انتساب نابسامانی های گوناگون و مختلف پیچیده و بغرنج سیاسی؛ اقتصادی؛ اجتماعی و فرهنگی تنها به عوامل خارجی و بیگانگان و دشمنان دور و نزدیک ناشناخته شده یا ناشناس در واقع ارائهٔ تبیین های ساده؛ سطحی؛ خام و عامه پسند از پدیده های بسیار پیچیدهٔ اجتماعی است
۰ این فروکاستن علل و عوامل پیچیدهٔ پدیده های مختلف اجتماعی پیوند خورده با پدیده های اجتماعی دیگر و بسترهای تاریخی گوناگون به یک امر اخلاقی فردی یا جمعی « توطئه» کار ناروا است و امکان درک و تبیین درست تحولات و رویدادهای اجتماعی را از بین می برد۰شوربختانه در کشور ما چنین رهیافت توطئه محورانه بسیار رایج و شایع بوده است و حتا قشر به ظاهر روشنفکر نیز به این درک غلط و تحلیل نادرست همواره دامن زده و می زنند۰این که می گوییم توهم توطئه نوعی بیماری است بدین معنا نیست که اساسأ هیچ توطئهٔ در هیچ موردی در کار نیست و آنچه که توطئه خوانده می شود همه خواب و خیال و توهم است؛بلکه منظور آن است که مقولهٔ «توطئه» را می توان به دو گونه بررسی نمود: یکی برخورد علمی و دیگری برخورد احساسی و عاطفی و بیمارگونه۰در بر داشت علمی «توطئه» به عنوان فرضیهٔ در نظر گرفته می شود که قابل رد یا اثبات است و در پرتو داده های عینی و اسناد و مدارک تاریخی و بدون جانبداری عاطفی مورد بررسی و تحلیل علمی قرار می گیرد و از این لحاظ قابل اثبات یا رد و انکار می باشد۰توهم توطئه نوعی بیماری روانی فردی و جمعی است۰بیماری فردی سؤظن به همه چیز و همه کس را «پارانویا»و بیماری جمعی را توطئه باوری یا نظریهٔ توطئه می نامند۰کسی که به توهم توطئه در مفهموم اخیر آن مبتلا است؛ تمام وقایع عمدهٔ سیاسی و سیر حوادث و وقایع تاریخی را در دست پنهان و قدرتمند سیاست بیگانه و سازمان های مخوف سیاسی و اقتصادی و حتا مذهبی وابسته به آن سیاست می پندارد۰به گمان چنین افرادی همهٔ انقلاب ها؛ شورش ها؛ جنبش ها؛جنگ ها؛ صلح ها؛ عقب ماندگی ها و وابستگی های اقتصادی و سیاسی؛ بر آمدن و فروپاشی سلسله ها و دولت ها؛ ترورها و حتا کمبود محصولات کشاورزی؛ سقوط ارزش پول؛ قحطی ها و زلزله ها را در دست پنهان بیگانه کار گردانی می کند و همهٔ رجال کشور و همهٔ احزاب و سازمانها و جریانات فکری و سیاسی را همچون عروسکان خیمه شب بازی و بازیگران افسانه های جن و پری از پس پرده وبا اشارهٔ او حرکت می کنند و از خود هیچ اراده ای ندارند۰باور به توطئه و دسیسه همواره با بشر بوده است۰اما رویکرد سیاسی به آن در دنیای مدرن در جنگ های صلیبی ؛ترس از یهودیان و هراس از انجمن های مخفی ریشه دارد۰در اواخر سدهٔ یازدهم میلادی باورهای مربوط به شیطنت های یهودیان شروع به گسترش کرد؛ در تصورات قرون وسطا یهودیان چاه های آب را مسموم و به مقدسین بی حرمتی می کردند؛ کودکان مسیحی را مورد اذیت و آزار قرار می دادند؛در معاملات خود با بازرگانان به نیرنگ و تقلب متوسل می شدند و دائمأ در جهان مسیحیت توطئه می نمودند۰بعدها ترس و هراس عمومی در اواخر سدهٔ چهاردهم میلادی پیرامون دو مسئله متمرکز گردید: یهود ستیزی«آنتی سمیتیزم» و ترس از انجمن های سری۰ همین طرز تفکر غلط و باور وحشتناک به تئوری توطئه در قرن بیستم میلادی باعث قتل عام یهودیان و آنهمه کشتار و جنابت و فجایع و ایجاد کوره های آدم سوزی علیه این قوم توسط هیتلر و کثیری از مردم آلمان در آن زمان گردید که بدون شک لکهٔ ننگی است بر پیشانی کشور آلمان « هرچند امروز آلمان یکی از صلح آمیزترین کشورهای جهانمی باشد»۰دانشنامهٔ آمریکایی تئوری توطئه می نویسد: تئوری توطئه یک تبیین عمومی و مشترک برای بیان علت پدیده های متفاوت اجتماعی و سیاسی است۰این تبیین معمولن دارای سه ویژگی بنیادی است: نخست اصالت نداشتن و فراگیر بودن و دوم منحصر نبودن به ایدئولوژی خاص و سوم یهودی ستیزی به ویژه در غرب۰بر این اساس گروه های مختلف اجتماعی اعم از چپ و راست؛ تحصیل کردگان و عوام به تناوب به آن متوسل شده اند۰همچنین حکومت ها و سیاستمداران فعال در حوزهٔ قدرت نیز غالبأ آن را مطرح می کنند و از آن به عنوان سپر بلا و یا ضد حمله های علیه مخالفان بهره می گیرند۰ به خصوص نظامهای خودکامه و فاسد و توتالیتر تلاش می ورزند که حداکثر سؤاستفاده را از تئوری توطئه بکنند۰در نگرش تئوری توطئه فرض بر این است که دست های آشکار و بیشتر پنهان رقم زنندهٔ مقدرات فرد؛ جامعه و یک ملت هستند۰در تعریف دیگر تئوری توطئه؛ نداشتن اعتقاد یا باور نکردن شکل ظاهری رویدادهای سیاسی؛ اجتماعی و اقتصادی عنوان شده است۰بر اساس این دیدگاه طرفداران تئوری توطئه؛تحولات و وقایع سیاسی صورت ظاهری دارند که دیده می شود؛ تمامأ اسباب وعلل یا ریشه های حقیقی و واقعی به وجود آمدن آن چیزهای دیگری است که یا اساسأ نسبت به آنها علم و آگاهی پیدا نمی شود و یا آن که صرفأ بعدها ممکناست سر نخ های ار آن به دست آید۰به باور آنان هرگز نباید تحت تأثیر صورت ظاهر رویدادهای سیاسی قرار گرفت؛ بلکه همواره باید به جست و جوی علت های واقعی و دست های پنهان سرنخ های اصلی و اسباب و عللی رفت که پدید آورندگان آن سعی می کنند از چشم ها پنهان و مخفی نگهدارند۰بی تردید پایبندی به چنین دیدگاهی این نتیجه را در پی خواهد داشت که تحولات سیاسی اصالت چندانی ندارند و کمتر اتفاق می افتد واقعه ای به طور طبیعی به وجود آید؛ بلکه رخدادها و اتفاقات و تحولات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی همواره محصول اراده ای قدرت یا فدرت های است که مصالح ومنافع خود را دنبال می کنند۰بدین ترتیب این آقایان باورمند به تئوری توطئه به جای بررسی و تجزیه و تحلیل این که تحول یا رویداد خاص تحت تأثیر کدام شرایط ؛ عوامل و علل سیاسی و اجتماعی یا اقتصادی یا فرهنگی پدید آمده است؛ توطئه باوران همواره در جست و جوی عوامل پشت پرده خواهند بود۰این گرایش در مورد پدیده های که خلاف باورها انتظارات شخص باشد بسیار شدید و برجسته است۰در چنین مواردی شخص معتقد به تئوری توطئه به نوعی آن واقعهٔ سیاسی یا تاریخی را برای خود بازسازی می کند که با باورهای توطئه محور او سازگاری پیدا نماید۰حتا در عصر روشنگری در سدهٔ هجدهم میلادی این وضعیت تداوم یافت۰به هنگام وقوع انقلاب کبیر فرانسه افرادی از جناح مخالف انقلاب از انجمن های فراماسونی به عنوان پوششی برای سازماندهی انقلاب نام می بردند و معتقد بودند که این انجمن ها دست به کارهای شوم می زنند و فعالیت های آنان بخشی از برنامهٔ عظیمی است تا الحاد و هرج و مرج را در جهان اشاعه دهند۰اما انجمن های فراماسونی اصولن گروه های مساوات طلب بودند۰در این انجمن های مخفی افراد می توانستند بدون ملاحظات مربوط به عملکرد یا ملیت گردهم آیند۰آنها راسبونالیست یا خردگرا ؛ مخالف تنگ نظری و تعصبات کلیسا بودند و جایگاهی برای آزاد اندیشان و لیبرال های وقت بودند۰این انجمن ها مرکز گردهمایی برجسته ترین چهره ها و دانشمندان و فیلسوفان نامدار و سردمداران اندیشه های نو و انقلابی ؛ مخالفان حکومت خیلی خود کامه؛ رهبران انقلاب های مهم آن روزگار و هواخواهان حقوق طبیعی ؛ آزادی؛ برابری و برادری بودند۰نویسندگان و اندیشمندانی مانند : مونتسکیو ؛ ولتر و روسو نیز در این جرگه بودند۰بنابر این نگرش مبتنی بر تئوری توطئه همواره در تاریخ وجود داشته و در آینده نیز وجود خواهد داشت۰در کشورهای غربی از جمله در آمریکا افراد و جریان های وجود دارند که همچنان بر این اعتقاد هستند که استقلال آمریکا کینه کشی فرانسویان از انگلیس است و یا انقلاب فرانسه را انتقام انگلیس به واسطهٔ فراماسونری از کشور فرانسه می دانند۰مورخ امریکایی ریچارد هافستادر در سال 1952 در مقالهٔ با عنوان «شیوهٔ پارانویایی در سیاست آمریکا» به نقد عناصر دست راستی آمریکا می پردازد که طی تاریخ همیشه گمان می کرده اند که کشور آمریکا به کام یک توطئه بین المللی رانده می شود۰اینان در سدهٔ نوزدهم فراموسون ها و کاتولیک ها را بانی این توطئه می پنداشتند و در نیمهٔ نخست سدهٔ بیستم ؛خود را در خطر توطئه از یهودیان ؛کمونیست ها و ایادی داخلی آنان می دیدند۰بر اساس باورهای یک انجمن در آمریکا؛ عمال داخلی این توطئه گران در بر گیرندهٔ اکثر اعضای شورای عالی قضایی ؛ اعضای کنگره رده های بالای پنتاگون و رهبران جنبش مدنی آمریکا بودند۰این ها حتا رئیس جمهور آیزنهاور را هم بخشی از همین توطئه کمونیستی برای تسخیر آمریکا می دانستند۰آلن گاری ؛ نویسنده و خبرنگار آمریکایی در کتابی با عنوان «هیچکس جرأت ندارد آن را توطئه بنامد » با نگاهی تمامأ توطئه انگارانه درست یا نادرست مدعی است که توطئهٔ بسیار گسترده ای در جریان است که هدف آن ابتدا تبدیل تدریجی نظام کشور های جهان به نظامی کمونیستی و نهایتأ ادغام همهٔ آنها در یک حکومت جهانی تحت عنوان اتحاد جماهیر سوسیالیستی جهانی زیر چتر سازمان ملل است۰ مرور موارد فوق نشان می دهد که نظریهٔ توطئه می تواند در همهٔ جوامع و فرهنگ های سیاسی مطرح شود۰ در ایران نیز پیروان و باورمندان به تئوری توطئه در میان اقشار مختلف کم نیستند؛ عدهٔ انقلاب مشروطهٔ ایران و انقلاب سال ۵۷ را نیز بر اساس تئوری توطئه بررسی می کنند۰محمد رضا شاه پهلوی در طول سی و هفت سال سلطنت به ویژه در دهٔ سال آخر ؛هر مخالفتی را آلت دست خارجی ها که با او و سلطنتش دشمن بودند می دانست۰شاه مخالفان چپی خود را مرتبط با کمونیسم بین الملل یا ارتجاع سرخ می پنداشت ؛ ملیون و ملی گرا ها را وابسته به آمریکا و مذهبی ها را عوامل مصر؛ سوریه ؛ عراق و در اواخر لیبی می دانست۰حکومت اسلامی آخوندیسم ایران نیز مانند شاه همه چیز و همه کس را فقط و فقط بر پایهٔ تئوری توطئه ارزیابی می کند؛ به همین علت هم شاه و هم حکومتگران اسلامی در ایران از درک و تحلیل درست اوضاع کشور بی نهایت ناتوان و درمانده بودند و هستند و همین عامل نیز باعث سرنگونی سلطنت شاه شد و همین عامل باعث سرنگونی سلطنت ولی فقیه نیز خواهد شد که خوشبختانه جنبش زنان و جوانان ایران زمین که اکنون شکل گرفته حکومت اسلامی و خمینیسم را به زباله دان تاریخ خواهند سپرد۰یکی از ساز و کارهای دفاعی انسان از بعد روانشناختی ؛ فرافکنی است۰انسان تمایل دارد بسیاری از ضعف ها و کمبود های خود را به دیگران نسبت دهد؛ ناکامی های خود را به دلیل یا دلایل خارجی و بی ارتباط به ناتوانی های خود بداند و رفتار دیگران با خود را ؛ در صورتی که به زیان وی تمام شود؛ به خاطر انگیزه های نامشروع آنان بداند۰انسان در کل تلاش می کند از بعد روانی توجیه مقبولی برای ناکامی های خود بتراشد و برای کسب آرامش طبعأ خودش را متهم نسازد و ضعف های شخصی و شخصیتی دور از دسترس بودن اهداف و ایده آل ها یا عدم تناسب ابزارها با هدف ها را به شکل معقول به عنوان عامل اصلی ناکامی ها نشناسد؛ بلکه با نسبت دادن همهٔ اینها به اقدامات شریرانهٔ دیگران خود را تبرئه و توجیه نماید۰البته انسانها در شرایط عادی به آمیزه ای از هردو دلایل واقعی وفرافکنی متوسل می شوند و فقط به هنگام بیماری روانی همهٔ رویداد ها را به دیگران و نیات سؤء آنان نسبت داده و گرفتار «پارانویا» می شوند و حتا اقدامات بی ربط دیگران را در ارتباط با خود و علیه موجودیت خود تصور می کنند۰توجیه ضعف های داخلی و در بسیاری از موارد علت اصلی و نهایی ناکامی ضعف هایی است که در داخل کشور و یک جریان و یا حکومت وجود دارد و حاکمان یک کشور و حتا افکار عمومی تمایل دارد این ضعف ها را علت آن ناکامی نداند؛ بنابر این آنها را به تئوری توطئه دیگران نسبت می دهد۰عامل دیگر ساده کردن تحلیل و ایجاد حالت اقناع است؛ چون تحلیل و تبیین رویداد های اجتماعی و مشکلات و نارسایی ها کار پیچیده ای است که تمامی افراد قادر به انجام آن نیستند۰این امر هم در مورد کسانی که مسئولیت تحلیل و تبیین امور را دارند صادق است و هم در مورد مردمی که قرار است مسائل پیچیده و بغرنج را درک نمایند۰از این رو تحلیل گران با انتساب موضوع به بیگانگان کار تبیین را به سطح مکانیکی تقلیل می دهند و با تک علتی و تک منبعی کردن یک پدبدهٔ چند علتی ؛ آن را برای سایرین قابل فهم می کنند۰ این امر چون با ذائقه مخاطبان کم دانش و کم بینش نیز تناسب دارد مورد پسند آنان واقع می شود و همین مسئله تحلیل گران را به ارائهٔ این گونه تحلیل های سطحی و عامه پسند تشویق می کند۰کاستن از انتقاد به بهانهٔ بهره گیری بیگانگان : در این وضعیت وجود توطئه و دشمن می تواند بهانهٔ برای پوشاندن ضعف ها ؛ آگاه نکردن مردم؛ جلوگیری از مشارکت دیگران در تصمیم گیری ها و چیزهای دیگر باشد۰ ایجاد نفرت روانی از مخالفان و سرکوب آنان راه دیگری باور به تئوری توطئه است؛ مسلم است بیگانه و هر کسی که منافع ملی را زیر پا بگذارد و در مسیر تسلط خارجی بر کشور با بیگانگان همکاری نماید؛مورد نفرت مردم قرار خواهند گرفت۰حاکمان نیز با نسبت دادن افراد و اندیشه ها و جریان های مخالف به بیگانگان ؛در واقع از نظر روانی در مردم حالت انزجار پدید می آورند و از این طریق روند سرکوب مخالفان را تسریع می کنند واصل برخورد با مخالفان را مشروع جلوه می دهند۰ تاریخ سدهٔ بیستم مملو از سرکوب سیاسی و کشتار مخالفان نظام های خودکامه و توتالیتر تحت عنوان همکاری با دشمن و بیگانگان بوده است۰بر اساس برخی آمارها در این سده حدود « ۱۷۰ » میلیون انسان در جهان توسط دولت های سرکوبگر از بین رفتند ۰این تراژدی کشتار جمعی مردم توسط دولت ها همواره به بهانه های مختلف از جمله همکاری با دولت های اجنبی بوده است۰بر اساس این آمار در سدهٔ گذشته میلادی ۶۲ میلیون نفر در شوروی — ۳۵ میلیون نفر در چین— ۲۱ میلیون نفر فقط در آلمان نازی — ۱۰ میلیون نفر در نفر ناسیونالیست چینی — ۶ میلیون نفر ژاپنی و ۲/۴ میلیون نفر توسط خمرهای سرخ در کامبوج جان خود را از دست دادند۰ و تردیدی نیست که در سایر کشورها نیز ده ها میلیون انسان به دلایل واهی و انگ زدن ها و اتهامات احمقانه ؛ مظلومانه جان باختند۰بر این اساس شبح شایعه و باور دیوانه وار به تئوری توطئه ؛ هر دو فرزندان ناخلف خودکامگی و بی خبری اند۰هرچه اطلاعات محدود تر ؛ آرشیو ها برای محققان و پژوهشگران نایاب تر و بسته تر و هرچه اندیشه و قلم در جامعه منقاد تر باشند ؛ این دو فرزند ناخلف هم رایج ترند۰استبداد سیاسی انسانها را از درون و برون تحقیر می کند و تنها انسانهای به غایت تحقیر شده عنان تاریخ و سرنوشت خویش را در کف نیرهای بیرونی و برتر می گذارند۰تنها پادزهر واقعی شایع و تئوری توطئه چیزی جز آزادی اطلاعات و اندیشه و جامعه ای خود بنیاد و متکی به خود از سوی دیگر نیست۰دکتر علی شریعتی که قلم توانا و زبان فصیح داشت و می توانست از کاه کوه بسازد و از پشه فیل و در مبالغه گویی ید طولایی داشت و ایشان نیز به بیماری پارانویا مبتلا بود و با آن که خود را مورخ و جامعه شناس و اسلام شناس می دانست در اظهار نظری که در بارهٔ علت سقوط امپراتوری عثمانی سخن گفته مانند بسیاری از نوشته هایش بدون ارائهٔ هیچ گونه استدلال قوی و مدرک و اسناد خرد پسندی در کتاب « باز شناسی هویت ایرانی اسلامی» آنچنان فرافکنی می کند که تأسیس حکومت صفوی در ایران را توطئهٔ علیه امپراتوری عثمانی می داند تا با بر انگیختن جنگها ی مداوم میان دو امپراتوری عثمانی و صفوی جهان اسلام را به زعم شریعتی تضعیف کنند۰ این سخن شریعتی خداوند جعل و تحریف و مبالغه به اندازهٔ این سخن خمینی مضحک و نابخردانه است که در یکی از سخنرانی هایش می گوید« این آمریکایی جهانخوار هزاران سال است که ما را استثمار و استعمار می کند» کسی جرأت ننموده که از این موجود بپرسد که از تشکیل کشوری به نام آمریکا چند قرن بیشتر نمی گذرد۰عامل مؤثر دیگر در اشاعهٔ توهم توطئه ؛فقدان آزادی بیان و برخورد سالم عقاید و آراء و فرهنگ سیاسی لازم برای تساهل سیاسی و عقیدتی است۰گذشته از آن اعتقاد به قضا و قدر و رمل و اسطرلاب و طالع بینی و دسیسه های فلک کج رفتار و نیروهایی که از حیطهٔ دخالت انسان بیرون است از عواملی هستند که توهم تئوری توطئه را تقویت و نسبت بدان مبالغه و بزرگ نمایی می کنند۰ باور به تئوری توطئه از نظر شالودهٔ فکری یا ساختار ذهنی بر ثنویت استوار است۰یعنی بخش کردن جهان به دو بخش نیک و بد : جهان خودی که نیکو سرشت و یزدانی است و جهان بیگانه که تبهکار و اهریمنی است۰جهان شر که بسیار پر توان و نیرومند است و سیر حوادث تاریخ را به سود خویش می گرداند و نیروهای یزدانی را قربانی منافع تبهکارانهٔ خویش می سازد۰البته دوباره باید یاد آور شوم که این گفته بدان معنی نیست که قدرت های بزرگ و استعماری دست به هیچ توطئهٔ نزده و نخواهند زد؛ بلکه معتقدم که در هر مورد باید به بررسی ابعاد و جنبه های گوناگون توطئه پر داخت و از توهمات و افسانه بافی باید جدأ پرهیز نمود۰باور افراطی وبه تئوری توطئه از نظر پیامدها یا کارکرد های روانی و اجتماعی ؛ برای کسانی که به آن اعتقاد دارند؛آرامش خاطر می آورد و همچون ساز و کارهای دفاعی روانی این فرصت را به آنان می دهد تا از خود رفع مسئولیت کنند و همهٔ تقصیر ها را به گردن توطئهٔ بیگانگان بیندازند۰مثلن عقب ماندگی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی را تمامأ به گردن استعمار بگذارند؛ و یا به زعم خود به تاریخ پاسخ گویند تا ناتوانی خویش در ادارهٔ امور کشور در لحظات بحرانی و شورش ها و انقلاب های ناشی از آن را به توطئهٔ پشت پردهٔ بیگانگان مناسب سازند و مسئولیت تاریخی خود را لوث کنند؛ و یا نابسامانی اقتصادی و سقوط ارزش پول را به توطئه بیگانگان نسبت دهند تا از خود رفع مسئولیت نمایند۰از لحاظ تاریخی نمی توان انکار کرد که قدرت های برتر در دوره های گوناگون به طور مستقیم یا غیر مستقیم در مسائل و امور داخلی کشورها مداخله کرده اند۰این نکتهٔ است که خود آنان بارها بدان اعتراف و اشاره داشته و در بیشتر موارد به طور علنی آن را اعلام کرده اند۰اما مسئلهٔ اساسی این است که در تحلیل های مبتنی بر دیدگاه تئوری توطئه بدون توجه ژرف به عوامل داخلی زمینه ساز توطئهٔ خارجی و نقش نیروهای اجتماعی؛ هیچ گونه جایگاهی برای رقابت؛ حوادث عادی و طبیعی و کنش و واکنش انسان ها و جوامع در سطوح عقلانی و عاطفی در نظر گرفته نمی شود۰بدیهی است که ساختار نظام بین الملل کاملن نابرابر و مبتنی بر رابطهٔ قدرت است۰پس باید با ایجاد زمینه های لازم در داخل« توسعهٔ سیاسی و توسعهٔ اقتصادی »توان رقابت در این نظام نابرابر ایجاد نمود۰برای کسب توانایی رقابتی توجه به مسائل درون و داخلی مانند برابری اقوام در تمام عرصه ها؛ باور به عدالت اجتماعی ؛ باور به یک نظام مردم سالار و دموکراتیک ؛ باور به جدایی دین و مذهب از حکومت یا همان سکولاریسم ؛ باور به پلورالیسم یا کثرت گرایی ؛ دست بر داشتن از همهٔ انواع تبعیض چه قومی و تباری ؛ زبانی ؛ مذهبی؛ جنسیتی و سمتی بیش از مسائل بیرونی اهمیت. دارد۰بنابر این اصالت با درون است و نباید در تحلیل ها و ارزیابی ها به بهانه های گوناگون و عوام پسندانه و عوام فریبانه متوسل شد و بهای اصلی را به خارج و عوامل خارجی داد؛ چرا که توسعهٔ درون در واقع راه مقابله با عوامل بیرونی است۰بنابر این نگاه.خردمندانه و واقع بینانه به مسائل و حتا گرایش به نقادی از خود؛ بهتر می تواند عوامل واقعی شکست ها و ناکامی ها را تبیین نماید۰«« منابع که در این جستار استفاده شده عبارتند از : نگاهی به ادبیات موضوع اثر محمد ابراهیم فتاحی— پارانوید در سیاست ایران اثر پرواند ابراهامیان —توهم توطئه اثر احمد اشرف —خلیل ملکی رد تئوری توطئه و پیشبرد جامعهٔ مدنی اثر محمد علی همایون کاتوزیان »» (( اکثر دیکتاتورها به شکل اتفاقی قدرت را به دست می گیرند ولی چون اعضای جامعه فرمانبرداری از آنها را پذیرفتند حکومتشان ادامه می یابند۰ ""کارل پوپر """ ))