« کما بیش می توان گفت که همهٔ انسان ها در برابر ناملایمات پایداری می کنند ؛ اما اگر خواستید منش کسی را آزمایش کنید به او قدرت بدهید۰ آبراهام لینکلن » ( کیش شخصیت دیگر آهنگ همراه با آواز انقلاب فرهنگی شد۰مجسمه های بی شمار و در ابعاد غول آسا ساخته شد
۰عکسهای مائو در سراسر خیابانها؛ آسانسورها و حتا مستراحها را پر کرد۰تا آنجا که بخشهای از واحد های ساخت قالب گیری دندان مصنوعی را تبدیل به بخش قالب سازی و تولید مجسمه های کوچک رومیزی مائو نمودند۰در همان کنفرانس فوق العاده نویسندگان آسیا و آفریقا در همبستگی با مقاومت مردم ویتنام نیز دو نفر از اعضاء شرکت کننده که از اهالی سودان و سومالی بودند؛مقداری از خاک زمین را بر داشته تا پس از بازگشت در کشور هایشان پای مجسمه های خریداری شدهٔ مائو بگذارند۰این دیگر تربت و خاک و امری مذهبی و خرافی بود۰با این حال همین ماجرا را نشریهٔ « پکن ری یو » با عکس و تفضیلات نقل کرده بود۰ارزیابی من این بود که اینجا هم کیش شخصیت بر قرار شده و نمونه شوروی در حال شکل گرفتن است۰گویی در طبیعت نظام تک حزبی چنین چیزی نهفته است۰این نخستین نکتهٔ انتقادی در اندیشه من بود۰اما به سوسیالیسم هیچ گاه شک نمی کردم۰با آغاز سرکوب و موج خودکشی در میان روشنفکران و هنرمندان و تحقیر آنان تحت عنوان مبارزه با رویز یونیسم و رفرمیسم دچار وحشت شده و با خود گفتم در چین هم وضعیت دورهٔ استالین تکرار می شود۰ باید بگویم که این وضعیت در چین برای من بیگانه بود۰روشن بود که سوسیالیسم در دست انداز افتاده و می خواستند به سود کیش شخصیت ماجرا را حل کنند۰ نقل از کتاب گفتگویی حمید شوکت با مهدی خانبابا تهرانی یک تن از چپ های قدیمی ایران که مدتی در زمان حیات مائو در چین کار کرده است و حالا با دید انتقادی به گذشتهٔ خود و جناح چپ می نگرد) و اما بر گردیم به جناب مارکس و زندگی سراسر پر پیچ و خم او در پاریس۰هنگامی که مارکس در پاریس زندگی می کرد بدون هیچ وقفه ای تمام وقت خود را صرف خواندن کتاب نمود۰روگه در بارهٔ مارکس نوشته است:« مارکس دائمأ با دقت زیادی مشغول مطالعه کتاب است۰شب ها را تا نزدیک بامداد بیدار است و همواره کتاب جدیدی از دریای بسیط کتاب ها بیرون می آورد!»!در بین این دریای بسیط کتاب ها به ویژه کتاب های که وجود داشتند که در زمینهٔ اقتصاد نوشته شده بودند که مارکس نه فقط آنها را می خواند؛ بلکه مطلب آنها را می بلعید۰مارکس شروع نمود از یاد داشت های مفصلی که سالها قبل از آنچه خوانده بود تهیه نمود و می خواست اکنون از آن استفاده نماید و امیدوار بود که نام مشهوری در زمینهٔ سیاست اقتصاد از خود به یاد گار بگذارد۰مارکس کتاب معروف جمز میل که تحت عنوان « عوامل سیاست اقتصاد» چاپ لندن سال 1821 نوشته شده بود و مارکس آن را یک « شاهکار بزرگی » می نامید از این کتاب بیش از نود صفحه یاد داشت نمود۰مارکس همچنین کتاب های دیگر نویسندگان انگلیسی را که در بارهٔ اقتصاد نوشته شده بودند و اکنون ترجمهٔ اغلب آن ها به زبان فرانسه موجود بود همه را مطالعه نمود و در میان آن ها تألیفات نویسندگان زیر عمیق ترین اثر را روی افکار او گذاشت۰« کتاب اصول سیاست اقتصاد » چاپ لندن سال 1830 نویسنده : جان رفری ماک کولک— « در بارهٔ اصول سیاست اقتصاد و مالیات» چاپ لندن سال 1817 نویسنده: داوید ریکاردو — «نظریهٔ ثروت ملل» چاپ لندن سال1776 نویسنده : آدم اسمیت» عمق این آثار روی افکار مارکس در نوشته های بعدی او دیده می شود و بارها به نوشته ها و گفته های این بزرگان اشاره نموده است و در تمامی صفحات جلد ششم کتاب معروف « داس کاپیتال» این اشارات مکررأ دیده می شود۰همچنین مارکس تمام کتاب های مهمی که بزرگان فرانسوی علم اقتصاد تألیف کرده بودند را خواند: کتاب : «منافع مادیات در فرانسه» اثر میشل شوالیه چاپ پاریس سال 1837— کتاب « در بارهٔ سیاست اقتصاد» چاپ پاریس سال 1817 نوشتهٔ ژان باپتسیت— و کتاب « تئوری ثروت های اجتماعی» اثر اسکاربک اقتصاددان لهستانی چاپ 1829 پاریس۰مارکس در همین ایام یعنی در ماه های آوریل و اوت همان سال طرح دیگری از افکار خود در بارهٔ : ارتباط عوامل اقتصاد با دولت— قانون — وجدان و زندگی شخصی و غیره را روی کاغذ آورد؛ ولی این کار را نیز ناتمام گذارد و به انتشار آن اقدام نکرد۰ولی بعدها پس از درگذشت مارکس بنگاه مطالعات افکار لنین و مارکس در مسکو آنچه را که از این یاد داشت های مارکس به جا مانده بود تحت عنوان : « مسودهٔ سال 1844 در بارهٔ اقتصاد و سیاست» در سال 1932 به چاپ رسانید۰مطالب این نوشته ها بیشتر جنبهٔ فلسفی و بهتر گفته شود؛ جنبهٔ روانی و فلسفی داشتند و کمتر از اقتصاد در آن ها بحثی شده بود۰در همین زمان است که مارکس به بعضی واژه ها و مفاهیم در ارتباط با ماده و احساسات و افکار بشری یک جنبهٔ روانی و فلسفی به خصوصی می بخشد۰مثلن مارکس واژهٔ «Entfremdung» که در فارسی می توان از خود بیگانگی نامید— مارکس به چهار نوع مختلف مورد استفاده قرار می دهد: یکی در مورد غرابت بشر از طبیعت؛ بشری که در میان یک جامعهٔ متمدن خشک بی روح زیست می کند— دوم در موردی که بشر از همنوع های خودش ناامید می شود و از آنها دور می گردد— سوم در موقعی که شخص از خودش دور می شود و در نتیجه دیگر نمی خواهد خودش را بشناسد و نوع چهارم در مواردی که کارگر ارتباط خودش را با کارفرما و یا فرآوراده ها از دست داده است«در این صورت اخیر کارگر در یک جامعهٔ سرمایه داری خود را اجنبی می بیند»این فکر مارکس در مورد از خود بیگانگی کارگر در یک محیط سرمایه داری ؛نه فقط صفحهٔ جدیدی در دفتر تاریخ اقتصاد باز نمود؛ بلکه تأثیر عظیمی در زمینهٔ روان شناسی و رفتار بشر به وجود آورد و به همین علت است که با وجودی که این مفهوم جدید از دیدگاه مارکس به طور یک زمینه و نقشهٔ موقتی ترسیم شده بود؛ امروزه در تمام دنیا هر موقع گوینده و یا نویسنده ای که در بارهٔ رابطهٔ بین کارگر و کارفرما سخن می گوید و یا چیزی می نگارد؛ بدون تردید به این نوشتهٔ سال 1844 مارکس اشاره دارد۰مارکس در سال 1845 قرار دادی با بنگاه انتشارات «کارل ویلهلم لس که » در شهر دارمشتات نزدیک فرافکورت امضاء نمود تا نوشته های مارکس تحت عنوان « سیاست و اقتصاد ملی » در دو جلد به چاپ برسد۰و طبق این قرار داد آقای لسکه مبلغ یکهزار وپانصد فرانک فرانسه به طور پیش قسط در اختیار مارکس گذارد و قرار داد امضاء شد۰ اما مارکس هرگز این نوشته ها را به پایان نرسانید ؛ چون دو روز بعد مارکس از پاریس به شهر بروکسل که برای مطالعه و پژوهش چندان مناسب نبود تبعید شد۰پس از یکسال و چند ماه لسکه کتبأ از مارکس سؤال نمود که آیا نوشته های او جنبه علمی دارند؟ مارکس در تاریخ اول ماه اوت 1846 در نامهٔ تندی به لسکه پاسخ داد که « بلی نوشته های من همه جنبهٔ علمی دارند؛ اما نه به آن معنی که دولت پروس علم را تعریف می کند»در ضمن مارکس قول داد که وجهی را که از آقای لسکه دریافت داشته است «به محض این که بنگاه انتشارات دیگری را به دست آوردم»مسترد کند— اما این پول هرگز به لسکه مسترد نشد۰مارکس بعضی اوقات بدین فکر می افتاد که روزی خود او چاپخانه و بنگاه انتشاراتی برای این قبیل رسانه ها و نوشته ها به وجود آورد!مارکس گمان می کرد که ممکن است چنین بنگاهی را از راه فروش سهام هر سهمی ۲۵ تالر تأسیس کند۰اما اشکال در این بود که آن روزها کسی حاضر برای خرید این نوع سهام نمی بود۰مارکس کم کم این خواب و خیال را از سر خود دور نمود۰در نتیجه وجود این اشکالات مارکس تصمیم گرفت که از این پس کتاب های خودش را به عوض زبان آلمانی به زبان فرانسوی بنویسد و یا اصلن دیگر دست به نوشتن نزند۰بنابر این تا روزی که مارکس نخستین کتاب خود را در مورد اقتصاد نوشت چندین سال گذشت۰ (( برای کشف اقیانوس های جدید باید شهامت ترک ساحل آرام خود را داشته باشید۰این جهان؛ جهان تغییر است نه تقدیر۰ "" تولستوی"" ))