جنگ جهانی دوم و نقاب بیطرفی رژيم خاندانی افغانستان قسمت پنجم - روابط با آلمان نازی و مذاکرات مخفی (۲) (از لابلای اسناد آرشيف انگلستان)

اهميت جيوپوليتيک افغانستان برای آلمان
افغانستان برای آلمان هم از نظر اقتصادی و هم از نظر سياسی اهميت زياد داشت .  از نظر تاریخی اهمیت استراتژیک خاص افغانستان برای آلمان درين بود که آنها ميتوانستند از این کشور به عنوان پایگاهی برای تضعیف موقف بریتانیا در هند استفاده کنند.

همانطور که هیئت آلمانی به رهبری نیدرمایر در جنگ جهانی اول از افغانستان دیدن کرد و در پی جلب حمایت امیر حبیب الله خان در اجرای برنامه های خود بود، در جنگ جهانی دوم نیز تلاش های دوباره شروع شد که  هدف اصلی آن  تحريک اقوام پشتون در امتداد سرحد  آزاد و تلاش برای شورش در داخل هند بریتانوی بود. 
در اوايل جنگ جهانی دوم ضمن آخرين تلاش همکاری آلمان و افغانستان يکی هم سفر يک هيئت آلمانی تحت رياست جورج ريپکن، سکرتر سابق سفارت آلمان در افغانستان ، با پرواز يک طيارۀ لوفت هانزا به کابل بود. درين سفر ماه اگست ۱۹۳۹ که به دعوت عبدالمجيد خان زابلی صورت گرفت، نه تنها رژيم خاندانی به رهبری هاشم خان صدراعظم به آلمان اجازۀ بازکردن يک دفتر تجارتی در کابل را دادکه هم به حکومت افغانستان و هم به فابريکه های آلمانی در زمينۀ معاملات تجارتی و صادرات و واردات مشوره دهد، بلکه يک قرارداد محرمانۀ اعطای قرضۀ پنجاه و پنج مليون مارک آلمانی در مدت ده سال برای خريداری ماشين آلات  آلمانی را نيز به امضا رساند. اين دفتر تجارتی به نام Arbeitsgemeinschaft der deutschen Industrie und Handelsfirmen fur Afghanistan (ADIFA) يا انجمن شرکت های صنعتی و تجارتی آلمان برای افغانستان  يک دفتری در بن آلمان نيز داشت که توسط وزارت اقتصاد رایش آلمان کنترول ميشد.
از نظر سياسی آلمان در افغانستان اهداف حد اقل و حد اکثر داشت که حد اقل آن مصروف نگهداشتن عساکر هند در سرحدات افغانستان و حد اکثر آن بدست آوردن موافقه و اشتراک افغانستان در جنگ عليه بريتانيابود. هر فعاليت آلمان در افغانستان حد اقل تحت پوشش فعاليت و کمک های فنی  صورت ميگرفت . اما آلمانی ها در برلين  در رابطه با تطبيق پروژه های سياسی خود در افغانستان به دو دسته تقسيم شده بودند. يک دسته معتقد بود که ميتوان اين کار را توسط رژيم حاکم  و موجود [رژيم خاندانی نادرشاه-زمانی] اجرا کرد و دستۀ ديگر در تلاش برسراقتدار آوردن شخص ديگری بودکه از او توقع طرفداری پاليسی و سياست آلمان برود. دفاتر مختلف رسمی آلمان اين قضيه را کم و بيش بصورت  جداگانه از يکديگر مورد آزمايش و تجربه قرار دادند. سازمان استخبارات نظامی آلمان (ابويهر)، وزارت خارجۀ آلمان (Auswärtiges Amt)، و سازمان مخالف آن (دفتر سياسی خارجی حزب نازی) درين مورد سفارش های متضادی را ارائه داشتند و اقدامات تازۀ را برای تطبيق اهداف شان روی دست گرفتند . (ادمک، روابط خارجی افغانستان در نيمۀ اول قرن بيست، صفحات ۲۳۹ و ۲۴۰).   
چرا انگليس ها بر روابط دوستانۀ افغانستان و آلمان اعتراضی نداشتند؟
انکشاف روابط تجارتی و اقتصادی رژيم خاندانی تا اوايل جنگ جهانی دوم تحت نظارت انگليس ها قرار داشت. به گفتۀ کانديد اکاديميسن محمد ابراهيم عطايی خود محمد هاشم خان هم هرگامی را که در پيشرفت اين مناسبات با آلمان برميداشت، يک بار نبض مامورين هند بريتانوی را ميديد، و آنها هم بر وی اعتماد داشتند. (محمد ابراهين عطايی،  دريم چاپ (۱۳۸۳)، د افغانستان پر معاصر تاريخ يوه لنډه کتنه، ۲۳۷ مخ). 
رژيم خاندانی در عين حال عروج آلمان هيتلری را با احساس دوگانه مشاهده ميکرد. از يکسو چون آنرا پايان روابط صميمانۀ آلمان و شوروی ميپنداشتند، احساس آرامش ميکردند و از سوی ديگر ترس و بيمی آنها را فراگرفته بود که هردو آلمان و شوروی شايد بخواهند امان الله خان را دوباره به تخت کابل بنشانند.  باوجود روابط عالی و گاه هم متزلزل بين دو کشور، نفوذ آلمان بيشتر شده رفت و آلمان بحيث يک قوۀ سوم جهانی در افغانستان اهميت شايانی کسب کرد.   (ادمک، روابط خارجی افغانستان در نيمۀ اول قرن بيست، صفحات ۲۱۸ و ۲۱۹).   
جواب اين سؤال را که چرا انگليس ها بر روابط دوستانۀ افغانستان و آلمان اعتراضی نداشتند، ميتوان از نظريات سفير آنوقت بریتانیا در کابل، فریزر – تیتلر دريافت. او در جواب يک سؤال اجتناب ناپذیر که چگونه ميتواند نفوذ آلمان برای منافع و امنیت بریتانیا خطرناک باشد، ميگويد:
تا زمانی که جهان در صلح است، کمک آلمان برای پیشرفت افغانستان به نفع ماست... اما در صورت جنگی که بریتانیای کبیر در آن درگیر باشد، موضع بسیار متفاوت خواهد بود. احتمالاً درست است که نفوذ آلمان به این کشور در درجه اول روسیه را هدف قرار داده است . افغانستان در رابطه با آسيای مرکزی در مرکز توجه  آلمانی ها قرار داشت که ممکن است با جاپان علیه حکومت شوروی پیوند بخورد. اما آنچه در مورد روسیه صادق است در مورد هند نیز صادق است. در هر جنگی  با دخالت بریتانیای کبیر و آلمان، آلمان مطمئناً تلاش خواهد کرد تا از افغانستان استفاده کند... برای مداخله در سرحدات... و تا حد امکان ارتش و نیروهای هوایی در هند را به هم ببندد. (اسناد آرشيف انگلستان، تلگرام شماره ۸۵ ، مؤرخ ۲۸ جون ۱۹۳۸، پراگراف ۴ فريزر -تيتلر به هاليفکس) 
بنظر انگليس ها صرف نظر ازين واقعیت که شايد آلمان در طولانی مدت جایگاه مسلطی را در سیاست جهانی به دست آورده و حفظ کند، مایل بود قرضه های سخاوتمندانه را تقریباً رایگان و بدون کدام شرایط تحقیرآمیزی که افغانستان را در موقعیتی مانند بعضی ايالات هند بريتانوی قرار دهد، اعطا کند. آلمان از يک مزیت ديگری هم برخوردار بود، و آن اينکه فاصله بسیار زیادی با افغانستان داشت. آلمانی ها از دیدگاه افغانها نیز مردم خوبی بودند.   آنها در رشتۀ خود متخصصين عاليتری بودند، بسیار سخت کار می کردند و شرايط مشکل زندگی در افغانستان را یک امر طبیعی ميدانستند.  علیرغم اینکه تعدادی از آنها نازی بودند، اما هیچ نشانه ای از غرور و خودبزرگ بینی معمولی که اکثر متخصصين بریتانوی، به خصوص آنهایی که از هند بريتانوی می آمدند، عليه نژادهای شرقی، نشان نمی دادند. (اسناد آرشيف انگلستان، مرور سياسی سال ۱۹۴۱ افغانستان، L/P&$/12/1572).
  گروه طرفداران آلمان در داخل رژيم
آلمان نازی با درنظرداشت اهميت ستراتيژيک افغانستان يک سلسله اقداماتی را برای نفوذ بين جوانان و دستگاه دولتی نيز روی دست گرفته بود. آلمانی های مقيم کابل حتی پيش از پيروزی هيتلر، کلوبی را به نام کلوب حزب نازی تأسيس نموده و از طريق معلمين ليسۀ نجات به نشر ايديالوژی حزب مذکور مبادرت ميورزيدند. 
هنگاميکه حزب نازی که نامش مخفف ناسیونال سوسیالیست (به آلمانی  NationalsoZialistische) است، در آلمان زمام قدرت را در دست گرفت و تأثير خود را در سياست بين المللی به اثبات رساند، رژيم خاندانی نادرشاه نيز برای حفظ و بقای سلطۀ خويش علاوه بر  متابعت از  پاليسی اتکا و روابط مخفی  با انگليس ها با آلمانی ها نيز به معاملات آشکار و زدوبند های پشت پرده پرداخت . 
برای پياده نمودن اين پاليسی  پشت پرده يک نوع تقسيم وظايف در داخل رژيم خاندانی صورت گرفت، به اين معنی که کلانسالان بخصوص هاشم خان صدراعظم، شاه محمود خان،  فيض محمد خان زکريا و علی محمد خان که بعداز فيض محمد خان به وزارت خارجه منصوب گرديد، وظيفۀ حفظ مناسبات با انگلستان را به عهده گرفتند و وظيفۀ برقراری مناسبات گرم با آلمان به جوانان خانواده، سردار داؤد خان و سردار محمد نعيم خان، دو برادرزادۀ هاشم خان (تحت  رهنمائی عبدالمجيد خان) سپرده شد.   
بازديد های اعضای رژيم خاندانی و ذوات ذيصلاح از آلمان
در سال ۱۹۳۶ م اعضای برجستۀ رژيم خاندانی و مامورين ذيصاح شان برای مقاصد و اهداف متنوع و مختلف وارد آلمان شدند:
    شاه محمود خان وزير دفاع و برادر هاشم خان در ماه مارچ برای تداوی و عمليات غدۀ تايروئيد به آلمان رفت و در عين حال در تماشای بازی المپيک اشتراک نموده و تحت تأثير توانمندی های آلمان قرار گرفت.
    هاشم خان صدراعظم هم در ماه اکتوبر وارد آلمان شد. او هم برای عمليات و معالجه آمده بود، و مانند شاه محمود خان به ملاقات زعمای آلمان علاقه داشت. 
    فيض محمد خان زکريا وزير خارجه و عبدالمجيد خان زابلی وزير اقتصاد ملی هم از اوايل بهار در برلين بودند  تا به شمول الله نواز خان ملتانی و ظفر حسن ايبک، از دوستان وفادار هندوستانی رژيم خاندانی، مذاکرات لازمه را انجام دهند.  
فيض محمد خان قبل از آنکه مذاکراتش را آغاز کند، به تاريخ ۲ مارچ ۱۹۳۶ به حضور هيتلر  پذيرفته شد . فيض محمد خان درين ملاقات به هتلر گفت که «افغانستان اميدوار است تا کمک های آلمان را پيوسته استقبال  و دريافت کند. افغانستان آلمان را برادر بزرگ و پيشرفته آرين خود ميداند». بعد ازين وزير خارجۀ افغانستان با پيشوايان و زعمای ديگر آلمانی حق ديدار را حاصل و مذاکره به عمل آورد. درين مذاکرات شخصيتی چون الفريد روزنبرگ، رئيس دفتر امور سياسی خارجی، مؤسسۀ دوگانۀ که رقيب وزارت امور خارجۀ آلمان شمرده ميشد، هم شامل بود. (ادمک، روابط خارجی افغانستان در نيمۀ اول قرن بيست، ص ۲۲۳).   
شکی نيست که اين تماس ها و ملاقات ها اثرات عميقی به جا گذاشت و هاشم خان دريافت که نظام جديد هيتلری که بر سه نکتۀ برتری خواهی نژادی، ديکتاتوری شخصی و همکاری دولت و سرمايه گذاران بنا يافته است با پندارها و اهداف شخصی اش توافق داشته و ميتواند در کشورش تطبيق شود. چنانچه در توسعۀ اقتصادی هاشم‌ خان به تبعیت از سیاست آلمان  به توسعۀ ارتباط دوامدار میان دولت و سرمایه‌داران خصوصی پرداخت. دولت با تشویق سرمایه‌گذاران توسط عبدالمجید خان، تلاش کرد تا سکتور خصوصی در ارتباط با دولت، به توسعۀ روزافزون دست پیدا کند. مهم‌ترین تجلی این سیاست، در سیاست بانک ملی افغانستان دیده می‌شود. بانک ملی در سال ۱۹۳۴ با سرمایه‌ سه و نیم میلیون دالر تاسیس شد و در عرض سیزده سال، دارای سرمایه‌‌یی بالغ بر چهل میلیون دالر شد. دولت تا سال ۱۹۳۹ در بانک ملی سهم داشت و به تقویت آن می‌پرداخت که پس از آن به پیشنهاد عبدالمجید خان، (دافغانستان بانک) با سرمایۀ دوصد میلیون افغانی به عنوان بانک مرکزی تاسیس شد و سرمایۀ دولت از بانک ملی به آن انتقال یافت. معذالک انحصارات صادرات و واردات، در اختیار شرکت‌های وابسته به دولت بود. (گریگوریان (۱۳۸۸)، پيدايش افغانستان معاصر ص  ۳۸۶).
روابط مخفی با آلمان
روابط آلمان و رژيم خاندانی نادرشاه منتج به يکتعدادا پروتوکول های محرمانه هم شد که شامل  پروتوکول ۲۳ اکتوبر ۱۹۳۶  ميلادی برای تسليم دهی اسلحه و قرضۀ پانزده مليون مارک، پروتوکول جنوری ۱۹۳۷ راجع به تربيۀ بيست تا سی نفر فارغ التحصيل ليسۀ نجات در آلمان، پروتوکول های محرمانه قرضه  برای استخدام آموزگاران  پيلوت و خريداری طيارات برای تعليم و تمرين، پروتوکول تعين مفتش عمومی از طرف آلمان برای تفتيش و بررسی امور مستخدمين ماورای ابحار  در افغانستان بود. 
حيثيت آلمان در نتيجۀ مؤفقيت هایش در ليبيی و بالقان بلند تر شد .  اسناد آرشيف انگلستان، خلاصۀ راپور هفته وار شماره ۱۶ تاريخ ۲۳ اپريل ۱۹۴۱ استخبارات انگليس راجع به ايالت شمال غربی سرحدی و افغانستان).طوری که قبلا ذکر شد، هاشم خان صدراعظم  در دوران جنگ جهانی دوم  با پيش گرفتن سیاست دو جانبه پشت پرده  يا نگهداشتن راه بازگشت، هم رابطه با انگلیس ها را حفظ کرد و هم با آلمانی ها روابط را خراب نکرد و دید کدام طرف پیروز می شود. 
هاشم خان با پیروی از همین سیاست «در اوایل جولای تحت تأثیر پیروزی های نظامی آلمان در جبهه شرقی، پنهانی از انتصاب هنتیگ به عنوان فرستاده آلمان به افغانستان خوشحال شده و موافقت کرد». بارون هنتيگ، بحيث جانشين هانس کارل ادولف پيلگر، يکی از رهبران هئيت نظامی مشترک ترک ها و آلمان ها بود که يکجا با نیدرمایر و انقلابيون برجستۀ هندی در سال سالهای ۱۹۱۵ تا ۱۹۱۶ از افغانستان بازديد به عمل آورده بود. هيئت که حکومت جلا وطن يا خارج از کشور هند را در کابل تأسيس نمود، مؤفق نشده بود تا اميرحبيب الله خان را به جهاد عليه انگليس ها تشويق کند. هنتيگ بين سالهای ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۱ به ترکيه، مصر و سوريه سفر نموده و در ماه فبروی ۱۹۴۱ از نزديک با سعد الگيلانی مشهور به پير شامی تماس نزديک داشت. (اسناد آرشيف انگلستان، خلاصۀ راپور هفته وار شماره ۲۸ تاريخ ۱۵ جولای ۱۹۴۱ استخبارات انگليس راجع به ايالت شمال غربی سرحدی و افغانستان). 
تهاجم نيروهای مشترک انگليس و روس بر ايران  و به خصوص حمله آلمان به اتحاد جماهیر شوروی درماه جون سال ۱۹۴۱ سبب افزايش موقف گروه جوان داخل رژيم شد.  به اساس اسناد برآمده از محرميت اتحاد جماهير شوروی، باورمندی خاندان شاهی در پیروزی آلمان به آن پیمانه بزرگ بود که ظاهر شاه و هاشم خان در نخستین روزهای جنگ دست به یک رشته اقدامات شوروی ستیزانه زدند. برای نمونه در پیوند با درگرفتن جنگ میان شوروی و آلمان،  ظاهر شاه پس از ۲۲ جون ۱۹۴۱ از پول خود دوازده هزار افغانی را برای برپایی مراسم دعا و شکرگزاری در نیایشگاه های کابل نذرانه داده بود. (تيخانف، سياست کشور های بزرگ در افغانستان  و قبايل پشتون ۱۹۱۹-۱۹۴۵، ص ۳۶۶).
از جملۀ روابط و تماس های مخفی گروه جوان رژيم خاندانی ميتوان از تماس سردار داؤد خان در ماه می سال ۱۹۴۲ از طريق نماينده اش عبدالرحيم خان  وزير فوائد عامه، و مأمورين آلمانی در برلين توسط زابلی و تماس مستقيم سردار نعيم خان با سفارت آلمان يادآور شد. به حواله تيخانف اين تماس ها توسط داکتر هانس پلگر Dr Hans Pilgar بعد از دستگيری در کابل به مامورين تحقيقات روسی افشا شده است. (فريدالله نيژن، مطالعات شرق اوسط، شماره ۲ جلد ۵۰ (مارچ ۲۰۱۴).
هانس کارل ادولف پيلگر Hans Karl Adolf Pilger  در دوران جنگ جهانی دوم سفير آلمان نازی در کابل بود.  در بازگشت از افغانستان از طریق اتحاد جماهیر شوروی، در سال ۱۹۴۵ در مسکو بازداشت شد.  به گفته منابع شوروی، زمانی که پیلگر در زندان بوتیرکا بود، شهادت های مفصلی در مورد فعالیت های ابويهر در افغانستان، به ویژه در مورد اقدامات  يک مامور ارشد سازمان استخبارات نظامی ابويهر، دیتریش ویتزل  و در مورد سازمان "فال" یا "اتحادیه" که به طور خاص برای احیای مجدد امارت بخارا توسط نيروهای بسماچی ایجاد شده بود، ارائه کرد. پيلکر در اواسط سال ۱۹۴۶ بعد از ۱۳ ماه از زندان آزاد و به آلمان بازگشت .
پیش‌روی‌ها و موفقیت‌های اولیۀ آلمان باعث آن شده بود که رژيم خاندانی برای بقای خود دو سیاست خارجی موازی را در پیش بگیرد. هاشم خان نمایندۀ محافظه کاران سیاست پشتيبانی از انگليس ها، که وی آنرا سيست بيطرفی ميناميد، و عبدالمجید خان زابلی، دیپلوماسی متمایل به آلمان را پیش می‌برد. 
به زعم بيژن، اينکه چرا نسل جوان خاندان سلطنتی روش طرفداری کشورهای محور را در پیش گرفتند، علت آن اين بود که «آنها ملی گرا بودند و برای آنها تنها راه بازپس گیری قلمرو از دست رفته به هند بریتانیاوی، حمایت از محور و بیرون راندن بریتانیا از منطقه بود. آنها همچنین طرفدار تغیرات اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی بودند، و فکر می کردند که با کمک آلمان که برتری تکنالوژی خود را در طول جنگ ثابت کرده بود، می توانند اصلاحاتی را انجام دهند. به نظر آنها دولت بریتانیا علاقه چندانی به پیشرفت در افغانستان نداشت. اعضای قدیمی خانواده که برای مدت طولانی با دولت هند بریتانوی کار می کردند، همیشه از حمایت آن ها برخوردار بودند، که داؤد خان از آن آگاه بود. بنابراین نسل جوان می‌دانست که برای حفظ حکومت مصاحبان، هرچند تحت رهبری جوان‌تر، به محافظ دیگری - يعنی آلمان - نیاز دارد.  همانطور که اسناد محرمانه شوروی نشان می دهد، داؤد خان موافقت کرد که در صورت تضمین ادامه حکومت مصاحبان به آلمانی ها و ایتالیایی ها در حرکت به سمت هند بریتانیا کمک کند». (همانجا)
 از طرف ديگر در رابطه با جلوگری اقوام سرحد عليه استعمار انگليس، شاه محمود خان در سال ۱۹۴۲ به نقاط جنوبی هم سرحد با سرحد آزاد سفر نموده و با استفاده از بودجه و پول های سخاوتمندانه حکومت هند بريتانوی، نه تنها از قيام اقوام جلوگيری نمود، حتی مؤفق شد عدۀ از آنها را به همکاری با انگليس ها تشويق کند. تيخانف، سياست کشور های بزرگ در افغانستان  و قبايل پشتون ۱۹۱۹-۱۹۴۵، ص ۴۹۷). 
اينکه چرا نسل قدیم رژيم خاندانی مواضع طرفدار انگلیس را اتخاذ کرد، بيژن مينويسد که «نسل قدیم سیاستمداران عملگرا بودند. از نظر آنها بریتانیا را نمی توان شکست داد. آنها اطلاعات اولیه و اطلاعاتی در مورد قدرت نظامی بریتانیا داشتند. آنها از کاری که بریتانیا برای به قدرت رساندن مصاحبان [ آل يحيی]انجام داده بود، سپاسگزار بودند. آن‌ها می‌دانستند که به حمایت بریتانیای کبیر نیاز دارند، زیرا انگلیس‌ها اقتصاد افغانستان را تحت کنترول خود داشتندو نه تنها ارتباطات تجارتی اش را با جهان خارج کنترل می کردند، بلکه عملاً تنها تأمین کنندۀ آن بودند، و بدون حفظ روابط با بریتانیا، [رژيم خاندانی ]افغانستان نمی توانست زنده بماند. فريدالله بيژن، مطالعات شرق اوسط، شماره ۲ جلد ۵۰ (مارچ ۲۰۱۴).
آغاز احساس خطر تهديد از سوی آلمان
انگيس ها در مرحلۀ اول با پاليسی داشتن روابط دوستانه با آلمان رژيم خاندانی مخالفت ننمودند، چون هدف سياست بين المللی شان در آن زمان به سوق دادن آلمان نازی عليه روسيۀ شوروی متوجه بود نه مقابله و مخالفت با آن . اما حرکات آلمانی ها در افغانستان را تحت نظارت داشتند. بازديد چند تن از آلمانی ها برجسته با امير سابق بخارا که از مدت ۲۰ سال بعد از تجاوز نيرو های بلشويک در کابل بسر ميبرد و آلمان برای آزادی دوبارۀ بخارا برايش پول ميداد، و نصب دستگاه بيسيم تحت نظارت نمايندۀ شرکت هوائی لوفت هانزای آلمان در ميدان نشستن طياره در هرات که ميتوانست زمينۀ ارتباط با برلين روی امواج کوتاه و با تهران و کابل را روی امواج طويل مساعد سازد، از نظر انگليس ها پوشيده نمی ماند. (اسناد آرشيف انگلستان، خلاصۀ راپور هفته وار شماره ۲۹ تاريخ ۲۲ جولای ۱۹۴۱ استخبارات انگليس راجع به ايالت شمال غربی سرحدی و افغانستان).
انگليس ها بر تقرر هنتيگ اعتراض کردند و او را يک تحريک کننده  و شورشی خواندند. وزير خارجه نه تنها در کابل به سفير انگليس گفت که هنتيگ به عوض پيلگر به حيث سفير آلمان به کابل نخواهد آمد، بلکه رژيم خاندانی از رساندن کمک به فقير ايپی که در وزيرستان عليه انگليس ها مبارزه ميکرد، جلوگيری نمود. (همانجا، راپورشماره ۳۱ مؤرخ ۵ اگست ۱۹۴۱). علاوه بر آن، هاشم خان حرکات و رفت و آمد اتباع آلمانی را تحت مراقبت جدی قرار داده و دو تن از نازی های برجسته، داکتر فيشر و برينکمن را که در رابطه با سرحد آزاد فعاليت مينمودند، توسط پوليس تحت نظارت خانگی قرار داد.
در ماه مارچ ۱۹۴۱ سفير انگلستان فريزر-تيتلردر کابل بار دیگر به حضور فزاینده آلمان در کشور اعتراض کرد. اين در حالی بود که آلمانی ها در توسعه صنعتی کمک زیادی می‌کردند، ولی انگلیس هابرای کمک به افغانستان چه کرده بودند؟ همه پیشنهادات آنها معمولاً دارای شرایط غیرقابل تحمل و تحقیرآمیز بود.  هاشم خان که از خشم می جوشید، به سفير انگليس گفت که از زمان شروع جنگ، دولت افغانستان هر کاری که ممکن بود برای تضمین بی طرفی کشور و صلح در سرحد آزاد انجام داده است. در این چنين شرایط، دولت بریتانیا چه انتظار بیشتری می‌توانست داشته باشد؟
 هنگامی که هاشم خان بالاخره آرام شد، فریزر- تیتلر در نهایت موفق شد دو بیان مهم را از او استخراج کند: اول اینکه، حضور اتباع محور افزایش نمی یابد. دوم، هاشم خان آماده بود تا به دولت انگلستان ضمانت مطلق بدهد که «به شرطی که افغانستان مورد تهاجم نیروهای مسلح قرار نگیرد، کشورش تا زمانی که او زنده بود، باعث شرمساری امپراتوری بریتانیا در جریان جنگ نخواهد شد». (اسناد آرشيف انگلستان، Fraser-Tytler to Amery, No. 36 of 29/5/1941. IOR L/P&S/12/1572) .
این وعده البته فقط به صورت شفاهی داده شد، زیرا رژيم خاندانی هرگز نميتوانست چنین توافقی را در معرض دید مردمش  قرار دهد. نتیجه این بود که سفير بریتانیا در کابل باید به اندازه خود هاشم خان ضامن این وعده می شد. دولت دولت تحت تأثیر قرار نگرفت و از انتقاد از فریزر تایلر بیچاره دست برنداشت تا اینکه چند نفر جایگزین او شد. (ميلان هاونر، افغانستان ۱۹۳۸ تا ۱۹۴۵ بين قدرت های بزرگ، شمارهٔ ۱۴ سال ۱۹۸۲ ژورنال بين المللی مطالعات شرق ميانه، صفحات ۴۸۱-۴۹۹).
(پايان)

اخبار روز

01 قوس 1403

BBC ‮فارسی - BBC News فارسی BBC ‮فارسی

کتاب ها