افغانان و ترجمانان خارجی،

اوضاع نابسامان کشور افغانستان، به یقین که زمینه‌ی سودجویی و بهره‌برداری را برای یک تعداد از مردمان بیگانه چنان مساعد ساخت که چندی خود را با تاکیدات، در سطح‌جهانی، هم‌تاریخ، هم‌فرهنگ و هم‌نژاد افغانان معرفی نمودند. پیشرفته‌تر از آن حتی برخی از این میان ادعای، از چندین پشت، افغانی‌الاصل و بخصوص هم‌زبانی دارند، چنانچه با همین ادعا هم در کشورهای به اصطلاح آزاد، تقاضای پناهنده‌گی داده، از همه امتیازات درنظرگرفته شده به آنها، بهره بردند.

بطور طبیعی اینهمه حادبودن این کشور، در ساحات گونه‌گونه، مستلزم ملاحظات گونه‌گونه‌ی جهانی و در واقع رسیده‌گی به آن باشد که این امر به هیچوجه بدون ترجمانان و ترجمانی مقدور نیست و نخواهد بود. پس به‌کارافتادن اینهمه ترجمانان غیرافغان، برای افغانان در زمینه‌های گونه‌گونه، به هیچوجه بدون دلیل نیست که از سالیان دور بدینطرف برای «ملت» افغان «ترجمانی» نمودند، می نمایند و خواهند نمود. در این ارتباط بکارافتادن جمیعت وسیعی از اتباع پاکستان، کردستان و به ویژه ایران قابل ملاحظه است. 
در مورد مترجمانان و موضوعات مربوطه به آن پرداختن، بطور اطمینان مقتضی وقت و امکانات وسیع‌تر باشد، به آنچه که در این مقطع، ضرورتش هم نرود. مکث‌ ما در این ارتباط صرف به سؤاستفاده‌نمودن چندی از ایرانی ها به اصطلاح مترجم از موقعیت ناگوار افغانستان و خود را مترجمان زبان دری جازدن، بطور مختصر باشد و بس!
چندی از همین ایرانی ها، بنابر بروزنمودن جنگ های تحمیلی در کشور افغانستان و نتایج ناگوار آن، منجمله بوجودآمدن میلیون ها افغان مهاجر، نقش ترجمانان آنها را در کشورهای خارج به اصلاح میزبان، در مهم‌ترین بخش ها، بخصوص در ارتباط تقاضای پناهنده‌گی، به عهده گرفتند که نتیجه‌اش براساس تفاوت های زبانی، بطور واضح غلط ترجمانی‌کردن، ردشدن پناهنده‌گی و بقول معروف دربدرشدن افغان های بیچاره‌ی مهاجر را در قبال دارد. نیز در داخل افغانستان، قوای ISAF  را در عملیات شان، به حیث ترجمانان یاری رسانیدند که اکثراً با خلق‌شدن سؤتفاهمات به نقص و حتی گاهی به کشتار مردمان بیچارۀ افغان انجامیده است. دردناک و خنده‌دار در این مورد اینست، این مردمان که حتی به زبان دری به هیچوجه حاکمیت ندارند، ادعای بلدیت به زبان پشتو را هم  دارند و بدترین اینکه برخورد شان هم با افغان‌ها بی‌نهایت زشت و دور انسانیت است! 
باصراحت می‌تواند ذکرم باشد که بیشتر از ده‌فیصد افغانان به زبان فارسی ایرانی آشنایی تام و تمام دارند، لیکن یک ایرانی را هم سراغ ندارم که حتی ده‌فیصد زبان دری را بدرستی بفهمد و آنرا تکلم کند.
چنانچه ذکر آمد، پرداختن به اینکه زبان دری و فارسی را چه مشترکات و چه تفاوتات باشد، سخن را به درازا کشاند و در اینجا اشاره‌ام صرف به این نکته باشد که باوجود مخرج مشترک این دو زبان، هر دو زبان  را با گذشت زمان تغییرات کلی پدیدار شده است که به شخص خودم هم به حیث یک دری‌زبان، دانستن بعضی از سخن های نسل جدید به این زبان مشکل می‌افتد.
خواهش من از ایرانی های که از راه‌ی ترجمانی برای افغانان، پول بدست می‌اورند، همین است، لطفاً بدانید که با غلط ترجمانی کردن، گرچه روزگار خود را خوب، لیکن روزگار افغانان بیچاره را بقول معروف، بدتر از روزگار عبدالرحمن جهود می‌سازید. واضح است که اگر افغانِ در ایران متولد، یا بزرگ شده است و سروکارش با شما یک مترجم/ مترجمه ایرانی می‌افتد، اصلاً مشکلی در بین نخواهد بود، لیکن به‌قول معروف، به لحاظ جد خود، برای افغانان که در کشورهای اروپایی مستقیم از افغانستان و یاهم از پاکستان می‌آیند، اصلاً ترجمانی نکنید و به ویژه به هیچوجه ادعای بلدیت به زبان پشتو را نکیند که بقول معروف کفر مطلق است. اینرا هم باید بدانید که دری هم همه عین چیز نیست!
آنچه که ذهن مرا بخصوص در همین چوکات بخود معطوف ساخته است، می‌خواهم در اینجا درج نموده، پرسش نمایم که ترجمانی یک ایرانی به آن چسان خواهد بود؟
1.    موزه هایم هم تکه‌تکه
2.    اشتک ها کموده گُه پر کدن
3.    بریش گفتم که غلط کدی
4.    باز بسیار خفه شد
5.    کس ده قصه‌ی مه نیس
6.    ده قصه‌ایش استی
7.    مه ده قصه‌ایش نیستم
8.    قصه‌ایت مفت اس
9.    باز مره خوب پیچ‌کاری کد
10.    باز هر چار ما ده زیر صندلی خوب یک پینه‌کی زدیم
11.    مه خودم دیدم که پایان شد
12.    باز پلوه ده غوری کشید
13.    جنده ره بالا کدیم و باد ازو تخم جنگی
14.    ترسیدم که نفته
15.    دلم درد میکنه
16.    بیخی جام ماندم
17.    گنگس استم
18.    دلم کلوله شد
19.    خونت ده جیبم اس
20.    از کونت طوس می کشم
21.    چند دفه گیم زدم
22.    چند دفه انداخت کدم
23.    از کونش چک زد
24.    مه ده ماه‌ی حمل، یا ثور، یا... از وطن برآمدیم
25.    دیدو دیدو می‌گرده
26.    زیاد گپ می‌زنه
27.    اندیوال هام نیستن
28.    گناه‌ی خیاشنه، یا خسربره، یا ایور، یا خشو، یا ننو، یا سونو،یا ... اس
29.    همیتو یک چپلاق زدش
30.    تربوز خوردم وگرده هایم از کار افتاد
31.    والله که سرِ ازو آنتن هم بته
و و و 

اخبار روز

04 قوس 1403

BBC ‮فارسی - BBC News فارسی BBC ‮فارسی

کتاب ها