« جستاری در بارهٔ زندگی و اندیشه های کارل مارکس: 1818— 1883 » بخش ۲

( در حقیقت پایهٔ اقتصاد و روابط قوای تولید کننده با یکدیگر است که وضع اجتماع را به وجود می آورد— و نه قوای فکر و ارادهٔ مردم!دستگاه های دادگستری و روابط اجتماعی یک جامعه در حقیقت روی پایهٔ اقتصاد قرار دارند و مجموعهٔ روابط اقتصادی با یکدیگر است که روش عمومی اجتماعی ؛ سیاسی و فرهنگی یک ملت را تعیین می نماید! چنانکه بسیار اتفاق می افتد؛

وقتی در وضع اقتصاد تغییر حاصل می شود؛ روابط کلیهٔ شاخه های دیگر اجتماع: دستگاه حقوقی ؛ سیاسی؛ مذهبی؛ هنری و حتا فلسفی با یکدیگر عوض می شود — و در آن صورت است که انقلاب به وجود می آید— همه چیز تغییر می کند؛ و در آن موقع است که مردم متوجه تغییر می شوند و به مبارزه بر می خیزند: دستگاه های نامتناسب با زمان را بیرون می ریزند و فصل جدیدی در رشد جامعه شروع می شود۰کارل مارکس : نقدی در بارهٔ اقتصاد سیاسی ) لازم  می دانم یک بار دیگر یادآوری نمایم که چرا مستقیم  به اصل اندیشه های جناب مارکس نپرداختم : نخست این که مارکس از شکم مادر مارکس زاده نشده است و یا یکبار از زیر بوته بیرون نیامده ؛بلکه در یک فرایند و در طی چند دههٔ پر فراز و نشیب و با پشت سر گذاشتن فراز و فرودهای بسیار جانکاه و بغرنج به کارل مارکس به عنوان یک نظریه پرداز و نقاد معروف و جدی تبدیل میشود ؛ بنابر این به خصوص نسل جوان باید دقیق بداند که کارل مارکس چگونه شخصیتی بوده و در چه محیطی می زیسته و از چه کسانی تأثیر پذیرفته و چه طرز تفکری داشته و  امروز  چه چیزی میتوان از او آموخت و چه چیزی از افکار مارکس دیگر قابل پذیرش نیست و بالاخره پیام اصلی ایشان به انسان قرن بیست و یک چیست؟ در ضمن من روش و متد ویژهٔ خودم را در نوشتن دارم و آن گونه که برای خودم برنامه ریزی نمودم به جلو خواهم رفت و در این راستا با عجله و شتابزدگی عمل نمی نمایم۰ پس از دوستان ارجمندی که این سلسله جستارها را می خوانند صمیمانه تقاضا دارم که کمی صبر و حوصله مندی به خرج دهند و توقع نداشته باشند که خیلی زود همه چیز تمام شوند و به نتیجهٔ نهایی برسیم ۰همچنین دوست ندارم که مطالب یکبار مصرف بنویسم۰ شهر «تری ار» زادگاه کارل مارکس دوازده هزار نفر جمعیت داشت؛ چهل رستورانت ؛ چهل و هشت مهمان خانه و هشتاد و سه دکان مشروب فروشی داشت— به علاوه تعداد زیادی دکان‌های کوچک و خرده فروشی در آن میان دیده می‌شد۰مارکس در سال‌های جوانیش صدها فقیر و فاحشه در خیابان‌های شهر مشاهده کرده بود— شهر « تری ار» در آن زمان تعداد زیادی فاحشه خانه های شناخته شده داشت۰و به علاوه تعداد دیگری که مخفیانه مشغول کسب خود بودند — ضمنأ فقر و بیکاری یکی از علل مهم جنایات بزرگ و کوچک محیط بود۰آمار ادارهٔ پلیس در گزارش سال 1828 خود؛ بیش از 727 فقره بازداشت را نشان می دهد۰البته از آنجائی که مارکس متعلق به طبقهٔ مرفه بود اصطکاک مستقیمی با بینوایان نداشت۰ولی از سوی دیگر برای او ممکن نبود که به کلی با چشم بسته از میان اجتماع بدبختی که او را احاطه کرده بودند بگذرد۰و فقر و بینوایی همشهریانش تأثیری عمیقی در او به جا نگذارد۰واضح است آنچه را که تا اینجا‌ شرح داده شد مربوط به محیطی بود که مارکس در آن نشو و نما کرده است و کمتر ارتباط مستقیمی به شخص او دارد۰اما باید گفت شناخت محیطی که یک متفکر در آن زندگی می نموده‌ نیز مهم است و باید بدان پرداخته شود؛ که آن متفکر در چه فضایی سیاسی؛ اجتماعی؛ اقتصادی ؛ مذهبی و فرهنگی می زیسته است و آن شرایط چه اثری بر افکار و احساسات آن شخصیت نهاده است۰به همین علت ترجیح می دهم نخست به محیطی که جناب کارل مارکس در آن زندگی نموده هست بپردازم۰در تاریخ 13 سپتامبر 1824 دولت پروس قوانین قبلی را در خصوص منع داخل شدن کودکان یهود به مدارس دولتی را وضع نمود۰در این صورت یک کودک یهودی یا می بایستی به مدرسه یهودی ها برود و یا ورود به یک مدرسهٔ خصوصی را که معمولن از نظر سطح تعلیمات پایین تر از مدارس دولتی بودند انتخاب نماید۰در چنین صورت پدر مارکس که از طرفی نمی خواست پسرش به یک مدرسه یهودی برود و از سوی دیگر استطاعت فرستادن بچه هایش را به مدرسهٔ خصوصی نداشت؛ تصمیم گرفت که مذهب فرزندانش را نیز تغییر بدهد۰چنانکه قبلن خود او مذهب مسیحی را پذیرفته بود۰بدین طریق روز 26 ماه اوت 1824 یعنی سالی که مارکس شش سال داشت و می بایستی به مدرسه برود به او و خواهر هشت ساله اش سوفی « Sophie » و سایر برادران و خواهران او که از مارکس کوچکتر بودند در کلیسای اوانژلیک‌ « Evangelique » شهر تری ار غسل تعمید داده شد و مذهب رسمی کودکان هنریش مذهب مسیحی اعلام گردید۰سپس ده سال بعد یعنی در تاریخ 23 ماه مارس 1834 مسیحیت مارکس در همان کلیسا به طور قطع تأیید گردید۰و چند نفر از دوستان و آشنایان سمت پدر و مادر تعمیدی او را قبول نمودند۰از آنجائی که مسائل مذهبی در منزل هانریت یعنی مادر مارکس مورد بحث قرار نمی گرفت آنچه مارکس در بارهٔ مذهب آموخت و به خاطر سپرد تنها از راه مدرسه بود۰ابتدا به دبستان ( ابتدائی )و بعدأ در دبیرستان (لیسه)۰دبستانی که مارکس را در آنجا نام نویسی کردند وابسته به کلیسای آنژلیک و رئیس آن کشیشی به نام «یوهان آبراهام کوپر» بود و در دبیرستان تحصیل اجباری بود و شاگردان هر هفته دو ساعت در این رشته آموزش می یافتند و معلمی که این رشته را تدریس می کرد همان کشیش «کوپر »رئیس دبستان آنژلیک بود؛ که از اشتیاق مارکس به آموختن ضوابط مذهبی اظهار رضایت کرده بود۰در گواهی نامهٔ دبیرستانی او سایر معلمان نیز سطح معلومات مارکس را در زمینهٔ شرعیات مذهب کافی نوشته و از ایمان و وجدان مذهبی او اظهار رضایت نموده بودند۰اما در آخر نظریات اضافه کردند : و کمی هم از تاریخ مذهب مسیحی اطلاع دارد۰از این جملهٔ اخیر چنین معلوم میشود که رویهمرفته شاید مارکس علاقه زیادی به آموختن ضوابط مذهبی نداشته است۰در شهری که بزرگ‌ترین فرزند نامدار آن بعدها جملهٔ معروف : « مذهب برای مردم حکم تریاک را دارد» را از خود باقی گذاشت۰مارکس در ماه اکتبر سال 1830 در سن دوازده سالگی وارد دبیرستان « لیسه» فردریک ویلهلم شد و تا سال 1835 در آنجا تحصیل کرد از همان مدرسه دیپلم « شهادت نامه» متوسطه را دریافت داشت۰دبیرستان نامبرده از طرف کشیش های ژزوئیت در سال 1563 میلادی تأسیس شده بود و یکی از قدیمترین و بهترین دبیرستان‌های شهر تری ار محسوب می شد۰و از این تاریخ ؛یعنی تاریخ ورود مارکس به دبیرستان به بعد است که در بارهٔ چگونگی دوران جوانی او اطلاعات کاملتری در دست می باشد۰میزان پیشرفت او در دروس مختلف؛ نمرات تحصیلی سالیانه و مقالاتی کوتاهی که مارکس در کلاس های بالاتر نوشته است؛ و اظهاراتی که در این مدت از طرف دبیران و معلمان در باره اش شده و روی کاغذ آمده است؛ همه محفوظ و موجود می باشند۰مجموعهٔ این اطلاعات به خوبی نشانه های از افکار و فعالیت های بعدی مارکس را در بر دارند۰جالب توجه است که با وجود استعداد سرشاری که در نهاد او موجود بود کارل هیچ گاه در ردیف شاگردان برجستهٔ همدوره‌ و همکلاسانش نبوده است و شاید علت این امر عدم علاقهٔ او به بعضی از دروس اجباری از قبیل شرعیات و فیزیک بوده است؛ انگار از همان نوجوانی زیر بار زور و تحمیل نمی رفته حتا اگر درس مدرسه بوده باشد۰مارکس به کلاس های که دروس آنها به طور اختیاری تدریس می شد از قبیل کلاس های رسم و نقاشی؛ آواز؛ زبان یهودی و غیره اصلن پا نگذارده است۰و در امتحانات نهائی که از دو قسمت کتبی و شفاهی تشکیل می‌شد نمرات مارکس به طور کلی هرگز از متوسط تجاوز ننمود۰فقط در دو رشته ؛ زبان آلمانی و زبان لاتین نمرات او بالاتر از حد متوسط در آمدند۰مارکس هفت خواهر و برادر داشت۰ دوران بچگی مارکس در خانواده ای پر از شادی و در خانهٔ پر از جمعیت گذشت۰پدر و مادر مارکس بسیار بارور بودند و تقریبأ هرسال نوزاد جدیدی به فامیل اضافه می کردند۰یک سال پس از ازدواج پدر و مادر مارکس یعنی در سال 1815 پسری به نام موریتس داوید به دنیا آمد۰اما چند روز بعد در گذشت۰سال بعد خواهر بزرگ مارکس سوفی به دنیا آمد؛ و دو سال بعد « 1818» مارکس پا به دنیا گذارد۰و پس از آن هانریت مادر مارکس هر سال کودکی دیگری زائید؛ هرمان در سال 1819 هانریت در سال 1820 و لوئیز در سال 1821 و امیل در سال 1822 و پس از آن هر دو سال یک بار ؛ کارلین در سال 1824 و ادوارد در سال 1826 پا به عرصهٔ وجود گذاشتند۰از این هفت خواهر و برادر فقط خواهر مارکس سوفی از او بزرگ‌تر بود۰در بارهٔ این خواهران و برداران مارکس اطلاعات کامل و یا جالبی در دست نیست؛ فقط نوشته شده است که اغلب آنها از لحاظ مزاجی کم و بیش علیل و ضعیف بوده اند و هیچ کدام آنها در میان جامعه به مقامی نرسیده اند که در تاریخ قابل یادآوری باشد۰از قرار معلوم هنریش پدر مارکس از همان ابتدا علائمی از استعداد سرشار و صفات برجستهٔ در پسر بزرگش مارکس دیده و فرق زیادی بین او و برادران و خواهرانش مشاهده نموده است۰و شاید به همین علت ناآگاهانه صفات برجستهٔ مارکس را که مهم‌ترین آنها ؛ رشد سریع روانی ؛ خودسری؛ تیز هوشی و اعتماد به نفس و اصرار در تسلط بر محیط بوده تشویق نموده است۰و در ضمن در مقام مقایسه با مارکس ضعف و کندی سایر فرزندانش هرچه بیشتر برای او واضح گردیده است۰بیماری سل در میان فامیل مارکس عمومیت داشت و پنج تن از خواهران و برادران مارکس به علت بیماری سل در کودکی و نو جوانی و جوانی و خواهرش هانریت نیز بعد از پس از ازدواج در سن 36 سالگی در نتیجهٔ همین مرض زندگی را بدرود گفت۰مارکس نیز مبتلا به سل بود و معافیت او از خدمت در ارتش پروس به همین علت بوده است۰در ماه اکتبر 1845 هنگامی که دولت بلژیک مارکس را تهدید به اخراج از بروکسل کرد؛ مارکس به فکر افتاد که به آمریکا کوچ کند و با این منظور نامهٔ به شهردار تری ار نوشت و در خواست اجازهٔ خروج از آن شهر را نمود— مارکس در این نامه به معافیت اش از خدمت در ارتش اشاره می کند و می نویسد که : در سال 1832 پزشک معاینه کننده نوشته است که این شخص به علت ضعیف بودن دستگاه تنفس و خون ریزی گاه بگاه از ریه فعلن قابل خدمت در ارتش نمی باشد۰سه سال بعد در ماه مه 1836 کمیسیون پزشکی تجدید نظر در تصمیم قطعی خود در بارهٔ مارکس اظهار داشته است که : این شخص به علت بیماری ریه کاملن غیر قابل استفاده برای خدمت در ارتش می باشد۰ ( بنا بر دیدگاه فیلسوفان روشنگری ؛طبیعت و شناخت را باید بر شالودهٔ خودشان قرار داد و آنها را طبق شرایط ویژه شان تبیین کرد۰در هر دو مورد از پرواز به « جهان فراباش »باید پرهیز نمود۰نباید گذاشت که هیچ عنصر بیگانه ای میان شناخت و واقعیت؛ میان من و جهان حائل شود مسئلهٔ شناخت را باید بر شالودهٔ تجربه قرار داد و در قلمرو تجربه نیز آن را حل کرد۰زیرا هر گامی که فراسوی تجربه گذاشته شود به معنای راه حلی واهی خواهد بود که می کوشد امری ناشناخته را با کمک چیزهای ناشناخته تر تبیین کند۰رابطهٔ شناخت با موضوع شناخت را نمی توان با دست یازیدن به انگیزه های دینی و متافیزیکی حل کرد۰زیرا چنین کاری تنها موجب تاریک‌تر شدن مسئله خواهد شد ۰ارنست‌کاسیرر فیلسوف فرهنگ ) 

اخبار روز

13 سرطان 1403

BBC ‮فارسی - صفحه افغانستان BBC ‮فارسی - صفحه افغانستان

کتاب ها