ــ میتوانید در این مورد چند مثال مشخص آورید؟
ــ طبعن... مثال ها خو ها زیاد اند، لیکن مه یک چند تای را که بیادم مانده، برِ تان میگویم... تاراج غند کوهی اسمار و فروش تمام سلاح های آن در بازار های پاکستان و بخصوص به حزب مردم آن کشور، به رهبری بوتو که طرفدار سیاست دولت روسیه بود... از بین بردن جبهۀ اسلامی نورستان به رهبری خزانگل، از بین بردن جبهۀ چریک های ملی
جانباز در شهر هرات، از بین بردن جبهۀ اسلامی بامیان به رهبری سید جگړن، از بین بردن جبهۀ ملی شمالی، از بین بردن جبهۀ پایلُچان قندهار به رهبری حاجی لطیف، خاتمهدادن جنگ جلالآباد به نفع داکترنجیب و و و، این را هم باید بگویم که در جنگ جلالآباد، در زمان حکومت داکتر نجیب، مه از آمادهگی وسیع مجاهدین، به حمله کردن به جلالآباد به داکتر نجیب خبر دادم که داکترصاحب هم با گرفتن آمادهگی لازمه و مخصوصن انداخت راکت های اسکت، مجاهدین و شهر جلالآباد را تکهتکه کرد... در او جنگ بیشتر از چهارهزار مجاهد کشته شدن و او هم خاص بخاطر مخبری مه به حکومت داکتر نجیب پرچمی.
ــ عجیب نیست که شما از به اصطلاح کمونیست بودن، حال رهبر یکی از احزاب اسلامی و دربست در خدمت سیآیاِی هستید؟
ــ به هیچوجه، ما اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان حتا به جهان بینی خود هم پایدار و به رفقای خود هم وفادار نیستیم... همین حالا حکومت فعلی افغانستان که متشکل از خلقیها، پرچمیها و اخوانی هاست، همه و همه از کیسه سیآیاِی معاش میگیرند که هرکدام حاضر است، بخاطر قدرت، نزدیکترین کس خود را از بین ببره... ترجمه قران، ملاشدن، تبلیغات برِ دین و بخصوص مخبری برِ سیآیاِی کار هر روزهی سرکردههای حزبدموکراتیکخلق اس که مه هم استثنا نیستم، بخصوص که رفیق های حزبی دیگه چندان زور و قوت ندارن، پس باید خوده در یک جای قوی دیگه بند کنن، کار که حزب ما کرد، یعنی زدوبند با ارتجاع منطقه، سازمانهای مشهور تروریستیجهانی و بخصوص غلامی سیآیاِی.
ــ یک مدتی طولانی، اسم شما بعد از اسم اسامه بن لادن و یک تن دیگر،به حیث یکی از بزرگترین تروریست منطقه و شخص تحت تعقیب، در لیست سیاه سیآیاِی بود که حتا برای دستگیری شما جایزه هم تعیین شده بود، پس چه شد که شما مورد عفو قرار گرفتید و حال آزادنه به فعالیت های سیاسی خود مشغول اید؟
ــ سوال بسیار مهم... ایتور اس، در همو وخت هم که مه به اصطلاح، در سطح جهانی تحت تعقیب بودم، مخفیانه از کمک های آیاسآی پاکستان و سیآیاِی امریکا برخوردار بودم، چرا که مه یک مهرۀ بسیار قوی برِ مرام های هر دوی شان استم... در افغانستان هیچ نیروی دیگه، به اندازۀ حزب اسلامی ما منظم و قوی نیس و خوبی حزب ما، به رهبری بنده در اِیس که ما با تمام نیروهای درگیر جنگ، از اعضای حزب دموکراتیک خلق گرفته، تا مجاهدین و حتا یک بخشِ طالب ها، در ارتباط بسیار ماکم(محکم) حسنه استیم که همی کار هم مورد پسند بادارهای مختلف ماس، چرا که آنها هم هموتو یک حکومته میخاین که کل نوکرهای شان ده او سهم داشته باشن و سرکردۀ شان هم مه باشم، چرا که مه در گپ دادن مردم ها بسیار ماهر استم... به اِی معنا که بادارهای ما، مره رییس جهمور آیندۀ افغانستان مقرر خات کدن که از همی خاطر هم مره، به اصطلاح عفو نموده، از مخفیگاه دوباره به صحنه آوردن... جالب اس که همی موضوع ره شخصی بنام «خارکش» چندین سال پیش یاد کرده بود و گفته بود، به اینکه گلبدین که کشتنش برِ سیآیاِی مثل آب خوردن اس، تا حال زنده مانده، فقط و فقط به اِی خاطر که به احتمال قوی، رییس جهمور آیندۀ افغانستان مقرر خات شد... شما لقب خود را چی گفتید؟
ــ پس لقب مه نگردید... قسمیکه دیده میشه، شما هنوز هم در صدد وطنفروشی و خیانت استید.
ــ طبعن، دیگه باید همه گی بفامن که مثل مه در جهان وطنفروشی وجود نداره و اگر هم وجود داشته باشه، در مقابل مه، نفر دوم خات بود... مه هموتو گه گفتم، وطنفروش بدنیا آمدیم، پس وطنفروشی خاصیت مهس... هموتو که خاصیت گژدم گزیدن اس و ....
ــ تشکر... تشکر، از اینکه خود را با تمام خصوصیات و ارتباطات تان، صادقانه به ملت شریف ما و به همه جهانیان معرفی کردید، حال دیگر همه شما را بکلی شناختند و دیگر کس فریب شما را نمیخورد، لیکن دیگر باید بس کنیم، چون دیدن قیافۀ زشت و بخصوص بوی بد دهن شما، غیرقابل تحمل است.
ــ فقط یک چیزی آخری... چی فایده که مه خوده به مردم شریف افغانستان، معرفی کدم و اونها مرا شناختن، ملت شریف افغانستان بسیار خوشباور، خواب برده و مخصوصن یادفراموش است... مثلاً باوجودیکه تاریخ افغانستان پر از جنایات عرب ها در این کشور است، بازهم افغان ها، تمام همان جنایات را نه تنها فراموش کردن، بلکه حتا از دین و فرهنگ جاهلانهی آنها هم پیروی میکنن، چنان که نام های خود را هم عربی می گذارن و بدتر از همه اینکه حتا از مردۀ بسیاری از جنایتکاران عربی که بدست آزادیخواهان افغان کشته شده اند، زیارت درست کرده اند... من مطمئن استم که اکثر افغان ها حداقل یکبار به کابل رفته اند و بالاحصار این شهر زیبا را دیده اند، لیکن هیچوقت سوال نکردهاند که این دیوار برای چی مقصد درست شده است؟ این دیوار برای دفاع از شهر زیبای کابل در مقابل قشون اشغالگر عرب ها، در آن زمان در ست شده است... شاید بگویید که از این موضوع زیاد وقت گذشته است و طبعیست که فراموش میشود... درست است که از این موضوع بسیار وقت گذشته است، لیکن جنایت، جنایت است که آثار آن در هر کنج و کنار افغانستان دیده میشود و هموتو که گفتم، اوراق تاریخ هم پر از همین جنایت هاست که باید تازه و زنده نگهداشته شون، تا نسل به نسل از آن خبر شون و پیروان را به سزای اعمال رسانن... از این که بگذریم، از جنایات خلق و پرچم و بادارهای روسی شان خو زیاد وقت تیر نمیشه که مردم شریف افغانستان بازهم به آنها اعتماد میکنن و اونها ره در صف های خود جای دادن و حتا با آنها خویشی کردن... جنایات که مجاهدین، طالب ها، ملاها، کشور های همسایه، غربی ها به سرکردهگی امریکا کردن، در عقل نمی گنجد که هنوز هم این جنایات جریان دارد، ولی اکثر افغان ها باوجودیکه آنرا می بینن، نمیخواهند آنرا قبول کنن، چون هموتو که مه پیشتر هم گفتم، مردم شریف افغانستان بسیار خوشباور، خواب برده و مخصوصن یادفراموش اند... حال دیگه یک چیز بکلی مسلم اس و او اینکه، تا زمانیکه ملت شریف افغانستان، از خواب غفلت بیدار نشه و با چشم های واز و بیدار جنایاته نبینه و وختی هم که دید، اگه آگاهانه قبول نکنه که همی جنایت ها واقعن از فلان مادهپرست و فلانخداپرست مشهور و "محبوب"، صورت گرفته و تا زمانیکه با اتکای بخود و فقط بخود دست به یک قیام سرتاسری نزنه و با جنایتکاران، ولو که از خودشان هم باشن، یک تصفیه حساب بنیادی نکنه، روزگارش هموتو سیاه خات بود... و نان مه و امثال مه در روغن... والسلام.