر ميشود که حکومت روسيه يا در مشکلات خودش بسيار غرق بوده و يا هم ميلى به درگيرى با قدرت هاى ديگر را ندارد.
- امانيست ها با افغانستان تماس هاى منظم داشته، و رسيدن امان الله خان و يا يکى از اعضاى عمدۀ گروپش به مناطق سرحد آزادبه معنى ختم سلطۀ خاندان نادر خان خواهد بود.
درين راپور ها علاوه شده بود که الله نواز خان بعد از شکست ماموريتش تا حال در برلين بوده و ميلانى به بازگشت به کابل ندارد. الله نواز خان بحيث خارجى و هندوستانى بصورت عمومى منفور بوده و ارتقاى او به پست وزيرسبب بروز احساسات علنى عليه او شده است. اينکه او هيچوقتى درين پست کار نکرد، احتمالا تصادفى نبود. چون قسمت زياد وقتش را مصروف مذاکرات و کاهش مخالفت هاى اقوام ولايات جنوبى وآشتى دوبارۀ اقوام قبايل آزاد بود، و در ماه دسمبر هم کابل را بقصد ماموريت اسرار آميزش به اروپا ترک گفت. طبق معمول دليل رسمى اين سفر تداوى خوانده شد، اما هيچ کسى آنرا باور نکرد. بهانۀ خريدن اسلحه براى حکومت هم آورده شد، اماعلت اصلى ماموريت او تلاش براى تحويل دهى سيدکمال قاتل سردار محمد عزيز خان به افغانستان، تبديل کردن عقايد بقول معروف بدعت سياسى شاه ولى خان، و ترور غازى امان الله خان گزارش داده شده است .
قابل يادآوريست که سردار شاه ولی خان در ماه نومبر ١٩٢٩ بحيث سفير در لندن تعين شده و در ماه جنورى ١٩٣٠ به آنجا رسيد. در ماه جون ١٩٣١ به پاريس تبديل شد و در ماه سپتمبر ١٩٣٢ غلام نبى خان چرخى را با دادن اطمينان و سوگند به کابل آورد. بعد از شهادت غلام نبى خان چرخى در ماه فبرورى ١٩٣٣ به ماموريتش به پاريس برگشت . انگليس ها او را يک آدم با هوش دانسته و ميگويند که هاشم خان صدراعظم با او حسادت داشته و ميکوشد او را به برگشت به کابل وادار سازد، اما او ميلانى ندارد، قسما بخاطرى که نميخواهد زير دست هاشم خان کار کند، و قسما بخاطرى که خانمش نميخواهد به کابل برگردد. سردار شاه ولى خان در ماه فبرورى ١٩٣٥ هنگام رفتن وزير دفاع به اروپا، بحيث سرپرست وزارت دفاع به کابل برگشت، اما خانمش او را همراهى ننمود و در اروپا ماند. او بار ديگر در دوران سفر محمد هاشم خان بحيث سرپرست صدارت تعين شد. اسناد محرمانۀ آرشيف لندن نشان ميدهد که سردار شاه ولى خان در سال ١٩٣٧ به سفير انگليس گفت که مقامات دولتى افغان ميکوشند تا قبايل را از پيوستن به فقير ايپى، يکى از سرسخت ترين مبارزين ضد انگليس وزيرستان، باز دارند. شاه ولى خان در سال ١٩٣٧ به رتبۀ مارشالى ارتقا يافته و از افريدى ها خواست که با انگليس ها صلح کنند. او در سال ١٩٣٨ به نمايندگى از افغانستان در مراسم تدفين اتاترک شرکت کرد و در سال ١٩٣٩ بعد از ديدار از افغانستان به سفارت افغانستان در پاريس برگشت. (اسناد محرمانۀ آرشيف هند بريتانوى، L/P&S/20/B220).
دستگاه هاى استخباراتى و ديپلوماتيک انگليس براى جلوگيرى از بازگشت به وطن غازى امان الله خان و همکاران کليدى شان ، و هم ايجاد بدگمانى و اختلاف و نفاق در بين آنها ايشانرا تعقيب ميکردند و از رفتار و نقل و حرکت شان معلومات لازمه را بدست مى آوردند و آنرا به اختيار رژيم تحت الحمايۀ شان در کابل نيز قرار ميدادند.
اطلاعاتى که در اسناد آرشيف موزيم لندن موجود اند در رابطه با غازى امان الله خان و همکاران و خوشبينان شان معلومات مفصل و منظم را نشان ميدهند. مثلا چه کسى، چه وقت، چرا، براى چه مدتى، به همراهى کى، و بکجا مسافرت نموده و حتى در بعضى موارد مشخصات وسيلۀ نقليه و غيره را در بر ميگيرد. علاوه برين، آنها در کدام آدرس و با کى اقامت داشتند، چه کسانى با آنها در تماس بود و يا ملاقات ميکرد، وضعيت مالى شان چگونه بود و منابع عايدات شان از کجا بود، چه کسى با ايشان پيوند فاميلى و يا اختلاف داشت، درين اسناد درج شده است.
(ادامه دارد)