در حاشیۀ فارسی ستیزی و نسل کُشی طالبان

             بیشتر از یک سال از سلطۀ گروه طالب بر کشور می گذرد. هرچند این گروه تامین امنیت را مهمترین دستاورد شان می دانند، اما گذشت یک سال نشان داد که خشونت ادامه دار است و هیچ نشانه یی از امنیت دیده نمی شود و کشور کماکان به وسیلۀ نیروهای سرکوب اداره می گردد.

تداوم این سیاست های خشونت آمیز و ناعاقبت اندیشانه، کشور را بر لبۀ پرتگاهی قرار داده که در آینده های نه چندان دور امکانات جنگ های بین الملیتی را به شدت بالا می برد.
به تجربه ثابت گردیده که یک اقلیت کوچک با هر مقداری از توان نظامی، نمی تواند خواسته ها، اندیشه ها، قوانین، سلیقه ها، مصوبات، و حتی اجتهاد شان را، بر جمع بزرگی از مردم تحمیل نماید. اکثریت مردم حاکمیت ناکارآمد این گروه وحشی و تروریست را نمی پذیرد، زیرا آن ها نتوانسته اند و نمی توانند بر بحران های فزایندۀ کشور غلبه نمایند و یک دولت همه شمولی که خواست های همۀ مردم در آن انعکاس یابد، به وجود بیاورند. و بازهم به تجربه ثابت گردیده که نظام های ایدئولوژیک، مخصوصاً آن هایی که با نام و نشان دین ظاهر می شوند، به آسانی از گفتمان و رویکرد خود عقب نشینی نمی کنند و در طول تاریخ هر بلایی را که خواسته اند بر مردم تحمیل کرده اند.
با پهلوی هم قرار دادن شواهد بسیاری در یک سال گذشته می توان نتیجه گرفت که طالب دست به نسل کشی زده است. زیرا قصد نابودی فزیکی تمام یا قسمتی از یک گروه قومی، ملی، نژادی، مذهبی، معیارهای سنجش نسل کشی هستند. مساًلۀ تعداد نیست که تعیین می کند نسل کشی صورت گرفته یا نه. نابودی فزیکی نیز ضرورتاً نابودی فوری نیست؛ بلکه منظور طرحی است مشتمل بر یک سلسله اعمال متفاوتی که بنیادهای اساسی حیات گروه را تهدید می کند تا در نهایت به انهدام و نابودی گروه بی انجامد. طی سالیان پسین شاهد حملات بی رحمانۀ نسل کشی برعلیه هندوباوران و سیکـهـ های کشور بودیم که وجدان جمعی همه ملیت های دیگر کشور در برابر آن شرمسار است. تا جایی که تعداد آن ها از چند ده هزار نفر به چند ده نفر تقلیل یافت. 
در یک سال گذشته فارسی ستیزی طالب بر هیچ کسی پوشیده نیست. این صورت مساله نیست، این خود موضوع اصلی است که کاملاً با پلان و برنامه های از قبل طرح شده و هدفمندانه به پاک سازی زبان فارسی از ادارات و از جمله تابلوهای دولتی در کابل و ولایات دست زده اند.
خشونت سازمان یافته، کوچانیدن اجباری مردم از خانه های شان، در بعضی از ولایات، و جابجایی افراد و خانواده های مطابق میل طالبان نه تصادفی و نتیجۀ خودسری این یا آن بخش طالب؛ بلکه نمایانگر قصد و نیت این گروه به نسل کشی می باشد. 
حملات متعدد انتحاری به ملیت هزاره، کوچانیدن اجباری هزاره ها، تاجیکان و ازبیک ها، همۀ این ها از اعتقاد و قصد عاملین آن ها به نسل کشی صورت می گیرد. حملۀ انتحاری به مرکز آموزشی کاج در کابل که به مرگ ده ها دانشجو از ملیت هزاره انجامید، حکایت کاملی از نسل کشی به وسیلۀ طالب و شرکای تروریستی اش است. سلسلۀ این نسل کشی کماکان ادامه دارد.
گاهی هم، مقام های طالبان با موردی دانستن این نوع برخوردها، تلاش کرده اند بگویند اگر خشونتی روی داده، با افراد خاطی برخورد می شود. اما در حقیقت، این ها نه اقدام های خودسرانه بلکه هدفمند و اجرایی شدن خواستۀ رهبران و فرماندهان شان به مشوره و صوابدید مستقیم پاکستان است. 
مطابق مادۀ دوم کنوانسیون سازمان ملل متحد مصوب سال ۱۹۴۸ هر اقدامی که به قصد نابودی کلی یا جزئی یک گروه ملی، قومی، نژادی یا مذهبی صورت گیرد نسل کشی است. کشتارجمعی، طرح ریزی برای آسیب رسانیدن به یک گروه خاص، وارد کردن صدمات جدی جسمی یا روانی، شرایط تهدید کنندۀ زنده گی، مانند کوچ دادن های اجباری و جا به جایی های اجباری، از مصادیق بارز نسل کشی می باشند. 
یک سال قبل حکومت نامشروع و مافیایی کرزی، غنی جایش را به حکومت نامشروع طالبی خالی کرد. به تجربۀ تاریخ تمامی حکومت های استبدادی در طول تاریخ مدعی مبارزه با بدی ها هستند در حالی که خود از بدترین ها بوده اند. به قول آلبرکامو «هیچ یک از بدی هایی که استبداد مدعی مبارزه با آنهاست، بدتر از خود استبداد نیست.» به این دلیل که استبداد راه را بر تمامی آزادی ها و برابری ها می بندد و با انحصار قدرت، تمامی ارکان های دولتی و منابع ثروت را در بین خودی ها تقسیم می کند و بقیۀ مردم را از قدرت و منابع ثروت به دور نگه می دارد. تنها در از بین رفتن استبداد است که می توان امیدوار بود سایر بدی ها نیز از جامعه رخت خواهند بست. 
راه حل خردمندانه:
کشور ما یک جامعۀ کثیرالملیتی است، و چنین کشوری تنها در همزیستی و اشاعۀ فرهنگ احترام و دگرپذیری و طرد هرگونه تعصب قومی به صلح و آرامش دست می یابد. واقعیت این است که هیچ سرشماری قابل قبولی در کشور صورت نگرفته تا معلوم گردد که کی ها اکثریت و کی ها اقلیت اند. آمارگیری های غیر دقیق قابل استناد نیستند. اما بر فرض این که یکی اقلیت و دیگری اکثریت باشد به معنای زیر پا گذاشتن حقوق اقلیت نیست. کوشش برای نابودی یک زبان، اکثریت و یا اقلیت، به معنی بارور شدن و رشد یک زبان دیگر نیست. نمی توان بقای یکی را در حذف دیگری جست و جو کرد. رشد متعادل زبان های مختلف در یک قلمرو به غنامندی همۀ زبان ها کمک می کند. اما طالبان نمایندۀ قوم پشتون نیستند. ادعایی که گلب الدین حکمتیار، جنرال طاقت، اسمعیل یون و بعضی های دیگر نیز دارند. چه بسا که ملیت پشتون خود قربانی این سیاست های قوم ستیزانه طالبان می شوند. به این دلیل باید عاقلانه به داوری نشست و با زیاده روی و بی انصافی قضاوت نکرد. تلخی اعمال طالبان مجوزی برای عبور از انصاف نیست. اما، نمی توان از روی این موضوع به همین ساده گی هم گذشت و از واقعیت های موجود چشم پوشید. باید اذعان نمود که منافع طالبان ایجاب می کند و نیز کوشش به خرج داده اند تا قوم پشتون را شریک کردار شان بسازند و آن ها را در برابر سایر ملیت های کشور قرار دهند. کاری که تا حدودی هم به آن موفق بوده اند و لزوم دید های پاکستان نیز در آن مطرح بوده است. بار این ستم و سیاست های تفرقه افگنانه را ملیت پشتون حمل می کند و در این میان خاموشی روشنفکران مسئولیت پذیر پشتون سوال برانگیز و مایۀ تاسف است. وظیفۀ این روشنفکران است تا به وظیفۀ تاریخی شان عمل نمایند و با افشای دسایس پاکستان و رهبری مزدور طالب مانع از تقابل ملیت پشتون با سایر ملیت های کشور گردند. در غیر آن دود این آتش به چشم همۀ مردم کشور خواهد رفت و ملیت پشتون نیز از آن مستثنی نخواهد بود.
راه حل بدبختی هایی که دامنگیر کشور و مردم ما است انحصار قدرت و تبلیغ برتری یک قوم بر قوم دیگر و حاکم بودن یکی بر دیگری نیست. تنها با هم بودن و اتحاد مشترک همۀ اقوام است که می تواند دستیابی به هر راه حل و نجات مردم از بدبختی ها و مصایب مشترک مردم و کشور را میسر سازد. دیر یا زود باید این مسیر را پیمود تا کشور و مردم روی آرامش و آسوده گی ببینند. به یقین که سلطۀ طالب نیز دیر یا زود راه اضمحلال می پیماید؛ زیرا قدرت اگر ماندنی می بود برای این ها نمی رسید.

اخبار روز

13 سرطان 1403

BBC ‮فارسی - صفحه افغانستان BBC ‮فارسی - صفحه افغانستان

کتاب ها