اصلاحات دولت امانی در دو عرصه یک، انکشاف تعلیم و تربیت برای بلند بردن سطح دانش مردم بود. تا از زنجیر های عنعنه و سنت های معمول و مروج در افغانستان نجات یابند. دیگر ظاهر جامعه افغانستان بود که تغییر لباس، تعدیل رخصتی ، تعدد زوجات ، تعیین مهر، لغو نکاح دختر صغیره و غیره شامل آن می شد.
با لغو دست پیری و مریدی گرفتن منسوبین عسکری
، مانع شدن فعالیت های ملا های تحصیل کرده مدرسه « دیو بند» ، محدود ساختن صلاحیت قضات در جزا های تعزیری ، رهایی زنان از قید مرد سالاری، کوتاه کردن دست و نفوذ عناصر محافظه کار و قدرت طلب از امور دولتی و... در اجرایی شدن این اصلاحات گام عملی برداشته شد . این اصلاحات دولت در واقع برای پیشرفت و ترقی اجتماعی مردم افغانستان روی دست گرفته شده بود.
شاه امان الله، لازم دانست تا در مورد اصلاحات دولت خود برای مردم توضیحات لازم بدهد. مو صوف در خطبه ای نماز جمعه ۲۶ سرطان ۱۳۰۳ در مسجد جامع امانیه ای پغمان ، روز قبل از افتتاح لویه جرگه ، برای علما، مشایخ، سادات ، روسای ، نظامیان و اهالی که تعداد شان چنان بیشتر بود که علاوه بر بخش های تحتانی و فوقانی مسجد میدان وسیع اطراف و جوانب مسجد را پر کرده بودند، بعد از شکر گذاری از خدا و فرستادن درود به پیغمبر و یارانش، در رابطه به مزایای جنت و نماز صحبت و بعد در مورد تحصیل علم که عامل پیشرفت و ترقی می شود یاد آور شد ، شاه برای رسیدن به مقصد و هدف پیشرفت افغانستان مردم را به آموختن علم ترغیب نمود و تحصیل دانش را برای هر تبعه افغانستان ضروری دانست. برای اینکه افغانستان مانند کشور های دیگر جهان، صاحب کارخانه های صنعتی ، ماشین سازی، توپ سازی، تفنگ سازی، و سرک های قیر شود ، از مردم خواست تا در آموختن علم که یک نعمت عظیم است و موجب ترقی و پیشرفت کشور می گردد ، از دل و جان بکوشند.
تاریک اندیشان چون با علم سر سازگاری ندارند، در هراس افتادند که هر گاه مردم آگاه شوند دیگر گلیم آنها جمع می شود. ملا ها و روحانیون در هر محل که اصلاحات امانی مورد بحث قرار می گرفت سر مخالفت نشان میدادند. طوریکه بحث های داغ در تالار لویه جرگه سال ۱۳۰۳بالای تصویب نظامنامه های مسایل داخلی افغانستان و فیصله های انعقاد روابط دیپلماتیک دولت امانی با دولت های جهان ، بین بعضی وکلاء و شاه امان الله صورت گرفت.
پیشنهاد خلافت جهان اسلام در لویه جرگه که بوسیله عده ای زیاد از ملا ها و روحانیون اشتراک کننده مطرح و از امان الله خان خواسته شد تا خلافت کشور های مسلمان جهان را بدوش گیرد ، اما شاه امان الله پیشنهاد خلافت را نظر به موقف، موقعیت ، توان اقتصادی و نظامی دولت زیر سوال برد. امان الله خان با درک از اوضاع و بکار برد عقل خویش مطمئن بود که در صورت قبولی خلافت، منافع ملی افغانستان توسط انگلیس و روس، به مخاطره می افتد. دولت افغانستان نمیتواند اداره دو شهر مقدس مکه و مدینه را بدست گیرد و در مسایل داخلی و خارجی کشور های اسلامی در جهان دست دراز داشته و یا به سلاطین و امیران آن کشور ها امر و دستور بدهد. بخصوص که منافع ملی کشورهای شان در میان باشد.
بحث انعقاد روابط سیاسی و دیپلماتیک با دولت ترکیه که از خلافت جهان اسلام کنار رفته بود دو روز جلسه را دربر گرفت. بسیاری از وکلاء انعقاد رابط سیاسی را خلاف ارزش های اسلامی میدانستند و رابطه دیپلماتیک بین افغانستان و ترکیه را قبول نداشتند. همچنان انعقاد روابط سیاسی و دیپلماتیک با دولت روسیه نیز بحث بر انگیز شد بخصوص بعد از اینکه امان الله روی تصویب انعقاد رابط سیاسی با روس ها پافشاری کرد. این بحث زمینه ای متهم شدن شاه را توسط ملا ها و روحانیون به همسویی با دولت روسیه مساعد گردانید که بعدا مهر کافر ، مرتد و بی دین را به پیشانی شاه امان الله زدند.
تصویب رفع حجاب، خدمت اجباری زیر بیرق برای سه سال ، لغو نکاح صغیره ، محدود ساختن صلاحیت های ملا ها و روحانیون، قایل شدن حق و حقوق برای زنان، منع تعدد زوجات، تحصیلات دختران ، تاسیس مکاتب نسوان در تمام ولایات و ... در لویه جرگه موارد بودند که به روحانیون و ملا ها اشتراک کننده انگیزه داد تا علیه شاه امان الله و اصلاحات دولت امانی دست به تبلیغ زنند.
اصلاحات فوق با مخالفت عناصر محافظه کار و عنعنه گرا و گرو پ های علاقمند به قدرت با پشتیبانی انگلیس مواجع گردید. چنانکه ، شخصیتهای سرشناس مذهبی که خود را شریک بلامنازع سلطنت می پنداشتند ، برای اعاده مجدد قدرت در دستگاه دولت ، مردم خوست به رهبری ملا عبدالله مشهور به ملای لنگ ، عبدالغنی و ملا عبدالرشید که از مریدان نورالمشایخ (حضرت صاحب شور بازار) ، را علیه دولت امان الله به اغتشاش تحریک کردند.
این اغتشاش با سوق قوای دولتی و همکاری و حمایت مردم جاجی، سمکنی، هزاره جات ، کاپیسا، پروان و کمک مادی زنان کابل که زیورات شان را به دولت برای صرف مواد غذایی عساکر دادند، و سهم گیری شهروندان اهل هندو و سکها ی سمت جنوبی و ... سرکوب و سران باغی فراری و ملای لنگ و ملا عبدالرشید توسط مردم دستگیر و تسلیم دولت داده شدند که به جزای اعمال شان رسیدند.
امان الله خان در نطقی که در مراسم « چانماری » ملای لنگ و عبدالرشید ایراد نمود ، اغتشاش کننده های را فرزند خطاب کرد، و از اینکه جان های شیرین شان را در مقابله علم و جهل از دست دادند اظهار تاثری کرد و مدعی گردید که کاش دست به اغتشاش نمیزدند و بجایش برای بهبود مملکت و آبادی ملت مصدر خدمت می شدند. شاه، مخالفین و خاينان وطن را مانند دانه های سرطان تشبیه کرد و برای ادامه حیات دایمی افغانستان، قطع شان را از بدن مملکت لازم و ضروری دانست.
بیاد بود عساکر که در سرکوب این اغتشاش جان باخته بودند ، در دهمزنگ کابل ، منار « علم و جهل » بنا گردید و جزای نورالمشایخ مجددی ( فضل عمر مجددی) یا حضرت شوربازار ، را با وساطت شمس المشایخ ( حضرت فضل محمد مجددی) از حبس به تبعید آنسوی مرز افغانستان فرمان داد و در یاداشت که به انگلیس ها فرستاد مانع اقامت فضل عمر مجددی در نزدیک سرحدّ افغانستان شد که انگلیس ها او را به بمبی هند فرستادند.
با وجود یکه شاه امان الله در لویه جرگه ۱۳۰۷ پغمان، بخاطر حفظ منافع علیا مردم افغانستان در نظامنامه ها تغییرات را قبول و رسمیت داد، با وجود آنهم، دل علمای دینی بخصوص علمای دیو بندی و حضرت مجددی را راضی نساخت ، آنها در همکاری با انگلیس برای سقوط دولت امانی در نقاط مختلف افغانستان دست بکار شدند.
مداخله گران خارجی و نو کران شان در داخل ، بی سوادی و جهالت مردم ، ضعف اقتصادی و نظامی دولت امانی، فشار های بودند که سبب از بین رفتن این اصلاحات شدند. اصلاحاتی که دروازه های روشنگری ، و آزادی زنان از چنگال مرد سالاری ، را می گشود، سرانجام با سقوط دولت امانی، این روزنه های امید بسته شدند و دست و پای مردم افغانستان در چاه تاریک اندیشان در قید غل و زنجیر سنت و عنعنه دین سالاران در بند نگاه داشته شد.
ادامه دارد
منابع : افغانستان در مسیر تاریخ ( م. غ . م . غبار) ، زنان افغان زیر فشار ...( دکتر، س. ع . کاظم)، تحلیل واقعات سیاسی افغانستان ( ع. ح. مبارز) ، افغانستان در پنج قرن اخیر( م. ص. فرهنگ)
محمد طاهر ،
امریکا ،۱۰ دسامبر ۲۰۲۲