زدوبند های پشت پرده وسياست دو پهلو
با رسيدن حزب نازی آلمان به قدرت و تأثيرگذاری اش در سياست بين المللی، رژيم خاندانی نادرشاه نيز برای حفظ و بقای سلطۀ خويش در پهلوی اتکا و روابط مخفی باانگليس ها، با آلمان نيز به معاملات آشکار اقتصادی و زدوبند های پشت پرده سياسی پرداخت . درين سياست دو پهلو،
با تقسيم وظايف در داخل خاندان، هاشم خان صدراعظم وظيفۀ حفظ روابط با انگليس ها ودو برادر زاده اش ، سردار داؤد خان و سردار نعيم خان به همکاری و رهنمايی عبدالمجيد خان زابلی وظيفۀ انکشاف روابط با آلمان را به پيش ميبردند.
وقتی آتش جنگ شعله ور شد، هم مردم افغانستان و هم رژيم خاندانی فکر می کردند که قدرت های محور ( آلمان، ایتالیا و جاپان) پیروز خواهند شد. «در ماه جولای ۱۹۴۰ سفير آلمان مقيم کابل به حکومت خود راپور داد که وزير اقتصاد افغانستان [عبدالمجيد خان زابلی-زمانی] به وی وانمود کرده است که افغانستان آماده است تا از تمام امکاناتش جهت علايق و اهداف آلمان استفاده نموده و اقوام سرحد را عليه بريتانيا تحريک کند. درين صورت بريتانيا مجبور خواهد شدقوای عظيمی را که ميخواهد به جبهۀ جنگ در مديترانه سوق دهد، در هند نگهدارد. وزير اقتصاد افغانستان وعده داد که او حکومت افغانستان را به قبول اين روش و پاليسی ميکشاند به شرطی که آلمان شرايط آتی را برای افغانستان تأمين و تضمين کند: ۱) تضمين تماميت ارضی افغانستان از طرف روسيه؛ ۲) راه يافتن به بحر؛ ۳) گذاشتن طيارات، تانکها و وسايل ضد طياره بدسترس افغانستان.». (آدمک، روابط خارجی افغانستان تا اواسط قرن بيست، ص ۲۴۵ به حواله اسناد آرشيف وزارت خارجه آلمان، امور عمومی افغانستان، سپتمبر ۱۹۳۹ تا ۴۲ ).
به تعقيب آن رژيم خاندانی به تاريخ ۱۷ ماه اگست ۱۹۴۰ برای باقی ماندن اتباع آلمان به مشاغل سابق شان رسما بيطرفی خود را در جنگ جهانی دوم اعلان کرد.
«در فبروری ۱۹۴۱ عبدالمجيد خان يکبار ديگر برای يک عمليات صحی وارد آلمان شدو در عين حال راجع به مسايل تجارتی و سياسی با مقامات آلمانی به مذاکرات پرداخت. با آنکه او سخت بیمار بود، اما هدف اصلی اش درمان نه، بلکه گفتگو به مقصد به دست آوردن توافق آلمان به سپردن همه ساحات قبایل پشتون به افغانستان در صورت پیروزی در جنگ بود. او همچنان می بایست کار های دیپلماتهای افغانستان در اروپا و امریکا را هماهنگ می گردانید. علاوه بر این، رژيم خاندانی به او در زمینه یک وظیفه خاصی را سپرده بود تا به هر بهایی که شده، سرمایه های خانوادۀ يحيی خيل را از آلمان بیرون کشيده و به امريکا انتقال دهد. همه این ها، زابلی را نسبت به وزیر خارجه، شخصیت بس با نفوذتری در دولت افغانستان ساخته بود». (آدمک، روابط خارجی افغانستان تا اواسط قرن بيست، ص ۲۴۵ به حواله اسناد آرشيف وزارت خارجه آلمان، امور عمومی افغانستان، سپتمبر ۱۹۳۹ تا ۴۲ )؛ همچنان (Hauner M. India in Axis Strategy. Germany, Japan and Indian Nationalists in the Second World War. Stittgart, 1981. P. 324)..
«قبل از رسيدن او [زابلی] به برلین، آلمانی ها از بررسی ادعاهای ارضی افغانستان سر باز می زدند. مگر اکنون دیگر هنگامی که کشورهای محور در پی بر افروختن آتش آشوب در سرحدات شمال غربی هند افتاده بودند، آلمانی ها تصمیم گرفتند این خواهش را برآورده سازند و موافقت نمایند تا رود سند [اباسين] سرحد آینده افغانستان باشد. به تاریخ ۱۲ مارچ ۱۹۴۱ ریبنتروپ وزير امور خارجۀ آلمان به همه تقاضاهای زابلی در این زمینه موافقت نمود.
در برابر آن، آلمان کوشید پشتیبانی کابل را در پیشبرد اقدامات ویرانگرانه کشورهای محور در نوار قبایل پشتون هند بریتانوی به دست بیاورد. ارنست وایتسزکر- سکرتر وزارت خارجه- به زابلی پیشنهاد نمود که افغانستان بيطرف مانده و انتقال آزاد جنگ افزارهای ساخت آلمان را به نوار قبایل آزادهند بریتانوی اجازه بدهد. حکومت افغانستان همچنان می بایستی به رساندن یک ستيشن فرستنده امواج کوتاه مساعدت نماید و به آلمانی ها اجازه دهد پنهانی از رادیو کابل استفاده نمایند. زابلی از بررسی این مسایل خود داری ورزید و اعلام نمود که «امور قبایل مستلزم تجربه بزرگی است. در غیرآن، ممکن است سلاح ها به دست کسان دیگری بیفتد». (تيخونوف، د محمد طاهر کاڼی ژباړه ، (۲۰۰۴). د جرمني امپراتورۍ افغاني جگړه – جرمني پوځي څارگري د شوروي څارگرۍ پر وړاندې، ۱۵۸-۱۵۹ مخونه؛ و نبرد افغانی استالین سیاست قدرت های بزرگ در افغانستان، و قبایل پشتون، ترجمه ايانفر، به حواله پرونده های سیاست خارجی آلمان 1918-1945. Sierie D. Bd. Xii. 1. بن، 1969. ص 233).
در تنگناه قرار گرفتن رژيم خاندانی
رژيم خاندانی با زدوبند های پشت پرده وسياست دو پهلويش تلاش ميورزيد دو تربوز را در يک دست نگهدارد. هاشم خان رهبر رژيم از يکطرف ميدانست که ديگر وضع بين المللی بعد از هجوم آلمان به دنمارک، ناروی و بلجيم و شکست فرانسه و حمله بر روسيه به نفع آلمان تغير يافته بود، و اگر امپراتوری بريتانيا شکست بخورد، رژيم خاندانی نيز سقوط ميکند، و ازطرف ديگر او ازين هم ترس داشت که اگر اقوام پشتون سرحد آزاد به مقابل انگليس ها قيام کنند، پشتون های داخل افغانستان نيز قيام خواهند کرد. او که نگران سرنوشت رژيم خاندانی اش بود، در تنگناه قرار گرفته و به وقت بيشتر و روشن شدن وضعيت جنگ نياز داشت. لذا نخواست قبل از وقت مناسباتش را با انگليس ها خيره سازد. درين راستا او برای خوشنودی انگليس ها با وجود اصرار پيلگر،سفيرآلمان،به تقرر آتشه نظامی آلمان در سفارت کابل موافقه نکرد، مانع تلاش های آلمان در مسدود ساختن داروخانۀ سفارت انگلستان که بهانۀ خوبی برای رفت و آمد آزادانۀ ايجنت های افغان به آن سفارت بود، شد، و به وزير داخله اش هدايت داد تا مأمورين استخبارات آلمان را تحت نظارت گرفته و در صورت لزوم توقيف کنند.
آلمان در سرطان ۱۳۲۰ (جون ۱۹۴۱) به روسيه حمله کرد و روسيه که تا آن وقت متحد جرمنی بود، اکنون به حيث متحد انگليس بر عليه جرمنی در جنگ شامل شد. گرچه بعد از حملۀ آلمان به روسيه ترس حملۀ روس به افغانستان از ميان رفت، اماسبب يک تحول آنی در پاليسی رژيم خاندانی شد. يک علت اين تحول ناتوانی آلمان در دفاع از حملات قوای انگليس بر سوريه و عراق و رشيد علی بود و علت ديگر آن هجوم مشترک ماه سنبله ۱۳۲۰ (اگست ۱۹۴۱) انگليس و روس به ايران، که آنرا در ميان خود تقسيم کردند.
لذا از يکسوهراس تطبيق وضعيت ايران (خلع و اخراج رضا شاه) در افغانستان و از سوی ديگر اوج شدت نفرت افغان ها نسبت به انگليس و روس و همدردی با آلمان، رژيم خاندانی را در تنگنا قرار داد.
وضعيت خراب اقتصادی کشور، قلت مواد غذايی و تيل و محدود شدن امکانات ترانزيت مواد تجارتی با آلمان از طريق روسيه، که در انحصار شرکت های که هاشم خان در آن سهم داشت، عواملی ديگری بود که رژيم خانوادگی را واداشت تا بر روابط و تعهداتش به آلمان تجديد نظر کند. لذا بی جهت نبود که علی محمد خان وزير خارجۀ افغانستان به سفير آلمان مقيم کابل گفت که «اين حقيقت که روسيه و بريتانيا با هم متحد شده اند، وضع صحنۀ سياسی جهان را بکلی تغير داده است. افغانستان اکنون نميتواند هيچ يک از همسايگان خود را مشتعل سازد و به عبارت کوتاه وزير خارجۀ افغانستان مطلب را چنين افاده کرد (اکنون حکومت افغانستان نه طرفدار آلمان و نه طرفدار بريتانيا است، بلکه محض طرفدار [بقای رژيم خاندانی] افغانستان است). بعد ازين مذاکرات وزير خارجه با سفير آلمان، رژيم خاندانی مانع فعاليت های سياسی آلمان در سرحدات آزاد و رساندن کمک به ميرزا علی خان مشهور به فقير ايپی رهبر رزمندگان وزيرستان به مقابل انگليس ها شد». (ادمک، روابط خارجی افغانستان تا اواسط قرن بيست، ص ۲۴۷).
تشويش انگليس ها از ناحيۀ موجوديت آلمانی ها
تشويش انگليس ها از موجوديت تعداد زيادی از آلمانی ها در افغانستان، قبل در آستانۀ جنگ جهانی دوم در دواران ملاقات مخفيانۀ رئيس استخبارات و مارشال هوائی با هاشم خان مطرح شد. انگليس ها نگران بودند که در صورت وقوع جنگ، ازآنها برای تغییر حکومت در کابل و نقش اساسی در تحریک قبایل سرحد آزاد استفاده شده ميتوانست . (اسناد آرشيف انگلستان، اسناد مربوط به دفاع از افغانستان و تهديد خارجی از روسيه، راپور شديدا محرمانۀ جی ايم ايوارت J. M. Ewart رئيس دفتر استخبارات حکومت هند بريتانوی ، ۲۹ ماه اگست ۱۹۳۹).
از آغاز حملۀ جرمنی بر اتحاد جماهير شوروی آوازه هایی در کابل پخش گرديد که متحدين حکومت افغانستان را مجبور مينمايد تا تمام اتباع آلمان را که در پروژه های مختلف استخدام شده اند، اخراج نمايد.
در ماه جولای ۱۹۴۱ پيلگر سفير المان در کابل به برلين از گفتگوی اش با سفير ترکيه اطلاع دادکه تمايل دارد تا خانمها و اطفال ترکی را به وطن خود اعزام دارد. سفير آلمان از برلين پرسيد که اگر همچو عملی مطلوب باشد او هم در زمينه اقداماتی مينمايد. دفتر امور خارجۀ آلمان موضوع را به قضاوت پيلگر واگذار شد. اما قبل از آنکه سفير به تصميم نهائی خود برسد، انکشاف جديدی رخ داد که تخليۀ افغانستان برای آلمان ها ناممکن شد. در ۲۵ و ۲۹ آگست سال ۱۹۴۱ م (۱۳۲۰ ش) بريتانيا و شوروی بر ايران هجوم بردند و بنابران جرمنهای که در افغانستان بودند به دام افتادند و راه عبور و خروج آنها از طريق کشور های بی طرف بسته شد. (ادمک، روابط خارجی افغانستان تا اواسط قرن بيست، ص ۲۴۷).
به رويت اسناد استخبارات انگليس در آرشيف انگلستان، قبل از بسته شدن راه ايران تعدادی از آلمانی ها ميخواستند افغانستان را به مقصد آلمان ترک گويند و درخواست ويزه ترانزيت از راه ايران و ترکيه را داده بودند. (خلاصه راپور هفته وار شماره ۳۲ مؤرخ ۱۲ اگست سال ۱۹۴۱ مرکز استخبارات عمومی ايالت شمال غربی و افغانستان)
اقدامات رژيم خاندانی عليه آلمانی ها
به اساس اسناد استخبارات انگليس در آرشيف انگلستان حکومت افغانستان در اواخر ماه آگست قيودات شديدی را بر نقل و حرکت آلمانی های مقيم کابل وضع نموده و پهره های پوليس افغان خانه های دوتن داکتر شيفر و فرينکمن را که از رهبران نازی ها در کابل شمرده ميشدند، تحت مراقبت گرفت. (همانجا، راپور هفته وار شماره ۳۵ مؤرخ ۵ ماه سپتمبر مرکز استخبارات عمومی ايالت شمال غربی و افغانستان)
«با رسيدن فرانسيس ويلی، سفير جديد انگليس به کابل، وضع وخيم و ترس آلمانی ها بيشتر شد. علی محمد خان وزير خارجه به پيلگر سفير آلمان گفت که وی [سفير جديد انگليسها] بدون شک و شبه تقاضای کشيدن آلمانی ها را مينمايد. علی محمد خان وعده داد که در صورت بسته شدن راه ايران او موضوع را از راه ديپلوماتيک حل و فصل ميکند. وزير خارجه اين دوای تلخ را قدری شيرين ساخته و گفت که حکومت او ميخواهد درين فرصت از جنگ خودداری کند، زيرا ميخواهد منابع کشور را برای عمليات نظامی آينده بحيث متحد آلمان حفظ کند[؟]. برلين به سفير آلمان هدايت داد که در صورتيکه افغانستان به فشار متحدين تسليم شود، در بدست آوردن راه آزاد برای عبور آلمانها اصرار ورزد. پيلگر به ناچار به حکومت افغانستان به صورت محرمانه هوشدار داد که " بايد آينده را در نظر داشت که بدون شک نظر به وضع موجود به شکل ديگری جلوه گر خواهد شد"». (ادمک، صفحات ۲۵۵ و ۲۵۶).
ترس و آمادگی رژيم خاندانی برای بقايش
در گزارش اوايل ماه سپتمبر ۱۹۴۱ آرشيف انگستان راجع به وضعيت افغانستان در آن مقطع زمانی ميخوانيم که «اکثريت مردم در حال حاضر زمامداران يحيی خيل را خوش ندارند و دادن امتياز به متحدين، بخصوص شوروی، که تا حال دشمن عمدۀ اسلام تلقی ميشود، را نخواهد پذيرفت» در همين گزارش راجع به وضعيت داخلی افغانستان آمده است که «با وجودنفرت طبقات مختلف از رژيم [خاندانی] در حال حاضر امکان ساختن يک جبهۀ متحد عناصر ناراضی و مخالف و يا پيدا کردن يک رهبری که مردم را برای انقلاب بسيج کند، کمتر بنظر ميرسد». (اسناد آرشيف انگلستان، راپور هفته وار شماره ۳۶ مؤرخ ۱۲ ماه سپتمبر مرکز استخبارات عمومی ايالت شمال غربی و افغانستان) .
در گزارش بعدی آمده است که «حکومت يحيی خيل شديدا ميکوشد پشتيبانی اقوامی را حاصل کند که در صورت مورد حمله قرار گرفتن افغانستان از آن دفاع کنند. ظاهر شاه و صدراعظم هردوی شان اخيرا در جرگۀ سران اقوام ولايات مشرقی و جنوبی وضعيت خطرناک کشور را توضيح داده و از آنها خواست تا بمقابل تجاوز متحد شوند. محمد داؤد خان قوماندان قول اردوی کابل و پسر کاکای شاه هم در بيانيه اش به عساکری که دورۀ عسکری شان ختم شده بود، به نکات شبيه اشاره نموده است». (همانجا، شماره ۳۷ مؤرخ ۱۸ ماه سپتمبر)
در گزارش اواخر ماه سپتمبر آمده است که «استعفای شاه ايران سبب کدام عکس العمل آشکار نشده ولی شايد اعضای منفور خاندان شاهی افغانستان را به فکر بی ثباتی موقف خودشان انداخته باشد. در هفتۀ گذشته شاه و صدراعظم ملاقات های بيشتری با رهبران قومی داشته، به والی ولايت جنوبی هدايت داده شده تا با اقوام مربوطه از ملايمت کار گرفته و به بادشاه گل هم وظيفه داده شده است تا با بخش های ناراض قوم مهمند در تصفيۀ ناآرامی های اخير سرحد کنر از شرايط بسيار آسان کار بگيرد. علاوه برين تلاش ها، برای محبوب ساختن ادارۀ يحيی خيل به اقداماتی ادامه ميدهد تا اساس اقتصاد کشور را استقرار بخشد.»
در همين گزارش راجع به اتباع محور آمده است که «مقررات کنترول حرکات آلمانی ها در افغانستان سخت تر شده و گفته ميشود که حکومت تمام اتباع آلمانی را به کابل فراخوانده است . آلمانی ها برای آينده شان پريشان بوده اوراق شان را سوختانده و اشيای شخصی شانرا يا فروخته و يا هم بسته بندی نموده اند».
درين گزارش تعداد دقيقتر آلمانی ها و ايتالوی ها در ضميمۀ الف قرار آتی ذکر شده است:
آلمانی ها جمعا ۱۸۳ نفر شامل ۱۰ نفر کارمندسفارت، ۱۲ نفر کارمند در مکاتب افغانی، ۲۵ نفر متخصص استخدام شده توسط حکومت ، ۸ نفر داکتر و غيره، ۳۰ نفر نمايندۀ مؤسسات آلمانی، ۳ نفر بيکار، ۶۱ خانم و ۳۴ طفل.
ايتالوی ها جمعا ۴۳ نفر شامل ۷ کارمند سفارت، ۹ متخصص تخنيکی، ۱۰ خانم و ۱۷ طفل. (همانجا، شماره ۳۸ مؤرخ ۲۶ ماه سپتمبر ۱۹۴۱) .
تقاضای خروج آلمانی ها و ايتلوی ها از هاشم خان
«بتاريخ ۹ ماه اکتوبر ۱۹۴۱ سفير انگليس ها از در يک ديدار با هاشم خان از او خواست تا در مدت يک ماه تمام اتباع غير رسمی کشور های محور را از افغانستان اخراج کند، چون حالا تنها چند نفر معدود آنها شغل مشروع داشته و اينکه آنها از خاک افغانستان برای فعاليت های عليه بريتانيا و روسيه استفاده ميکنند. طدراعظم در جواب به سفير گفت که ميخواهد اينمعضله را به شيوه خودش و در وقت خودش حل و فصل نمايد. اگر بريتانيا درين باره اصرار ميورزند، وی بايد از کابينه و پارلمان طالب مشوره شود. دو روز بعد سفير روسيه نيز به نمايندگی از اتحاد جماهير شوروی عين تقاضا را تکرار کرد». (همانجا، شماره ۴۲ مؤرخ ۲۴ ماه اکتوبر ۱۹۴۱) .
تيخانف به استناد اسناد آرشيف اتحاد شوروی مينويسد که «سفير انگليس از نتيجه مذاکراتش با صدراعظم هيچ خوش نبود و در شب همان روز به ميخايلوف، سفير روسيه، روشن ساخت که سپردن اين مسئله به پارلمان يک چال صدراعظم بود که ميخواهد که "انگليس ها را با خطر قيام اقوام بترساند". اما اصرار صدراعظم کارش را کرد و آن اينکه لندن از تقاضای بسته کردن سفارت های آلمان و ايتاليا منصرف شد. چند ماه بعد مأمورين هندبريتانوی از گذشت شان سخت پشيمان بودند… سفير روسيه به مسکو اطلاع داده بود که "هاشم خان با اين گفته اش که او لويه جرگه را دعوت ميکند، نتوانست ما را بترساند چون او ميدانست که ما در مبارزۀ تعين شدۀ خود به مقابل تهديدات فاشيستی از بحث ملی هراسی نداريم». (تيخونوف، د محمد طاهر کاڼی ژباړه ، (۲۰۰۴). د جرمني امپراتورۍ افغاني جگړه – جرمني پوځي څارگري د شوروي څارگرۍ پر وړاندې، ۲۲۸-۲۲۹ مخونه).
«صدراعظم بتاريخ ۱۳ اکتوبر سفير انگليس را برای مذاکرات بيشتر درين زمينه دعوت کرد. درين ملاقات صدراعظم از سفير خواست که آيا اخراج اتباع محور تنها خواست بريتانيا از کشورش ميباشد؟ سفير انگليس اطمينان داد که او قصد توسعه راه ترانزيت به روسيه از طريق افغانستان را بدون همکاری افغانها ندارد.؛ اين اطمينان بعد از آن بصورت تحريری هم داده شد و گفته شد که بريتانيا زمينه انتقال مصئون و مصارف انتقال تمام آلمانی ها و ايتالوی ها را از خاک افغانستان تا از طريق هند به مناطق تحت کنرول قوای محور آماده خواهد ساخت». (اسناد آرشيف انگلستان، راپور هفته وار شماره ۴۲ مؤرخ ۲۴ ماه اکتوبر مرکز استخبارات عمومی ايالت شمال غربی و افغانستان) .
«در بعد از ظهر ۱۷ ماه اکتوبر وزير خارجۀ افغانستان به سفرای هردو کشور آلمان و ايتاليا اطلاع داد که اتباع غير ديپلومات هردو کشور بايد به سرعت و خاموشانه خااک افغانستان را ترک کنند. او ادامه داد که تاريخ حرکت آنها به بريتانيا مربوط است که چقدر زود ميتواند آنها را بپذيرد…در همان روز به سفير روسيه گفته شد که به اتباع غير ديپلومات محور گفته شده است که در مدت يک ماه افغانستان را ترک کنند، در حاليکه حکومت افغانستان هيچ دليلی را ندارند که فکر کند آنها به مقابل روسيه توطئۀ چيده باشند. …در همين راپور آمده است که «در ملاقات ذکر شدۀ قبلی احساس ميشد که صدراعظم ميخواهد از بازی تلف کردن وقت کار بگيرد، اما بزودی روشن شد که ترسيد تا مبادا بريتانيا و شوروی تقاضای شانرا از طريق زور عملی کنند». (همانجا)
«بعد از اعلان تصميم حکومت افغانستان در رابطه با اخراج آلمانی ها و ايتالوی های غير ديپلومات به تاريخ ۱۷ اکتوبر از طريق راديو ستيشن کابل، صدراعظم و وزير خارجۀ افغانستان تقاضای مراعات های کوچک شانرا آغاز کردندکه هدف شان احتمالا تظاهر و عشق پاک حکومت شان به استقلال و بی طرفی افغانستان بود.(همانجا)
به تاريخ های ۳۰-۳۱ ماه اکتوبر سال ۱۹۴۱ تمام اتباع آلمانی و ايتالوی از افغانستان اخراج شدند.. «در عين زمان به سفير انگليس اطلاع رسيد که جرگه بزرگ ملی که بنام لويه جرگه ياد ميشود، برای هفته اول ماه نومبر ۱۹۴۱ در کابل فراخوانده شده است.
(پايان)